رفتن به مطلب

خاطرات يك شهرساز نوانديشي...


ارسال های توصیه شده

beesmiley1.gif

سلام به همه شهرسازاي خوب و فعال انجمن نوانديشان :ws3:

قراره تو اين تاپيك خاطرات و اتفاقاتي كه روزانه ممكنه براي هر كدوم از ماها پيش بياد رو تعريف كنيم :w16:

اين نوشته ها مثلا ميتونه برداشت شخصي شما از فضاي شهري، موقت پياده روي تو يه روز دل انگيز و آفتابي باشه!:girl_in_dreams: يا مثلا اتفاقات خوشايند يا ناخوشايندي كه هر روزه دور و برمون اتفاق ميوفته و از نگاه ما شهرسازا :w02: چالش برانگيزه! ميام اينجا مطرح ميكنيم و حتي ميتونيم اونو با همديگه نقد كنيم! :w16:

چنتا نكته كوچولو رو بگم و بعدش بريم سراغ خاطرات يك شهرساز :hapydancsmil:

 

نكته 1:mbj6ivxkw3ccem7bie7: همه بچه هاي انجمن، اعم از شهرساز و غير شهرساز كه اين توانايي رو دارن كه به فضاي اطرافشون با ديدي وسيع( همچون يك شهرساز!:w02:) نگاه و توجه كنن، ميتونن خاطرات خودشونو تو اين تاپيك براي دوستان بازگو كنن و با به شدت از حضورشون استقبال ميكنيم :w16:

 

نكته 2 :mbj6ivxkw3ccem7bie7: ما تو اين تاپيك تلاش ميكنيم كه تو يه فضاي صميمي و دوستانه، مشكلات و معضلات موجود رو بشناسيم! باشد كه در آينده اي نزديك، همين دوستان شركت كننده در بحث يا خوانندگان تاپيك، به يه پست و مقامي برسن و در جهت رفع اين مشكلات تلاش كنن!:ws3:

بنابراين در راستاي اين هدف والا :w02:، تلاش ميكنيم كه صحبت هامون خارج از موضوع بحث نباشه و در حقيقت اسپم نكنيم :w16:

نكته 3:mbj6ivxkw3ccem7bie7: دوستان اصلا اين فكرو نكنين كه ممكنه خاطرات شما خيلي جذاب نباشه يا اينكهارزش تعريف كردن نداشته باشه! :ws46:پس همه بيايم خاطراتمونو، حتي يه اتفاق كوچولو ولي مهم رو تعريف كنيم و فكر و احساسمونو با بقيه به اشتراك بذاريم :ws50:

 

 

 

بي نهايت مشتاق خوندن خاطرات زيباي شما دوستان هستيم... :dancegirl2:

لینک به دیدگاه

اولين خاطره رو خودم تعريف ميكنم :ws3:

 

امروز براي خريد رفتم ميدون تجريش( يكي از ميادين در شمال شهر تهران....اينو براي اين گفتم كه همه بچه ها كه تهراني نيستن! خب شايد دلشون بخواد تو يه فرصت مناسب بيان و از اون مكان ديدن كنن يا حتي اگه ميدونن كجاست، اينبار كه از اونجا رد شدن، با دقت بيشتري نگاه كنن! :w16:)...داشتم ميگفتم؛ از وسيله نقليه عومي براي اين سفر دورن شهري( حد فاصل چهارراه پارك وي و ميدان تجريش) استفاده كردم و سوار اتوبوس( BRT) خيابون وليعصر شدم.

تو تمام مدت مسير مثل اين ديوونه ها چسبيده بودم به شيشه سمت چپ اتوبوس:ws3: و ساختمونا رو نگاه ميكردم!

تقريبا از يه سال و نيم پيش بود( شايدم قبلتر از اون! من از اون زمان متوجه اين تغييرات شدم... (:ws37:كه شروع كردن به كوبيدن خونه هاي قديمي و ساختن مجتمع هاي تجاري بلند مرتبه! يادمه پارسال كه يكي از خونه هاي خيلي خيلي زيبا و قديمي اونجا رو خراب كردن، گريه كردم...شايد به نظرتون مسخره يا احمقانه باشه! ولي به عنوان يه شهرساز برام خيلي دردناك بود اين اتفاق! :sigh:

امروز به ساختموناي كوتاه و بلندي نگاه ميكردم كه از بينشون ميشد كوه هاي زيباي شمال شهر رو ديد و شايد بعد از يه مدت، همين ديد به كوه ها رو هم از دست بديم و بين اين ساختمونا هويت شهرمون از دست بره...

بلند مرتبه سازي شده آفت شهرها به خصوص شهرهاي بزرگ! بدون توجه به توان و ظرفيت يه خيابون، بدون توجه به نياز واقعي مردم جامعه، تراكم ميخرن و ساختمون بالا ميره!:icon_razz:

 

به اميد روزي كه شهرساز و شهرسازي جدي گرفته بشه...

لینک به دیدگاه
پس چرا مارو دعوت کردی؟؟؟؟؟:ws3:

مگه من شهرسازم؟:banel_smiley_4::vahidrk:

 

 

سلام سحر جان! خيلي خوش اومدي عزيزم :ws3:

اينم جواب سوالت:w16: :

نكته 1mbj6ivxkw3ccem7bie7e.gif: همه بچه هاي انجمن، اعم از شهرساز و غير شهرساز كه اين توانايي رو دارن كه به فضاي اطرافشون با ديدي وسيع( همچون يك شهرساز!:w02:) نگاه و توجه كنن، ميتونن خاطرات خودشونو تو اين تاپيك براي دوستان بازگو كنن و با به شدت از حضورشون استقبال ميكنيم :w16:
لینک به دیدگاه
سلام سحر جان! خيلي خوش اومدي عزيزم :ws3:

اينم جواب سوالت:w16: :

 

پس چرا فقط به شهرسازا سلام و خوش امدی گفتی؟:vahidrk:

 

 

 

من انتقاد زیاد دارم اما خاطره ندارم:5c6ipag2mnshmsf5ju3

لینک به دیدگاه

مرسی از تاپیک جالب و قشنگت ریحانه جون :a030:

 

دومین خاطره رو من تعریف می کنم :ws3:

 

خاطره ای که می خوام تعریف کنم مال همین ترم گذشته ست :|

واسه درس شناخت فضای شهری با دوستم رفته بودیم یکی از خیابونای قدیمی و پردرخت که به عنوان فضای شهریمون برداشت کنیم

یکم از کارمون گذشته بود واستاده بودیم چیزی یادداشت می کردیم که یهو... یه پرنده بی ادب از بالای درخت.... گند زد به کاغذام :|

خوشبختانه اونجا مسجدی بود که کنارش آب سرد کن داشت باعث شد حالمون بهم نخوره :| ولی دریغ از یک سطل آشغال!!!!! :icon_pf (34):

در طول کل مسیر حتی یه دونه سطل آشغالم نبود!!

یه نگاه به پیاده رو انداختیم. وسط پیاده رو که مثلا فضای سبز بود تابلوی پارک ممنوع نصب شده بود :| (همه اینا به دلیل قدیمی بودن و توسعه های بعدی شهر بود)

اونجا بود که متوجه شدیم کاری بس دشوار پیش رو داریم... خیلی آروم و بی صدا محل و ترک کردیم و یک فضای شهری دیگه انتخاب کردیم :whistle:

 

لینک به دیدگاه

دیشب برای اولین بار از زیر گذر چها راه ولی عصر گذشتم

خدا لعنتشون کنه :w000:

۳ بار با دوستم اشتباه رفتیم:ws28:

خلاصه اینو بگم که حدود نیم ساعت حوالی چهار راه گیج میخوردیم:imoksmiley:

کلی هم به طراحانش ابراز ارادت کردم:ws3:

لینک به دیدگاه

امروز تو ايستگاه اتوبوس وايستاده بودم و منتظر تا اتوبوس بياد...يه پير مرد با يه كيسه نارنگي اومد وايستاد كنار من و از تو كيسه يه نارنگي درآورد، شروع كرد به پوست كندنش...

تمام پوستاي نارنگي رو ريخت توي جوب :w58: :w58::icon_pf (34):يني چنان با تعجب بهش نگاه كردم كه چشمام داشت ميزد ييرون!:w58: با خودم گفتم اينجوري كه من نگاه كردم، لابد فهميده چه كار زشتي كرده! :w16:جلوي چشم يه شهرساز، آشغال ميريزي تو جوب!!!:w000:

چند دقيقه كه گذشت، ديدم يكي ديگه برداشت و در نهايت تاسف دوباره اشغالشو ريخت توي جوب! در اون لحظه واقعا حوصله اينو نداشتم كه بهش تذكر كلامي بدم چون داشتم از سرما يخ ميزدم :icon_razz: ولي همينجور داشتم با خودم كلنجار ميرفتم كه بهش چي بگم كه هم مودبانه باشه، هم متوجه اين كار خيلي خيلي زشتش بشه؟! :hanghead:

داشتم به جوب آب نگاه ميكردم كه دوباره يه سري پوست نارنگي ديدم! :w58: يني اون لحظه چشمام زد بيرون! :w58: وقتي برگشتم پشت سرمو نگاه كردم، ديدم اون آقا براي اينكه من بهش گير ندم و متوجه كارش نشم، آشغالا رو از سمت ديگه پل روي جوب ريخته بود تو جوب...:icon_pf (34):

يني آخر درك اون آدم اين بود كه تو ذهنش دنبال يه راهي گشت كه كسي بهش گير نده به خاطر كار اشتباهش!:icon_pf (34):

همش دارم با خودم ميگم چرا بهش نگفتم كه كارش اشتباهه! :5c6ipag2mnshmsf5ju3 اين وظيفه من بود! :hanghead:

بچه ها اگه شما جاي من بودين، چي به اون آدم ميگفتين؟

لینک به دیدگاه
پس چرا فقط به شهرسازا سلام و خوش امدی گفتی؟:vahidrk:

 

 

 

من انتقاد زیاد دارم اما خاطره ندارم:5c6ipag2mnshmsf5ju3

 

آخه اينجا تالار شهرسازا است و خب اعلب بچه هاي شهرساز ميان :hanghead:

لینک به دیدگاه
امروز تو ايستگاه اتوبوس وايستاده بودم و منتظر تا اتوبوس بياد...يه پير مرد با يه كيسه نارنگي اومد وايستاد كنار من و از تو كيسه يه نارنگي درآورد، شروع كرد به پوست كندنش...

تمام پوستاي نارنگي رو ريخت توي جوب :w58: :w58::icon_pf (34):يني چنان با تعجب بهش نگاه كردم كه چشمام داشت ميزد ييرون!:w58: با خودم گفتم اينجوري كه من نگاه كردم، لابد فهميده چه كار زشتي كرده! :w16:جلوي چشم يه شهرساز، آشغال ميريزي تو جوب!!!:w000:

چند دقيقه كه گذشت، ديدم يكي ديگه برداشت و در نهايت تاسف دوباره اشغالشو ريخت توي جوب! در اون لحظه واقعا حوصله اينو نداشتم كه بهش تذكر كلامي بدم چون داشتم از سرما يخ ميزدم :icon_razz: ولي همينجور داشتم با خودم كلنجار ميرفتم كه بهش چي بگم كه هم مودبانه باشه، هم متوجه اين كار خيلي خيلي زشتش بشه؟! :hanghead:

داشتم به جوب آب نگاه ميكردم كه دوباره يه سري پوست نارنگي ديدم! :w58: يني اون لحظه چشمام زد بيرون! :w58: وقتي برگشتم پشت سرمو نگاه كردم، ديدم اون آقا براي اينكه من بهش گير ندم و متوجه كارش نشم، آشغالا رو از سمت ديگه پل روي جوب ريخته بود تو جوب...:icon_pf (34):

يني آخر درك اون آدم اين بود كه تو ذهنش دنبال يه راهي گشت كه كسي بهش گير نده به خاطر كار اشتباهش!:icon_pf (34):

همش دارم با خودم ميگم چرا بهش نگفتم كه كارش اشتباهه! :5c6ipag2mnshmsf5ju3 اين وظيفه من بود! :hanghead:

بچه ها اگه شما جاي من بودين، چي به اون آدم ميگفتين؟

آخه آدم به کسی که ندونه یا متوجه اشتباهش نشه تذکر می ده و امید داره که نتیجه ای داشته باشه

 

ولی به کسی که خودش می دونه داره چیکار می کنه نمیشه حرفی زد!!!!! :|

 

اگه فرهنگ سازی از پایه درست باشه این مسائلو نمی بینیم.. ولی متاسفانه اینطور نیست

 

 

لینک به دیدگاه
آخه اينجا تالار شهرسازا است و خب اعلب بچه هاي شهرساز ميان :hanghead:

 

اشکال نداره عزیزم.به هر حال سلام به روی ماهت:w16:

 

ریحانه جان این قضیه زباله و این چیزای مربوط به محیط مربوط به شهرسازی میشه یا شهرداری یا ...؟چون من انتقاد یا پیشنهاد زیاد دارم :hanghead:

لینک به دیدگاه
اشکال نداره عزیزم.به هر حال سلام به روی ماهت:w16:

 

ریحانه جان این قضیه زباله و این چیزای مربوط به محیط مربوط به شهرسازی میشه یا شهرداری یا ...؟چون من انتقاد یا پیشنهاد زیاد دارم :hanghead:

 

بله تا حدودي مربوط ميشه :ws37:

هرچه ميخواهد دل تنگت بگو :icon_redface:

لینک به دیدگاه

خب.. یه خاطره دیگه که مال امروزه تعریف کنم شاید یکم از پریشون حالیم کم شه.. :5c6ipag2mnshmsf5ju3

 

امروز با دوستم رفته بودیم یه خیابون واسه عکس گرفتن و انتخاب یک فضای شهری واسه طرحمون.

