a_ghadimi 4,539 ارسال شده در 18 خرداد 1393 مولای من کوچه های شهر بوی غربت گرفته خانه هامان دیگر توان استقامت ندارند زمینیان به ستوه آمده اند روزها به بیقراری مبدل شده [h=3][/h] و زمان ، خواهان ایستادن است مولای من پس کجایــــــــــــــــــــــــــــی 3 نقل قول به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال
a_ghadimi 4,539 ارسال شده در 20 خرداد 1393 طلوع نزدیک است اگر بخواهیم ظهور تو زیباتر از ظهور همهی زیباییهاست چشم به راه زیباترین بهاریم خدایا انتظار چقدر دیر میگذرد با صد نگاه خسته، صدا میزنیم تو را بیایید همه منتظر آمدنش شویم 2 نقل قول به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال
a_ghadimi 4,539 ارسال شده در 29 شهریور 1393 مثل هر بار برای تو نوشتم: دل من خون شد ازین غم، تو کجایی؟ و ای کاش که این جمعه بیایی! دل من تاب ندارد، همه گویند به انگشت اشاره، مگر این عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟ تو کجایی؟ تو کجایی... و تو انگار به قلبم بنویسی: که چرا هیچ نگویند مگر این منجی دلسوز ، طرفدار ندارد ، که غریب است؟ و عجیب است که پس از قرن و هزاره هنوزم که هنوز است دو چشمش به راه است و مگر سیصد و اندی نفر از شیفتگانش ، زیاد است که گویند به اندازه یک « بدر » علمدار ندارد! و گویند چرا این همه مشتاق ، ولی او سپهش یار ندارد! =-=-= جواب امام زمان : تو خودت! مدعی دوستی و مهر شدیدی که به هر شعر جدیدی، ز هجران و غمم ناله سرایی ، تو کجایی؟ تو که یک عمر سرودی «تو کجایی؟» تو کجایی؟ باز گویی که مگر کاستی ای بُد ز امامت ، ز هدایت ، ز محبت ، ز غمخوارگی و مهر و عطوفت تو پنداشته ای هیچ کسی دل نگران تو نبوده؟ چه کسی قلب تو را سوی خدای تو کشانده؟ چه کسی در پی هر غصه ی تو اشک چکانده؟ چه کسی دست تو را در پس هر رنج گرفته؟ چه کسی راه به روی تو گشوده؟ چه خطرها به دعایم ز کنار تو گذر کرد چه زمان ها که تو غافل شدی و یار به قلب تو نظر کرد... و تو با چشم و دل بسته فقط گفتی... تو کجایی!؟ و ای کاش بیایی! هر زمان خواهش دل با نظر یار یکی بود، تو بودی... هر زمان بود تفاوت ، تو رفتی ، تو نماندی. خواهش نفس شده یار و خدایت ، و همین است که تاثیر نبخشند به دعایت ، و به آفاق نبردند صدایت و غریب است امامت من که هستم ، تو کجایی؟ تو خودت کاش بیایی به خودت کاش بیایی...! :icon_gol: 2 نقل قول به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال