رفتن به مطلب

مقاله معماری فولدینگ و دیکانستراکشینیست ها معماری منطبق با افکار و زندگی زمان


ارسال های توصیه شده

مقاله معماری فولدینگ و دیکانستراکشینیست ها معماری منطبق با افکار و زندگی زمان

فولد یعنی چین و لایه های هزار تو، یعنی هر لایه در کنار لایه دیگر، همه چیز در کنار هم است. هیچ اندیشه ای بر دیگری ارجحیت ندارد، تفسیری بالاتر و فراتر از دیگری نیست، همه چیز افقی است.

به عبارت دیگر فولدینگ می خواهد منطق دو ارزشی را ساختار شکنی کند و کثرت و تباین را جایگزین آن کند. فولدینگ هم مانند دیکانستراکشن در پی از بین بردن مبناهای فکری تمدن غرب و بالاخص منطق مطلق و ریاضی گونه مدرن است.

فولدینگ، عمود گرایی، طبقه بندی و سلسله مراتب را مردود می داند و به جای آن افقی گرایی را مطرح می کند. از نظر فولدینگ همه چیز هم سطح یکدیگر است. دلوز در کتاب خود به نام، فولد، لایبنیتز و باروک جهان را چنین تبیین می کند: جهان به عنوان کالبدی از فولدها، و سطوح بی نهایت که از طریق فضا، زمان فشرده شده، در هم پیچ و تاب خورده و پیچیده شده است. دلوز هستی و اجزای آن را همواره در حال شدن می بیند .

معماری فولدینگ یکی از سبک های مطرح در دهه پایانی قرن گذشته بود. فلسفه فولدینگ برای نخستین بار توسط فیلسوف فقید فرانسوی، ژیل دلوز مطرح شد. وی همچون ژاک دریدا از جمله فلاسفه مکتب پسا ساختارگرایی محسوب می شود.دلوز نیز مانند دریدا اساس اندیشه خود را بر زیر سوال بردن بینش مدرن و مکتب ساختار گرایی قرار داد.

فلسفه دلوز یک فلسفه افلاطون ستیز و دکارت ستیز است. به عبارت دیگر می توان بیان نمود که فولدینگ یک طرح ضد دکارتی است. از نظر دلوز، هستی از زیر بناهای عقل ریاضی استخراج نشده است.

وی در کتاب معروف خود، ضد ادیپ سرمایه داری و اسکیزوفرنی، خرد مدرن را مورد پرسش قرار داد. فلسفه فولدینگ منطق ارسطویی را نیز زیر سوال می برد. از نظر این فلسفه، هیچ ارجحیتی در جهان وجود ندارد. زیر بنا و روبنا وجود ندارد. فولدینگ به دنبال تعدد است و می خواهد سلسله مراتب را از بین ببرد. این فلسفه در پی از بین بردن دوگانگی هاست.

دلوز به همراه یار هم فکر خود، فیلیکس گاتاری، مقاله ای به نام ریزوم در سال 1976 در پاریس منتشر کرد. این موضوع در کتاب هزار سطح صاف (1980) به صورت کامل تر توسط این دو مطرح گردید. ریزوم گیاهی است بر خلاف سایر گیاهان ساقه آن به صورت افقی و در زیر خاک رشد می کند. برگ های آن خارج از خاک است. با قطع بخشی از ساقه آن، این گیاه از بین نمی رود. بلکه از همانجا در زیر خاک گسترش می یابد و جوانه های تازه ایجاد می کند.

این دو متفکر با مطرح نمودن بحث ریزوم، سعی در بنیان فکنی اندیشه غرب کردند و اصول اولیه آن را زیر سوال بردند. از نظر آنها، عقلانیت غرب به صورت سلسله مراتب عمودوار، درخت گونه و مرکز مدار است.

بحث فولدینگ در معماری از اوایل دهه 1990 مطرح شد و به تدریج اکثر معماران نامدار سبک دیکانستراکشن مانند پیتر آیزنمن، فرانک گهری، زاها حدید و حتی معماران مدرنیست فیلیپ جانسون به این سمت گرایش پیدا کردند. از دیگر معماران و نظریه پردازان سبک فولدینگ می توان از بهرام شیردل، جفری کیپینز، گرگ لین و چارلز جکنز نام برد. همانند دیکانستراکشن، خاستگاه فلسفه فولدینگ در فرانسه و معماری اش در آمریکا بوده است.

