دختر باران 18625 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، ۱۳۹۲ مثل همیشه خودمو مشغول میکنم.اونقد که همه ی وقتم پر میشه اما . . . واقعا زندگی همینه؟؟من که فکر میکنم این یه جور فرار کردن از دغدغه هاس 18 لینک به دیدگاه
aseman70 790 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، ۱۳۹۲ خدایا چاکرتم....بعد از یه مدت طولانی، امروز دوباره ذوق زده شدم..:hapydancsmil: 14 لینک به دیدگاه
sahar 91 9480 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 اسفند، ۱۳۹۲ گاهی و فقط گاهی... به اندازه دقایقی کوتاه از خودت خارج شو...از حصار غرورت بیرون بیا شاید دلیلی...علتی اطرافت دیدی و دست برداشتی از این همه بی مهری 8 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 اسفند، ۱۳۹۲ چه قدر عوض شدم . . . و چه قدر بی تفاوت . . . زندگیم رو خیلی بیشتر و بیشتر از قبل ها دوست دارم . . . شکر . . . 13 لینک به دیدگاه
maryam39 8211 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 اسفند، ۱۳۹۲ یه نفر ذهنمو درگیر این سوال کرده که ملاک بد بودن یه کار چیه؟ آیا ضرریه که وارد میکنه؟ یا ذات اون کار بد بوده؟ اصن این مفهوم بد بودن ذات از کجا میاد؟ چرا ذات یه کار بده در جالی که ممکنه هیچ ضرری وارد نکنه؟ آیا این بد بودنه قراردادیه؟ این قراردادها رو کی تعیین میکنه؟ اعتبار قراردادها به چیه؟ کاری به بدهای عرفی ندارم چون که اون از نظرم صرفا قراردادهای ذهنی یه جامعه است اما بدهای دینی چی؟ آیا ما باید حتی وقتی که دلیل بد بودن کاری رو نمی دونیم حتی وقتی از نظرمون ضرری وارد نمی کنه بازم به خاطر این که دین گفته اونو بد بدونیم؟ پ.ن: فقط آشفتگی های ذهنی خودم بود که باید یه جایی مینوشتم. :5c6ipag2mnshmsf5ju3 منظور خاصی ندارم 7 لینک به دیدگاه
Mina Yousefi 24161 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 اسفند، ۱۳۹۲ نگـــــــــــاهـــــــم خـــــالــــی از حـــسّـــه... چــــــه تـــــــلخــــــه آخــــــر قــِـصــــــــه... 8 لینک به دیدگاه
Ali.Fatemi4 22826 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 اسفند، ۱۳۹۲ خدایا... افسوس بر آن چشم که با پرتو صد شمع در آینه ات دید و ندانست کجایی....:icon_gol: 12 لینک به دیدگاه
Moment 15228 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 اسفند، ۱۳۹۲ جا موندیم ما میگن اینجا جای حال خوباس 15 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 اسفند، ۱۳۹۲ سهمِ بخت از روزگار همیشه مثه سهمِ زولبیا...بامیه نیست برای همنشینی...که شیرین بشه... گاهی همنشین جغد شوم می شه و تلخ... تلخی مقطعی بدم نیست...مزه ی شیرینی بعدش رو بیشتر می کنه... اما آبونمان 12 ماه تلخی رو گرفتن و ول نکردن...و بد گیر دادن به روزگار و دست به یقه شدن با اون رو برنمی داره... این جا رو خود گیری می خواد...شاید منبعش تو خوده.. تهِ این خودگیری اگه تلخ تموم شد...باز به قول اون دیالوگ معروف درباره ی الی... فرهادی :پایانِ تلخ..بهتر از تلخیِ بی پایانه... 18 لینک به دیدگاه
maryam39 8211 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 اسفند، ۱۳۹۲ بعضی وقت ها احساس میکنم باید این جمله روی آینه های ماشین رو به روز کنن انسانها از آن چیزی که به نظر میرسند به مراتب پستترند 12 لینک به دیدگاه
دختر باران 18625 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اسفند، ۱۳۹۲ دلم بهار نمیخواد.میخوام تو همین لحظه از زمان بمونم.حوصله ی جلو رفتن ندارمدلم میخواد بشینم گوشه ی جاده ی زندگی روی یه تخت سنگ بزرگ و به آدما نگاه کنم. 11 لینک به دیدگاه
Moment 15228 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اسفند، ۱۳۹۲ فضای اینجا چقدر غمگین شده این پست رو به عنوان تیر آخر جهت خودکشی گذاشته بودم 17 لینک به دیدگاه
شقایق31 40377 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اسفند، ۱۳۹۲ .. این شکلک قدیما معنای زیادی داشت! 14 لینک به دیدگاه
Ali.Fatemi4 22826 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اسفند، ۱۳۹۲ راستش یه چند تا پست قبلی یه شعر از یه نفر نوشته بودم مدیر تالار حذفش کرد گفته باید مطالب مال خودتون باشه که البته درسته یادم رفته بود قانون تاپیکو ولی بنده خدا نمیدونست اون شعر اگرچه مال خودم نیست اما خودمم 12 لینک به دیدگاه
Gandom.E 17805 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اسفند، ۱۳۹۲ داره یه سری اتفاقا باعث میشه دلم ازت بشکنه.... نذار بشکنه...چون من هیچوقت فرصت دوباره به کسی نمیدم حتی اگه عزیزترین باشه واسم تمام 10 لینک به دیدگاه
sahar 91 9480 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اسفند، ۱۳۹۲ هر چقدرم که بگی "بابا به چیزی عادت نکن تا باهاش آروم شی ... تا بعدها واسه آروم شدن مجبور شی همون چیز رو فراموش کنی" فایده نداره که نداره 14 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اسفند، ۱۳۹۲ من خیلی ناراحتم... دوست ندارم فقط وقتی ناراحتم بیام اینجا ولی هرکی اینجا رو می خونه ببخشه لطفا. 2 هفته دیگه امتحان pre دارم کاش انرژی می گرفتم واسه گذروندن این روزا خدا جونم خودت کمکم کن مثل همه ی لحظات دیگه ی زندگیم... خدایا به امید تو 16 لینک به دیدگاه
Saba Heidari 14145 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اسفند، ۱۳۹۲ تورو دوست دارم / ای کَسو کارمممممم... ینی خوشحالمممممممم الان. ازینم که منتظرتم خیلی لذت میبرممممممم تو بهترینییییییی 15 لینک به دیدگاه
setare.blue 23086 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 اسفند، ۱۳۹۲ امروز وقتی به مغازه نزدیک منزلمون رفتم ، فروشنده بهم گفت : خانم اون کیسه برنج (اسم برنجم گفت، دیگه تبلیغ میشه نمیگم:دی) رو میبینی؟ گفتم :بله. گفت :چند روز پیش یه نفر اومد این کیسه برنج رو خرید و گذاشت اینجا وگفت این کیسه برنج به نیازمند اهدا بشه. یک روز بعد بهش از همون شرکت (برنجه مربوطه )زنگ زدن گفتن : شما برنده 100میلیون جایزه شدین. گفتم : چه قدر جالب .ایشونم گفت:آره خود ایشونم واقعا خیلی خوشحال و از طرفی هم تعجب کرده بود . گاهی وقتا به نیت خیر آدم ها در این دنیا خیلی زود پاداش داده میشه. :icon_gol: 92.12.6 21 لینک به دیدگاه
Just Mechanic 27854 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 اسفند، ۱۳۹۲ [h=2]گاهی آدم حرفی برای گفتن نداره پس بهترین کار ادامه سکوته:)[/h] 12 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده