رفتن به مطلب

تاریخ خط در ایران


mani24

ارسال های توصیه شده

[h=2][/h]

تاریخ خط در ایران (1)

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

در روایات زردشتی از داستان های ملی ایران چنین آمده است که طهمورث پیشدادی پس از آن که بر اهریمن پیروز شد هفت گونه خط را که به کسی یاد نمی داد به زور از او فراگرفت. در اسناد سریانی آمده است که زردشت کتاب اوستا را به هفت زبان سریانی و فارسی و آرامی و سگستانی و مروَزی و یونانی و عبری نوشته است. آیا هر یک از این زبان ها خطی نداشته اند ؟

 

ما می دانیم که در ایران پیش از اسلام خط سریانی و خط میخی برای پارسی باستان و خط آرامی و یونانی و عبری در میان یهود ایران رواج داشته است. پس می توان گفت که برای زبان سگستانی (سیستانی) و مروزی (زبان مرو) نیز خطی به کار برده اند.

 

 

 

معمولا واضع خط را در جهان فنیقیان می دانند. این نکته تنها درباره ی ملل سامی درست است و ملل آریایی مخصوصا در هند، شاید پیش از فنیقیان خط های دیگری اختراع کرده اند که از سلسله خطوط سامی ماخوذ از خط فنیقی نیست.

 

در ایران ما، خط، داستانی بسیار مفصل دارد و موضوع به اندازه ای وسیع است که می توان کتاب جداگانه ای در تاریخ خط در ایران نوشت. کسانی که در این زمینه اندکی ممارست بکنند فورا به نکته ی مهمی برمی خورند و آن این است که نیاکان بزرگوار ما در این مدت دو هزار و پانصد سال که ما تاریخ مدون و معروف داریم هرگز در هیچ خطی تعصب نورزیده اند و هر زمان که خط آسان تر و بهتری پیدا شده است در پذیرفتن آن درنگ نکرده اند.

 

اکنون قدیم ترین اسنادی که در دست ماست از دوره ی هخامنشیان به خط میخی است. این نام را اروپاییان از روزی که با آن روبرو شده اند بر روی آن گذاشته اند زیرا که این خط مرکب از خطوط افقی و عمودی و منکسر است که بالای آن پهن تر و پایین آن باریک تر است به شکل میخ. ناچار در این خط برای هر حرف و مخرجی چند خط افقی و عمودی و منکسر به انواع مختلف باید ترکیب کرد تا هر علامتی با علامت دیگر اشتباه نشود و قهرا نوشتن به این خط وقت زیاد می گیرد و باری هر حرفی چندین بار باید دست را به این طرف و آن طرف حرکت داد و گرداند.

 

این خط را نخست برای زبان های بین النهرین یعنی زبان الامی و بابلی و آسوری به کار برده اند و چون الامیان در خوزستان امروز می زیسته اند و همسایه ی پارسیان بوده اند مردم پارس یا پیش از تشکیل شاهنشاهی هخامنشی و یا در آغاز این دوره، این خط را برای زبان پارسی باستان هم پذیرفته اند و می توان حدس زد که مادها نیز برای خود آن را اختیار کرده باشند زیرا که ایشان نیز با آسوریان و بابلیان همسایه بوده اند.

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

در پذیرفتن خط میخی برای زبان پارسی باستان تصرفی کرده اند به این معنی که پیش از سال ِسه هزار قبل از میلاد سومریان خطی اختراع کرده اند که در قرن نوزدهم اروپاییان به آن خط میخی گفته اند زیرا که این خط مرکب از خطوط عمودی و افقی و منکسر است که شکل میخ دارد و سپس آکادیان و آسوریان و کلدانیان و الامیان و هیتی ها و ایرانیان و ارمینان نیز آن را برای زبان های خود اختیار کرده اند. در خطوط میخی ملل دیگر چند نقش از هشتصد تا سه هزارعلامت به کار می رفته است. ایرانیان تصرف جالبی که در خط میخی برای زبان پارسی باستان کرده اند این است که تنها چهل و دو علامت برای اصوات مرکب بکار برده اند. این خط تا پایان دوره ی هخامنشی در کتیبه ها و سکه ها به کار رفته است اما برای زبان بابلی تا آغاز تاریخ میلادی آن را به کار برده اند. از این42علامتی که در خط میخی ایرانی به کار می رفته است یک علامت حکم نقطه را دارد و برای وقف در میان حروف به کار می رفته و پنج علامت دیگر به اصطلاح فنی ایدئوگرام بوده است یعنی در برابر پنج کلمه ی رایجی که بسیار به کار می رفته می نوشته اند و حاکی از صدای مخصوص نیست. یک علامت را برای کلمه ی شاه و دو علامت را برای کلمه ی کشور و یک علامت را برای کلمه ی زمین و یک علامت را برای کلمه ی اهورمزد به کار می برده اند و علائم دیگر برای حروف مرکب از یک حرف باصدا و یک حرف بی صدا بوده است.

