رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

کودکان استثنای همواره یکی از دلایلی که ما نمی توانیم اطلاعات کاملاً‌ مربوط و جامعی در مورد کودکان و دانش آموزان استثنایی بدست بیاوریم اینست که معمولاً وقتی با کودک استثنایی مواجه می شویم ذهن ما بخاطر انباشته شدن ، از غیر عادی بودن ذهنی یا جسمی کودک پیشداوری می کند و غالباً ویژگیهای خاصی که کودکان استثنایی دارند ( نابینایی – ناشنوایی – عقب ماندگی و … ) مشخصه اصلی آنها می شود . متاسفانه اکثر والدین از داشتن چنین فرزندانی احساس شرمندگی می کنند ودر قالب موارد سعی در مخفی کردن کودکشان در انظار عمومی دارند .

لینک به دیدگاه

تعریف کودک استثنایی :

کودک استثنایی اول یک کودک است ( انسان است با همه خصوصیات و صفات یک انسان ) و بعد کودکی است با خصوصیات و تفاوتهای استثنایی نسبت به سایر کودکان . و همین ویژگیها و خصوصیات است که معلمان و اولیا باید خودشان را با آن سازگار کنند . در واقع بین تمام خصوصیات روانی و جسمانی و تمام استعدادهای مختلف هر فرد تفاوتهای مشهودی موجود است پس می توان گفت که هر فرد نسبت به افراد دیگر استثنایی است و کلمه استثنایی بطور اعم و به معنای دقیق علمی خود نمی تواند فقط به گروههای خاصی از افراد جامعه اطلاق شود .

بنابراین آنچه که ما اصطلاحاً « کودک استثنایی » می گوئیم بدین معناست که کودک از نظر هوشی و جسمی و روانی و اجتماعی بمیزان قابل توجهی نسبت به دیگر همسالان خود متفاوت می باشد و نمی تواند به نحو مطلوب حداکثر استفاده از برنامه های آموزش و پرورش عادی ببرد . در اینگونه کودکان واکنشها ، ویژگیهای خاص دارد بدلیل اینکه کودک رشد فکری کامل ندارد و بدلیل اینکه نمی تواند بر رفتارهای خود کنترل داشته باشد و یا اگر عمل خلافی از او سر زد احساس گناه و تقصیر کند ، چون از نظر شخصیتی نارس و نابالغ است ، ناگزیر نیازمند به توجه خاص و آموزش و خدمات فوق العاده ای است .

عنوان کودکان استثنایی در مکاتب امریکا و انگلستان فرق می کند . در امریکا به تمام کودکانی که به نحوی با کودکان طبیعی و همسن خود از نظر فکری ، جسمی ، عاطفی . عقلانی ، رفتاری و … فرق داشته باشد استثنایی گفته می شود و مسلماً با قبول این تعریف یک کودک نابغه ، نابینا ، ناشنوا و عقب مانده ذهنی همه استثنایی هستند . در انگلستان لغت استثنایی را محدود به تیزهوشی می کنند و سایر کودکانی را که به عللی تحت حجامت و آموزش خاص هستند کودکان ویژه ( Special childern ) می گویند .

بطور کلی این کودکان را باید از سه نظر مورد مطالعه قرار داد :

· آنهایی که از بدو تولد به علت ناراحتیهای ارثی و اختلالات مادرزادی بیماری مشخصی دارند مانند منگولها ،‌ هیدروسفالی و …

· کسانی که از ابتدا با وسایل تشخیصی می توان به بیماری آنها پی برد . مانند : اختلالات غدد مترشحه داخلی ، دررفتگی مادرزادی لگن و …

· افرادی که نقص عضو و بیماری آنها در طول رشد مشخص می شود . مانند : فج مغزی ، غقب ماندگی ذهنی ، ضایعات و آسیبهای مغزی مختصر که باعث اختلال در خواندن ، نوشتن و …. کودک می شود .

 

 

نکته مهمی که در مورد آموزش کودکان استثنایی باید خاطر نشان شود این است که پیروزی و موفقیت بیمار فقط به میزان معلولیت بستگی ندارد بلکه میزان توانائیهای بیمار در به حرکت درآوردن اعضای سالم برای جبران قسمتهای معلول ، میزان فعالیت و پشتکار خودشان ، محیط خانواده و کاردانی مربیان نیز در این امر دخالت دارد .

لینک به دیدگاه

کلی ترین طبقه بندی ، که مورد قبول اکثریت متخصصان می باشد عبارت است از تقسیم این افراد به سه دسته بزرگ :

گروه اول : کودکان و نوجوانان که به علت اختلافات هوشی و فعالیتهای ذهنی از کودکان عادی متمایزند . در این دسته کودکان و نوجوانان عقب مانده ذهنی و افراد تیز هوش قرار دارند .

گروه دوم : کودکان و نوجوانانی که به علت اختلالات و ضایعات مغزی یا اختلالات عملی مبتلا به اختلالات رفتاری هستند . در این دسته کودکان و نوجوانان ناسازگار یا دشوار قرار دارند .

گروه سوم : کودکان و نوجوانان مبتلا به اختلالات و نقایص حسی و حرکتی و اختلالات عملی رشد ، در این دسته نابینایان و همچنین مبتلایان به اختلالات تکلمی ، اختلالات کنترل استنکترها و ناتوانیهای حرکتی قرار دارند .

گروه اول ، بعضی از افراد مبتلا به نارسائی رشد قوای ذهنی و کمبود فعالیتهای ذهنی هستند لذا نمی توانند در شرایط عادی با محیط خانوادگی ، تحصیلی ، اجتماعی ، شغلی سازش نمایند و عده ای بر عکس به علت داشتن هوش سرشار و فعالیتهای ذهنی عالی توسط افراد عادی درک نمی شوند و در نتیجه مسائل و مشکلاتی در سازش آنها با محیط پیش می آید .

گروه دوم ، را افرادی تشکیل می دهند که دچار اختلالات شخصیتی ، آشفتگیهای عاطفی و اخلاقی هستند و به همین علت قادر به سازگاری با محیط خود نیستند . در این دسته فعالیتهای ذهنی در حد طبیعی یا حتی ممکن است بیشتر از حد طبیعی باشد .

گروه سوم افرادی هستند که به علت اختلالات و نقایص حسی و حرکتی یا اختلالات عملی رشد از سازگاری عادی با محیط محروم هستند .

در طبقه بندی فوق باید به شدت و اهمیت علائم و نوع اختلال رفتاری توجه کرد .

لینک به دیدگاه

مقدمه و تاریخچه

عقب ماندگی ذهنی یا به اصطلاح دیگر نارسایی رشد قوای ذهنی موضوع تازه و جدیدی نیست بلکه در هر دوره و زمان افرادی در اجتماع وجود داشته اند که از نظر فعالیتهای ذهنی در حد طبیعی نبوده اند . اجتماع برای مصلحت ، تعجب یا سالم سازی ، بعضی از این افراد را تحمل می کرد عده ای را محبوس می ساخت و دسته ای را به مرگ محکوم می نمود. پنیل که به حق باید او را بنیانگذار روانپزشکی جدید نامید اولین کسی بود که به دلجویی بیماران پرداخت و برای آنان برنامه های تفریح و گردش در نظر گرفت . او بیماران روانی را به ۴ دسته تقسیم کرد :

۱٫ ملانکولی یا مالیخولیا

۲٫ مانی یا جنون شور و شوق

۳٫ جنون

۴٫ عقب ماندگی ذهنی

بعد از پنیل ، یک پزشک فرانسوی بنام ایتارد به تربیت کودکی وحشی پرداخت که در جنگلهای «‌ آویرون » فرانسه پیدا شد . کودک عقب ماندگی بسیار عمیقی داشت ایتارد تربیت کودک را بعهده گرفت و کوششهای بسیطی در این زمینه مبذول داشت تا موفق به پیدایش راه جدیدی در نحوه آموزش و پرورش افراد عادی عقب مانده و حتی معلولین گردید . همکار ایتارد بنام سگن بدنیال زحمات وی و به منظور شکوفا کردن این کودکان مؤسسه ای برای عقب ماندگان ذهنی ایجاد کرد و روش حواس حرکتی را در آموزش کر و لالها به کار برد .

این پیشرفتها همچنان ادامه یافت تا اوائل قرن بیستم که توجه به اصلاح نژاد بشر در دستور کار قرار گرفت و در امریکا به توصیه بخش اصلاح نژاد کمیته پژوهشی انجمن زاد و ولد امریکا ، نازا کردن عقب مانده ها به صورت قانون در آمد و بالاخره در قرن بیستم بود که دانشمندان و پژوهشگران عقب ماندگیهایی که به دلیل اختلالات متابولیکی ، نقصهای کروموزومی ، بیماریهای مادر در دوران بارداری و … ایجاد می شد را کشف کردند و راه را برای پژوهش و درمان این افراد هموار ساختند . ترقیات روز افزون علوم پزشکی ، جراحی اعصاب و مغز و علوم ژنتیک علاوه بر علل عقب ماندگیها تدریجاً و تا اندازه ای باعث تخفیف و گاهی بهبودی نسبی و حتی پیشگیری از ابتلا به این ناراحتیهای وخیم شده است . شرایط بهداشتی ، تغذیه کودکان ، پیدایش آنتی بیوتیکها و سایر داروها در درمان بیماریهای خاص که شایعترین علل عقب ماندگیهاست از مرگ و میر این افراد به میزان قابل توجهی کاسته است

هوش :

روانشناسان زیادی درباره هوش و آزمونهای آن کار کرده اند . هوش یک صفت فرضی و یک مفهوم انتزاعی است پس آنچه مورد مطالعه قرار می گیرد آثار هوش است نه خود هوش . هوش یک استعداد نیست بلکه مجموعه استعدادهاست. حافظه ، دقت ، یادگیری و ادراک و … در آن اثر دارد و این وضعیت از فردی به فرد دیگر فرق می کند . هر یک از روانشناسان با توجه به مکتب خاصی که مورد قبولشان است در مورد هوش و عقب ماندگی ، نظراتی ارائه داده اند که در اینجا مختصراً نگاهی به نظریه پیاژه می اندازیم .

پیاژه روان شناس سوئیسی تعریف هوش و عقب ماندگی را اینطور بیان می کند :

هوش نتیجه تأثیر دائمی و متقابل فرد با محیط است و اگر این رابطه متقابل به طور متعادل صورت گیرد موجب توانایی سازگاری با محیط و پیشرفت هوش می شود . کودک در مراحل مختلف رشد تصاویر ذهنی مختلفی دارد که از تصاویر ساده شروع شده و به تصاویر پیچیده تری می رسد . بنظر وی گذشتن از این مراحل یعنی از مراحل پائین و رسیدن به مراحل بالاتر بستگی به رشد هوش ، ساختمان عصبی و بدنی روابط اجتماعی و تجارب زندگی فرد دارد . اهمیت و ارزش نظریه پیاژه در هوش این است که پدیده های روانی و بخصوص هوش دارای الگوی مخصوص و از یک نظام کلی که اساس آن تجارب اولیه و عکس العملهای کودک از بدو تولد حتی قبل از آنکه قادر به تکلم باشد شروع می شود .

این عکس العملهای حسی و حرکتی هستند که موجب می شوند کودک بتواند روابط محسوس عینی و عملی بین اشیاء و حوادث را بطور منظم یکی بعد از دیگری کشف کرده و پاسخهای عملی و درست به وضعیتهای مختلف می دهد . از همین جا پیاژه عقب مانده را افرادی از جامعه می داند که در مراحل پائین رشد هوشی متوق می شوند و در آنها کششهای نهاد قوی و زیاد است . بطور کلی معلوم می شود که عقب ماندگان ذهنی افرادی از جامعه هستند که از نظر فعالیتهای ذهنی نسبت به همسالان خود نارسائی داشته و در نتیجه از توانائی یادگیری ، همسازی با محیط ، بهره برداری از تجربیات ، درک مفاهیم قضاوت و استدلال صحیح به درجات مختلف محرومند و نارسایی فعالیتهای ذهنی آنها از بدو تولد یا مراحل اولیه کودکی وجود دارد در هر صورت هر عقب ماندگی و اختلال ذهنی یک مورد اختصاصی است و احتیاج به راه حل فردی دارد .

لینک به دیدگاه

علل عقب ماندگی

عوامل متعددی وجود دارد که باعث بروز عقب ماندگی می شود :

۱٫ اختلالات زیادی که علل اصلی آنها شناخته شده نیست ولی با عقب ماندگی همراهند ، عده ای از عفونتها ، مسمومیتها ، عوامل مکانیکی مانند ضربه ، عوامل کروموزومی ناشناخته ، اشعه ایکس و …

۲٫ عقب ماندگی به علت اتفاقات دوران بارداری ، شکی نیست که رشد جنین از بدو تشکیل تحت تاثیر شرایط بدنی و روانی مادر قرار می گیرد . بعلت رابطه بسیار نزدیک بین مادر و جنین باید گفته دکتر آرنولد گزل را پذیرت که می گوید : « اهمیت حوادث دوران نسبتاً کوتاه بارداری از حوادث دوران زندگی کمتر نیست » . دکتر گزل به آثار عوامل ارث در رشد و تکامل هوش و شخصیت زیاد تأکید می کند و عقیده دارد که کودکان همانطوری هستند که بدنیا آمده اند . هر کودک با دیگر کودکان فرق دارد و لو اینکه در محیط یکنواخت زندگی کرده باشد وی بهیچ وجه اثر عوامل محیطی را انکار نمی کند .

در مرحله زندگی داخل رحمی بعلت رشد فوق العاده جنین ، سه چهار ماهه اول دوران بارداری اهمیت بسزایی و اکثراً اختلالات بدنی و نقایص عضوی در همین دوران از زندگی جنین بوجود آمده و به رشد خود ادامه می دهند .

عواملی که در دوران بارداری بر روی جنین اثر دارند عبارتند از :

۱٫ بیماریهای مادر : سفلیس ، بیماری سرخجه ، توکسوپلاسنموریس و …

۲٫ سن مادر و حالات روانی او : تحقیقات نشان می دهد که در کروموزوم خانمها از سی سالگی به بعد تغییراتی پیدا می شود که ممکن است باعث زائیدن کودکان عقب مانده ذهنی بشود . بهترین سن ازدواج و زایمان طبق تحقیقات انجام شده بین ۲۰ تا ۲۸ سالگی گزارش شده . قبل از این دوران بعلت عدم رشد کافی اعضای تناسلی احتمال زایمانهای مشکل زیاد است و بعد از این سن نیز مخاطرات آوردن کودک عقب مانده بیشتر می شود .

ضمناً اثر ناراحتیهای روانی مادر غیر قابل انکار است . چون اکثر بیماریهای روانی باعث بی اشتهایی . اختلالات خواب و تغییرات بیوشیمی و هورمونی می شود مسلماً این تغییرات در جنین در حال رشد بی تأثیر نخواهد بود .

۳٫ اثر اشعه ایکس :

تأثیر اشعه ایکس در جنین قطعی است واکثراً باعث اختلالاتی از قبیل عدم رشد جنین ،کمبود وزن ، عدم رشد مغز ، میکروسفالی ،‌هیدرو سفالی ، نارسائیهای هوشی و بالاخره نقایص بدنی می شود . اگر اشعه ایکس به مدت طولانی و درمانهای اولیه بارداری به بدن و مخصوصاً به شکم و ناحیه لگن مادر تابیده شود خطر آن به مراتب بیشتر است. اثر اشعه ایکس در اواخر دوران بارداری یا نزدیک زایمان با روشهای صحیح آن به مدت خیلی کوتاه و یک یا دوبار خالی از خطر گزارش شده است .

۴٫ اعتیادات ( الکل ) :

اعتیاد والدین بخصوص مادر به مشروبات الکلی موجب مسمومیت و بدین وسیله باعث نقص عقلی ضعف عمومی و ناهنجاریهای حسی و حرکتی می شود . مطالعات نشان داده که مستی در زمان لقاح بعلت آلوده بودن اسپرم یا اوول ممکن است باعث ناهنجاری جسمانی و عقلانی شود . امروزه به الکلیسم مادر اهمیت بیشتری می دهند ، زیرا الکل خون مادر ، در بدن جنین جریان یافته و باعث اختلالات بیوشیمیایی می شود .

۵٫ دخانیات :

تحقیقات نشان داده است که نیکوتین ماده ای سمی که بر روی ارگانیزم مادر و در نتیجه جنین اثر نامطلوب دارد . حرکات قلب جنین پس از کشیدن سیگار توسط مادر بعلت کم شدن اکسیژن خون جنین شدت یافته و باعث فشار روی قلب می شود . اگر کشیدن سیگار مرتباً‌ تکرار شود باعث بزرگی قلب جنین و اختلال در اعصاب تنظیم کننده جریان قلب می شود . این نکته مسلم است که غالباً‌ خانمهای سیگاری تقریباً‌ همیشه بچه های خود را زودتر از مودعد بدنیا می آورند و عقب ماندگی در کودکانی که زودتر از موعد به دنیا می آیند بیشتر است و هر چه کودک نارس تر باشد نارسایی هوشی شدیدتر خواهد شد . استفاده از دخانیات در دوران بارداری باعث کم شدن وزن نوزاد و حتی سقط جنین می شود . حتی مادرانی که بعد از تولد کودکشان سیگار می کشند استنشاق دود سیگار استعداد ابتلا به سینه پهلود ، برونشیت و آسم را در کودکانشان بیشتر می کند .

۶٫ داروهای شیمیایی :

مصرف هر داروی بیجا بخصوص در زمان بارداری و مخصوصاً در سه چهار ماهه اول خالی از خطر نیست بخصوص اگر این داروها در مدت زمان طولانی و به مقدار زیاد مصرف شود . داروهای خواب آور و مسکن به مقدار زیاد بعلت ایجاد وقفه تنفسی واختلال در جریان خون جنین و اختلالات عضوی شدید ایجاد می کنند و اکثراً کودکان ناقص الخلقه به دنیا می آیند . استعمال داروهای آرام بخش و ضد افسردگی و ضد صرع به مقدار زیاد و طولانی مدت خطرناک گزارش شده که البته همانقدر که به این خطرات اشاره شده به قطع ناگهانی و یا بدون مشورت پزشک اینگونه داروها به علت بوجود آمدن عوارض بعد نیز تأکید بسیار شده است . در کل مصرف دارو و یا عدم مصرف آن در زمان حاملگی حتماً با نظر پزشک متخصص باید صورت گیرد .

۷٫ عامل ار هاش Rh

بغیر از گروههای خونی A . B . AB و O گروههای خونی دیگری وجود دارند . یکی از گروههای خونی وجود عامل ارهاش یا عدم آن است . از سالیان دراز متوجه شده بودند که گاهی اوقات نوزاد بعضی از مادران در زایمانهای دوم و سوم دچار ناراحتی یرقان شده و بعلت همولیز گلبولهای قرمز خون و کم خونی شدید فوت می کنند .

 

انتقال عامل ارهاش یا عدم انتقال آن یک مسئله ارثی است و تجربه ثابت کرده است که اگر پدر ارهاش مثبت و مادر ارهاش منفی داشته باشد در بارداری اول تعدادی از عامل ارهاش جنین که از پدرش گرفته داخل خون مادر می شود و در خون مادر ماده ضد ارهاش را بعنوان آنتی کور می سازد و همین آنتی کور که در زایمانهای بعدی باعث خراب شدن خون جنین شده و بیماریهای بوجود می آورد . معمولاً کودک مبتلا پس از بدنیا آمدن ضعیف است و اکثراً قبل از موعد به دنیا می آید . جفت بزرگتر و جثه نوزاد کوچکتر از طبیعی و اکثراً پف آلو و زرد رنگ است که باید بلافاصله خونش تعویض و خون همگروه ارهاش منفی تزریق شود .

عقب ماندگی بعلت حوادث زایمانی و دوره بعد از زایمان

بدیهی است زایمانهای مشکل و بکار بردن وسایل مکانیکی در زایمانها تاثیرات نامطلوبی بر مغز جنین خواهد داشت . طرز قرار گرفتن جنین ، پیچش بند ناف به دور گردن ، اختلالات و نارسایی جفت در رساندن خون ممکن است باعث کم خونی مغز و خرابی سلولهای آن شود . در زایمانهای قبل از موعد نارسایی رشد هوشی بیشتر دیده می شود زیرا هنوز سلسله اعصاب مرکزی کودک رشد کافی ندارد و کودک بدلیل حساس بودن امکان ابتلا به بیماریهای عفونی را دارد . از بیماریهای مهم که احتمالاً بر اثرضربه های زایمانی اتفاق میافتد فلج مغزی است این بیماران اکثراً مبتلا به حملات صرع هستند واختلال تکلمی ، یادگیری، بینایی و حتی حرکات غیرارادی و تکراری بدون هدف در این کودکان شایع است .

لینک به دیدگاه

عواملی که بعد از تولد اهمیت بیشتری دارند :

۱ – بهداشت کودک : خصوصاً‌ در ماههای اول زندگی در رشد هوشی یا عقب ماندگی اهمیت فراوانی دارد . خوشبختانه اکثر بیماریهای عفونی رایج را با استفاده از واکسیناسیون می توان پیشگیری کرد .

۲ – تغذیه : کمبود مواد غذایی موجب کمبود رشد جسمانی و روانی و در نتیجه ناتوانی جسمی و عصبی می شود که ممکن است نارسایی رشد هوشی تولید نماید . سوء تغذیه در دراز مدت اثرات قطعی بر روی بهره هوشی کودک به همراه خواهد داشت .

عقب ماندگی بعلت عوامل محیطی ، اجتماعی و فرهنگی شکی نیست که عوامل محیطی در ایجاد نارسایی رشد هوش سهمی بسزا دارد منتها اهمیتی که برای این عوامل قائل هستند یکسان نیست .

عوامل قطعی مؤثر در رشد هوش :

۱) فقر انگیزه های محیطی :

بدیهی است برای آنکه قوای ذهنی کودک به نحو احسن رشد کند احتیاج به محرکات طبیعی دارد و هر قدر شرایط محیطی از نظر ایجاد محرک نامناسب تر باشد قوای ذهنی کودک رشد کمتری خواهد داشت . تقریباً همه بررسیها نشان داده اند که رشد قوای ذهنی با شرایط محیطی ارتباط مستقیم دارد ، یعنی کودکان محیطهای نامساعد با کودکان همسال خود در محیطهای مساعد از لحاظ هوشی در درجات پایینتری قرار دارند .

۲) کمبودهای عاطفی :

کودکانی که از نظر پیوندهای عاطفی با مادر یا اطرافیان دچار فقر شدید بوده اند اکثراً‌ به اختلالات شخصیتی ، ناسازگاریهای اجتماعی و نارسائیهای هوش مبتلا شده اند . این اختلالات در خانواده هایی که به عللی از هم پاشیده شده اند یا احیاناً روابط عاطفی والدین با کودک نامساعد بوده است زیاد دیده می شود . آثار سوء اختلافات خانوادگی گاهی یا اکثراً بیشتر از خانواده های از هم گسسته است زیرا نزاع و مشاجره یا عدم توافق والدین احساس حقارت و حس ناایمنی شدیدی در کودک تولید می کند .

۳) مسائل بهداشتی و پزشکی :

همانطور که بیماریهای مختلف ، حوادث و تصادفات در خانواده های بی بضاعت فراوان است عقب ماندگیهای ذهنی نیز بعلت محدودیتهای بهداشتی و پزشکی در این خانواده ها زیاد به چشم می خورد . از نظر آماری رابطه فقر و عقب ماندگی و همچنین عقب ماندگی و نواحی پر جمعیت ثابت شده است .

لینک به دیدگاه

ازنظر آموزشی به کودکی مانده گفته می شود که بعلت استعداد محدود به روشهای خاصآموزشی آموزش درمانی نیاز داشته باشند . آموزش درمانی عبارت از مجموعه اصول آموزشروانشناسی و پزشکی است که بتواند معلولین جسمانی یا ذهنی را تا حد امکان به عضومفید جامعه تبدیل کند .

عقبمانده ها را از نظر درمانی ، تربیتی و آموزشی به دو گروه بزرگ تقسیم می کنیم :

الف– عقب مانده های ذهنی درمان نا پذیر یا افراد پناهگاهی

ب– عقب مانده های ذهنی درمان پذیر

ایندسته به نوبه خود به دو دسته دیگر تقسیم می شوند :

۱– گروه آموزش پذیر

۲–گروه تربیت پذیر

(به کودکانی که از نظر آموزشی دیرآموز هستند عقب مانده ذهنی اطلاق نمی شود )

الف) ‌عقب مانده های درمان ناپذیر :

عقبمانده های عمیق هوشی که بیشتر به علل ارثی و مادرزادی مبتلا به ناهنجاریهای متعددشده اند در این گروه قرار می گیرند . هوشبهر این افراد از ۲۵ تجاوز نمی کند . اغلباین افراد علاوه بر نارسایی عمیق هوشی نارسایی حسی ، حرکتی و نقایص عضوی نیز دارند. و چون خانواده ها قادر به نگهداری این نوع کودکان نیستند و بعلت پیشرفتهای پزشکیهم از مرگ و میر آنان کاسته شده لذا در آسایشگاهها تحت حمایت خاص قرار می گیرند .

ب) عقب مانده های درمان پذیر :

اینگروه که اکثریت بسیار زیاد عقب مانده ها را تشکیل می دهند درجات متفاوتی ازنارسائیها و ناهنجاریهای هوشی را دارا هستند . به کمک تدابیر پزشکی و روشهایتربیتی بهبود نسبی حاصل می شود . این افراد به دو دسته آموزش پذیر و تربیت پذیرتقسیم می شوند .

۱– گروه آموزش پذیر :

افرادیکه هوشبهر آنان بین ۵۱ تا ۷۰ است آموزش پذیر خوانده می شوند . این افراد از لحاظدانستن لغات ضعیف اند و مفاهیم را خوب درک نمی کنند . آموزش کلامی ندارند و ازلحاظ عاطفی واکنشهای لازم را بدست نمی آورند .تمرکز دقت در آنها محدود است و براییادگیری از خودشان انگیزه نشان نمی دهند ، که شاید بعلت شکستهایی بوده که در حینیادگیری با آن مواجه شده اند . در این گروه ممکن است افرادی پیدا شوند که از لحاظیادگیری در کارها عملی و غیر کلامی به حد متوسط کودکان عادی برسند ، مشروط براینکه در موسسات خاص و تحت نظارت مربیان کار آزموده فعالیت کنند .

گاهیشاهد هستیم که تعداد زیادی از افراد آموزش پذیر در مدارس عادی و با کودکان معمولیکه خود موجب بروز اشکالاتی در تدریس و آموزش سایر دانش آموزان می شود به تحصیلمشغولند علت این نابسامانی یکی تعصب بیش از حد والدین است مبنی بر اینکه کودکشاندر مدارس ویژه و با عقب ماندگان تحصیل نکنند و دیگر اینکه هزینه چنین موسساتی فوقالعاده گران است و از عهده هر خانواده ای بر نمی آید .

تعدادزیادی از مربیان بر این عقیده اند که کودکان آموزش پذیر نباید جدا از دیگر همسالانخودشان و در مدارس ویژه تحصیل کنند ولی عیب این روش در این است که مدارس کشور ماواجد شرایط مطلوب برای این گونه کودکان نیست و چنین افرادی خیلی زود به کمبودهایخود پی می برند . همکلاسانشان آنها را به بازی نمی گیرند و تمسخر می کنند ومعلمانشان هم بدلیل عدم پیشرفت توجهی به آنها نمی کنند و عقده حقارت هم به کمبودهاو نارسائیهایشان اضافه می شود .

کودکاندیرآموز از هوشبهر بالاتری نسبت به گروههای دیگر برخوردارند بیشتر در مدارس عادیتحصیل می کنند و کمتر اتفاق می افتد که به مدارس ویژه نیاز داشته باشند .

۲– گروه تربیت پذیر :

اینگروه هوشبهری بین ۵۰-۲۶ دارند و چون توانائیهای تحصیلی آنها از یک کودک ۷ سالهتجاوز نمی کند پس از لحاظ آموزشی در سطح پائینتری قرار گرفته اند و امکاناتمحدودتری دارند و در مورد این دسته هدف این است که کودک بتواند از خود مراقبت کندو نیازهای اولیه خود مانند غذا خوردن ، لباس پوشیدن ، شانه کردن و … را رفع کند .گر چه پیشرفت آموزش در این کودکان مأیوس کننده است ولی برای این دسته کلاسهای ویژهای در مدارس مخصوص تشکیل می دهند .

دونوع آموزش برای کودکان تربیت پذیر در نظر گرفته می شود :

۱) آموزش برنامه ای :

روشیاست که مطالب و قسمتهای مختلف برنامه از ساده به مشکل با نظم و ترتیب معینی تعیینشده اند که گام به گام اجرا می شود .

۲) آموزش آزاد و بدون درجه :

دراین روش برای آموزش از نظر زمانی حدی وجود ندارد و کودک هر درسی را یاد گرفت بهدرس بعدی می پردازد . در این روش ، یادگیری به نحو مطلوبتری انجام می پذیرد .ازدواج در میان نوجوانان مبتلا به نارسائیهای عاطفی و عقلی

ازنظر سنتی ، ازدواج به عنوان سنگ زیر بنا در زندگی هر فرد شناخته شده است و کسانیکه نمی خواهند ازدواج کنند را معمولاً‌ بعنوان افرادی غیر کامل تلقی می کنند وافراد چه استثنایی و چه طبیعی در اوایل زندگی خود در جامعه ای که در آن زندگی میکنند ازدواج را یک نهاد مهم در نظر می گیرند . موضوع ازدواج موضوع مهمی است و بایددر برنامه های آموزشی کودکان استثنایی مورد توجه قرار گیرد . در غیر اینصورت کودکممکن است بدون داشتن درکی از پیچیدگی و اهمیت تعهدات زناشویی به سن بلوغ برسد .علاوه بر این ممکن است انتظاراتی غیر واقعی از توانایی خود در یک رابطه زناشویی درسر بپروراند .

از آنجا که تعداد زیادی از کودکان مبتلا بهپریشانی عاطفی به خانواده هایی از هم پاشیده تعلق دارند و از آن جا که تعداد زیادیاز کودکان عقب مانده ذهنی سالهای فراوانی از عمر خود را در مؤسسات پناهگاهی میگذرانند ، ممکن است چیزی درباره ارتباطهای روزانه بین زن و شوهر را ندانند. برخیاز کودکان استثنایی ممکن است در نقش همانند سازی با همجنسان خود با اشکال مواجهشوند ( مثلاً پسر ممکن است رفتارهای جنس مؤنث و نه جنس مذکر را تقلید کند ) یاممکن است بداند مذکر و یا مؤنث می باشد اما ممکن است در شناسایی شغل ، مسئولیتها ،علایق و سرگرمیهای که از نظر سنتی برای جنسیت آنها مناسب تشخیص داده شده است بامشکلاتی روبرو گردد .

تعدادی ممکن است چنین استدلال کنند که ازدواجافراد عقب مانده ذهنی عملی غیر عاقلانه است اما مشاهده شده تعداد زیادی از عقبمانده های ذهنی توانسته اند در روابط زناشویی ، سعادت ، ثبات و رضایت شخصی داشتهباشند .

آنهابه صورتی عاقلانه مشاهده کردند که « محبت ورزیدن و دریافت آن » و نیز لذتهای جسمیمخصوص کسانی نست که بالاتر از سطح هوشی معینی می باشند . ناتوانی در انجام وظایفیجز روابط ظاهری خصوصیت تفکیک ناپذیر افراد عقب مانده ذهنی نمی باشد و در برخیموارد ازدواج باعث افزایش قدرت اراده فرد برای کسب موفقیت شده بود ولی غالباً اینهمسران توانسته بودند بر ضعفهای فردی غلبه کنند .

کمپتون عقیده دارد که ازدواج افراد عقب ماندهذهنی باید از چهار زاویه مورد توجه قرار گیرد .

۱- از زاویه دید همسران عقب مانده

۲-از زاویه دید والدین

۳- از زاویه دید کودکی که هنوز متولد نشده است

۴- از زوایه دید جامعه

لینک به دیدگاه

فوایدچنین ازدواجهایی

۱-همراه بودن با فردی که از توانایی عقلی مشابهی برخوردار است .

۲-وسیعتر ساختن افقهای فردی از طریق معاشرت با فامیل و آشنایان همسر

۳-نیازهای کمتر به سرپرستان

۴-ارضای کامل نیازهای جنسی

۵-امنیت و اعتماد شخصی

۶-سهیم شدن در مسئولیتهایی که در اداره خانه باید به اشتراک انجام شود .

زیانهایچنین ازدواجهایی

۱- مسائل مشترکی که ممکن است برای همسران طاقتفرسا باشد .

۲-ارزیابی مداوم ثبات عاطفی که فرد ممکن است فاقد آن باشد .

۳-ضعفهای فردی ( اعم از عاطفی یا جسمی )

۴-برای امرار معاش از چه محلی می توانند پول بدست آورند ؟

۵-انجام کارهای منزل چگونه صورت گیرد ؟

۶-اگر یکی از زوجین بیمار شود چه اتفاقی خواهد افتاد ؟

۷-اگر زن باردار شود چه باید کرد ؟

۸-چگونه می توان از بارداری جلوگیری کرد ؟

۹-در صورت بارداری چگونه از فرزند نگهداری شود

تردیدینیست که نکته مهم در چنین ازدواجهایی این است که از طرف خانواده ها و جامعه بطورکامل حمایت شود . ولی آیا واقعاً چنین ازدواجهایی عاقلانه است ؟ دیدگاهها دربارهچنین ازدواجهایی چیست ؟ و آیا در صورت ازدواج بهترین روش همان نازا و عقیم کردنعقب ماندها نیست که چنانچه در صدد کسبت چنین فوایدی هستیم حداقل بتوانیم کمی ازمضراتش کم کنیم .

لینک به دیدگاه

پیامهای بهداشتی

× آیا می دانید در انسان کمبود تغذیه باعث کمبود وزن بچه ، زایمان قبل از موعد و اختلال مغزی می شود .

× مننژیت ، مننگو ، آنفالیت ها شایعترین علل عقب ماندگی در بین عفونتهاست .

× امروزه با روشهای بسیار ساده و مخصوص بنام آمینومنتیزیس اختلالات کروموزمی تشخیص داده می شود .

× می دانید بسیاری از ناراحتیهای عصبی و روانی یا حتی عضوی اگر زودتر معالجه شوند با مخارج کم می شود از پیشرفت آنها جلوگیری کرد .

× اکثر عقب ماندگیها قابل پیشگیری هستند .

× والدین عزیز آیا می دانید هوش یک استعداد نسبت بلکه مجموعه استعدادهاست .

× بهترین راه جلوگیری از اتلاف سرمایه های اقتصادی و تباهی نیروی انسانی جلوگیری از بروز عقب ماندگیهاست .

× اکثر ناسازگاریهای کودکان زودگذر بوده و با رشد کودک اختلالات ساده رفتاری از بین می رود .

× آیا می دانید عوامل محیطی ( تربیتی فرهنگی – اجتماعی و … ) نقش مهمی در رشد هوش فرزندانیان بازی می کند .

× کمبودهای عاطفی مادر و پدر باعث اختلالات شخصیتی ، نارسائی هوشی و ناسازگاریهای اجتماعی می شود .

× تاثیر جدایی از مادر یا کمبودهای عاطفی فقط به دوران کودکی محدود نمی شود بلکه مراحل بعدی رشد را نیز در بر می گیرد .

× پدر و مادر عزیز به سلامت روانی و جسمانی کودک دلبندمان بیشتر بیندیشیم .

× پدران و مادرانی که تحصیلات بهتری دارند یا بهتر تربیت شده اند می توانند محیط مساعدتری برای رشد کودک فراهم کنند .

× محیط با انگیزه های بیشتر استعدادهای ذاتی کودک را بهتر شکوفا می سازد.

× آیا می دانید با تعداد نفرات اعضای خانواده نیز در رشد هوش دخیل است .

آیا می دانید تغذیه نامناسب مادر در دوران بارداری و شیردهی در رشد کودک اثر نامطلوب می گذارد .

× آیا می دانید با سوء تغذیه باعث نقصان تعداد و اندازه سلولهای مغزی ، آنزیم ، پروتئین در کودک می شود .

× مادر عزیز آیا می دانید با اصلاح تغذیه می توان آثار سوئ تغذیه داروی رشد مغزی کودکان به میزان زیاد کاهش داد .

× با جلوگیری از حاملگی در سنین بالا ( مثلاً‌ بعد از ۴۰ سالگی ) از بیماریهای زمان بارداری جلوگیری کنید .

× کودکانی که از نظر پیوندهای عاطفی با مادر یا اطرافیان دچار فقر شدید بوده اند اکثراً به اختلالات شخصیتی ، مبتلا می شوند .

× صبر و حوصله و مقاومت از شرایط ضروری و لازمه توفیق درمانی است .

× تا جایی که ممکن است با کودک عقب مانده رفتاری مشابه کودک عادی داشته باشیم .

 

× اکثر عقب مانده ها حساس اند و از بی مهری یا تحقیر اطرافیان و کم استعدادی خود رنج می برند .

× تشویق و مراقبت و کمک به کودک عقب مانده استعداد خفته اشان را بیدار کرده و موجب پیشرفت آنها می شود .

× کودک را آزاد بگذارید تا خودش به تنهایی کارهایش را انجام دهد .

× راهنمایی و حمایت از طرف والدین ضروری و اساسی است .

× هرگز کودک عقب مانده را سرزنش یا احیاناً تنبیه نکنید .

× روان درمانی برای رفع اختلالات هیجانی و عاطفی والدین در رابطه با واقعیت مشکل فرزندشان لازم و ضروری است .

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...