رفتن به مطلب

جشن نوروز پای سفره هفت سین ستاره های محبوب


ارسال های توصیه شده

نیکی کریمی

 

صدای آژیر قرمز یادگاری من از نوروز!

02.jpg

خب پدر و مادر و خانواده من در ایران زندگی نمی کنند، بنابراین ما هیچ وقت سفره هفت سین و اینجور چیزها نداشتیم، ولی به هر حال سال نو است و اول سال است و هر کسی باید به نوعی این را جشن بگیرد. ما از نسل جنگ و این جور چیزها هستیم دیگر؛ یادم است آن سال هایی که پدر و مادرم ایران بودند، تحویل سال توام شد با بمباران و صدای آژیر قرمز! این ماندگارترین خاطره ای است که من از نوروز دارم.

671b32c3.gif

سیامک انصاری

هم خنده ام می گیرد هم متاثر می شوم!

 

03.jpg

نوروز که می شود، یک حس و حال خوب از قبل از چهارشنبه سوری همراهم می شود تا روز ۱۳ فروردین. شاید این حسی است که از کودکی همراهم است و به نظرم نوروز، فرصت بسیار خوبی است برای اینکه قدر همه آدم های اطراف، دوستان، خانواده مان و... را بیشتر بدانیم. نوروز به نظرم به ما یادآوری می کند زندگی خیلی دوام آنچنانی ندارد و واقعا همه چیز گذرا است، بنابراین عید یک خاطره یا بهتر است بگوییم یادگاری خوب است که ماندگار می شود ؛ پس چه بهتر که همه مان یک یادگاری خوب از خودمان باقی بگذاریم و این بهترین چیزی است که از آدم ها ماندگار می شود. احساس می کنم یک جورهایی تکنولوژی همه چیزمان را نابود کرده! مثلا خیلی اتفاقات با آمدن چیزی به نام موبایل یا اینترنت از بین رفت! شاید در گذشته آدم ها حتما باید یکدیگر را می دیدند تا بتوانند تبریک شان را بگویند، اما الان همه با پیامک به هم تبریک می گویند! با همین پیامک خیلی از پرونده های دید و بازدید آدم ها بسته شد!

 

یک خاطره خیلی خوب از دوران کودکی ام دارم که مربوط به عید نوروز می شود. یادم هست مادربزرگم شب چهارشنبه سوری یک سال که کودک بودم، فوت کرد، آن موقع ها رسم بر این بود که به احترام آن عزیز از دست رفته، سال اول را نباید هفت سین بچینی. من و خواهرهایم هم جیغ و داد که هفت سین می خواهیم! (خنده) از آن ور پدر و مادرمان هم خنده شان گرفته بود که با این اصرار ما چه کار کنند! آن موقع ها هفت سین های کوچکی وجود داشت که در یک بسته تمام اعضای خانواده هفت سین را داشت و ما پدر و مادرمان را مجبور کردیم یکی از آنها را بخرند تا ما بچه ها سال را با هفت سین تحویل کنیم. الان که به آن جیغ و داد نگاه می کنم، هم خنده ام می گیرد، هم تا حدودی متاثر می شوم! هنوز هم دوست دارم هر سال هنگام سال تحویل سفره مان هفت سین داشته باشد و اگر امکانش باشد، خودم آن را می چینم، چون این اصول و فرهنگ ما ایرانی هاست که بسیار هم اهمیت دارد.

671b32c3.gif

 

هومن جاوید

سکه های مراسم ازدواجمان برکت سفره هفت سین ماست

04.jpg

از آنجا که فرزند دومم به تازگی به دنیا آمده و حسابی مشغول انجام امورات ایشان هستیم، تعطیلات نوروز را باید در تهران بگذرانیم! اسم فرزند اولم که ۴ سالش است "هیراد" است و دختر خانمم هم که به تازگی به دنیا آمده "دیبا"ست.

 

نکته جالب اینکه در نوروز ۸۸ هم غم انگیزترین و هم خاطره انگیزترین اتفاقات نوروزی ام رخ داده است؛ خب آن سال اولین نوروزی بود که پسرم "هیراد" به جمع خانواده مان اضافه شده بود و همه مان بابت این اتفاق خوشحال بودیم، اما اتفاق تلخی که در همان ایام نوروز برای پدرم افتاد و ایشان زمین خوردند باعث شد او را به بیمارستان منتقل کنیم و به رغم عمل های جراحی متعددی که انجام دادند، به علت بیماری قندی، کلیه هایشان از کار افتاد و منجر به فوت ایشان شد. برای همین بهترین و بدترین اتفاقات در نوروز ۸۸ برای من رقم خورده است.

 

امسال هم به مانند سال های دیگر من و همسرم دو نفری سفره هفت سین خانه مان را خواهیم چید. خب هر کدام از اعضای "هفت سین" معنای خاص خودشان را دارند، ولی شخصا بین آنها به سیب، سنبل و البته سکه علاقه بیشتری دارم! برای هفت سین مان معمولا از سکه هایی که هنگام ازدواج مان هدیه گرفتیم استفاده می کنیم، چون احساس می کنم این کار برکت زیادی با خود به همراه می آورد. دوست دارم نوروز ۹۲ را به شما و همه همکارانتان تبریک بگویم و امیدوارم امسال، سال پر برکتی برای همه ایرانی ها باشد.

671b32c3.gif

رضا یزدانی

نوروزمان هم با بقیه آدم ها متفاوت است!

05.jpg

نوروز یعنی نو و تازه شدن سال. یعنی کهنگی و سال قبل را گذرانده ای و وارد سالی جدید شده ای با اتفاقاتی جدید. والله داستان ما هنرمندها از دیگر آدم ها کمی متفاوت تر است، چراکه همه آدم ها ایام نوروز در سفر و تعطیلات هستند، اما ما سر اجرای برنامه های مختلف تلویزیونی یا برگزاری کنسرت در تهران و شهرستان ها. یعنی در آن زمان هم ما کماکان مشغول کار کردنیم!

 

اتفاق خاصی را که در نوروز برایم افتاده باشد و در ذهنم ماندگار شده باشد در خاطر ندارم، ولی هر سال نوروز خانواده همسرم هفت سین خانه ما را می چینند و این ماندگارترین تصویری است که از نوروز در خاطر من مانده است. به نظر من هر کدام از "سین"های هفت سین یک نماد است و قشنگی های خاص خودش را دارد، بنابراین نمی توانم بین آنها دوست داشتنی ترین را انتخاب کنم!

لینک به دیدگاه

671b32c3.gif

 

دانیال عبادی

هفت سین خانه مان هنر دست خودم است

06.jpg

نوروز یعنی نو شدن؛ یعنی باید یک سال جدید را شروع کنیم و در رفتارمان نیز اگر مشکلی وجود دارد، تجدیدنظر کنیم. نوروز یعنی اگر از کسی دلخوری خاصی داریم، ببخشیم و اگر مشکلی بین ما و دیگری وجود دارد، درصدد برطرف کردنش برآییم. در کل باید در زندگی و درون خودمان تغییراتی اساسی به نفع نو شدن ایجاد کنیم. اصولا نوروز برای من خوش یمن بوده و اتفاقات خوبی در آن برایم افتاده است. امسال هم مثل سال های گذشته خودم سفره هفت سین خانه مان را تزئین می کنم و می چینم. من همه سین های هفت سین را دوست دارم، چون هر کدامشان بیانگر یک چیز است و از قدیم تا امروز برای ما ایرانیان قابل احترام بوده است. برای همین است که می گویم همه سین های هفت سین را دوست دارم، چون در پس انتخاب هر کدامشان حتما تدبیری وجود داشته است.

 

برای تعطیلات نوروز امسال هنوز تصمیم قطعی ای نگرفته ام، ولی هر جا باشم، حتما در کنار خانواده ام خواهم بود و احتمالا به سفر خواهیم رفت.

671b32c3.gif

 

امیرعلی دانایی

قرآن، آینه و سیب؛ اعضای ثابت هفت سین ما

07.jpg

برنامه امسال من برای تعطیلات نوروز مسافرت است، احتمالا به همراه خانواده به شمال کشور خواهیم رفت. غم انگیزترین نوروزی که همیشه در ذهنم باقی می ماند مربوط به آن سالی می شود که دو ماه قبل از عید پدرم فوت کردند و آن سال جایشان سر سفره هفت سین خانه ما خالی بود.

 

خب هر سالی که تازه می شود برای آدم ها بسان بهاری می ماند که بعد از زمستان از راه می رسد، برای همین انسان ها با انرژی و نیرویی تازه به ادامه زندگی امیدوار می شوند و خیلی از کارهایی را که ممکن است در سال های گذشته موفق به انجام آنها نشده باشند با گفتن "انشالله سال دیگر انجامشان خواهم داد." آغاز می کنند. نوروز یک انرژی تازه و نو شدن است و من هم برای سال جدید برنامه های زیادی دارم.

 

من بین اعضای هفت سین، قرآن، آینه و سیب را بیشتر از بقیه دوست دارم؛ هرکدام اینها حس خوبی به آدم می دهند. تا حالا به تنهایی هفت سین خانه مان را نچیده ام، اما همیشه در برپا کردن آن به مادرم کمک کرده ام.

 

امیدوارم سال ۹۲ سالی پر از موفقیت و برکت برای همه ایرانی های عزیزمان باشد و انشالله سال دیگر وضعیت اقتصادی و تورم مملکتمان و این گرانی هایی که همه مان دچارش شده ایم برای همیشه از بین برود و دیگر شاهد این موضوع نباشیم که پدری برای آوردن لقمه ای نان سر سفره خانواده اش مجبور باشد زحمت زیادی بکشد یا پیش زن و بچه اش شرمنده باشد. متاسفانه این اتفاق این روزها در جامعه مان خیلی زیاد شده و امیدوارم پدرهای کشورمان بتوانند با لبی خندان سر سفره های خانه شان نان داغ ببرند و از زندگی کنار همدیگر لذت ببریم.

671b32c3.gif

 

یوسف تیموری

اتفاقی نمی افتد اگر عیدی نگیرم!

08.jpg

یادم است اولین عیدی من ۲۰ تومان بود، البته هیچ وقت عیدی هایم را نگه نمی داشتم و خیلی سریع خرجشان می کردم! بیشتر با عیدی هایم خمیر بازی می خریدم و با آنها عروسک خمیری درست می کردم. مادر و پدر بزرگم هر سال به رقم عیدی هایشان اضافه می کردند؛ مثلا وقتی ۷ سالم بود ۲۰ تومان عیدی گرفتم و وقتی ۱۵ سالم بود، شد دو تا ۵۰۰ تومانی. یادش بخیر. الان هم که بزرگ تر شده ایم، تا زمانی که خواهرانم در خانه بودند، مادرم به همه عیدی می داد، ولی الان زیاد ذوق ندارم عیدی بگیرم و هیچ اتفاقی هم نمی افتد عیدی نگیرم.

671b32c3.gif

 

جمشید مشایخی

دعوا بر سر خوش قدمی من!

09.jpg

ملت ایران احترام زیادی برای نوروزشان قائل اند. سال ها پیش (شاید بیش از ۲۵ سال پیش) یکی از دوستان، من و همسرم را به روستایی دعوت کرد و سال تحویل را آنجا پای سفره هفت سین گرمشان جشن گرفتیم. همه جای ایران همینطور است. نوروز جشنی است که شب و روز مساوی می شود، اگر آدم ها کینه یا دلخوری ای از یکدیگر دارند در دید و بازدیدهای عیدانه شان کنار می گذارند و دست دوستی به هم می دهند. به هر ترتیب داریم در بهترین فصل خدا قدم می گذاریم؛ در شروع فصل بهار درختان از خواب زمستانی بیدار می شوند و زندگی نویی را از سر می گیرند، حیوانات از آغُل هایشان بیرون می آیند و با حضور در فضای باز به چرا مشغول می شوند. به هر تقدیر، بوی گل های زیبا، شکفتن شکوفه ها، صدای بلبل ها و خیلی چیزهای دیگر از جمله نعمات خداوند است که انسان را به وجد می آورد و تحت تاثیر قرار می گیرد و به نوجویی و نوخواهی می پیوندد و آن را دوست بدارد.

 

هفت سین که باید باشد، اگر نباشد که غم دل آدم را می گیرد! البته این اتفاقات در بچگی حال و هوای دیگری دارد؛ بچه دوست دارد لباس نو بپوشد، عیدی بگیرد، در تعطیلات با دوستانش تفریح و بازی کند و خلاصه حال و هوای دیگری دارد. با وجودی که ۷۸ سال از عمرم می گذرد، اما هیچ وقت نوروز را فراموش نمی کنم، شاید نگاهم با نگاه زمان بچگی ام فرق کرده باشد، اما مگر می شود این عید باستانی را جشن نگرفت؟ واقعا در تمام این سال ها آرزویم این بوده که یک روز ببینم دیگر در این دنیا جنگی وجود ندارد و صلح برقرار است، اما یکسری خبرها که از خیلی نقاط دنیا می شنویم و می بینیم هر روز بمب گذاری و جنگ است، بسیار ناراحت می شوم و می نشینم فکر می کنم چرا یک انسان باید انسان یا حتی موجودات دیگر خداوند را از بین ببرد؟ موجوداتی که هر کدام برای خود ارزشمند هستند. واقعا چرا نباید به سخن بزرگان توجه کنیم؟ مثلا حضرت حافظ می فرمایند: "یک حرف صوفیانه بگویم اجازت است؟/ ای نور دیده صلح به از جنگ و داوری" یا حضرت سعدی می فرمایند: "بیا که نوبت صلح است و دوستی و عنایت/ به شرط آن که نگوییم از آن چقدر حکایت" اشعاری از این دست تنها متعلق به ملت ایران نیست، "وقتی می گوید عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست" یعنی همه عالم را دوست دارم، بنابراین نگاه این اشعار به همه جهان است؛ جهانی که در آن زندگی می کنیم. به هر حال هر کسی در این جهان ایدئولوژی و دین خودش را دارد ولی در روابط انسان ها باید عشق، دوستی و محبت برقرار باشد که متاسفانه امروز نیست!

 

ما در پارچین ورامین و در نقطه ای از آن زندگی می کردیم که کارخانجات شیمیایی زیادی آنجا قرار داشت. پدرم افسر مهندس و تحصیلکرده آلمان و سوئد بودند. ارتش کارخانه تسلیحات داشت که یکی از آنها در پارچین قرار داشت، یکی بالاتر از میدان ژاله سابق، دیگری در خیابان پاسداران و یکی دیگر هم حوالی میدان توپخانه که تفنگ و توپ تولید می کرد. همه اینها کارخانجات شیمیایی بودند و اسید سولفوریک، اسید نیتریک، باروت، دینامیت و الکل صنعتی محصولاتشان بود. پدر من نیز در یکی از همین کارخانه ها فعالیت می کردند و من نیز در همان پارچین به دنیا آمدم. آنجا محیط خانوادگی دلنشینی برقرار بود و آدم های مختلفی از نقاط گوناگون ایران در آن زندگی و کار می کردند. یادم هست نزدیک های عید که می شد، پدرم برایمان لباس و کفش نو می خرید و ما بچه ها هر چند وقت یک بار می رفتیم سر کمدها و کفش ها و لباس ها را نگاه می کردیم و دعا می کردیم زودتر عید شود و بتوانیم آنها را بپوشیم یا با پدر و مادرمان به تهران برویم و از اقوام عیدی بگیریم! (خنده) آن روزها عشق و شوق زیادی میان بچه ها جریان داشت. خب ۱۳ روز تعطیل بود و تمام آن روزها به بازی و شادی می گذشت.

 

بچه که بودم، دو شخصیت به نام های "اوس حبیب" و "اوس وجیه الله" بودند که به محض تحویل سال اولین کسی که باید در خانه شان قدم می گذاشت من بودم! آن زمان ۶ ۵ سالم بود و وقتی عید به خانه شان می رفتم، به من عیدی می دادند و خب چون بچه بودم، می آمدم خانه و می گفتم عیدی گرفتم! پدرم می گفتند چرا از اینها که کارگر و زحمت کش اند عیدی گرفتی؟! شاید همین مبلغ کم هم در زندگیشان تاثیرگذار باشد. در جواب پدر می گفتم "بابا به خدا من نمی خواستم بگیرم، ولی آنها گفتند اگر نگیری، به ما توهین کردی، چون این رسم است و باید بگیری." آنها من را به خانه شان می بردند، چون اعتقاد داشتند من خوش قدم هستم.

671b32c3.gif

 

علی انصاریان

سینِ سکه چشم گیرتر است!

10.jpg

تفاوت نوروز امسال برای من در این است که هر سال فوتبال بازی می کردم، اما امسال تنها سالی است که دیگر بازی نمی کنم، بنابراین دوست دارم امسال در جبران سال های گذشته کنار خانواده ام باشم و ترجیح می دهم تهران بمانم، چون اصولا ایام عید تهران به نسبت دیگر شهرهای ایران شرایط بهتری دارد و ایده آل ترین انتخاب برای این ایام است، به این دلیل که برخلاف روزهای دیگر سال حسابی خلوت می شود و آدم می تواند خیلی راحت به امور زندگی و کارهایش برسد. فکر می کنم در این ۱۵ ۱۴ روز عید تهران یک نفس راحت از دست جمعیت زیادش می کشد، هر چند خیلی ها هم با وجودی که تهران جاهای دیدنی زیادی ندارد، از شهرستان های مختلف به پایتخت می آیند، اما با این وجود باز هم تهران خلوت تر از دیگر روزهای سال می شود.

 

هیچ وقت یادم نمی رود با تیم ملی در اردوی قبرس بودیم که وقتی سال تحویل شد، بعد از یک تبریک و روبوسی کوچک رفتیم سر تمرین! بدترین نوروزی هم که تجربه کرده ام به دو سال پیش برمی گردد که آن سال پدرم را در همین تعطیلات نوروز از دست دادم، برای همین از آن موقع به بعد عید برایم دیگر حس و حال خیلی خوبی ندارد، البته عید برای بچه ها همیشه هیجان انگیز است

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...