خیابونی که رفتیم یکی از خیابونای منتهی به حرفم امام رضا (نه خیلی نزدیک) و پر رفت و آمد مشهده. قدیمی و البته از نظر سطح فرهنگی بسیار پایین!

جدا از مشکلات زیادی که داشت از ترکیدگی لوله آب گرفته تا نداشتن مبلمان مناسب و بوی نامطبوع فضا، داشتیم عکس می گرفتیم که یهو صدای آژیر آمبولانس و آتش نشانی به گوشمون رسید.

تعدادشون زیاد بود و معلوم بود قضیه خیلی حاده!

ولی به خاطر عرض کم خیابون و ترافیک سنگینی که معمولا در بیشتر از 80 درصد مواقع تو این محدوده هست، نمی تونستن با سرعت برن

هرچی تو بلندگو م یگفت برین کنار ماشینا اصلا جایی نداشتن واسه رفتن!!! :|

همه حواسم به مشکلی بود که پیش اومده بود و این ماشینا به موقع نمی رسیدن به محل حادثه..

همه اینا در حالیه که کنار این خیابون پیاده رویی وجود داره که عرضش از کل عرض خیابون بیشتره و به عنوان پارکینگ استفاده میشه

دوس دارم بدونم واقعا نمیشه کاری کرد واسه این همه نابسامانی ؟؟؟ :hanghead:

 

لینک به دیدگاه
خب.. یه خاطره دیگه که مال امروزه تعریف کنم شاید یکم از پریشون حالیم کم شه.. :5c6ipag2mnshmsf5ju3

 

امروز با دوستم رفته بودیم یه خیابون واسه عکس گرفتن و انتخاب یک فضای شهری واسه طرحمون.

خیابونی که رفتیم یکی از خیابونای منتهی به حرفم امام رضا (نه خیلی نزدیک) و پر رفت و آمد مشهده. قدیمی و البته از نظر سطح فرهنگی بسیار پایین!

جدا از مشکلات زیادی که داشت از ترکیدگی لوله آب گرفته تا نداشتن مبلمان مناسب و بوی نامطبوع فضا، داشتیم عکس می گرفتیم که یهو صدای آژیر آمبولانس و آتش نشانی به گوشمون رسید.

تعدادشون زیاد بود و معلوم بود قضیه خیلی حاده!

ولی به خاطر عرض کم خیابون و ترافیک سنگینی که معمولا در بیشتر از 80 درصد مواقع تو این محدوده هست، نمی تونستن با سرعت برن

هرچی تو بلندگو م یگفت برین کنار ماشینا اصلا جایی نداشتن واسه رفتن!!! :|

همه حواسم به مشکلی بود که پیش اومده بود و این ماشینا به موقع نمی رسیدن به محل حادثه..

همه اینا در حالیه که کنار این خیابون پیاده رویی وجود داره که عرضش از کل عرض خیابون بیشتره و به عنوان پارکینگ استفاده میشه

دوس دارم بدونم واقعا نمیشه کاری کرد واسه این همه نابسامانی ؟؟؟ :hanghead:

 

 

خب بايد براي توسعه آتي شهر برنامه و قانون داشته باشبم :ws37:

اگه در سال هاي آينده كه قراره ساختموناي جديد توي اون محدوده ساخته بشه يا اون بافت از نظر شبكه معابر و ...اصلاح بشه، طبق قوانين طرح هاي بالادست شون صورت بگيره و واقعا بهش عمل بشه! چرا كه نه، مشكلش حل ميشه :w16:

ما شهرسازا براي رسيدن به همين اهداف داريم تلاش ميكنيم :w16:

لینک به دیدگاه
خب بايد براي توسعه آتي شهر برنامه و قانون داشته باشبم :ws37:

اگه در سال هاي آينده كه قراره ساختموناي جديد توي اون محدوده ساخته بشه يا اون بافت از نظر شبكه معابر و ...اصلاح بشه، طبق قوانين طرح هاي بالادست شون صورت بگيره و واقعا بهش عمل بشه! چرا كه نه، مشكلش حل ميشه :w16:

ما شهرسازا براي رسيدن به همين اهداف داريم تلاش ميكنيم :w16:

آخه موضوع اینه که همین الانم میشه یه کارایی کرد.. همش مربوط به توسعه و این برنامه ها نیست!

اون محدوده دیگه اجازه ساخت نداره. خیلی فرصت وجود داره. مشکل اینه که متاسفانه هیچ توجهی به این مشکلات ندارن و برنامه های بهسازیشونو اختصاص دادن به نقاط خاصی از شهر :|

حالا ایشالا با دوستام یه طرح واسه این محدوده میدیم می فرستنش شهرداری درستش می کنیم :ws3:

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...