shahdokht.parsa 50,874 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 بهمن، ۱۳۹۱ اینجا غریبه است برام دلم نمیخواد توش چیزی بنویسم یادش بخیر جای قبلی کلی خاطره توش داشتم 12 نقل قول لینک به دیدگاه
mani24 29,665 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 بهمن، ۱۳۹۱ براي تو،من؛ مثل.. مثل..نميدانم چه هستم..نميتوانم اسمي برايش بگذارم.. كه مهم هم نيست..اما براي من،تو، مثل هواي پشت پنجره ميماني. هوايي كه از فرط آزادي به بيرون پناه برده وخودش را پشت پنجره ي اتاق من قايم كرده. جايي همين نزديكي..خيلي نزديك..آنقدر كه به دوري ميگرايد.. گاهي به سرم ميزند خودم را زير پنجره ي اتاق حبس كنم تا وقتش كه شد تو را با هرانچه داري به ريه هايم بكشم..كه بماني..كه نگريزي..ولي نميتوانم..نميتواني.. بايد همانجا بماني..و من اينجا. بماني كه وقت دلتنگي پنجره ي اتاق را باز كنم به خيال بودنت.. بودنمان! بودنمان..چه كلمه ي مبهمي..براي تو اما نه..كه تو هميشه دم از بودن زده اي و من چقدر از اين كلمه بيزارم.. 11 نقل قول لینک به دیدگاه
mani24 29,665 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 بهمن، ۱۳۹۱ چه دلگیرند این لحظات وقتی که من دیر رسیدم..و تو نیستی تا نفس زدنم را ببینی.. 11 نقل قول لینک به دیدگاه
mani24 29,665 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 بهمن، ۱۳۹۱ کنارم بودی ،میدیدمت .. اما.. بیشتر از هر زمان دیگری .. بیشتر از فرسنگها فاصله .. بیشتر از هر راه دور ... دوریت رنجم داد تو کنارم بودی .. اما .. احساسم به نبودنت رای میداد و چه صادق بود احساسم راست میگفت! تو قدمهایت با دیگری هماهنگ بود. و تنها صدایی که میشنیدی صدای او بود! "فریادها زدم ... از سکوتم گلایه کردی! گریستم ... تو به صحبت دیگری خندان بودی! ایستادم ... و تو به راهت ادامه دادی!" و برای تو، من .. گویی .. پشه ای بودم بی مقدار! و برای تو، من ... هیچ نبودم .. اری .. دلم بودنت را تایید نکرد... و حق با او بود ... راست میگفت! نفهمیدی .. نبودی .. نیستی .. انچه بود، دیواری ضخیم از شیشه بود بین ما! که فقط تصویرت را نمایش میداد تصویرت از دنیایی دیگر .. دنیایی متفاوت .. اما شلوغ و من اما .. در دنیایی که جز خودم کسی را در آن نیافتم.. تنهاتر از قبل.. ....... ..... ... رفتی .. سفر به سلامت! 9 نقل قول لینک به دیدگاه
.sOuDeH. 16,059 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 بهمن، ۱۳۹۱ پروفایل رابدنام نکنیم انچه که بعضی ها دارند کاروان سراست نه پروفایل.... به سلامتی خودمون (بچه های نواندیشان)...که بچه ها توپروفایلمون گل کوچیک بازی میکنن :hapydancsmil: 15 نقل قول لینک به دیدگاه
mani24 29,665 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 بهمن، ۱۳۹۱ یه وقت هایی هست كه مي خواهي وقتي سر بر بالين مي گذاري ديگر بلند نشوي! وقت هايي هست كه چيزي در گلويت گير كرده و هيچ رقمه نمي تواني بندازیش بیرون ! فقط مي خواهي بخوابي...و ديگر بلند نشوي! منتهي خواب هم از وجودت رخت بر بسته... الان هم همچين وقتي است... 12 نقل قول لینک به دیدگاه
.Yaprak 15,748 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 بهمن، ۱۳۹۱ خودمو به آن راه زدن شده کار این روزای من! حوصله پر اعصاب نابود معرفت صفر 13 نقل قول لینک به دیدگاه
mani24 29,665 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 بهمن، ۱۳۹۱ مهرباني صدارت دل است كه مهر دل ارغواني نشانه شماست وما از دل بي وفا آموختيم محبتي بي دريغ را به وسعت سراي احساس كه نسيم اين همه مهر شما سواري است بر قامت اين همه موج ناسپاس و نقش شما نقاشي است زبردست به ترسيم اين همه رنگ نيلي و ستاره كبود و با سخاوت اين آسمان زميني دل بي پرواي ماست به فريبايي يك تنهايي مبهم در قامت اين همه سايه 9 نقل قول لینک به دیدگاه
blue berry 5,809 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 بهمن، ۱۳۹۱ امروز برای چندمین باربه این نتیجه رسیدم که یکی از سخت ترین کارا بعد درس خوندن واسه من آشپزیه! 10 نقل قول لینک به دیدگاه
شــاروک 30,242 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 بهمن، ۱۳۹۱ حســـرت به دلم موند به یکی بگم : فلانی جونم .....؟ اونم بگه : جون دلم ....؟؟ بیشعــــــــورا فقط بلدن بگن بلــــــــــه یا نهایتش خودشونو با تمام احساساتشون دار بزنن بگن جونم ؟؟!!! 23 نقل قول لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61,915 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 بهمن، ۱۳۹۱ اگه جلبک اعتماد به نفس بعضی آدما رو داشته، تا حالا پری دریایی شده بود..والا 17 نقل قول لینک به دیدگاه
Lean 56,968 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 بهمن، ۱۳۹۱ وقتی حال بده خودتم بکشی خوب جلوه بدی نمیتونی 18 نقل قول لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12,214 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 بهمن، ۱۳۹۱ چقدر كار گروهي لذت بخشه!:gnugghender: 14 نقل قول لینک به دیدگاه
pianist 31,129 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 بهمن، ۱۳۹۱ کمبود خواب که دارم هیچ... به هیچکدوم از کارامم نمیرسم... :icon_pf (34): یعنی کی تموم میشه... 17 نقل قول لینک به دیدگاه
آریودخت 43,941 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 بهمن، ۱۳۹۱ چه خواب شیرینی بود ... افسوس که زود بیدار شدم ... افسوس که خواب بود ... افسوس 18 نقل قول لینک به دیدگاه
pesare irani 41,805 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 بهمن، ۱۳۹۱ دلم گریه میخواد 15 نقل قول لینک به دیدگاه
- Nahal - 47,858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 27 بهمن، ۱۳۹۱ انسان ها دل دارن ... خواهشا وقتی می خواید بگید نه .... وقتی کلافه اید .... وقتی بی اعصابید ... وقتی وقتی .... موبایلتون رو خاموش نکنین .... می تونید بگید فلانی حوصله ندارم یا .... یا حتی سکوت .... ولی لطفا موبایلتون رو خاموش نکنید ! 20 نقل قول لینک به دیدگاه
Just Mechanic 27,854 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 بهمن، ۱۳۹۱ دیگه هیچی سرجای خودش نیست همه چی به هم گره خورده نه ........ بیخیال ولش کن با حرف زدن منم درست نمیشه 12 نقل قول لینک به دیدگاه
پیرهاید 10,193 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 بهمن، ۱۳۹۱ همه چیزمان به باد رفته است دیگر بیت های حافظ کیف نمیدهد دیگر ساز غوغا نمی سازد حتی بوی نان گرم آدمی را سرکوک نمی آورد ؛ هیچ چیز سر جایش نیست همه چیزمان به باد رفته است دیگر محرم ها و رمضان ها سبکمان نمیکند دیگر نوروزها خوشحالمان نمیکند ، بهار لوندی بلد نیست ، تابستان منگ است ، پاییز زهرماری و زمستان خفت ناک همه چیزمان به باد رفته است دیگر تار علیزارده کیف نمی دهد دیگر پلان های بلند حاتمی مدهوشمان نمیکند ، دیگر بازی دربی تهران آشنا نیست و همه چیزمان به باد رفته است ترانه دلبری بلد نیست آوازاخوان زیاد شده اما آواز نداریم نت ها توبه کرده اند ریتم ها 0/0 اُم شده است دیگر قلمها جوهر ناب ندارند همه چیزمان به باد رفته است دیگر عشق نداریم عشق حرفست بجایش جنگ داریم جنگ روان ، پسر داریم مانکن پرست دخترکانی داریم زر پرست ، دیگر فرهاد نداریم همه ی مجنون ها عاقل شده اند نان شب درمیآوردند 20:30 می بینند همه چیزمان به باد رفته است دیگر نفس جیره بندیست جان مفت است قبرها گران شده مرده ها جوانند پیرها عمر میکنند ، نرخ بیماری قلبی زیاد شده همه چیزمان به باد رفته است دیگر شعرهایم دلچسب نیست همه اش لقلقه زبان است قلم طنازی نمیکند روسبی گری میکند کاغذ سفید نیست چشم ها سفید شده اند دیگر همه چیزمان به باد رفته است 6 نقل قول لینک به دیدگاه
پیرهاید 10,193 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 بهمن، ۱۳۹۱ به تکانکی انجامید(!)آدمی را بسان کتابی دریافتم و چون ورق خورد آسان می گذرد هر آینه این روزگار بلند فصل بندی دارد همین فصل هزار رنگ زندگی ، باری که برخی سیاه و سپیدند این مدت که بر من گذشت ، از کتاب زندگیم فصل اول نیز گذشت ایزد میداند که چند فصل باقیست! هرچه که بود و هست ، فصل اول تمام شد می خواهد ادامه داشته باشد 10 نقل قول لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .