Ala Agrin 14,476 ارسال شده در 7 مهر 1393 قدیما رسم بود اگه پست و تاپیکی رو میخواستن حذف کنن حداقل مدیر مربوطه یه پیامی خصوصی میداد...حالا بماند اگه پست غیر اخلاقی باشد و بچه گانه و خاله بازی که گذشته از وفور لایک زدن، پسندیده هم ست ...ادعای انسان دوستی داریم اما رساندن فریاد کودکان و دخترانی که با جرم ملیتشان به دست مزدوران و جنایتکارانی چون داعش قتل عام میشوند خلاف پست زدن است..عجب و افسوس از این ملت و مملکتی که ما داریم..... 10 نقل قول به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال
bahar91 939 ارسال شده در 7 مهر 1393 تو که یک گوشه ی چشمت، غم ِ عالم ببرد .... حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد الهی مدد کن مرا در این راه.... 7 نقل قول به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال
دختر باران 18,625 ارسال شده در 7 مهر 1393 مرا امیــــــــــــد وصال تو زنده میدارد.وگرنه... خدایا کمک کن زودتر رنگ و بوی نوشته هام عوض بشه...و اینجوری بشم:hapydancsmil: 11 نقل قول به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال
shahdokht.parsa 50,873 ارسال شده در 8 مهر 1393 وای به حال نسل آینده مون توی دوره ای زندگی میکنیم که نشستن پای بساط مشروب و مواد توی فضای بسته و باز و باغ و ... و هر غلط اینچنینی میشه داشتن روابط اجتماعی قویییی لعنت به این روابط اجتماعیی این چنینی کثیف .. وقتی ساقی مواد با خوردن بمب میشه شهید و بعدش بازماندگانشون میتازونند . وقتی هرکی خرابتر مقبول تر وقتی هرکی بی آبرو تر اجتماعی تر وقتی ............ این روزها دلم خونه ولی دلیلی نمیشه که بخوام منم بد باشم تا جامعه اینچنینی قبولم کنه! وقتی میری توی یه محیط جدید با وجودی که میدونند حضورت دائمی نیست ولی نمیذارند یکم صمیمی تر بشی با محیط اونم محیط مهدکودک نه جای دیگه آدم از زنده بودنش پشیمون میشه! حالم از همه محیط ها بهم میخوره همه فقط میخواهند همو بدوشند و بروند . بیاید یکم انسان وار تر باشیم برای وجدان خودتون نه کسی دیگه. 6 نقل قول به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال
گـنـجـشـک 24,367 ارسال شده در 8 مهر 1393 چقد برای عبدولی ناراحت شدم ... طفلکی اصن شانس نداره....همش حق این بچه ی مظلومو میخورن ولی خیلییییییی با حرکتش حال کردم که نرفت رو سکوی اول ... 7 نقل قول به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال
zahra-d 4,993 ارسال شده در 8 مهر 1393 تا همین یه هفته پیش چقدر باهم خوب بودیم نفهمیدم یدفه چی شد چقدر من خرم چقدر اون بی معرفته و باز هم چقدر من خرم 5 نقل قول به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال
Tamana73 28,690 ارسال شده در 8 مهر 1393 سومین روزش هم گذشت... یه پسر موند با کلی خاطره از مجلس ختم پدرش... یه پسر7 ساله مغرور که هرچقدر اسمشو آوردن تو ختم اشک نریخت.... کاش منم عین اون بودم.... سخت سنگ مغرور.... 7 نقل قول به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال
reza-khan 647 ارسال شده در 8 مهر 1393 اولا که این تایپیکو دیدم می گفتم اصلا محاله اینجا بنویسم و واسه خوندن نوشته ها یه اشتراک زدم به این موضوع اما امشب دیدم نه بابا اینجا ننویسم نمیشه: یه گروپ زده بودن تو وایبر کل بچه های شهرسازی هم دوره دانشگاه توش بودن و منم دعوت کردن یه چند روز گذشت و منم دیدم چرت و پرت زیاد می نویسن سایلنت کردم چون گفتم زشته که اینوایت شدم لیو بدم امشب یه نگاه به گروپ کردم حالم بهم خورد حس اون تاکسی درایور معروف عینا برام زنده شد من همیشه آدم شوخ و شنگی هستم و خواهم بود ولی نمیدونم چرا این هم نسلای من فرق بین ابتذال و مسخره بودن رو با شاد بودن اشتباه می گیرن از نظر من هر چیزی یه حرمتی داره یه احترامی داره واسه همین بدون هیچ شکی لیو دادم و مهم نیست که بقیه چی فکر می کنن لوس بودن و لوده بودن بیش از حد نه تنها خوشایند نیست بلکه واقعا آزار دهنده هست بعضی وقتها فکر می کنم که افکار من چرا انقدر متفاوته شاید من عقب افتاده باشم ولی نمی دونم کجای مطرح کردن حرفای زیر لحاف توی جای پابلیک که زن و مرد نشسته مدرن بودنه؟ من که نفهمیدم بعضی وقتها که دهه ی شصتیا می گن که ما نسل سوخته ایم باس بهشون بگم که از قضا وضع شما خیلی بهتر از دهه ی هفتادیاست میشه استفراغ کرد با حال و تصوری که الان از یه سریای اطرافم دارم اما ترجیح میدم استفراغم رو سر بکشم تا با همچو اطرافیانی نسکافه بخورم یکی به اسم هنرمند که چی نقاشه یکی به اسم هنرمند که چی موزیسین هستن یکی به اسم هنرمند که چی عکاسه یکی به اسم هنرمند که چی شاعره یکی به اسم ریش که چی دینداره یکی به اسم عمل که چی خوشگله یکی به اسم کپی کاری که چی روشنفکره اما برای من یه حقیقت وجود داره و اون رنجی هست که مجبورم به قیافتون نگاه کنم و این ابتذال نه در هر قشری و در هر جنسی چه زن و چه مرد بیداد می کنه گاهی نفهمیدن خیلی خوبه تنها یه آرزو دارم که هیچ وقت همرنگ جماعتی مثل این جماعت اطرافم نشم 15 نقل قول به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال
شقایق31 40,377 ارسال شده در 8 مهر 1393 یکی نیست به این معلمها بگه تو ک دو صفحه آ 4انشا از بچه کلاس پنجم میخوای باید بفمی مادرش مینویسه نه خود بچه 12 نقل قول به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال
...Neda... 2,026 ارسال شده در 9 مهر 1393 همیشه سعی می کنم گمان چیزهای خوب را نکنم چون میدانم غیر منتظره رخ می دهند. حالا که. حس میکنم باید به زودی رخ دهند بی شک رخ نمیدهند تا وقتی فراموششان کنم و باز غیر منتظره شوند . این قانون است میدانم . 8 نقل قول به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال
maryam39 8,211 ارسال شده در 9 مهر 1393 دیروز یه روانشناسی اومده بود تو تلویزیون حرفای جالبی میرد حرف کلیش این بود که باید متناسب با هر موقعیتی لباس پوشید و این که به تازگی مد شده که (معمولا جوونا) اصلا کاری به موقعیت ندارن و در همه مکانها(مثلا دانشگاه!!!) لباسی مثل گرم کن یا شلوار ورزشی میپوشن، فقط نشات گرفته از یه چیزه و اون هم نداشتن اعتماد به نفسه. دقیقا برخلاف چیزی که تمایل دارن خودشونو نشون بدن. (البته گرمکن یه مثاله) در ادامه اش یه حرف خیلی خوبی زد: ما نباید داشتن اعتماد به تفس رو با جسور بودن اشتباه بگیریم. رعایت این موارد نشونهی ادبه و عدم رعایتش یعنی من فقط میخوام یه جوری تو اجتماع پر رنگ بشم که شما منو ببینین. حالا مهم نیست چطوری! من فقط میخوام دیده بشم!!! 11 نقل قول به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال
Lean 56,945 ارسال شده در 9 مهر 1393 داشتم فیلم Physician(ابن سینا) رو میدیدم گرچه سیر داستان بر اساس تاریخ نیست اما شالوده بر اساس تاریخه و چقدر این تاریخ منطبقه بر زمان ما بعد از گذشت حدود هزار سال هنوز هم نمیشه ادعا کرد جهل و خرافه از کشور ما رخت بر بسته زنجیر های خرافه هنوز بر پاهای ما سنگینی می کنه و این اطمینان رو دارم این زنجیر نه به دست یک قهرمان و مصلح اجتماعی بلکه فقط به دست خود ما باز میشه اگر کمی از ترس ها و اوهام پوچی که ذهن مارو تسخیر کرده دست برداریم و به عقل مجال ظهور و بروز بدیم 9 نقل قول به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال
a_ghadimi 4,539 ارسال شده در 9 مهر 1393 غـــــــــرورم را به پای بی احساسی ام ننویس مغرورهـــــــــــــــــــــــــا احساسی ترند فقط به راحتی اعتــــــــــــــــــماد نمی کنند 8 نقل قول به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال
آریودخت 43,941 ارسال شده در 12 مهر 1393 بعضی وقتا خیلی بی معرقت میشم ،میدونم اما اون وقتا خیلی گرفتارم ، خیلی زیاد ، اونقد که حتی وقت غذا درست کردن و یا حتی استراحت و خواب رو ندارم ولی بازم توجیه خوبی نیست ، اینم میدونم فقط میتونم بگم منو ببخشید ، اگه کوتاهی از سمت من میشه ببخشید دوستام ، خونوادم منو ببخشید لطفا ... 6 نقل قول به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال
Paroshat 6,378 ارسال شده در 12 مهر 1393 خواستم بگم یکی از بچه ها جاش تو انجمن خیلی خالیه شاید زیاد نمیومد اگه هم میومد به خاطر کارش زیاد نمیتونست بمونه ولی جای خالیش کاملا حس میشه نمی دونم از چی دلگیر شده بود یا کسی دلشو شکست فقط از خدا میخوام سلامت باشن هر جا که هستن:icon_gol: 7 نقل قول به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال
bahar91 939 ارسال شده در 12 مهر 1393 خــدایــا شب عیدی یه خبر به من رسید که دلم رو لرزوند و ترسوند اما اون رو به تو میسپارم خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار 6 نقل قول به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال
Lean 56,945 ارسال شده در 12 مهر 1393 دوستان لطف می کنن و عید رو تبریک میگن اما در حال حاضر تنها عیدی که میشناسم عید نوروزه شاید در اینده روزهای دیگه ای رو هم به لیست روزهای شادی اضافه کنم و قطعا شامل اینطور روزها نخواهد بود ممنون از لطفتون ولی تبریک نگید چنین روزی رو به من مخصوصا به منی که اینقدر معتقد به حقوق حیواناتم 7 نقل قول به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال
.Apameh 25,171 ارسال شده در 12 مهر 1393 گاهـــــی سرت رو برمیگردونی گذشته رو نگاه میکنی بعد میفهمی چقدر خودتو اذیت کردی الکی... میبینی ارزشش رو نداشت... و باز هم افسوس میخوری این بار نه برای آینده برای گذشته ای که خودت پوچش کردی... 11 نقل قول به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال
*atefeh* 13,002 ارسال شده در 13 مهر 1393 ما از دیشب اعصاب معصاب یخدی 7 نقل قول به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال