رفتن به مطلب

چرا نابغه ها معمولا دچار اختلال روانی اند؟!


ارسال های توصیه شده

1ibyw7xvia4zqiibmjg.jpg

 

 

 

 

در بین نوابغ تاریخ، در هنر و ادبیات گرفته تا علم، اختلال روانی امری شایع است. نتایج مطالعات به طور فزاینده‌ای وجودارتباط بین نبوغ و اختلالات روانی را تایید می‌کنند.

 

اما چه‌طور چنین ارتباطی شکل می گیرد؟

بسیاری از معروف‌ترین نابغه‌های تاریخ به اختلالات روانی دچار بوده‌اند. از هنرمندان برجسته‌ای مانند ونسان ونگوگ و فریدا کالو گرفته تا بزرگان ادبیاتی چون ویرجینیا وولف و ادگار آلن پو. شاید ارتباط نبوغ و جنون این افراد،‌ بیشتر حالت حکایت و افسانه در خود داشته،‌ اما امروزه، ‌رابطه اختلالات روانی و نبوغ،‌ دیگر یک داستان نیست،‌ بلکه تعداد مطالعاتی که این رابطه را تایید می‌کنند رو به افزایش است و دانشمندان در تلاشند چرایی و چگونگی این ارتباط را پیدا کنند.

 

گروهی از متخصصین در پنجمین فستیوال سالانه علم جهان،‌ درباره مطالعات اخیر و نیز مطالعات در حال انجام روی موضوع ارتباط اختلالات روانی و نبوغ به بحث و تبادل نظر پرداخته‌اند. این در حالی است که هر سه متخصص شرکت‌کننده در این بحث،‌ خودشان هم به اختلالات روانی مبتلا هستند.

 

به گفته کی ردفیلد جیمیسون، روانشناس بالینی و استاد دانشکده پزشکی دانشگاه جان هاپکینز، نتایج حدود 20 تا 30 مطالعه علمی، وجود ارتباط بین نبوغ و رنج بردن از اختلال روانی را تایید کرده‌‌اند. به نظر می‌رسد که در بین تمام اختلالات روانی، خلاقیت بیش از همه با اختلالات خلقی در ارتباط است و از بین اختلالات خلقی هم بیش از همه با اختلال دوقطبی،‌که خود جیمیسون هم بدان مبتلا است. برای مثال،‌ در یکی از این مطالعات، ‌هوش 700هزار نوجوان 16 ساله سوئدی اندازه گرفته شد و سپس یک دهه این افراد پیگیری شدند تا ببینند که در کدام‌یک، اختلال روانی بروز می‌کند. نتایج تکان‌دهنده این مطالعه در سال 2010/1389 منتشر شد. جیمیسون درباره یافته‌های این مطالعه می‌گوید: «آن‌ها به این نتیجه رسیدند که افرادی که در سن 16 سالگی خیلی فوق‌العاده و درخشان هستند، با احتمال 4 برابر بیشتر از بقیه، به اختلال دوقطبی مبتلا خواهند شد.»

 

در اختلال دوقطبی، خلق فرد بین دو قطب خلقی بسیار خوشحال ( که مانیا نامیده می‌شود) و افسردگی بسیار شدید، تغییر می‌کند. اما چه‌طور چنین چرخه خلقی از دل خلاقیت بیرون می‌آید؟ مطالعه یکی دیگر از متخصصین گروه، جیمز فالون، عصب‌شناس دانشگاه کالیفرنیا- ایروین، پاسخی را برای این سوال پیشنهاد می‌کند

 

فالون در این‌باره می‌گوید:‌ «افراد مبتلا به اختلال دوقطبی،‌ وقتی از حالت افسردگی شدید خارج می‌شوند،‌ بسیار خلاقند. وقتی خلق فرد مبتلا تغییر می‌کند، فعالیت مغزش هم تغییر می‌کند؛‌ فعالیت بخش‌های پایین‌تر قسمتی از مغز که لوب پیشانی نامیده می‌شود متوقف می‌شود و در عوض فعالیت در بخش‌های بالاتر این لوب آغاز می‌شود. نکته جالب این است که افراد وقتی در رقابتی برای خلاقیت هستند هم همین اتفاق در مغزشان می‌افتد». بنابراین به اعتقاد فلور،‌ این پیوند بین این چرخه‌ها است که اختلال دوقطبی و خلاقیت را به هم مربوط می‌سازد.

 

الین سکز، استاد قانون سلامت روان در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی،‌ در مورد این که چه‌طور الگوهای مغزی به افکار هشیار ترجمه می‌شوند چنین توضیح می‌دهد که مردمی که از اختلالات روانی رنج می‌برند، محرک‌ها را مانند مردم عادی ف-ی-ل-ت-ر نمی‌کنند. در عوض می‌توانند ایده‌های متناقض را به طور همزمان و در کنار هم داشته باشند و بدین ترتیب، از تداعی‌ها و ارتباط‌های ضعیفی آگاه می‌شوند که مغز ناهشیار مردم عادی، آن‌ها را آن‌قدر ارزشمند برآورد نمی‌کند که بخواهد روانه هشیاری‌شان کند. در عین حال که این هجوم بی‌معناها به سطح هشیاری می‌تواند باعث آشفتگی و گسیختگی شود، به گفته سکز، می‌تواند بسیار خلاقانه هم باشد. شاید برایتان جالب باشد بدانید خود سکز، در جوانی به اختلال اسکیزوفرنیا مبتلا شده است

 

برای مثال، در مطالعاتی که تداعی واژگان را بررسی می‌کنند و از شرکت‌کنندگان می‌خواهند لیستی از تمام کلماتی بنویسند که با شنیدن یک کلمه خاص به ذهنشان می‌رسد (مثلا لاله)، نشان می‌دهد که افراد مبتلا به اختلال دوقطبی که در مرحله گذر به قطب مانیا هستند و مانیای خفیفی دارند، در یک بازه زمانی مشخص، در مقایسه با سایر افراد،‌ می‌توانند سه برابر بیشتر کلمه به خاطر بیاورند و به لیست خود اضافه کنند. این که این حالت چه‌طور به نبوغ منجر می‌شود را می‌توان این‌طور توضیح داد که حجم بالایی از ایده‌های سرکوب‌نشده به معنای احتمال بیشتر تولید چیزی ارزشمند خواهد بود.

 

البته هیچ‌کس در حال افسردگی شدید یا ابتلا به اسکیزوفرنیا نمی‌تواند سرشار از ایده‌های نو و خلاقانه باشد. بلکه به گفته دانشمندان این حالات می‌توانند ناتوان‌کننده باشند یا حتی زندگی فرد را در معرض خطر قرار دهند. اگرچه معمولا جوامع از خلاقیت و تولیدات نوابغی که از اختلالات روانی رنج می‌برند،‌ سود برده‌اند،‌ اما برخی از این افراد، خود بر این باورند که لحظه‌های درخشان و فوق‌العاده‌ای که دارند، ارزش رنجی که می‌برند را ندارد.

 

سکز در این‌باره به یک جمله اکتفا می‌کند:‌ «من فکر می‌کنم خلاقیت تنها بخشی از چیزی است که بیشتر بد است.»

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...