 

خط میخی چنان می نماید که تنها برای زینت و در کتیبه ها و سکه ها به کار رفته و چون نوشتن هر حرفی چندین حرکت دست و چندین خط افقی و عمودی و منکسر لازم داشته است در حوائج روزانه و در کارهای عادی آن را به کار نمی برده اند زیرا که تاکنون جز در کتیبه ها و سکه ها و الواح سیم و زر که برای تاریخ ساختمان های مهم ترتیب می داده اند و در مهرها در جای دیگر دیده نشده است. قدیمی ترین کتیبه ی خط میخی ایران از کورش از سال 538 و آخرین آن از اردشیر سوم از سال 338 پیش از میلاد است.

 

چون در دوره ی هخامنشیان اقوام آرامی از نژاد سامی ساکنان ایالات غربی ایران در کرانه های فرات و دجله بوده اند و خط و زبان مخصوص از نژاد خط ها و زبان های سامی داشته اند خط ایشان که از خط فنیقی گرفته شده آسان تر بوده و هر حرفی از آن بیش از یک حرکت دست لازم نداشته است، در ایران رایج شده و ناچار زبانشان هم در کارهای اداری و دیوانی دوره ی هخامنشی رواج یافته است، چنان که قراین بسیار گواهی می دهد این خط و زبان در دوره ی هخامنشیان در ایران متداول بوده است و زبان پارسی باستان را به خط آرامی هم می نوشته اند چنان چه قسمی از کتیبه ای از اردشیر اول به همین خط مانده است در همین دوره هنوز زبان ایلامی و خط میخی مخصوص آن به عنوان زبان اداری در دربار هخامنشی به کار می رفته است.

 

در 1312 در گوشه ی شمال غربی صُفه ی تخت جمشید در ضمن خاک برداری به آستانه ی دری برخوردند که از همان زمان هخامنشیان تیغه کرده بودند و در پشت آن تیغه، سی هزار لوحه ی گلی یا خشت های کوچک و بزرگ به شکل مربع مستطیل بدست آمد که به خط و زبان ایلامی است. چندی بعد 750 خشت دیگر در جنوب شرقی همان صفه به دست آمد و ثابت شد که حساب ساختمان های مختلف کاخ هخامنشیان را به این خط و زبان می نوشته اند.
لینک به دیدگاه

تاریخ خط در ایران (2)

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

استیلای یونانیان و مقدونیان بر ایران در سال 330 پیش از میلاد خط و زبان یونانی را در ایران رواج داد و ناچار در سراسر دوره ی سلوکی و قسمتی از دوره ی اشکانی تا آغاز تاریخ میلادی این خط در ایران رواج یافته و در این مدت خط میخی و زبان پارسی باستان متروک شده است. خط و زبان یونانی تا اوایل دوره ی ساسانی تا اندازه ای هنوز در ایران رایج بوده است زیرا که در کتیبه های شاپور اول که از 241تا 272 میلادی در ایران پادشاهی کرده است خط و زبان یونانی دیده می شود و مهم ترین نمونه های آن در کتیبه ی معروف زردشت در صحرای مرودشت است.

 

تا زمان بلاش دوم در سکه های اشکانی جز خط و زبان یونانی چیزی دیده نمی شود و تنها در سلطنت بلاش دوم که از 121میلادی آغاز شده است نخستین بار حروف آرامی در سکه های ایران پدیدار شده است. زبانی را که در سکه های اشکانی در این تاریخ به خط آرامی پدیدار شده به خطا خاورشناسان و دانشمندان اروپایی با زبان پهلوی یکی دانسته اند و نخست آن را پهلوی شمالی یا پهلوی اشکانی نامیده اند و در این اواخر نام آن را زبان پارتی گذاشته اند. چون این زبان همین زبان امروزی ادبی ماست که به مرور زمان در نتیجه ی تحول به این شکل درآمده است و از قدیم به این زبان، زبان دری گفته اند، البته درست ترین اصطلاح درباره ی آن همان زبان دری است و باید گفت زبان دری را نخست از آغاز قرن سوم میلادی به خط آرامی نوشته اند.

 

در دوره ی ضعف سلوکیان در ایران در گوشه و کنار سرزمین ما پادشاهان محلی به فرمانروایی آغاز کرده اند. نخست در سرزمین فارس خاندانی از پادشاهان ایرانی مستقل شده اند که جز سکه های ایشان سندی درباره ی ایشان بدست ما نرسیده است. پایتخت ایشان شهر استخر بوده است و در آن جا سکه هایی زده اند به زبان آرامی و به همان خط آرامی و در حدود سال 220 میلادی به این کار آغاز کرده اند. این خاندان پادشاهان محلی فارس که همان «فرته داران» باشند نیاکان پادشاهان ساسانی بوده اند که سرانجام پادشاهانی کوچک به اصطلاح ملوک الطوایف را برانداخته و شاهنشاهی بزرگ ساسانی را تشکیل داده اند و سکه شناسان این سلسله را«پرسید» نام داده اند.

 

از سوی دیگر در قسمت شرقی خوزستان نیز پادشاهان محلی در همین دوره استقلالی یافته اند و سلسله ای تشکیل داده اند که سکه شناسان اروپایی و به پیروی ِایشان، تاریخ نویسان، نام این سلسله را «المائید» گذاشته اند و در حدود سال163 پیش از میلاد به فرنانروایی آغاز کرده اند. در سکه های این سلسله نخست خط و زبان یونانی به کار رفته است اما در پایان سلطنت فرهاد که از 106 تا 130 میلادی فرمانروایی داشته است خط و زبان آرامی در سکه ی وی آشکار می شود.

 

 

 

در قسمت غربی خوزستان در میان رودهای دجله و فرات تا کرانه های خلیج فارس، سلسله ی دیگری استقلال یافته است که از سال 129 پیش از میلاد آثاری از آن به ما رسیده است. پایتخت آن شهر خاراکس در همان زمان آباد شده و نام این شهر هنوز بر جزیره ی «خارگ» باقی است. در پادشاهی «آنامبلوس سوم» پادشاه این سلسله در حدود سال 54 میلادی نخستین بار در روی سکه ها نوع خاصی از خط آرامی پدیدار شده است سجع این سکه ها به همان زبان آرامی است اما خط آن ها تفاوتی با خط آرامی معمولی دارد.

 

خط آرامی که در اواسط دوره ی اشکانی برای زبان دری به کار رفته در آسیای مرکزی نیز رایج شده و با تصرفاتی آن را برای زبان سغدی و تخاری به کار برده اند و سپس در متون مانوی نوع دیگری از آن رایج شده است.

 

در نخستین کتیبه های ساسانی چنان چه پیش از این اشاره رفت خط و زبان یونانی و پس از آن دری به خط آرامی و زبان پهلوی یعنی زبان دربار ساسانیان به همان خط آرامی دیده می شود. اندک اندک زبان و خط یونانی از میان می رود و در همین دوره زبان دری را نیز دیگر در کتیبه ها به کار نبرده اند و تنها زبان پهلوی باقی مانده است.

 

کتاب اوستا که به زبان باستانی مشرق ایران بود قرن ها خط مخصوص به خود نداشته است و روحانیون زردشتی تنها آن را از بر می کرده و به یاد می سپرده اند. در اواسط دوره ی اشکانی در صدد برآمده اند آن چه را که از اوستا پس از استیلای یونانیان و مقدونیان بر ایرانیان باقی مانده بود بنویسند اما گویا به این کار توفیق نیافته اند و معلوم نیست به چه خط می خواسته اند بنویسند. این که به این کار کامیاب نشده اند گویا برای این بوده است که در آن زمان خطی وجود نداشته است که در آن علامت هایی برای همه ی اصوات زبان اوستا باشد و ناچار از این کار چشم پوشیده اند.

 

ظاهرا از قرن اول پیش از میلاد در صدد برآمده اند اوستا را بنویسند و سپس در زمان اردشیر بابکان و پسرش شاپور اول نیز کوشش هایی در این راه کرده اند که نتیجه ی مطلوبی نداده است تا آن که در زمان شاپور دوم که از 310 تا 379 میلادی پادشاهی کرده است، موبد بزرگ ایران آذر پدماراسپند (آذر بدمهراسپند) از خط آرامی خط تازه ای با 43علامت اختراع کرد و بازمانده ی اوستا را به آن خط نوشتند که تا کنون باقیست.

 

خط آرامی که برای زبان پهلوی به کار برده اند منفصل و منقطع است و چون در نوشتن عادی و کتابت دشوار بوده است برخی از حروف آن را مانند همان خط امروزی به یکدیگر متصل کرده اند و خط دیگری در ایران پیدا شده است که همان خط پهلوی باشد و از آن روزی که این کار را کرده اند خط آرامی برای زبان پهلوی متروک و منسوخ شده است.

 

خط پهلوی در ایران در دوره های اسلامی باز تا مدت درازی به کار می رفته است چنان که در سکه های پادشاهان طبرستان تا سال 161 تاریخ طبرستان این خط دیده می شود و تا سال 168 هجری نیز در شهر ری سکه هایی به خط پهلوی زده اند. تا آغاز قرن پنجم هجری نیز خط پهلوی در ساختمان های مهم شمال ایران به کار رفته است چنان که «گنبد قابوس» که در 403ساخته شده کتیبه ی پهلوی دارد و برج لاجیم در ناحیه ی سواد کوه در مشرق راه فیروزکوه به ساری که بر سر قبر «ابوالفوارس شهریار بن عباس بن شهریار» از پادشاهان مازندران در 413 هجری ساخته شده است نیز کتیبه ی پهلوی دارد.

 

دانشمند نامی ایرانی «ابن الندیم» در کتاب معروف الفهرست در جایی که ذکر از خطوط قدیم ایران کرده از هفت خط که در پیش از اسلام رایج بوده است بدین گونه نام می برند : «دین دفتریه» که باید «دین دبیره» خواند، «ویش دبیریه» دارای 365 حرف، «کستج» دارای 28حرف، «نیم کستج» دارای 28 حرف، «شاه دبیریه»دارای 33 حرف که نقطه ندارد، «رازمهریه» و «راسی مهریه» دارای 24 حرف.

 

آن چه ابن اندیم در کتاب الفهرست آورده، مطالبی را که در آغاز این مقال ذکر کردم به یاد می آورد که طهمورث هفت خط را از دیوان اخذ کرد و زردشت کتاب اوستا را به هفت زبان نوشت.

لینک به دیدگاه

تاریخ خط در ایران (3)

 

دوره اسلامی

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

چنان می نماید که از آغاز دوره ی اسلامی ایرانیان خط عربی را برای زبان های ایرانی نپذیرفته باشند زیرا که تا پیش از دوره ی سامانیان ما هیچ اثر کتبی از زبان های ایرانی امروز نداریم و پیداست که این آثار به خطی بوده است به جز خطوط اسلامی که چون از میان رفته است اسنادی که به آن خط بوده ناپدید شده است.

 

اما کتابت مصحف شریف در میان مسلمانان نیز تاریخی دارد. مورخان اسلام همه تصریح کرده اند که در زمان رسول اکرم تنها چند تن از صحابه ی نزدیک وی کُتاب وحی بودند و ایشان کسانی بودند که هر وقت آیه ای از قرآن بر پیغمبر نازل می شد هر یک که حاضر بودند به نوبت آن آیه را می نوشتند. حتی صریحا گفته اند که در قریش تنها هفده تن خط داشتند بدین ترتیب «علی بن ابی طالب»، «طلحه»، «یزید بن ابوسفیان»، «ابوحذیفة بن عتبة بن ربیعه»، «حاطب بن عمروعامری»، «ابوسلمة بن عبدالاسد مخزومی»، «ابان بن سعید بن العاص بن امیه»، برادرش «خالد بن سعید»، «عبدالله بن سعد بن ابوسرح عامری»، «حوبطب بن عبدالعزی عامری»، «ابوسفیان بن حرب بن امیه»، «معاویة بن ابوسفیان»، و «جهیم بن الصلت بن مخزمة بن المطلب بن عبد مناف»، از قریش و «علاء بن الحضرمی» خارج از قریش و 3 تن دیگر .

 

از طرف دیگر کـُتـّاب وحی یعنی نویسندگان قرآن را «ابی بن کعب» و «عبدالله بن مسعود» و «زید بن ثابت» از اصحاب رسول می نوشتند و از اهل بیت علیهم السلام امیرالمومنین علیه السلام. گذشته از ایشان «ابوموسی عبدالله اشعری» و «مقداد بن عمرو» نیز جزو کـُتاب وحی بوده اند.