این معماران در کارهای جدید خود پیچیدگی را با وحدت یا تقابل نشان نمی دهند بلکه به صورت نرم و انعطاف پذیر، پیچیدگیها و گوناگونیهای مختلف را در هم می آمیزند. این کار باعث از بین بردن تفاوت ها نمی شود. باعث ایجاد یک پدیده همگون یکپارچه نیز نمی گردد، بلکه این عوامل و نیروها به صورت نرم و انعطاف پذیر در هم می آمیزد. هویت و خصوصیت هر یک از این عوامل در نهایت حفظ می شود مانند لایه های درونی زمین که تحت فشارهای خارجی تغییر شکل می دهند، در عین این که خصوصیات خود را حفظ می کنند.

نظریه دیکانستراکشن جهان را به عنوان زمینه هایی از تفاوت ها می دید و این تضاد ها را در معماری شکل می داد. این منطق تضاد گونه در حال نرم شدن است تا خصوصیات بافت شهری و فرهنگی را به گونه ای بهتر مورد استفاده قرار دهد.

دیکانستراکشنیست ها عدم هماهنگی درون پروژه را در ساختمان و سایت نمایش می دادند و این نقطه آغاز پروژه آنها بود. ولی آنها هم اکنون این تفاوتها را در تقابل نشان نمی دهند، بلکه آنها را به صورت انعطاف پذیری در هم می آمیزندو یک منطق سیال و مرتبط را دنبال می کنند. اگر در گذشته‌ها پیچیدگیها و تضاد از دل تقابلهای درونی پروژه بیرون می آمد، در حال حاضر خصوصیات مکانی، مصالح و برنامه به صورت انعطاف پذیری روی همدیگر تا می شوند، در حالی که هویت هر یک حفظ می شوند. معماری فولدینگ در مقیاس شهری در جایی بین زمینه گرایی و بیان گرایی قرار دارد. فرمهای انعطاف پذیر نه به صورت کامل هندسی هستند و نه به شکل دلبخواهی.

در مقیاس شهر، این لایه های تا شده و انعطاف پذیر نه نسبت به بافت مجاور خود بی تفاوت اند و نه مطابق با آنند، بلکه از شرایط محیطی بهره می جویند و آنها را در منطق پیج خورده و منحنی خود جای می دهند.

گرگ لین در تعریف معماری فولدینگ می گوید :« فولدینگ یعنی تلفیق نمودن عوامل نامربوط در یک مخلوط به هم پیوسته.» در این رابطه می توان لایه های رسوبی در کوه ها را مثال زد که در اثر فشارهای درونی زمین روی یکدیگر خم شده و پیچ و تاب خورده اند. در عین این که هر لایه خصوصیات درونی خود را حفظ کرده است، ولی با لایه مجاور خود درگیر شده و لایه ها به صورت انعطاف پذیری در کنار یکدیگر انحناء پیدا کرده اند.

معماری فولدینگ معماری نئو باروک نیز نامیده می شود. در معماری باروک سبک های یونانی، رومی، شرقی، رومانسک، گوتیک و کلاسیک روی یکدیگر تا می شوند و کالبد بنا و سطوح مواج دیوارها نسبت به شرایط انعطاف پذیرند. همانگونه که در معماری فولدینگ انعطاف پذیری احجام و سطوح مختلف توسط تکنولوژی جدید، که همان رایانه است، انجام می شود.

در این رابطه بهرام شیردل در مصاحبه خود در مجله آبادی می گوید: فکر من و همکارانم در معماری و شهرسازی قابل انعطاف کردن فضاهاست به گونه ای که جوابگوی تفاوتهای بیشماری باشد. همیشه معتقد بوده ام باید معماری جدیدی به وجود آید که با افکار و زندگی زمان خود انطباق داشته باشد و فرهنگ و تمدن موجود را غنی تر کند.انسان با گذشت زمان افکار و خصوصیاتش تغییر می کند –بر عکس سایر جانداران- معماری هم باید تبع آن تغییر کند.

پیتر آیزنمن به عنوان بانی طرح فلسفه فولدینگ در حوزه معماری واژه «Weak Form » یا «فرم ضعیف» را مطرح کرده است. فرمی که قابل انعطاف است و خود را با شرایط محیطی وفق دهد. همانطور که ژله با شکل ظرف خود تطبیق می یابد. لذا فرم ها یا لایه های معماری فولدینگ، در مجاور و همتراز یکدیگر به صورت انعطاف پذیر و در انطباق با شرایط کالبدی، اجتماعی و تاریخی محیط در سایت قرار می گیرند.

معماری ارگانیک پیوند انسان و طبیعت

بینش معماری ارگانیک ریشه در فلسفه رمانتیک دارد. رمانتیسم یک جنبش فلسفی هنری و ادبی در اواخر قرن 18 و 19 میلادی در شمال غربی اروپا بود که به سایر نقاط اروپا و آمریکا سرایت کرد. این جنبش واکنشی در مقابل خرد گرایی عقل مدرن بود. رمانتیک ها همانند پیروان تفکر کلاسیک به ذهن انسان اعتقاد داشتند، به آن بخش از ذهن توجه داشتند که بیشتر درباره احساس و عواطف بود، در صورتی که برای فلاسفه کلاسیک عقل و منطق اهمیت داشت.

رالف والدو امرسون نویسنده شاعر و کشیک آمریکایی هنرمندان را تشویق می کرد که از طبیعت الهام بگیرند. وی هنرمندان را برای یافتن رابطه بین فرم و عملکرد در طبیعت هدایت می کرد.او می نویسد: طبیعت سیستمی از فرم ها و روش های به وجود آوردن را خلق می کند که مستقیما قابل تطبیق در هنر است. همچنین ویوله لودوک معمار معروف فرانسوی معماران را ترغیب می کرد قوانین طبیعی خلقت را به کار گیرند همانند مجسمه سازان قرون وسطی که گیاهان و حیوانات را مطالعه می کردند تا بفهمند چگونه فرم های انها عملکردی را نشان می دهند و یا خود را با خصوصیات ارگانیسم تطبیق می دهند.

معماری ارگانیک در امریکا در قرن 19 توسط فرانک فرنس و لویی سالیوان شکل گرفت. اوج شکوفایی این نظریه را می توان در نیمه اول قرن بیستم در نوشتارها و طرح های فرانک لوید رایت مشاهده کرد.به اعتقاد فرانک فرنس بر اساس نظریه ارگانیک همه فرم ها طبیعی و پویا هستند. نیروها و فشارهایی که در ساختار یک حیوان دخیل هستند کشش ماهیچه ها و مفاصل هنگامی که موجود حرکت می کند، طرح رشد و گسترش که در فرم گیاهان و صدف ها دیده میشود تصویری از یک شکل زنده است.

اگر یک کار هنری بخواهد بیان کننده واقعیات طبیعی باشد می بایست به صورت ارگانیک ساخته شود ، اجزای آن نمی توانند به صورت بخش های مجزا باشند بلکه انها بایددر یک سیستم پویا و شکل پذیر در یکدیگر ادغام شده باشند. بیان در معماری باید در حل کردن نیروهای فیزیکی که در یک کالبد ارگانیک عمل می کند صورت گیرد.

سالیوان از پایه گذاران مکتب شیکاگو و معماری مدرن در امریکا اعتقاد بسیارزیادی به فرم های طبیعی و سبک ارگانیک داشت و به روشی معتقد بود که مشابه پروسه به وجود اوردن در طبیعت بود. او برای اولین بار اصطلاح فرم تابع را بیان نمود، یعنی سالیوان فرم تابع عملکرد را در پروسه رشد و حرکت طبیعی می دید.

ارتباط معماری با ارگانیسم های طبیعی به طور موثر به 4 مورد محدود می شود:


    رابطه ی ارگانیسم ها با محیط خود
    وابستگی بین ارگان ها با یکدیگر
    رابطه ی بین فرم و عملکرد
    اصل حیات

معماری ارگانیک در واقع دارای قوانین مجرد فضا نیست بلکه دارای قوانینی است که در رشد و نمو عناصر طبیعی از پیش موجود است. این نوع معماری نه بر اساس قوانین شکل بلکه بر اساس قوانین ماده استوار می باشد که در این مورد رایت متفکر و نظریه پرداز اصلی این تفکر چنین می گوید: «مطالعه طبیعت مواد را آغاز کردم و دیدن آنها را آموختم، آن وقت آموختم تا آجر را همچون آجر و چوب را همچون چوب و شیشه و سیمان و فلز را در ذات خود و در مجموع همه را چون خود مطالعه کنم. گفتن این امر عجیب به نظر می آید اما این کار نیازمند تمرکز بسیار و قدرت تصور بود. هر ماده ای می باید به گونه ای متفاوت مطرح شود. آرمان سادگی به مثابه جسمانیت ارگانیک است. طرحی که برای یک ماده مناسب بود و برای ماده ای دیگر مناسب نبود»

وی در 20 مه 1953 در تلیسین معماری ارگانیک را در 9 عبارت ذیل تعریف کرد:

طبیعت: فقط شامل محیط خارج مانند ابرها درختان و حیوانات نمی شود بلکه شامل داخل بنا و اجزا و مصالح آن می باشد.

