رفتن به مطلب

داستان تکامل - روایتی خلاصه برای آنان که میخواهند درباره ی تکامل بیشتر بدانند!


ارسال های توصیه شده

اگر در تاريخ علم دنبال جنجالهاي معروف بگرديد،چندتايي حتما در صدر خاطرات دانشمندان هستند: ماجراي كپرنيك وخورشيد و گاليله، اينشتين و بمب اتمي و البته داروين و تكامل! به قولمرحوم كرايتون-در كتاب «دنياي گمشده »-كسي با عدد آووگادرو مسالهندارد اما مسائلي مانند انقراض و تكامل حسابي دردسرساز بوده اند.

 

اما اگربخواهيد پاي صحبت يك استاد زيست شناسي بنشينيد شايد نخواهد سراغ قسمت جنجالي ماجرا برود. :persiana__hahaha:

 

تكامل يعني پرتقال تامسون؛ به همينسادگي، به همين خوشمزگي؛ پرتقالي كه بر اساس نظريه «انتخاب طبيعي »(البته به طور مصنوعي) تكامل يافت.

 

مثال نه چندان دوست داشتني ديگرويروسها و ميكروبهاي بيماري زاي جديدي هستند كه هر ساله به جان ملت مي افتند و دردسرساز مي شوند؛ تكامل در پيش چشم ما ر خ مي دهد.اما اين همه جنجال نيست؛ اكنون ۴۰ سال از نخستين روزهايي ميگذرد كه چند زيست شناس آشوب طلب خواستار زير و رو كردن اساس طبقه بندي هابه نفع نگاه تكاملي شدند. آنها اعتقاد داشتند كه اگر مي گوييم پرندگان از نسل خزندگان هستند، بايد تعارف را كنار بگذاريم و پرندگان را در دل خزندگان طبقه بندي كنيم. ما اينجا كاري به طبقه بندي آنها نداريم ) اگرچه با كمال تعجب، امروز همه كتابهاي درسي و علمي از نظر آنها پيروي مي كنند.

 

اما ميكوشم توضيح دهم نگاه تكاملي مثلا چطور كروكوديلها و پرندگان را در كنار هم قرارمي دهد.

 

با من تا انتهای تاپیک باشید...

اگر به دیرینه شناسی علاقه مند باشید چیزهای جالبی خواهد خواند. :a030:

 

 

 

* منبع اصلی این تاپیک ویژه نامه ی ساعت شنی دانستنی هاست.

لینک به دیدگاه

تکامل پیش از داروین

 

انديشه تكامل از يونان باستان بوده اما نمي دانستند كه تغيير تدريجي گونه ها چه ساز و كاري دارد.

آيا نيرويي هوشمند درون گونه ها قرار دارد كه هر از چندي باعث تغيير در شكل آنها ميشود يا ساز و كاري منطقي وجود دارد كه نتيجه نهايي اش تغيير گونه ها در جهت هماهنگي با محيط است؟ داروين برخالف يونانيانباستان كه در خانه هاي خود به تفكر درباره جهان مينشستند، به سفري طولاني و پرخطر رفت و نظريه اي قابل قبول درباره ساز و كار تكامل ارائه داد. با اين حال او نخستين كسي نبود كه توانست به چنين نظريه اي نزديك شود.:ws37:

میگن که تقريبا هزارسال پيش دانشمنداني در ايران به لطف مشاهده مستقيم طبيعت و جانداران آن ،چنين نظريه اي باور داشتند!

لینک به دیدگاه

جاحظ - اديب معتزلي سيه چرده عرب از نخستين مدافعان انديشه تكاملجانداران در جهان اسلام بود.

 

او در «كتاب الحيوان »در مورد تاثير زيست بوم بر جانداران، انتخاب طبيعي و تنازع بقا صحبت مي كند: «جانوران براي بقاي خود مي جنگند؛ براي به دست آوردن منابع، براي اينكه خورده نشوند و براي اينكه توليد مثل كنند. عواملمحيطي باعث مي شوند جانوران ويژگي هايي جديدكسب كنند تا بقايشان تضمين شود؛ به اين ترتيب گونه هايي جديد پيدا مي شوند؛ جانوراني كه موفق مي شوند توليدمثل كنند، مي توانند ويژگي هاي جديد خود را به نسل بعدي منتقل كنند . »

لینک به دیدگاه

پس از او، ابن مسكويه رازي- دانشمند ايراني و نو مسلمان هم عصر ابن سينا وابوريحان - در كتاب «الفوز الاصغر » حرف هايي دربارهتكامل جانداران زد. اخوان الصّفا، نيز نام جمعيتي سري از دانشمندان ايراني در بصره و بغداد قرن چهارم هجري است كه ۵۴ رساله به زبان عربي تاليف كردند و به خلقت جهان آغازين و تكامل جانداران در جهان پرداختند.

 

مولانا عبدالقادر بيدل دهلوي، در غزلي اين گونه سروده: «هيچ شكلي بي هيولي قابل صورت نشد/ آدمي هم پيش از آن كآدم شود بوزينه بود » :ws3:

 

اما بيدل شناسان در مورد اينكهمنظور مولانا بيدل واقعا تكامل انسان از بوزينه بوده، باقطعيت نظر منفي دارند. آنها اين بيت را اينگونه تفسير مي كنند كه انسان بدون صفات انساني، چيزي بيش ازميمون نيست. :w16:

لینک به دیدگاه

در غرب نيز بسياري دانشمندان ديدگاه تكاملي داشتند.يكي از آنها، اراسموس داروين - پدربزرگ چارلز داروي نبود. اما مهم ترين كسي كه پيش از داروين در جهان غرب كوشيده بود تكامل جانداران را به صورت علمي

توضيح دهد لامارك بود. لامارك هم عقيده داشت موجودات زنده تكامل مييابند و تغيير می كنند اما سازو كاري كه براي اين تغييرات ارائه داد درست نبود. او عقيده داشت جانداران با استفاده بيشتر از برخي صفات

باعث رشد و بروز بيشتر آنها مي شوند يا برعكس، براثر استفاده كمتر موجب تحليل رفتن آنها مي شوند.

 

سپس اين صفات تغيير يافته به نسلهاي بعدي منتقل مي شوند. مثلا دايناسوري كه به تدريج براي تغذيه از برگ هاي بالاي درختان گردن خود را برافراشته تر مي كند، بچه هايي گردن دراز خواهديافت و بچه هايش نيز باز گردن هاي خود را مي كشند و گردن خودشان و بچه هاي بعديشان باز هم درازتر مي شود. اشكال اين نظريه اينجاست كه هيچ موجودي نمي تواند صفات اكتسابي اي را كه در زندگي به دست آورده به نسل بعدي منتقل كند.

 

در آزمايش جالبي، 50 نسل متوالي دم موشها را قطع كردند اما نسل 51 همچنان دمي به درازي نسلهاي پيشين داشت. :banel_smiley_4:

لینک به دیدگاه

داروين پس از سال ها سفر روي كشتي و بعد سال هاي بيشتري تفكر و جمع بندي اطلاعات جمع آوري شده،متوجه ساز و كار نهفته در تكامل جانداران شد. داروين مي دانست كه شرايط زمين تغيير مي كند و درگذشته نيز تغيير كرده است. به علاوه او مي دانست كه با رشدجمعيت، محدوديت منابع باعث افزايش مرگ و مير ونهايتا ثابت ماندن جمعيت مي شود. همچنين داروين متوجه شد كه جمعيت هاي جانداران هرگز يكدست نيستند بلكه، ميان افراد مختلف تنوع وجود دارد؛ تنوعي كه تنها به دليل تفاوت هاي اكتسابي نيست، بلكه افراد مختلف به صورت ذاتي متفاوت از هم هستند واين تفاوتها به نسلهاي بعدي آنها نيز به ارث مي رسد. محيط محدود و منابع اندك، شرايط را براي بقاي افراد ضعيف، پرخور و تنبل دشوار مي كند. بنابراين بخت بقا براي قويترها بيشتر مي شود و آنها بيشتر و بيشتر صفات برتر خود را به نسل بعدي منتقل مي كنند. نام اين نظريه «انتخاب طبيعي » است اما در حقيقت داروين در براز اين نظريه تنها نبود؛ همزمان با او دانشمند ديگري به نام والاس دقيقا به همين نتيجه رسيد بنابراين ما امروزه اين نظريه را نظريه «داروين-والاس» ميناميم.

لینک به دیدگاه

همه جانداران در طي تكامل، از نيايي باستاني مشتق شده اند.به اين ترتيب همه آنها خويشاوند همديگرند. درستاست كه همه جانداران خويشاوند هم هستند اما برخي از آنها خويشاوندي نزديكتري با هم دارند؛ يعني از زماني كه از نياي مشتركشان جدا شده اند زمان كمتري مي گذرد. اما ما چطور به اين موضوع پي مي بريم؟پاسخ در شباهتهاي ميان موجودات زنده نهفته است: هرچقدر شباهت ميان دو موجود بيشتر باشد آن دو موجود، خويشاوندي نزديكتري با هم دارند. البته درك این موضوع نكات و پيچيدگيهاي خاصي دارد كه به برخي از آنها اشاره ميكنم.

لینک به دیدگاه

گفتم كه براي تخمين خويشاوندي جانداران به شباهتهاي آنها نگاه می كنيم.اما آيا «هر » شباهتي دليل بر خويشاوندي نزديك دو موجود زنده است؟

 

«پا » اندامي است كه در مهره داران خشكي زي و نيز حشرات براي حركت به كار ميرود. براين اساس، مهره داران خشكي زي كه پا دارند،بايد بيشتر به حشرات شبيه باشند نه ماهيها!

 

اما در حقيقت اينطور نيست! مسلم است كه همه مهره داران خويشاوندي نزديكتري با يكديگر دارند تا با بندپايان. پس تكليف وجود «پا » در مهره داران خشكي زي و حشرات چه مي شود؟ با اندكي دقت خواهيم ديد كه «پا »ي حشرات و مهره داران، ساختارهايي بسيار متفاوت دارند: منشأ جنيني اين دو اندام؛ ژنهايي كه مسؤول شكل دهي به آنها هستند و آناتومي آنها به هيچ وجه شبيه نيست. مثل پاي حشرات داراي اسكلت خارجي و ماهيچه هاي داخلي است، در حالي كه پاي مهره داران داراي اسكلت داخلي و ماهيچه هايي است كه روي استخوان سوار شده اند.

 

 

بنابراين دانشمندان مي گويند اين دو اندام «منشأ تكاملييكسان » ندارند: يعني نياي مشترك مهره داران و حشرات،«پا » نداشته است و هر كدام از اين دو گروه در مسير تكاملخود جداگانه داراي پا شده اند. پس نخستين شرط براياينكه شباهت ميان موجودات، مبناي خويشاوندي و رده بندي آنها قرار گيرد، اين است كه آن شباهت از نياي مشترك آنها به ارث رسيده باشد.اما اين تنها شرط ما برايتشخيص درست شباهتهاي ميان جانداران نيست.

لینک به دیدگاه

سلام سلام

 

مرسی از تاپیک خوبت نوترون جان:icon_gol:

 

اما میشه گفت اولین کسی که درباره تکامل صحبت کرد ارسطو بود، که میگفت موجودات زنده از عناصر غیر زنده به وجود میاند... مثالش هم همون مگس هاست که از گوشت گندیده به وجو می اومد.... و فکر میکردن مگس ها از گوشت گندیده به وجود میان:w02:

لینک به دیدگاه
سلام سلام

 

مرسی از تاپیک خوبت نوترون جان:icon_gol:

 

اما میشه گفت اولین کسی که درباره تکامل صحبت کرد ارسطو بود، که میگفت موجودات زنده از عناصر غیر زنده به وجود میاند... مثالش هم همون مگس هاست که از گوشت گندیده به وجو می اومد.... و فکر میکردن مگس ها از گوشت گندیده به وجود میان:w02:

 

قربونت مام که گفتیم که از یونان باستان شروع شده! :w02: اما نه به صورت تجربی،بلکه به صورت خردگرایانه ، و انتزاعی.

 

امشب میرم فردا میام بقیه شو میذارم.

یه عکس هم آپلود میکنم میذارم!

 

الان حال ندارم خلاصه نویسی کنم.

پس فعلا شب به خیر.

لینک به دیدگاه
به عقیده منتکامل فکری همیشه در بشریت بوده و هستاما تکامل جسمی امری رد شده و بی بنیان استبا سپاس
درودشما رو به بررسی فسیل ها و اسکلت های به جا مانده از "نئاندرتال" ها و "هموسپینس" ها دعوت می کنم. اتفاقا "نظریه" تکامل امروزه تقریبا مورد توافق همه ی "علم باور" ها هست. بااخص زیست شناسان و دیرینه شناسان.یا به قولی "اسناد و مدارکش موجوده"
لینک به دیدگاه
سپاس حتما مطالعه میکنم

اما منظور من در پست قبلی تکامل جسمانی انسان از میمون بود

. . . .

 

انسان ها از نظر جسمی هم تکامل داشتند. اما به قول شما تکامل انسان از میمون هنوز مورد اثبات نیست. این فرضیه (تکامل انسان از میمون) به خاطر پیدا کردن اسکلت های نئاندرتال ها - انسان های میمون ریخت- بوجود آمد.

در مورد این پسرعموهای ما که با اجداد ما -هوموسپینس ها- یا انسان های هوشمند هم آمیزشی داشته اند، در تاپیک دیگری خواهم نوشت.

لینک به دیدگاه

خب ادامه ی تاپیک:

 

 

فرض كنيم قصد داريم خويشاوندي ميان قورباغه ، ماهي حوض و مارمولك را مقايسه كنيم:

 

خويشاوندي قورباغه ماهي و مارمولك براي ما روشن است و اين يعني زماني پيشتر، موجودي زندگي میكرده كه نياي هر سه تاي آنها بوده است؛ زيرا ويژگی هايي ميان هر سه تاي آنها مشترك است:

داشتن اسكلت و دستگاههاي بسيار مشابه، نشان دهنده اين خويشاوندي است.

 

در عين حال قورباغه شباهتهايي ويژه به ماهي حوض و نيز شباهتهايي ويژه به مارمولك دارد: قورباغه و ماهي حوض در آب تخمريزي و توليدمثل ميكنند، به علاوه نوزاد قورباغه مثل ماهيها درون آب زندگي می كند و ساختار بدنش هم مثل ماهي هاست.

 

اما قورباغه پس از بلوغ به خشكي می آيد و مثل مارمولك در خشكي زندگي مي كند و نفس مي كشد.

 

تكليف چيست؟ آيا قورباغه خويشاوند نزديك ماهي هاست؟

لینک به دیدگاه

اگر قورباغه و مارمولك به هم نزديكتر باشند، ويژگيهاي مشترك آنها «جديدتر » هستند و برعكس، اگر قورباغه و ماهي به هم نزدي كتر باشند – يعني نياي مشترك جديدتري داشته باشند- ويژگيهاي مشترك آنها كه لابد از اين نياي مشترك جديدتر به ارث رسيده هم بايد جديدترباشد. كدام ويژگيهاي مشترك جديدترند؟

تنفس در آب،

يا تنفس در خشكي؟

مسلما تنفس در خشكي جديدتراست. بنابراين قورباغه و مارمولك يك نياي مشترك جديدتر داشته اند و خويشاوندي نزيكتري با هم دارند.شباهتهاي ميان قورباغه و ماهي (تنفس در آ بها...)

بازمانده از گذشت هاي دورترا ست و نياكان دور مارمولك ها نيز داراي اين ويژگيها بوده اند؛ در حقيقت جنين مارمولك و بقيه مهره داران خشكي زي تمام ويژگي هاي يك ماهي را موقتا نشان ميدهد، مثلا شكاف آبششي پيدا ميكند،منتها اين شكاف آبششي به حنجره تبدیل ميشود. اماشباهتهاي ميان قورباغه و مارمولك جديد هستند و درنياي مشترك قورباغه و مارمولك ظاهر شده اند. دانشمندان در رده بندي تنها به شباهتهايي از همين نوع اخير توجه نشان مي دهند: تنها ويژگي هايي كه در جديدترين نياي مشترك دو موجود ظاهر شده اند ، به عنوان «شباهت » آنها شمرده ميشوند.

لینک به دیدگاه

حالا شما را با يك پرسش بزرگ تنها مي گذارم: :ws3:

 

 

تمساح، مارمولك و كبوتر هر سه مهره داراني خشكی زي هستند. مارمولك و تمساح خونسردند، پر ندارند وچهارپا هستند.

 

از طرف ديگر تمساح و كبوتر، دارايقلب چهارحفره اي هستند و پاهايشان زير بدنشان قرارم يگيرد نه كنار بدنشان.

 

به نظر شما تمساح به مارمولك شبيه تر و نزديكتر است يا به كبوتر؟

لینک به دیدگاه
حالا شما را با يك پرسش بزرگ تنها مي گذارم: :ws3:

 

 

تمساح، مارمولك و كبوتر هر سه مهره داراني خشكی زي هستند. مارمولك و تمساح خونسردند، پر ندارند وچهارپا هستند.

 

از طرف ديگر تمساح و كبوتر، دارايقلب چهارحفره اي هستند و پاهايشان زير بدنشان قرارم يگيرد نه كنار بدنشان.

 

به نظر شما تمساح به مارمولك شبيه تر و نزديكتر است يا به كبوتر؟

 

خب یک سوال پیش میاد... درباره اصل خویشاوندی که در این تاپیک گفته شده اساس اشتراک ،روی مرفولوژیک باشه... اما ما اصل خویشاوندی روی کروموزوم ها بررسی میکنیم مثلا میمون که نزدیکترین و بیشترین اشتراک رو با انسان داره

اینجوری پاسخ دادن جور درنمیادا:ws38:

لینک به دیدگاه
خب یک سوال پیش میاد... درباره اصل خویشاوندی که در این تاپیک گفته شده اساس اشتراک ،روی مرفولوژیک باشه... اما ما اصل خویشاوندی روی کروموزوم ها بررسی میکنیم مثلا میمون که نزدیکترین و بیشترین اشتراک رو با انسان داره

اینجوری پاسخ دادن جور درنمیادا:ws38:

 

خب من یه سوال دارم. آیا ارتباط ژنتیک با ویژگیهای فرمولوژیک موجودات زنده مستقیم نیست؟ :ws38:

مثلا استرالوپيت هكوس ( Australopithecus ) يا "ميمون جنوبي" رو هم از روی کروموزوم ها تشخیص دادند هم از روی ویژگیهای مورفولوژیکش.

توی بحثای دیرینه شناسی بحثای ژنتیک کمتر از بحثای مورفولوژیک مورد توجه هست، چون چیزی جز اسکلت از موجودات ما قبل تاریخ باقی نمونده. میشه از روی استخوان به شباهت ژنتیکی پی برد آیا؟ :ws38:

لینک به دیدگاه
خب من یه سوال دارم. آیا ارتباط ژنتیک با ویژگیهای فرمولوژیک موجودات زنده مستقیم نیست؟ :ws38:

مثلا استرالوپيت هكوس ( Australopithecus ) يا "ميمون جنوبي" رو هم از روی کروموزوم ها تشخیص دادند هم از روی ویژگیهای مورفولوژیکش.

توی بحثای دیرینه شناسی بحثای ژنتیک کمتر از بحثای ژنتیک مورد توجه هست، چون چیزی جز اسکلت از موجودات ما قبل تاریخ باقی نمونده. میشه از روی استخوان به شباهت ژنتیکی پی برد آیا؟ :ws38:

 

خب هر چی شباهتهای کروموزومی بیشتر باشه ظاهر و ویژگیهای مرفولوژی شبیه به هم میشن... اینا یه چیزه جدا نشدنیه:w02:

 

 

نه تنها از روی استخوان بلکه از مو پوست و هر کجای بدن میشه به شباهت ژنتیکی پی برد.... در واقع همه ی سلولهای بدن(سلول پوست،خون،استخوان و...)دارای کروموزوم های یکسان هستند و تفاوتشون فقط به بیان ژن برمیگرده که یک سری از ژنها روشن و مابقی خاموش میشن...

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...