 

ظاهرا این گروه که در زمان رسول اکرم خط داشته اند برخی به خط آرامی و برخی به خط حمیری و شاید برخی هم به خط نبطی آشنا بوده اند و این هر سه خط در میان اصحاب رسول رواج داشته است بسته به این هر یک در کدام ناحیه خط آموخته بوده باشند. در زمانی که عثمان خواست آیاتی را که بر پیغمبر نازل شده بود در یک نسخه جمع کند و قرآن را به صورت امروز درآورد آیات قرآن پراکنده بود زیرا که در هر موقع که آیه ای نازل شده بود هر یک از کـُتاب وحی که حاضر بود آن را روی سنگی یا چوبی یا لیف خرما یا هر چه یافته بود نوشته بود و هر یک از ایشان بدین گونه قسمتی از قرآن را به یاد داشت و همه ی قرآن نزد هیچ یک از ایشان نبود. کسانی نیز از اصحاب بودند که برخی از قسمت های قرآن را از بر کرده بودند و ایشان را قاری و قراء می گفتند و چند تن ازایشان در جنگ های پس از رحلت رسول با مسیلمه ی کذاب کشته شده بودند.

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

نخست عمر در خلافت ابوبکر خلیفه ی اول زید بن ثابت را که از کاتبان وحی بود مامور کرد قرآن را تدوین کند وی آن چه را که بر روی سنگ و چوب و لیف خرما نوشته بودند یا اصحاب از بر کرده بودند گردآورد و در روی اوراق جداگانه به نام «صحیفه» نوشت که مجموع آن ها «صحف» می گفتند و چون با هم گردآوردند «مصحف» نام گذاشتند. زید بن ثابت این نسخه را به ابوبکر داد و پس از مرگ ابوبکر به دست عمر رسید و او به دختر خود حفصه زن پیغمبر بخشید.

 

سرانجام عثمان هم به این کار دست زد و چون در میان نسخه های مختلف از یک آیه که چندتن نوشته بودند یا چند تن از بر خوانده بودند اختلاف بود نهایتا از زمان عمر و بعد عثمان کار ترتیب نسخه های امام (اصلی) قرآن به امیر المومنین سلام الله علیه ارجاع داده شد و از آنجا که یک مجموعه کامل از آیات الهی جزء میراث پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نزد ایشان بود و به علاوه ایشان به واسطه عصمت و علم الهی به نحوه ترتیب آیات آشنا بودند و بارها در زمان حیات پیامبر اسلام قرآن را از ایشان آموخته بودند ، قرآن را جمع آوری و مجلد فرمودند و 6 نسخه از اولین کتاب کامل را که نساخان امین تحت نظارت مستقیم خود امیر المومنین نگاشته بودند را همراه با حافظان و کاتبان دیگر به 6 مرکز اصلی سرزمین های اسلامی فرستادند تا در آن مراکز نیز تحت نظارت های دقیق و چندگانه از روی قرآن استنساخ شود.

 

در قرون اول اسلامی دانشمندان و ادیبانی که در علوم قرآنی زبردست تر بودند در دو شهر کوفه و بصره گرد آمده بودند و در میان بصریان و کوفیان در بسیاری از مسائل ادبی اختلاف بود. در کوفه چون خطوط قدیم سامی را برای زبان تازی مناسب و کافی نمی دانستند از خط آرامی خطی اختراع کردند که به خط کوفی معروف شد.

 

خط کوفی چند قرن، یگانه خط مشترک زبان تازی و پارسی بود و حتی در زمانی که خطوط دیگر رواج یافت تا مدت ها خط کوفی را در کتیبه ها و گاهی در کتاب ها یا سرفصل کتاب ها برای زینت به کار بردند و به همین جهت انواع مختلف از خط کوفی در نواحی مختلف قلمرو اسلام پدید آمده است. در آغاز، خط کوفی نقطه و اعراب نداشت و پس از چندی این تصرف را در آن کردند. همه ی خط های مختلفی که بیش تر آن را در ایران ایرانیان وضع کرده اند در نتیجه ی تصرفات و اصلاحاتی که در خط کوفی کرده اند فراهم شده است.

 

خط شناسان و کسانی که در این زمینه بحث کرده اند اصول را شش (6) خط دانسته اند که از خط نسخ بیرون آمده اند و خط نسخ به منزله ی مادر خطوط دیگر است. خط نسخ نیز به نسخ قدیم و نسخ جدید تقسیم می شود و خطوط اصلی عبارت است از شش خط یا به اصطلاح خوش نویسان «اقلام سته» که عبارت باشد از رقاع و ثلث و غبار و ریحان و محقق و توقیع.

لینک به دیدگاه

تاریخ خط در ایران (4)

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

در این مدت که از ظهور خطوط تازی می گذرد در ایران و خارج از ایران برای زبان های اسلامی خطوط مختلف وضع و اختراع کرده اند که شماره ی آن ها از شست تجاوز می کند. معروف ترین خطی که در خارج از ایران پیدا شده خط مغربی در دیار مغرب و خط نسخ کشمیری در هندوستان است و انواع تفننی آن ها طغرا و زلف عروس و لرزه و جود و مقرمط و تحریر و معقلی و غیره است. پنج خط فرعی هم اختراع کرده اند که عبارت باشد ازتعلیق و شکسته تعلیق و نسخ تعلیق(نستعلیق) و شکسته تعلیق و شکسته.

 

تا قرن هشتم هجری ایرانیان هنوز تصرفی در خط عربی برای چهار حرف مخصوص زبان فارسی که در تازی نیست یعنی «پ» و «چ» و «ژ» و «گاف» نکرده بودند و از قرن هشتم به بعد اندک اندک املای کنونی یعنی سه نقطه گذاشتن «پ» و «چ» و «ژ» و دو سرکش گذاشتن بر «گاف» معمول شده است.

 

ابتکار دیگری که ایرانیان در حدود قرن ششم هجری کرده اند خط سیاق برای محاسبات دیوان است که اعداد را از زبان تازی گرفته اند و برای نقد و جنس این کلمات را به صورت مخصوصی که نوشتن آن آسان تر باشد و قلب و تحریف در آن ها راه نیابد درآورده اند و پیداست که این کار برای اجتناب از ارقام متعارفی است که در آن ها 2 و 3 و 4 و 5 و 6 و صفر به آسانی با هم مشتبه می شوند این خط مخصوص به ایرانیان، که در این مورد خاص چند قرن در ایران به کار رفته است تا جوانی ما جزو خطوطی بود که همه یاد می گرفتند و متاسفانه امروز نسلی که از پی ما آمده است از آن بیگانه است.

 

از قرن دوم تا قرن هشتم هجری ایرانیان پی درپی درصدد اصلاح خط و رفع معایب و نواقص آن بوده اند چنان که در این مدت چند خط تازه در ایران وضع کرده اند : مانند خط شکسته تعلیق و نسخ تعلیق و آخرین مرحله ی آن، خط شکسته است که در آغاز قرن یازدهم به منتهای کمال و زیبایی خود رسیده است. فکری که باعث وضع خط شکسته برای زبان فارسی شده بسیار حکیمانه بوده است. خواسته اند به این وسیله یکی از نواقص عمده ی خط را که برای اغلب اجزای یک کلمه با کلمه ی دیگر مشتبه می شود از بین ببرند .

 

عیب جویی از خط عربی تازگی ندارد. ادیب و مورخ معروف ایرانی «ابوعبدالله حمزة بن حسن اصفهانی» که در میان سال های 350 و 360 هجری درگذشته است بیش از هزار سال پیش از ما به معایب بسیار این خط برخورده و کتاب مبسوط و مستقلی به زبان تازی در این زمینه نوشته است به نام «کتاب التنبیه علی حدوث التصحیف». یگانه نسخه ی این کتاب در کتابخانه ی مدرسه ی خان مروی در طهران است و تعجب در این است که در نتیجه ی بدی خط، نام همین کتاب را به غلط خوانده و کلمه ی «حدوث» را «حروف» خوانده اند.

 

بحث درباره ی معایب این خط بسیار دراز است و می توان کتاب جداگانه ی پرحجمی در این زمینه فراهم کرد. ناسازگاری این خط با زبان فارسی به اندازه ای است که به این اختصار نمی توان برگذار کرد.

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

در حال حاضر بسیاری از کلمات فارسی اصیل هست که در تلفظ و اعراب آن ها در قسمت های مختلف ایران اختلاف دارد. مثلا کلمات رایج مانند «سفید» و «دراز» را برخی از ایرانیان به کسر اول و برخی به فتح اول تلفظ می کنند. کلمه ی «گواه» را برخی به فتح و برخی به ضم ادا می کنند. کلمه ی «چادر» در شعر همه جا به فتح «دال» آمده و در حال حاضر برخی از ایرانیان آن را به ضم «دال» و برخی به کسر «دال» می گویند اگر درست دقت بکنیم تقریبا درصدی پنجاه کلمات فارسی اصیل ایرانیان امروز اختلاف دارند. همچنین در تلفظ کلماتی که از زبان تازی وارد زبان ما شده است و در این زمینه گویندگان رادیوهای ایران امروز گرفتار دشواری های بسیارند. در نتیجه ی بدی خط حتی نام برخی از آبادی های ایران تغییر کرده است از آن جمله تردیدی نیست که نام درست شهر «قوچان» در خراسان «خبوشان» و «خوجان» بوده است و به واسطه ی شباهت حروف تغییر کرده است همچنین نام شهر «طیبات» امروز قطعا نادرست و درست آن «تایباد» است. در همین اواخر که مراسمی برای افتتاح کارخانه ای در «دورود» روی داد در همه ی روزنامه های طهران نام این آبادی را«درود» نوشتند و حال آن که چون در میان دو رودخانه واقع شده است باید «دورود» نوشت.

 

سه سال پیش که زلزله ای در ناحیه ی فیروزکوه روی داد نام آبادی زلزله زده ای را همه جا «ترود» نوشتند و در فرهنگ جغرافیای ایرانی که دایره ی جغرافیایی ارتش تدوین کرده «طرود» چاپ کرده اند و حال آن که نام درست این آبادی «تاب رود» و «تاورود» از ماده ی تاب به معنی حرارت بسیار و رود است که اهالی محل به تلفظ محلی خود «تورود» به ضم «تا» و سکون «واو» ادا می کنند و آن چنان که همه نوشتند به هیچ وجه درست نیست.

 

اگر در اشتقاق بعضی از کلمات فارسی دقت بکنید می بینید که در نتیجه ی بدی خط چه تحریف ها در این کلمات راه یافته است. مثلا این چهار کلمه ی «دستور» و«رنجور» و «مزدور» و «گنجور» که ما امروز آن ها را با اشباع «واو» مانند «دور» و «شور» تلفظ می کنیم و حتی بزرگان زبان ما آن ها را به همین شکل قافیه بسته اند در اصل به فتح «واو» بوده است مانند «دانشوَر» و «هنروَر» و «پیشه وَر» و کلماتی نظیر آن ها.

 

یکی از معانی «دست»، اختیار است و «دستوَر» به معنی صاحب اختیار مانند «هنرور» و «پیله ور» باید خوانده شود و به همین قیاس «مزدور» و «رنجور» . «گنجور» و چون در این خط «واو» این کلمات را به دو شکل می توان خواند این کلمات را تحریف کرده اند.

 

در تقویم ایران پیش از اسلام، که هر ماه را سی روز حساب می کردند پنج روز از بازمانده ی سال را در پایان سال جداگانه می گرفتند و به آن پنج روز «وهیزک» یا«بهیزک» می گفتند. بسیاری از شاعران ایران این کلمه ی بهیزک را «بهترک» خوانده و در شعر به همین گونه آورده اند چنان که در وزن شعر جز بهترک نمی توان خواند. در دین زردشت نام پلی هست در میان بهشت و دوزخ که «چینوت» با «چینود» باید خواند. تصور نمی کنید که حتی بزرگان زبان ما در شعر خود این کلمه را به چه اشکال مختلف درآورده اند و می توان مقاله ی مخصوص در این زمینه نوشت.

 

حتی در نام های مردان تاریخ از این گونه اشتباهات روی داده است. نام پادشاه معروف سلجوقی «الب» یا «الپ» ارسلان به فتح «الف» و سکون «لام» به معنی شیر دلیری است زیرا که در زبان ترکی الب یا الپ و ارسلان شیر معنی می دهد. بسیاری از شاعران حتی نزدیک به عصر او کلمه ی الب را به فتح اول و دوم خوانده اند. بدی این خط بسیاری از اشعار بزرگان ما را تباه کرده است. آشکارتر از همه این شعر معروف سعدی است.

 

بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش زیک گوهرن

قطعاً سعدی آن را چنین سروده بوده است:

بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش زیک گوهرند

 

زیرا کسانی که در آفرینش از یک گوهر باشند اعضای یک پیکر می شوند نه اعضای یکدیگر و بنی آدم نمی توانند اعضای یکدیگر باشند. در زمان سعدی خط رایج خط رقاع بوده است و درین خط برخی از حروف را که ما جدا می نویسیم به یکدیگر می چسباندند و از آن جمله برای رعایت تند نویسی دال دیگر را به حرف یای بعد از آن متصل می کردند و هنگامی که خواسته اند این شعر سعدی را از خط رقاع به خط دیگری نقل کنند «یک پیکر» را «یک دیگر» خوانده اند و این نقص فاحش در شعر سعدی پیش آمده است.

 

چون مقصود از این سطور تنها بیان مجلمی از معایب و نواقص خط کنونی است به همین چند مثال ساده تر بسنده می کنیم و گر نه می توانستم شواهد بسیار از این داستان دور و دراز به میان بیاوَرم. خوانندگانی که در این زمینه انصاف توانند داد می توانند به چند کتاب که در همین زمینه فراهم شده است رجوع کنند :

1- الفبای بهروزی - کارخامه میرزا رضاخان افشار بکشلو - چاپ استانبول1299 قمری.

2- رساله در وجوب خط اسلام - چاپ تهران 1303 (این رساله، بی نام مولف چاپ شده است اما پیداست که از مرحوم میرزا یوسف خان مستشار الدوله ی تبریزی آزادی خواه مشهور ایران است که در زندان استبداد جان سپرد.)

3- الفبای خط نو - تالیف علی محمد خان اویسی - استانبول 1913میلادی.

4- مقدمه ی تعلیم عمومی یایکی از سرفصل های تمدن. نگارش حسن تقی زاده - طهران 1307.

5- تسهیل و تکمیل الفبا یا راه تعمیم تعلیم و متحدالروح شدن - تالیف آقا نور حقیق صدر المعالی خوانساری طهران 1308.

6- راه پیشرفت - نگارش مصطفی فاتح - تهران 1310.

7- خطوط معمول در دنیا و میزان تکامل خط فارسی - تالیف دکتر حسین رضاعی - پاریس 1315.

8- الفبای آسان - تالیف مرحوم حاج میرزا ابوالقاسم آزاد مراغی - طهران 1324.

9- سبک پهلوی یا شیوه ی نوین خط فارسی - پیشنهاد رحیم زاده صفوی - طهران1328.

10- رساله ی الفباشناسی - تالیف آقانور حقیق (صدر المعالی) - طهران 1332.

11- در پیرامون خط فارسی - نوشته ی یحیی ذکاء - طهران 1329.

12-لزوم قطعی تغییر خط - از ابراهیم گران فر - طهران 1336.

 

گذشته از این دوازده کتابی که جداگانه چاپ شده است تا جایی که من خبر دارم از هشتاد سال پیش بسیاری از اندیشمندان و دانایان ایران در روزنامه ها و مجله های فارسی چه در ایران و چه در ترکیه و قفقاز و مصر و هندوستان به زبان ما در این زمینه سخن گفته اند. در کشورهای دیگر اسلامی نیز کتاب ها و رسایل و مقالات در این باره چاپ شده است و دانشمندان عرب نیز معایب خط خود را بیان کرده و معتقد به تغییر آن شده اند. حتی کسانی که در نگاه داشتن این

 

خط کنونی تعصب می ورزند نمی توانند منکر شد که این خط پنج عیب اساسی دارد.با این وجود هیچ اندیشمندی نتوانسته است راه حلی برای اصلاح عیوبی مثل هم صدایی حروف عربی در فارسی و تفاوت شکل انها یا سخت نوشته شدن بعضی حروف و لزوم به کار بردن چند حرکت برای یک حرف یا مشکل تصحیف و ... ارائه دهد به گونه ای که انچه به عنوان مفهوم ملی این خط برای ایرانیان مطرح است صدمه نبیند و مشکلی که در ترکیه پیش آمده پیش نیاید. در ترکیه به علت تغییر الفبا به لاتین دیگر نسل جوان این کشور نمی توانند به راحتی با میراث کهنشان که با الفبایی دیگر نوشته شده است ارتباط بر قرار کنند و این در حقیقت نقض غرضی است برای کسانی که می خواهند با اصلاح الفبا از زبان دفاع کنند و در عوض مفهوم زبان را منهدم می کنند!!

 

به هر حال خط فارسی گرچه به زبان فارسی تعلق ذاتی ندارد اما شباهت آن به الفبای عربی و زبانی که در شکوفا شدن فرهنگ ایرانی سهمی به سزا داشته است خود مبین مرزهای روشن زبان فارسی است.

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...