قاصدکــــــــ 20161 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اسفند، ۱۳۸۸ بار ديگر درود نزد دوستان بسيار گرامي نوانديش امروز با نوشتار آرمان مند تري از ساير نوشتار هاي بخش ادبي نزد شما گراميان هستيم . در اين جستار در پي آموزش گوشه اي از مباني و فنون داستان نويسي ( شاخه ي داستان كوتاه ، (فرانسه: Nouvelle، انگلیسی: Short story ) هستيم . ولي آن چه كه موجب ارزشمند تر شدن اين جستار خواهد بود ، در نظر گرفتن آن به عنوان منبع آموزشي براي مسابقه هاي داستان نويسي ( در بخش داستان كوتاه ) در انجمن خواهد بود . اميد است اين نوشتار گام كوچكي در راستاي پيشرفت سطح فرهنگ و ادب ميهن گراميمان ايران برداشته باشد . با آرزوي شادكامي -- ارادتمند هميشگي ايليا 23 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20161 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اسفند، ۱۳۸۸ همگان مي دانيم كه نگاشتن يك داستان چندان كار ساده و راحتي نمي باشد . داستان كوتاه همچون شعر و نمايشنامه گونه اي از ادبيات تخيلي ست كه بايد بر احساسات خواننده تاثير بگذارد . از آنجايي كه داستان كوتاه حاكي تفسير نويسنده ي آن از واقعيت است، بايد به گونه اي هنري از زبان بهره جويد كه بر تجربه هاي بشري دلالت كند . سوالات متداولي كه هر روز از جانب تعداد بسياري از مشتاقان اين هنر ( يعني هنر داستان نويسي )درباره ي اين گستره از ادبيات پرسيده مي شود بيشتر به اين صورت مي باشد : * چگونه یک داستان کوتاه عالی بنویسم ؟ * چه نکاتی را باید در خاطر داشته باشیم تا داستان کوتاه خوبی بنویسیم ؟ در اين بخش سعي بر آن داريم تا شما را در پاسخ گويي به اين سوالات رهنمون باشيم . اميدوارم از مطالبي كه در اين بخش بيان خواهند شد بهره ي كافي را ببريد . 17 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20161 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اسفند، ۱۳۸۸ همان گونه كه بارها و بارها گفته ايم، خواندن براي هر فرد كه مي خواهد بنويسد، امري لازم است . براي نوشتن يك داستان خوب ابتدا بايد داستان هاي ديگران خوب بخوانيد . خواندن نه تنها الهام و انگيزه ي لازم براي نوشتن داستان هايتان را به شما مي دهد ، بلكه به شما خواهد آموخت كه ساير نويسندگان چگونه بر خوانده اشان تاثير مي گذارند و همچنين در صورت علاقه ياد خواهيد گرفت كه از سبك هاي آن نويسنده به عنوان پايه اي براي خلق سبك و تاثير متعلق به خود استفاده كنيد . پس قبل از هر چيز تا مي توانيد بخوانيد . 16 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20161 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اسفند، ۱۳۸۸ بديهي است كه يك نويسنده ي با تجربه و قوي چندان نيازي به الهام ندارد ، چرا كه افكار او به طور طبيعي جاري مي گردد و كافي است كه آن ها را در قالب واژگان ريخته و بر كاغذ پياده نمايد . اما نويسنده هاي نوپاتر بايد الهامي براي نوشتن داشته باشند ، زيرا كه اين داشتن الهام است كه به شما كمك مي كند تا اولين پاراگرافتان را بر كاغذ بياوريد و شما را ياري مي كند تا به پايان برويد . الهام شما ممن است به صورت يك شي، يك تصوير، يك شخص و يا يك رويداد باشد . از آنجايي كه الهام معمولآ به صورت ناگهاني ايجاد مي گردد، بهتر آن است كه هميشه يك قلم و كاغذ همراه خود داشته باشيد و به محض الهام آن را بر كاغذ بياوريد تا بعدتر در زماني مناسب از آن بهره بجوييد . چه بسا بسياري از موضوعات روزمره كه مي توانند بهترين الهام ها باشند اما به راحتي فراموش مي شوند ! 15 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20161 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اسفند، ۱۳۸۸ هميشه قبل از نوشتن به چيزي بيانديشيد كه مي خواهيد درباره ي آن با خوانندگانتان حرف بزنيد . فرض كنيد مي خواهيد درباره ي دو انسان كه عاشق هم مي شوند، داستاني بياوريد . * آن دو چگونه افرادي هستند ؟ * چه چيز در آنها جالب است كه مي خواهيد به خواندنگانتان منتقل نماييد ؟ * فرض كنيد والدين دختر موافق رابطه ي آن ها نيستند ! خود اين والدين چگونه آدم هايي هستند ؟ * براي اينكه اين دو را از اين عشق منصرف نمايند چه مي كنند ؟ روي اين موضوع و ساير موضوعات كه مي خواهيد به آن پيوند بدهيد خوب فكر كنيد . پاسخ به اين سوال ها مي تواند نشانه هاي خوبي براي آغاز داستانتان باشد . شما از همين سوال ها است كه بايد انديشه ي آنچه درباره ي آن خواهيد نوشت را فراهم كنيد . 14 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20161 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۸۸ برای آنکه نوشته تان با رویدادهای از پیش اندیشیده شده ی داستانتان هماهنگ باشد، ترسیم صحنه های داستانتان در یک کاغذ دیگر بسیار مفید است. شخصیت های احتمالی و رویدادهای اصلی داستانتان را ردیف کنید. لازم نیست این لیست شامل جزئیات زیادی از شخصیت ها و اتفاقات باشد چراکه قرار است این فهرست فقط طرحی باشد از آنچه داستانتان به نظر خواهد رسید . 12 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20161 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۸۸ يكي از موارد بسيار مهم در داستان كوتاه انتخاب زاويه ي ديد است ، به عبارت ديگر اين كه داستان از زبان چه كسي و چگونه تعريف مي شود . اين نظر گاه به شدت حس و حال داستان را تغيير مي دهد . به همين خاطر : قبل از انتخاب زاويه ي ديدي كه در داستان به كار خواهيد گرفت، به دقت فكر كنيد . ولي يك نكته را فراموش نكنيد و آن اينكه : هر زاويه ي ديدي را كه در اين مرحله اتخاب مي كنيد ، تا پايان داستان بايد به آن پايده باشيد و تغييرش ندهيد . 11 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20161 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۸۸ برای یک داستان کوتاه حداکثر سه شخصیت اصلی خلق کنید. ( ) کاراکترهای اصلی زیاد داستان را پریشان، درهم و برهم و گیج کننده می کنند چون هر شخصیت جدید با خود بُعد تازه ای به داستان می دهد. شخصیت ها نباید آدمک هایی مقوایی باشند. هر شخصیت باید متناسب با ویژگی های خاص آن شخصیت سخن گوید. آنها باید باورپذیر و درعین حال اسرارآمیز باشند. 11 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20161 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۸۸ وقتی همه چیز طراحی و برنامه ریزی شد، پاراگراف اول را به سرعت بنویسید. صحنه را بچینید و شخصیت های اصلی تان را معرفی کنید. این صحنه باید جایی باشد که شما خوب می شناسیدش تا قادر باشید جهت توصیف واضح آنجا از تصاویری که در خاطر دارید، بهره بگیرید. باید پاراگرف اول چنان جالب باشد که خواننده توجه اش جلب شده و تشویق شود تا داستان را تا انتها بخواند ( به عبارتي ميخ اول را محكم بكوبيد ! ) نکته ی مهم این است که در این پاراگراف، جزئیات مهم و نیز قسمت اصلی کنش را پشت پرده نگهدارید تا معمای داستان فاش نشود. 10 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20161 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۸۸ ابتدا اتفاقاتی را که قرار است نهایتآ مشکل یا چالش اصلی را برای شخصیت (یا شخصیت های) اصلی خلق کنند، طراحی کنید. سپس گره های داستانی را پی ریزی کنید تا خواننده مشتاق و کنجکاو باقی بماند. همانگونه که داستان پیش می رود، چالش و مشکل اصلی نیز باید پیچیده تر شود و سختگیرانه تر پیگیری شود. به این ترتیب نه تنها احساسات خواننده برای خواندن ادامه ی داستان برانگیخته خواهد شد بلکه بر داستان متمرکزتر خواهد شد. 11 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20161 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۸۸ شخصیت ها مسئول تعریف داستان طی کنش ها و دیالگوهایشان هستند؛ نویسنده نباید آنچه بیان شدنی ست را خودش تعریف کند. به جای اینکه بگویید " آوا از دست بهترین دوستش ژيلا به خاطر دزدیدن دوست پسرش خیلی عصبانی بود " بگویید " وقتی ژيلا به طرف آوا آمد و با لبخندی شیرین بر لب به او چشمک زد، آوا در درونش درد شدیدی از خیانتی که به او شده بود، احساس کرد. با خشمی فروخورده و درحالیکه به سختی نفس می کشید، گفت: امیدوارم از اینکه دوستی خودت را ثابت کردی، خوشحال باشی. " 10 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20161 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۸۸ داستانتان هرچه بیشتر مملو از زندگی باشد، بهتر است. برای این کار از فعل های معلوم به جای افعال مجهول استفاده کنید. به جای گفتن : " گل به دست بيژن برداشته شد " بگویید : " بيژن گل را برداشت " 10 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20161 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۸۸ بکارگیری گفتگو و دیالوگ به داستان زندگی می بخشد. از گفتگو فقط برای شاخ و برگ دادن ظاهری به شخصیت استفاده نکنید؛ بلکه با آن هویت شخصیت هایتان را به خواننده منتقل کنید. از دیالوگ به شکل نقل قول مستقیم استفاده کنید مثل "برو آنجا! " به جای نقل قول غیرمستقیم مثل "زن به مرد گفت که به آنجا برود." 9 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20161 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۸۸ یک مرجع خوب (مثل یک فرهنگ لغت یا واژه نامه) برای خلق یک داستان خوب حیاتی است. می توانید از آنها برای چک کردن املای کلمات و یافتن بهترین کلماتی که برای توصیف بکار می آید ، استفاده کنید. به جای یک جمله ی طولانی یا یک پاراگراف بلند سعی کنید از حداقل کلمات برای انتقال آنچه می خواهید بگویید، استفاده کنید. اغلب اوقات یک کلمه ی مناسب و محکم بهتر از پاراگرافی پر از کلمات تجملی و پوچ است. 10 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20161 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۸۸ توصیه می شود که پایان داستان با تدبیر و اندکی پیچش همراه باشد. پایان تان یگانه باشد ولی به پایانی شل و ول اکتفا نکنید. باید رضایت بخش باشد ولی نه قابل پیش بینی. باید به خاطر داشته باشید که پایان بهتر است کوتاه باشد ولی نه آنچنان موجز و ابتر که خواننده احساس کند پا درهوا مانده است. پایان شما باید همه چیز داستان را از آغاز تا انتها به هم پیوند دهد و دربرگیرد. 11 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20161 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۸۸ بعد از اینکه آخرین کلمات داستان را کنار هم گذاشتید، زمان آن فرا می رسد که چرخه ی ویرایش را آغاز کنید. با دقت سراغ نوشته بروید و تمام اشتباهاتی را که در ساخت جملات، لغات مورد استفاده و نیز قالب بندی مرتکب شده اید، اصلاح کنید. علامت های نگارشی، انتخاب صحیح کلمات و واژه بندی، املا، دستور و توصیف را از قلم نیاندازید. لغات ، عبارات و حتي پاراگراف هایی را که با عناصر اصلی داستان هماهنگ و همسو نیستند، خط بزنید. بعد از اینکه این کار را کردید، نوشته را تا چند روز و حتا چند هفته کنار بگذارید و بعد دوباره سراغش بروید؛ بخوانید و ویرایش کنید. در موقعیت ها و فرصت های مختلف داستان را بارها و بارها بازخوانی کنید. با این کار متوجه چیزهای مختلفی در داستانتان خواهید شد که ممکن است بخواهید آنها را تغییر دهید تا به بهترین شکل ممکن اش درآید. 10 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20161 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۸۸ دوستانتان را وادارید که نگاهی به کارتان بیاندازند. احتمالا آنها تنها قادر خواهند بود که اشتباهات و خطاهایی را ببینند که از چشم شما دور مانده اند. مثلا ممکن است آنها به بعضی کلمات یا جملات گیر دهند که اتفاقا شما عاشقانه دوستشان دارید. در چنین وضعیتی باید بین تغییر یا حذف کامل آن موارد یکی را انتخاب کنید. نوشتن یک داستان کوتاه شاید آسان نباشد ولی غیرممکن هم نیست. با دانستن اصولی درباره ی عناصر اصلی و اندکی شور و انگیزه و البته شکیبایی می توان تنها با داشتن ایده هایی محدود داستانی نوشت. فقط به خاطر داشته باشید که شما مجبور به نوشتن نیستید؛ اگر می نویسید به خاطر این است که می خواهید بنویسید. همین حالا این کار را بکنید! با آرزوي موفقيت و شادكامي در تمام مراحل زندگي -- ارادتمند يكايك شما اديبان ايليا 10 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 شهریور، ۱۳۹۲ امیدوارم قاصدک عزیز از دست من دلگیر نشن...خواستم آپ کنم تاپیکشون رو با اینکه می دونم یک روند و یک برنامه داشته این تاپیک... سعی می کنم در راستای اهداف تاپیک باشه پست هایی که در اینجا قرار می دم. اگر علاقه ای به اپ شدنش ندارن...به گونه ای به گوش من برسونن... . . . تفاوت قصه، كه در ادب گذشته ما سابقه دور و درازي دارد، با داستان به معناي متعارف آن در طرز نگريستن به واقعيت يا در حقيقت در نحوه پرداخت آن است. در قصه در وهله اول سرگذشتي كه نقل ميشود اهميت دارد و آدمها فقط از حيث پيش بردن اين سرگذشت نقشي فعال يا منفعل دارند. در ادب گذشته ما سمك عيار، اميرارسلان نامدار و قصههاي عاميانه يا شفاهي را ميتوان از مقوله قصه ناميد. در حقيقت قصه يا رمانس شكل بدوي داستان كوتاه يا رمان است، اما داستان يا رمان، چه در نگريستن به واقعيت و چه در پرداختن به ساختارهاي روايي، فرق اساسي با قصه يا رمانس دارد. داستان يا رمان معمولا آدمها را به نحوي ميپردازد و جريان زندگي را - چنانكه هست يا فرض ميشود كه هست - به گونهاي روايت ميكند و پيچيدگيهاي واقعي و تناقضهاي گوناگون هستي در آن انعكاس پيدا ميكند؛ گيرم اين پيچيدگيها و تناقضها از صافي ذهن خيالپرداز نويسنده ميگذرند. در داستان يا رمان روايت آدمها با يكديگر و با طبيعت و با موقعيت و وضعيت اجتماعي آنها ـ چه از حيث طبقاتي و نژادي و چه از حيث اخلاقي و جنسي ـ كمابيش قابل توضيح است يا بايد قابل توضيح باشد. سيرت يا شخصيت آدمها معمولا بيش از حوادث و سير ماجرا ـ چنانكه در قصه يا رمانس ميبينيم ـ اهميت دارد. از همين رو ديالكتيكي كه در داستان يا رمان هست در مقايسه با ديالكتيك قصه يا رمانس كاملاً پيچيدهتر است و الزاما آدمها را صرفا به تضادهاي اخلاقي يا تقابلهاي خشك و خالص با يكديگر در يك قلمرو بسته نشان نميدهد. چنانكه اشاره كردم، من قصه يا رمانس را شكل بدوي داستان يا رمان ميدانم، بيآنكه از كاربرد قيد «بدويت» قصد تخفيف قصه يا رمانس را داشته باشم. ما نبايد فراموش كنم كه نوآوري ادبي و آزمايشگري در عرصه داستان و رمان معاصر بيرون از سنت ادبي قابل تصور نيست. برخي از ميراث ادبي هر ملتي، از جمله ميراث ادبي ملت ما، هنوز كيفيت معاصر بودن خود را حفظ كردهاند و كماكان در فرهنگ ما به حيات موثر خود ادامه ميدهند. من در كتاب اخير خودم «شهرزاد قصه بگو» از اين ميراث ادبي؛ يعني از يكي از قصههاي هزار و يك شب به مقتضاي متن بهره بردهام. چنانكه ميدانيد پيش از من نويسندگان نامآوري مانند بورخس و امبرتو اكو به نحو درخشانتري از اين متن بهره بردهاند بيآن كه هيچ ترس يا ترديدي از اين بهرهبرداري به خود راه داده باشند. همان طور كه گفتم آن چه در اين ميان اهميت دارد استفادهي معاصر از ميراث ادبي و متون گذشته است. محمد بهارلو برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 1 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اسفند، ۱۳۹۲ يادداشتي بر ضعفهای نوشتن از لیندا جورج لیندا جورج: متولد کارولینای شمالی و بالیده آهایواست. در دانشگاههاروارد با زبان عربی آشنا و جذب زیبایی این زبان و خط خوش آن شده است. به همین دلیل دو سال را در مصر و یک تابستان را در مراکش به مطالعه و ضبط تفاوتهای لهجههای مختلف زبان عربی گذرانده است و پایان نامه دکترایش را در این مورد نوشته. از او کتابهای داستانی و به ویژه غیر داستانی زیادی به چاپ رسیده است. وقتی نامهای از ناشری به دستتان میرسد که دلیل چاپ نشدن اثرتان را اینگونه اعلام کرده: «متاسفانه نوشته شما آنقدر قوی نیست که توانایی رقابت در بازار فعلی را داشته باشد»، فکر میکنید معنای دقیق این جمله چیست؟ من از نویسندههای زیادی این سوال را کردهام: «چه چیزهایی یک نوشته را قوی میکند؟». جوابهای آنها کمک زیادی نمیکردند. اما چه گامهایی میتوان برداشت تا نوشتهتان قویتر شود؟ الان بعد از 25 سال نویسندگی و چاپ بیش از 40 کتاب در حوزه داستانی و غیرداستانی برای بزرگسالان، جوانان و کودکان، نوشته قوی را از ضعیف تشخیص میدهم و راه تقویت نوشته ضعیف را کلمه به کلمه، جمله به جمله و پاراگراف به پاراگراف میدانم. در اینجا 10 راه آسان برای نقویت نوشته تان ارائه میدهم: ساختار جملههایتان را عوض کنید آیا همیشه از جملههای خبری فاعل، مفعول و فعل استفاده میکنید؟ پشت سر هم آمدن تعداد زیادی از این جملهها به اندازه برگشت در زمان، کسل کننده خواهد بود. از ساختارهای جمله ای گوناگون استفاده کنید تا نوشتهتان را متنوع و جذاب کند. تعریف کنید، با استفاده از جزئیات حسی نشان دهید با زیاد کردن توصیفات حسی، به جای گفتن آنچه رخ میدهد، آن را نشان دهید. با توصیف واکنشهای احساسی شخصیت نسبت به محیط اطرافش، به خواننده امکان برقراری ارتباط را با شخصیت و فضای داستان بدهید. اما به خاطر داشته باشید که توصیف همه وسایل داخل یک اتاق اگر فقط برای پر کردن اتاق آنجا هستند، خستهکننده میشود. تنها اشیایی را توصیف کنید که با آنچه برای شخصیت اتفاق میافتد، در ارتباط باشند. از عبارات قیدی که با «در حالی که» شروع میشود، دوری کنید چنین عباراتی کنش همزمان را میرساند که خواننده باید هنگام خواندن 2 عمل را در ذهن خود مجسم کند. درواقع خواننده فقط میتواند یک کنش را دنبال کند. اگر حتما باید کنش همزمانی را نشان دهید، با حذف این عبارات قیدی به خواننده مهلتی برای تجسم کردن بدهید. مثال: «جان در حالی که به سمت ماشینش میرفت برای دخترش که سوار بر سه چرخه به سوی مردی در حال عبور از پیاده رو رکاب میزد، دست تکان داد». قوی تر: «جان به سمت ماشینش قدم زد و برای دخترش که سوار بر سه چرخه اش بود، دست تکان داد. قبل از اینکه فرصت داد زدن داشته باشد، دخترش به سمت مردی در حال عبور از پیاده رو سرعت گرفت و به او زد. » بهترین کار این است که در هر لحظه تنها یک کار را توصیف کنیم. از زیاده گویی خودداری کنید ما در دنیایی