ارگانیک: به معنای همگونی و تلفیق اجزا نسبت به کل و کل نسبت به اجزا است.

شکل تابع عملکرد: عملکرد صرف صحیح نمی باشد بلکه تلفیق فرم و عملکرد و استفاده از ابداع و قدرت تفکر انسان در رابطه با عملکرد ضروری است. فرم و عملکرد یکی هستند.

لطافت: تفکر و تخیل انسان باید مصالح و سازه سخت ساختمان را به صورت فرم های دلپذیر و انسانی شکل دهد. همان‌گونه که پوشش درخت و گل بوته ها شاخه های آنها را تکمیل می‌کند. مکانیک ساختمان باید در اختیار انسان باشد و نه بالعکس .

سنت: تبعیت و نه تقلید از سنت اساس تفکر معماری ارگانیک است.

تزئینات: بخش جدایی ناپذیر از معماری است.رابطه تزئینات به معماری همانند گل ها به شاخه های بوته می باشد.

روح: روح چیزی نیست که به ساختمان القا شود بلکه باید در درون آن وجود داشته باشد و از داخل به خارج گسترش یابد

بعد سوم: بر خلاف اعتقاد عمومی بعد سوم عرض نیست بلکه ضخامت و عمق است.

فضا: عنصری است که دائما باید در حال گسترش باشد. فضا یک شالوده پنهانی است که تمام ریتم های ساختمان باید از آن منبعث شود و در آن جریان داشته باشد.

رایت اعتقاد داشت که ماهیت مصالح در ساختمان می بایست نشان داده شود.در واقع رایت به دنبال مجرد سازی عناصر طبیعی در محدوده هندسی اقلیدسی نیست و شاید هم به نحوی این مساله برای رایت به دنبال مساله شخصیت و فعالیت انسانی در رابطه مستقیم با طبیعت و یا تحقق آزادی فردی به مثابه یک ابداع ارگانیک یا آمیختگی وابسته و پیوسته به آموخته های طبیعت است.اما برای درک بهتر معماری ارگانیک و دیدگاه های رایت این ویژگی ها را برای این معماری عنوان می کنیم:


    دارای پلان آزاد است.
    به دنبال تحقق تداوم فضایی و شادی و سر زندگی فضایی است.
    در طراحی داخلی فضا های معماری شکل اولیه حجیمی را نفی می کند.
    بر مساله ارتباط انسان,طبیعت و معماری تاکید می ورزد.
    معماری در آنچه که باید و هست جست جو می کند.
    در بین اجزاء آن نوعی پیوستگی طبیعی وجود دارد که با طبیعت پیرامون آمیخته شده است.
    به معماری به گونه ای تندیس گونه نگاه می کند. رایت گفت: منظور من از معماری ارگانیگ آن است که این معماری از درون به بیرون در هماهنگی با شرایطی که ایجاد آن را مسیر می دارد توسعه یابد، همچنین از ایده ی تکامل تدریجی به مثابه یک تفکر نوین در قیاس زیست شناسانه می توان استفاده کرد این تکامل تدریجی عینا در مورد معماری نیز مصداق دارد.

شاهکار معماری رایت و نظریه ارگانیک را میتوان در خانه ابشار در ایالت پنسلوانیا در آمریکا دید. این خانه که در سال 1937 ساخته شده، به بهترین شکل عقاید رایت در مورد معماری ارگانیک را نمایش می دهد. موارد طراحی و اجرایی را که رایت برای این خانه ویلایی در نظر گرفته بود می توان در هشت مورد ذیل خلاصه کرد:

حداقل دخالت در محیط طبیعی

تلفیق حجم ساختمان با محیط طبیعی به گونه ای که هر یک مکمل دیگری باشند.

ایجاد فضاهای خارجی بین ساختمان و محیط طبیعی .

تلفیق فضای داخل با خارج.

نصب پنجره های سرتاسری و از بین بردن گوشه های اتاق.

استفاده از مصالح محیط طبیعی مانند سخره ها و گیاهان چه در داخل و چه در خارج بنا

نمایش مصالح به همانگونه که هست، چه سنگ باشد و چه چوب و یا آجر .

استمرار نمایش مصالح از داخل به خارج بنا.

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...