رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

برگرفته از موسسه مطالعات ایران و اوراسیا

منبع اصلی : مجله «روسيه در سياست جهاني»، سرگئي كاراگانوف

 

 

مقدمه

 

بحران اقتصاد جهاني كه از پاييز سال گذشته آغاز شد، قواعد، هنجارها و روندهاي معمول 20 سالة اخير در صحنه بين‌الملل‌ را به نحو ملسوسي زير تأثير قرار داد. هرچند خلال اين مدت هيچ كشوري هژموني آمريكا را زير علامت سئوال نمي برد، اما بحران مالي در سپتامبر 2008 و حتي تحولات مهم پيش از آن بستر اين چالش را فرآهم آورد. بحران مالي – اقتصادي و ظهور بازيگران جديدي كه به مركز قدرت راه يافته و نمي‌خواهند نظام آمريكايي را با شاكلة فعلي آن بپذيرند از نشانه‌هاي انحطاط عمومي نظام مديريت امور جهاني است. فروپاشي سريع نظام عدم اشاعه سلاح‌هاي هسته‌اي و ناتواني قدرت‌هاي بزرگ در كنترل روندهاي فرامرزي و منطقه‌اي از جمله ديگر نشانه‌هاي بارز اختلال در نظام مديريت جهاني هستند.

 

مرحله تك‌قطبي كه پس از پايان جنگ سرد به وجود آمد، موفق به تثبيت نظام بين‌المللي نشد كه بر سلطه نرم ايالات متحده و گسترش همه‌جانبه الگوي آمريكايي دمكراسي و اقتصادي بازار ليبرال مبتني باشد. اتكاي تنها ابرقدرت جهان بر توانمندي‌هاي خود نيز با ناكامي‌هاي آشكاري مواجه شد. سرشت مرحله بعد در مناسبات بين‌الملل، به چگونگي روابط بين مراكز كليدي قدرت بستگي خواهد داشت. در اين فضا، شكل‌گيري نظم اقتصاد متعادل بدون برقراري روابط آمريكايي- چيني ميسر نيست. چين به عنوان عامل ثبات سياست جهاني اهميت دارد. از سوي ديگر، بديهي است كه تنظيم مناسبات امنيت بين‌المللي نيز بدون برقراري روابط موثر بين مسكو و واشنگتن امكان‌پذير نيست.

لینک به دیدگاه

علل وقوع بحران در روابط روسي - آمريكايي

 

روند تيرگي تدريجي روابط بين روسيه و ايالات متحده كه طي چند سال ادامه داشت، در تابستان سال 2008 به اوج خود رسيد و حتي بيم آن مي‌رفت كه چالش به وجود آمده به مرحله رويارويي سيستمي نيز تبديل شود. سطح بالاي بي‌اعتمادي متقابل كه به ويژه نزد طرف روس از عميق بيشتري برخوردار بود، ميراثي از جنگ سرد و تلاش‌هاي بعد آن براي برقراري سلطه آمريكايي بود. مسكو بر اين عقيده است كه ايالات متحده از ضعف روسيه در سال‌هاي دهة1990 استفاده و سعي كرد مرحله ضعف روسيه را تا حد امكان به درازا بكشاند. موضوع پيشبرد دمكراسي از سوي آمريكا به عنوان حربه‌اي براي ايجاد شرايط لازم براي توسعه كشورها در راستاي منافع ژئوپلتيكي آمريكا تلقي مي‌شود. طبقه سياسي روسيه با عنايت به تجربه 20 سال اخير بر اين باور است كه واشنگتن هر گونه ابراز حسن‌نيت را به عنوان يك امر طبيعي و واجب تلقي كرده و فقط اشتهاي او بيشتر مي‌شود. با اين ملاحظه، عدم رعايت منافع حياتي روسيه از سوي ايالات متحده، علت اساسي تيرگي روابط روسي- آمريكايي در سال‌هاي ابتدايي هزارة جديد بوده است.

 

 

اين سياست به خصوص با تكامل فضاي شوروي سابق به عنوان اولويت سياست خارجي روسيه ارتباط دارد. مسكو به علت‌هاي فرهنگي، تاريخي، اقتصادي و راهبردی سعي مي‌كند كه اكثر كشورهاي شوروي سابق در نظام امنيتي وابسته به مسكو (در قالب سازمان پيمان امنيت ‌جمعي) و طرح همگرايي اقتصادي مسكو (در قالب جامعه اقتصادي يورآسيا) دخيل كند. به عنوان مثال، اقدامات مسكو براي حفظ و تحكيم موقعيت خود در حوزة انرژي ضامن فعاليت‌ بي‌وقفه و مؤثر آن در بخشِ انرژيِ تمام گسترة شوروي سابق است. اما ايالات متحده خط جدا كردن جمهوري‌هاي شوروي سابق از مسكو را دنبال كرده، به همين منظور آن‌ها را به ائتلافات نظامي –سياسي زير هدايت خود جلب مي‌كند و در اين زمينه مشاركت دوجانبه با اين كشورها را در دستور قرار داده است. بر همين اساس، واشنگتن با تحكيم موقعيت روسيه در بخشِ انرژي كشورهاي جامعة هم‌سود مخالفت است كه اين امر مانع تحكيم امنيت انرژي يورآسيا مي‌شود.

 

 

جهت‌گيري دوم، ايجاد تغييرات در الگوي امنيت اروپايي است كه پس از جنگ سرد نتوانست چارچوب‌هاي جديدي براي خود پيدا كند. مسكو از غرب انتظار دارد كه روسيه و نظام امنيت آن را به عنوان يك واحد ژئوپلتيكي به رسميت بشناسد و طي‌ آن همراه با پيمان ناتو فضاي مشترك اروپايي – آتلانتيك امنيت را تشكيل دهد. اما منافع ايالات متحده در آن است كه ضامن اساسي امنيت اروپايي كه در پيمان آتلانتيك شمالي (ناتو) به آن تصريح شده، باقي بماند. خط گسترش ناتو و جلب اكثر كشورهاي اروپايي به اين پيمان، تبلور عملي اين سياست بوده است. در همين راستا، به كشورهاي ديگر موقعيت حقوقي شريك كوچك‌تر پيشنهاد شده است. علاوه بر وضعيت رويارويي كه در اين سياست قابل مشاهده است، اما اين كه اين پيمان بتواند اين وظايف را اجرا كند، محل ترديد است.

لینک به دیدگاه

و بالاخره برداشت روسيه و ايالات متحده از نقش‌هاي خود در نظام جهاني اصولاً متفاوت است. روسيه خود را يكي از قطب‌هاي جهان چند‌قطبي مي‌داند و بر اساس آن خط مستقل و مبتني بر درك خود از منافع ملي و الگوي ملي توسعه را دنبال مي‌كند. اما هدف راهبردي جهاني ايالات متحده، جستجوي راه‌كارهاي احياء نظام تك‌قطبي است كه به زبان سياسي «رهبري آمريكايي» ناميده مي‌شود. با اين ملاحظه، اختلاف‌نظر‌هاي مختلفي بين اين دو كشور در زمينه‌هاي گوناگون بروز مي‌كند.

 

اولاً، برداشت از معادله هسته‌اي كه همچنان حفظ شده، يكسان نيست. روسيه اين پديده را به عنوان اساس امنيت نظامي خود و يكي از اهرم‌هاي نفوذ اين كشور در صحنه بين‌المللي و نيز استدلال اساسي به نفع برقراري گفتگوي برابر حقوقي با ايالات متحده تلقي مي‌كند. اختلاف‌نظر بر سر استقرار سامانه ضد‌موشكي آمريكايي از همين‌ جا سرچشمه مي‌گيرد. اگر ايالات متحده در برابر سلاح‌هاي هسته‌اي روسي آسيب‌ناپذير شود، زرادخانه روسي بيش از اين نمي‌تواند نقش عامل بازدارنده را ايفا كند. در مجموع، آمريكا سلاح‌هاي هسته‌اي ساير كشورها را به عنوان مانعي براي دستيابي و تثبيت برتري نظامي خود به هر كشور يا گروهي از كشورها تلقي مي‌كند. هم‌ از اين رو تنها عامل هسته‌اي است كه مانع از آن مي‌شود كه ايالات متحده از برتري چشم‌گير خود در زمينه سلاح‌هاي متعارف استفاده كند.

 

ثانياً، برداشت طرفين از پايان جنگ سرد با هم تفاوت دارد. مسكو خود را بازنده جنگ سرد نمي‌داند و اعلام مي‌كند كه همراه با غرب حق دارد در تنظيم نظم بين‌المللي پس از جنگ سرد شركت كند. اما ايالات متحده به پيروزي خود و شكست روسيه اعتقاد دارد. در مجموع، تعبير نتايج رويارويي عقيدتي با استفاده از مفاهيم «پيروزي و شكست» بر روابط ايالات متحده و روسيه اثري منفي گذاشته است. رجزخواني آمريكا و متحدانش باعث افزايش آمادگي آن‌ها براي توسل خودمدارانه به زور شده و در مقابل واكنش روسيه به اين تحولات موجب تشديد بي‌اعتمادي و سوءظن متقابل گرديده كه اين وضعيت به سختي قابل ارتفاع است.

لینک به دیدگاه

پنجره اميد

 

پيشنهاد «‌ري‌ست» روابط فيمابين روسيه و آمريكا، في نفسه پيشنهاد مثبتي است. دولت جديد ايالات متحده به اين درك رسيده كه ناديده گرفتن مسكو و رويارويي با روسيه نه تنها هيچ يك از مشكلات و مسايل سياست خارجي آمريكا را حل نمي‌كند، بلكه اوضاع را دشوار‌تر نيز خواهد كرد. با اين ملاحظه، مي‌توان از اعلام آمادگي ايالات متحده براي بررسي منافع مشترك و «تبادلات» بالقوه استقبال كرد. اما چگونگي اجراي بازسازي روابط كه پيشنهاد شده، زير تأثير بي‌اعتمادي‌هاي موجود (به خصوص در زمينه كاهش زرادخانه‌هاي هسته‌اي) است. بر اين اساس، مسكو بر اين اعتقاد است كه روند بازسازي روابط كه از سوي واشنگتن دنبال مي‌شود، بسيار گزينشي است و منافع حياتي روسيه را در بر نمي‌گيرد. براي مثال، چشم‌انداز ميان‌مدت و بلندمدت گسترش ناتو (از جمله در جغرافياي شوروي سابق) همچنان مبهم است و مسايل بنيادي براي روابط روسي– آمريكايي مانند نقش دو كشور در اداره امور جهان، سرشت ساختار جديد امنيت اروپا و جايگاه روسيه در آن و مسايل ژئوپليتيكي در فضاي شوروي سابق نيز ناديده گرفته مي‌شوند.

 

اگر اين تحولات موجب عملي شدن منافع حياتي روسيه و آمريكا نشود، پنجره اميد ايجاد بزودي بسته خواهد شد. مسكو و واشنگتن در همه زمينه‌ها و به خصوص در زمينه مسايل منطقه‌اي با هم «پيوند متقابل منفي» دارند و از توان قابل ملاحظه‌اي براي لطمه زدن به منافع يكديگر در عرصه سياست خارجي برخوردارند. روسيه و امريكا بايد در اسرع وقت نكات منفي موجود در روابط را برطرف كنند و دستورالعمل مثبت جديد را ارائه دهند. اصل كليدي آن‌ها در اين زمينه بايد به صورت زير باشد:

 

1- سياست يكي از طرفين نبايد منافع حياتي و مهم طرف ديگر را تهديد كند.

2- همكاري بايد زمينه‌ساز تحقق اين منافع شود.

3- برقراري پيوند متقابل مثبت بايد به وسيله توسعه همكاري‌هاي اقتصادي تحكيم شود (كه فعلاً از ظرفيت‌هاي موجود در اين زمينه استفاده نمي‌شود)

 

لینک به دیدگاه

منافع روسيه و منافع ايالات متحده

 

تجزيه و تحليل مهمترين منافع متقابل مسكو و واشنگتن نشان نمي‌دهد كه اين منافع عمدتاً نه بر روابط دوجانبه، بلكه بر روابط با كشورهاي ثالث مبتني است. براي ايالات متحده حل و فصل مسايل افغانستان، عراق، ايران، كره شمالي و خاور‌ميانه اهميت دارد. در مقابل، مسكو خواهان دستيابي به سازشي معقولانه درباره كشورهاي فضاي شوروي سابق و به خصوص اكراين و نيز تعيين جايگاه روسيه در نظام امنيت اروپايي است. منافع مهم و حياتي روسيه و ايالات متحده همچنين دربرگيرنده مسايل بين‌المللي مانند گسترش سلاح‌های کشتار جمعی، امنيت انرژي، تغييرات آب و هوايي، بازسازي نظام مالي جهاني و ديگر مي‌باشد. با اين ملاحظه، فهرست منافع موازي، يكسان و نزديك روسيه و امريكا را به شرح زير مي‌توان خلاصه كرد؛

 

1- جلوگيري از بروز بي‌ثباتي در امنيت بين‌الملل و تيره شدن آن تا حد «جنگ همه عليه همه» و به خصوص پيشگيري از درگيري بين قدرت‌هاي بزرگ

2- محدود كردن سلاح‌های کشتار جمعی و پيشگيري از اشاعه اين نوع سلاح‌ها و از جمله ممانعت از برخورداري ايران از اين نوع سلاح‌ها

3- حفظ ثبات در شرايط «نظام چند‌قطبي هسته‌اي»

4- تثبيت اوضاع افغانستان

5- تثبيت اوضاع پاكستان و جلوگيري از بروز مناقشه بين هند و پاكستان

6- حل و فصل بحران هسته‌اي كره شمالي،

7- حل و فصل مناقشه اعراب و اسراييل

8- مبارزه با تروريسم بين‌المللي و قبل از همه جلوگيري از تروريسم هسته‌اي

9- جلوگيري از ايجاد خلأ سياسي و حقوقي در زمينه كنترل تسليحات هسته‌اي پس از انقضاي مهلت اعتبار پيمان استارت-1 در دسامبر سال 2009

10- تثبيت اوضاع در عراق پس از خروج نيروهاي آمريكايي از اين كشور و جلوگيري از تبديل شدن آن به محلي براي پرورش تروريسم بين‌المللي

11- تثبيت اوضاع خاور‌ميانة «بزرگ» و جلوگيري از بروز انحطاط و افراط در اين منطقه

12- تأمين امنيت در فضاي كيهاني

13- مقابله با تغييرات آب و هوايي

14- مبارزه با مواد مخدر، دزدي دريايي و جرائم سازمان يافته.

لینک به دیدگاه

اما اين منافع در سلسله مراتب اولويت هاي سياست خارجي دو كشور جايگاه متفاوتي دارند و مي‌توان ادعا كرد كه تنها در زمينه منافع درجه دوم اتفاق‌نظر وجود دارد. در بعضي از اين منافع روسيه و ايالات متحده فقط به صورت عمومي با هم موافق هستند، اما راه‌كارهاي عملي پيشنهادي آن‌ها با يكديگر متفاوت است كه از اين جمله مي‌توان به موضوع ايران، روند صلح خاور ميانه و مبارزه با تروريسم بين المللي اشاره كرد. تجزيه و تحليل تطبيقي منافع حياتي دو كشور نشان مي‌دهد كه وزن اين منافع نيز براي طرفين يكسان نيست. از جمله منافع مهم حياتي ايالات متحده مي‌توان به خروج آبرومندانه از عراق، جلوگيري از شكست در افغانستان و تثبيت اوضاع اين كشور، پيشگيري از فروپاشي پاكستان و از دست رفتن كنترل بر سلاح‌هاي هسته‌اي اين كشور اشاره كرد. افزون بر اين، واشنگتن بيش‌ از هر چيز نگران احتمال برخورداري ايران سلاح هسته‌اي است كه به باور آن موجب فروپاشي موقعيت نظامي –سياسي ايالات متحده در سراسر منطقه خاور‌ميانه خواهد شد. در مقابل، روسيه به بي‌ثباتي افغانستان، از دست رفتن كنترل بر سلاح‌هاي هسته‌اي پاكستان و برخورداري ايران از سلاح‌هاي هسته‌اي علاقه‌مند نيست، اما اولويت اين مسايل براي روسيه يكي دو درجه از آمريكا پايين‌تر است.

 

منافع حياتي روسيه شامل حفظ عملي برتري مسكو در فضاي شوروي سابق و جلوگيري از گسترش پيمان‌هاي بيگانه (ناتو) به اين منطقه است، چرا كه اين گسترش خطر بروز سلسله مناقشات و حتي جنگي بزرگ در اين منطقه را در بر دارد. اوضاع اين منطقه اساس اختلافات فعلي در روابط روسي- آمريكايي را تشكيل مي‌دهد و اين در حالي است كه در شرايط حاضر، اين مسايل (به خصوص گسترش پيمان آتلانتيك شمالي به شرق) از نظر تأمين امنيت ملي ايالات متحده اهميت چنداني ندارد. مقابله با احياي برتري روسيه در فضاي شوروي سابق، بخشي از راهبرد هميشگي يورآسيايي آمريكا بوده و است. اما راه‌هاي رسيدن به اين هدف متفاوت بوده و نبايد ضرورتاً ناظر بر عضويت كشورهاي جامعه هم‌سود در پيمان‌هاي نظامي وابسته به آمريكا و فاصله‌گيري اين كشورها از مسكو باشد. در زمينه روابط دوجانبه، اهميت روسيه براي ايالات متحده تا زمان اخير اين بود كه روسيه تنها كشور جهان است كه هنوز مي‌تواند ايالات متحده را با استفاده از زراتخانه‌هاي خود از بين ببرد. اين در حالي است كه كاربرد زرادخانه هسته‌اي روسي كه مرتباً در حال كاهش است، امكاني واقعي براي عملياتي شدن ندارد. لذا اين عامل باعث نمي‌شود كه آمريكا هدف برقراري روابط سازنده با روسيه را دنبال كند.

لینک به دیدگاه

در شرايط حاضر، اوضاع در بسياري از زمينه‌ها و حوزه‌ها تغيير كرده است. با وجود اينكه برقراري روابط مشاركت‌جويانه با مسكو براي واشنگتن ارزش كمتري دارد از برقراري روابط با واشنگتن براي مسكو دارد، اما مي‌توان اين روابط را جزو منافع مهم سياست خارجي آمريكا دانست و اين مهم چيزي جز نتيجه تغييرات اساسي در امور جهاني نيست. بدون تعامل سازنده دو قدرت هسته‌اي اساسي جهان نمي‌توان روند اشاعه سلاح‌هاي هسته‌اي را متوقف يا محدود كرد و نيز نمي‌توان رژيم جديد چند‌جانبه بازدارندگي هسته‌اي را طراحي كرد كه در شرايط نظام چند‌قطبي هسته‌اي (كه هم اكنون در حال شكل‌گيري است) ضرورت يافته است. شكست‌هاي سياست خارجي دولت جرج بوش اهميت روسيه را در زمينه تثبيت اوضاع افغانستان و حل و فصل مسأله هسته‌اي ايران كه دولت باراك اوباما آنها را به عنوان اولويت خود تعيين كرده، بالا برده است. مسكو مي‌تواند به حل بحران هسته‌اي كره شمالي و مناقشه خاور‌ميانه نيز كمك كند. اهميت روسيه به موازات تبديل شدن چين به قدرت جهاني و ايجاد چالش براي رهبري جهاني آمريكا افزايش مي‌يابد.

 

روسيه مانند آمريكا به پيشگيري از فروپاشي نهايي رژيم عدم اشاعه سلاح‌هاي هسته‌اي و طراحي رژيم بازدارندگي چندجانبه هسته‌اي از كشورهاي دارنده جديد سلاح‌هاي هسته‌اي علاقه‌مند است. مسكو مانند واشنگتن ظهور سلاح‌هاي هسته‌اي در ايران را به عنوان خطري براي امنيت خود تلقي مي‌كند. تحقق منافع روسيه در اين زمينه‌ها (كه اولويت آن‌ها براي روسيه از آمريكا كمتر است) بدون همكاري سازنده با ايالات متحده امكان‌پذير نيست. روابط تيره با واشنگتن باعث تضعيف مواضع مسكو در سياست و اقتصاد جهاني نيز مي‌شود. براي مثال، در نبود همكاري نزديك با آمريكا نمي‌توان بر ميراث جنگ سرد در اروپا فائق آمد و نظام امنيت اروپايي را ايجاد كرد كه جوابگوي منافع روسيه باشد.

لینک به دیدگاه

رويارويي بين روسيه و ايالات متحده به تحريك دولت‌هاي فضاي شوروي سابق براي دنبال كردن سياست «تعادل» بين روسيه و غرب انجاميده و آمريكا را براي حمايت از نيروهاي ضد‌روسي در اين كشورها تشويق خواهد كرد. روابط تيره با واشنگتن باعث تضعيف مواضع روسيه در روابط با اتحاديه اروپا و چين نيز مي‌شود. در مقابل، برقراري روابط مناسب و متعادل با ايالات متحده از نظر به روزآوري اقتصاد و جامعه روسيه (كه اولويت فعلي محسوب مي‌شود) براي مسكو حائز اهميت بسيار است. دريافت فناوري‌هاي پيشرفته و سرمايه‌گذاري‌هاي مستقيم از ايالات متحده، يكي از اهداف روسيه در اين زمينه است. امكان عرضه كالاهاي روسي در بازارهاي مهم جهاني فولاد، سوخت هسته‌اي و جنگ‌افزار به توسعه همكاري بازرگاني با ايالات متحده بستگي دارد. روسيه تا حد زيادي به اوضاع اقتصاد جهاني وابسته است و اين در حالي است كه ايالات متحده در اقتصاد جهاني نفوذ زيادي دارد. لذا مسكو به هماهنگي سياست‌هاي اقتصادي خود با امريكا علاقه‌مند است، در مقابل شركت روسيه در تلاش‌ براي رفع بحران جهاني (در شرايط تغييرات فراگير جهاني) مي‌تواند به آمريكا كمك شايان توجهي باشد. روسيه و ايالات متحده نمي‌توانند بدون مساعدت طرف ديگر بسياري از مسايل خود را حل كنند و همين امر وضعيت منحصر به فردي ايجاد كرده است. با وجود عدم تقارن عمومي روابط و توانمندي طرفين، در بعضي زمينه‌ها يك نوع تقارن روسي- آمريكايي برقرار شده است، زيرا طرفين مي‌توانند براي همديگر فايده‌اي به بار آورند كه اهميت آن براي هر يك از طرفين تقريباً برابر است.

لینک به دیدگاه

چگونگي مواجهه با پيشنهاد باراك اوباما

 

باراك اوباما در ضمن پيشنهادات خود براي به‌سازي روابط روسيه و امريكا، پيشنهاد كرد كه كاهش تسليحات راهبردی تهاجمي تا سطح «صفر هسته‌اي» در آينده دورتر، اساس بازسازي روابط بين طرفين باشد. مسأله تسليحات هسته‌اي واقعاً مهم است، اما انتخاب اين مسأله به عنوان اساسي براي بهبود روابط، به جاي راه‌حلي مطلوب، مي‌تواند مسايل لاينحل بيشتري به بار آورد. واشنگتن و مسكو به اين درك رسيده‌اند كه در شرايط بي‌ثبات و متغير فعلي جهان، بايد از عامل هسته‌اي براي تأمين امنيت جهاني استفاده كرد. مقابله با اشاعه بي‌رويه اين سلاح‌ها كه خطر كاربرد آن را بالا نمي‌برد، جوابگوي نيازهاي دو كشور است. با اين وجود، در مورد نقش سلاح‌هاي هسته‌اي از نظر تأمين امنيت ملي بين مسكو و واشنگتن اختلاف‌نظر وجود دارد. براي روسيه، امنيت بدون اتكا بر عامل نيرومند هسته‌اي امكان‌پذير نيست. در مقابل، براي ايالات متحده كاهش و حتي از بين بردن سلاح‌هاي هسته‌اي امري است مطلوب و سودمند، چرا كه اين كشور از اين طريق برتري خود را در زمينه سلاح‌هاي متعارف حفظ خواهد كرد. كاهش ريشه‌اي زرادخانه‌هاي هسته‌اي و امتناع كامل از سلاح‌هاي هسته‌اي كه باراك اوباما پيشنهاد كرده، برتري يكجانبه نظامي ايالات متحده در جهاني را تثبيت كرده و وضعيت راهبردی «نابودي تضميني» طرفين را از بين خواهد برد. زير اين شرايط، آمريكا در وضعيت آسيب‌ناپذيري قرار خواهد گرفت (به خصوص با توجه به ساخت سامانه ضد‌موشكي).

 

اما نفوذ روسيه در سياست بين‌الملل و ساختار‌هاي امنيتي كه بر عامل هسته‌اي استوار است، كاهش خواهد يافت. در اين شرايط روسيه مي‌تواند فقط به كاهش محدود تسليحات هسته‌اي (تا سطح كمي پايين تر از سطح قيد شده در قرارداد كاهش پتانسيل‌هاي راهبردي تهاجمي سال 2002) رضايت بدهد. بهترين راه حل اين است كه در قرارداد جديد سقف كلاهك‌هاي هسته‌اي معادل 2000-1500 عدد اعلام شود. بدين وسيله، اوباما از يك سو از توافقات سال 2002 پا فراتر خواهد گذاشت و از سوي ديگر كاهش تسليحات بيش از حد مطلوب براي روسيه نخواهد بود.

قسمت دوم سناريوي بازسازي روابط كه ايالات متحده پيشنهاد كرده، شامل «مبادله» تأسيسات ضدهوايي آمريكايي در لهستان و چك با مساعدت روسيه به متقاعد يا مجبور كردن ايران به امتناع از طراحي و ساخت سلاح‌هاي هسته‌اي است. اما اين پيشنهاد نيز قابل قبول نيست. اين پيشنهاد مبتني بر آن است كه مسكو عليه طرف همكاري مهم اقتصادي و سياسي خود اقدام كند كه نفوذ منطقه‌اي آن به نحو فزاينده‌اي در حال افزايش است. از سوي ديگر، روسيه بايد از قدرتي (امريكا) حمايت كند كه نفوذ آن در اين منطقه رو به كاهش گذاشته است.

 

در عوض، وعده «تعليق» در اجراي طرحي داده شده كه تكليف آن فعلاً روشن نيست. و مهم‌تر اينكه پيشنهاد باراك اوباما دربرگيرنده تعهد به امتناع از ايجاد سامانه جهاني ضد‌موشكي نيست. به عبات ديگر، امريكا به روسيه پيشنهاد مي‌كند كه در زمينه مهمي چون روابط متناسب با ايران گذشت كند، اما در عوض ايالات متحده مي‌تواند از طرحي دست بكشد كه خود رئيس‌‌جمهور آمريكا قبل از انتخاب شدن آن را زير سئوال برده بود. به اين ملاحظه، مسكو با عنايت به سابقه عدم اجراي وعده‌هاي طرف آمريكايي، بايد در عوض همه گذشت‌ها ضمانت‌هاي الزام‌آور حقوقي بخواهد. ايالات متحده بايد به صورت مكتوب و مستند از استقرار منطقة سوم سپر ضد‌موشكي امريكا در نزديكي مرزهاي روسيه بدون مشاركت اين كشور خودداري كند.

لینک به دیدگاه

معامله بزرگ

 

مسكو بايد به ايالات متحده بسته ديدگاه‌هاي خود را در زمينه اصلاح روابط متقابل پيشنهاد كند كه بايد از پيشنهادهاي باراك اوباما گسترده‌تر باشد. تنظيم مجدد كيفيت روابط بايد اساس اين پيشنهادها را تشكيل دهد. بايد بر اساس منافع حياتي طرفين و اولويت اين منافع يك نوع «معامله بزرگ» منعقد كرد. ماهيت معامله بزرگ اين است كه روسيه و ايالات متحده در زمينه‌هايي كه براي هر يك از آن‌ها اهميت كمتري دارند، گذشت كرده، اما در عين حال بتوانند منافع حياتي خود را تأمين كنند. روسيه در چارچوب «معامله بزرگ» بايد، بدون اينكه منافع مهم خود را نقض كند، به پيشبرد منافع حياتي آمريكا نيز كمك كند. بر اين اساس اقدامات و تدابير زير بايد مطمح‌نظر مسكو قرار گيرد؛

 

1- حمايت همه‌جانبه از تلاش‌هاي ايالات متحده و ناتو در افغانستان بدون مداخله مستقيم نظامي

2- طراحي خط واحد نسبت به ايران، ارائه بسته واحد عوامل تشويق‌كننده سياسي و اقتصادي و احتمالاً تحريم‌ها (بدون اشاره به تجاوز نظامي كه بي‌معني و خطرناك است) و جلب بيشتر چين به اين سياست

3- حمايت از تلاش‌هاي آمريكا در جهت حل و فصل بحران هسته‌اي كره شمالي

4- پشتيباني از اقدامات ايالات متحده در عراق و پاكستان،

5- نزديكي مواضع در زمينه بحران خاور‌ميانه

6- امتناع از احياء حوزه نفوذ تاريخي خود با توسل به زور (غير از آبخازي و اوستياي جنوبي)

7- فعال كردن همكاري در مبارزه با تروريسم بين‌الملل و جلوگيري از رشد تروريسم هسته‌اي

8- كمك به ايالات متحده در زمينه جلب چين به نظم بين‌المللي اقتصادي و سياسي و مساعدت به اينكه پكن عضو سازنده باشگاه جديد رهبران جهاني باقي بماند.

لینک به دیدگاه

ايالات متحده در چارچوب اين معامله بايد در سياست خود در فضاي شوروي سابق و در زمينه امنيت اروپايي تجديد نظر كند. اين خط جديد بدون اينكه با منافع خود آمريكا مغايرت داشته باشد، به پيشبرد منافع حياتي روسيه كمك خواهد كرد. امتناع از تشويق همسايگان و شركاي روسيه (اكراين، گرجستان و كشورهاي ديگر) براي فاصله گرفتن از مسكو و دنبال كردن سياست ضد‌روسي از جمله جنبه‌هاي اين خط جديد است. اين امر به معني امتناع از توسعه گفتگو با اين كشورها و حمايت از استقلال آن‌ها نيست. تنها در صورتي كه روسيه در نظر يا عمل استقلال كشورهاي فضاي شوروي سابق را به چالش بكشد و سلطه كامل خود را بر فضاي شوروي سابق احيا كند، منافع حياتي غرب خدشه‌دار خواهد شد.

 

روسيه و ايالات متحده بايد درباره قواعد بازي و از جمله قواعد و حدود رقابت در فضاي شوروي سابق به توافق برسند. بايد خطوط قرمزي را تعيين كنند كه عبور از آن‌ها نشان آن باشد كه منافع حياتي يكي از طرفين تهديد شده است. با اين وجود، خويشتن‌داري در فضاي شوروي سابق، از همه مهمتر است. انتظارات روسيه از ايالات متحده در اين زمينه به قرار ذيل است؛

 

1- امتناع از حمايت از محافل و رژيم هاي ضد‌روسي در جامعه هم‌سود و تشويق سياست‌هاي ضد‌روسي

2- عدم ممانعت از توسعه روند همگرايي در فضاي شوروي سابق با مركزيت روسيه

3- حل و فصل مناقشات «مزمن» (منطقه دنستر و ناگونو- قره‌باغ) با شرايط قابل قبول براي روسيه

4- طراحي راه‌هاي قابل قبول براي جريان‌يابي همكاري در زمينه انرژي در جامعه هم‌سود.

مسكو به حمايت آمريكا از انعقاد قرارداد جديد امنيت اروپايي و طراحي قواعد فراگير رفتار در فضاي اروپايي – آتلانتيك نياز دارد و بايد در اين زمينه حق رأي داشته باشد. مهم‌ترين خطرات براي اروپا از خارج (افغانستان، عراق، ايران، پاكستان و خاور‌ميانه) سرچشمه مي‌گيرند كه برطرف كردن آنها بدون مشاركت روسيه احتمال موفقيت اندكي دارد.

 

در سال‌هاي 1990 و 2000 اين سازش تاريخي امكان‌پذير نبود. اما اكنون، در شرايط تغييرات مهم در مناسبات بين‌الملل، مي‌توان راه سازش را پيدا كرد. جهان هرچه خطرناك‌تر شود و كمتر قابل اداره باشد، آمريكا به انعقاد معامله بزرگ با روسيه علاقه بيشتري پيدا خواهد كرد. ادامه سياست تقويت چين، عامل ديگري است كه ايالات متحده را به اجراي اين مبادله سوق مي دهد. اجراي «معامله بزرگ» مي‌تواند به تشكيل ائتلاف راهبردي روسيه و ايالات متحده منجر شود كه هدف حل و فصل آن دسته از مسايل امنيت بين‌الملل را دنبال ‌مي‌كند كه طرفين مانند سابق در اين زمينه‌ها نقش كليدي ايفا مي‌كنند. اين زمينه‌ها شامل امنيت هسته‌اي، عدم اشاعه سلاح‌هاي هسته‌اي و بازدارندگي چند‌جانبه راهبردي و نيز مناقشات منطقه‌اي مانند مناقشه افغانستان هستند.

مراكز مهم ديگر جهاني و قبل از همه چين و اتحاديه اروپا مي‌توانند به همكاري روسي-آمريكايي ملحق شوند. البته اتحاديه اروپا بايد موانع مهم داخلي خود را برطرف كند و به بازيگر مهم صحنه بين المللي تبديل شود. در آينده نزديك طرفين مي‌توانند در زمينه‌هاي ذيل همكاري كنند:

 

1- همكاري در زمينه افغانستان

2- تعامل در زمينه كره شمالي (روسيه به راحتي نمي‌تواند از اقدامات آمريكا حمايت كرده و تلاش كند كه چين مواضع مثبتي اتخاذ كند)

3- حل و فصل مسأله منطقه دنيستر بر اساس شناسايي تماميت ارضي مولداوي و شناسايي اين كشور به عنوان دولتي بي‌طرف و خارج از پيمان‌هاي نظامي.

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...