از زیاده گوییها زندگی میکنیم. عبارات اضافی برای مهم جلوه دادن چیزی یا تاکید بر آن استفاده میشوند، اما واقعیت این است که روده درازی معنا را آبکی میکند. اضافیها را قیچی کنید راز نوشتن قوی در فشرده نویسی است. حذف کلمات اضافی، نوشته را روان میکند و تنش و تعلیق را بالا میبرد. اغلب دهها کلمه وجود دارند که حذف آنها خللی در نوشته ایجاد نمیکند. بیشتر این کلمات صفتها و قیدها هستند. اسم و فعلها بهترین ابزار شما به عنوان یک نویسنده هستند؛ آنها نشان میدهند کلمات اضافی و توصیفی را که به جای نشان دادن، تعریف میکنند، حذف کنید. وقتی نوشته تان را تمام کردید، همه کلمات را بررسی کنید و بینید آیا قابل حذف هستند یا نه. کار وقت گیری است، اما ارزشش را دارد چرا که با هر بار فشرده کردن نوشته، آن را تقویت میکنید. لب مطلب را در آخر رو کنید شما نکته خنده دار جک را در ابتدا یا وسط آن رو نکنید. بیشتر نویسندگان نکته داستانشان را در وسط داستان لو میدهند. به استفاده از کلمه «من» در مثالهای زیر توجه کنید: مثال: «استاد از من خواست تا مجری همایش شوم. میتوانست از دیگر دانشجویان این تقاضا را بکند.» قوی تر : «استاد میتوانست از دیگر دانشجویان به عنوان مجری همایش کمک بخواهد؛ اما من را انتخاب کرد.» با نیاوردن مهم ترین کلمه تا قبل از آخر جمله، در آن تعلیق ایجاد کنید و خواننده را تا آخرین کلمه که شگفت زده اش میکنید، هل دهید. افعال مجهول را حذف کنید به جای استفاده از فعل مجهول از فعل معلوم استفاده کنید. مثال: «گذرگاه با ردیفی از گلهای اطلسی معطر شده بود.» قوی تر: «ردیفی از گلهای اطلسی گذرگاه را معطر کرده بود.» البته همه جملات را نمیتوان بصورت معلوم درآورد. این گونه جملات را به حالت مجهول باقی میگذاریم. در حالت کلی، اگر از فعل معلوم استفاده کنید، جمله واضح تر و قوی تر میشود. فعلهای گفتوگوی اضافی را با کنش جایگزین کنید در کنفرانسی با نویسنده ای آشنا شدم که افتخار میکرد توانسته بیش از 700 کلمه به جای «گفت» برای نقل قول پیدا کند. این کار او برایم تعجب آور بود، چرا که حتی فعل «گفت» هم معمولاً غیر ضروری است. وقتی در پاراگرافی هم کنش و هم دیالوگ از یک شخصیت سر میزند، فعل نشان دهنده کنش، ضرورت استفاده از فعل «گفت» را از بین میبرد. مثال: مامان با ابروهای درهم کشیده گفت: «همین الان بیا تو خونه پسره کله شق!» قوی تر: «همین الان بیا تو خونه پسره کله شق.» مامان در را محکم پشت سرش بست و دست به کمر، اخم آلود و درهم ایستاد. مراقب ترتیب زمانی داستان باشید کنشها را به همان ترتیبی که اتفاق میافتند، توصیف کنید. بدین ترتیب یک اتفاق 2 بار برای خواننده نمیافتد. مثال: «دستمال سرش را به او داد، بعد از اینکه با آب خیسش کرد.» (متوجه 2 بار دادن دستمال شد؟) یدقوی تر: «دستمال سرش را با آب قمقه اش خیس کرد و به او داد.» وقتی خواننده برای تعقیب اتفاقات پس و پیش شده مدام به عقب و جلو هل داده میشود، خسته میشود. جریان اتفاقات را همیشه به سمت جلو نگه دارید. از هر چیزی که خواننده را به عقب بر میگرداند اجتناب کنید، این نکته شامل فلش بکها نیز میشود. بدانید کی خفه شوید بعضی وقتها حتی نویسندگان موفق هم نمیدانند که کی داستانشان را به پایان ببرند. داستان را بعد از اوج تمام کنید. مهم تر از همه، پایان داستان است که معلوم میکند احساس خواننده از خواندن کل داستان چه خواهد بود. با داشتن پایانی کوتاه آن را اثربخش کنید. به خاطر بسپارید که قوی بنویسید، مختصر بنویسید و به موقع تمام کنید. کتاب اسفندماه 87 همشهری حروفچین: پرستو نادرپور برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده