رفتن به مطلب

آرتور شوپنهاوئر


ارسال های توصیه شده

آرتور شوپنهاوئر (۱۷۸۸–۱۸۶۰ میلادی) فیلسوف آلمانی یکی از بزرگترين و بدبين ترين فلاسفه اروپا و فيلسوف پرنفوذ تاريخ در حوزه اخلاق، هنر،ادبيات معاصر و روانشناسي جدید.

 

 

زندگی

او در شهر دانتسيگ آلمان ( گدانسك در لهستان امروزي[۱]) از پدری تاجر و ثروتمند و مادری نویسنده (جوانا شوپنهاوئر) متولد گشت ، در ۱۸۰۵ پدرش خودکشی کرد و مادرش به وایمار رفت. شوپنهاوئر با ازدواج مجدد مادرش مخالف بود و همین امر باعث شد فلسفهٔ او حاوی عقایدی نیمه حقیقی در مورد زنان باشد . رابطهٔ مادر و فرزند مدتی رسمی و بدور از نزاع بود اما مادرش که از گوته شنیده بود او مردی بزرگ خواهد شد با انداختن او از پله‌ها با رابطه مادر و فرزند پایان داد.[۲]

 

شوپنهاوئر با گوته نویسنده آلمانی و هگل فلیسوف مشهور رابطه داشت و چندی بعد به وسیله یک هندو از عقاید بودائیان آگاهی یافت و پس از تجسس و تفکر زیاد به آئین بودایی اعتقاد کامل یافت. مدتی نیز به تدریس پرداخت. لیکن چون کارش نگرفت آن را رها کرده و به تدوین و تحریر کتابی موسوم به «جهان همچون اراده و تصور» پرداخت و چون کتابش نیز مورد توجه مردم واقع نشد به سختی از مردم رنجیده‌خاطر و نسبت به اجتماع بدبین گشت. شانزده سال پس از انتشار کتاب به شوپنهاور اطلاع دادند قسمت اعظم نسخ چاپی کتاب به جای کاغذ باطاله فروخته‌اند.[۳]

 

او را در سال ۱۸۲۲ به عنوان استادیار به دانشگاه برلین دعوت کردند. او همان ساعات هگل را برای تدریس انتخاب کرد و این کار باعث شرکت نکردن دانشجویان در کلاس او شد؛ به همین دلیل استعفا داد و هجونامه‌ای بر ضد هگل نوشت. با شیوع بیماری وبا؛ برلین را به مقصد فرانکفورت ترک کرد و تا آخر عمر در همان‌جا ماند.[۴]

 

 

شوپنهاور تا آخر عمر ازدواج نکرد و ازدواج را مسئولیتی احمقانه می‌دانست[۵].

 

 

در نگاه دیگران

 

نیچه در مورد او می‌گوید:«مطلقا تنها بود و کمترین دوستی نداشت و فاصلهٔ میان یک و هیچ لایتناهی است.»[۶] و یا: «هیچ چیز علمای آلمان را به اندازه عدم شباهتی که میان شوپنهاور و آنان بود رنج نداد.»

 

 

اندیشه

 

او نه به روح معتقد است نه به ماده بلکه به جهان موجود علاقه دارد، او بیشتر فلاسفه را مورد تمسخر قرار می‌دهد و می‌گوید فلسفه نباید با جملات پیچیده آمیخته گردد، زیرا که همه مردم باید به فلسفه آگاهی کامل داشته باشند.

 

 

جهان همچون اراده و تصور

 

اين كتاب را به سمفوني اي درچهارموومان تشبيه مي كنند. هركدام از آن ها داراي فضاي خاص خود است.اين كتاب با بحثي انتزاعي در باب نسبت ما با جهاني كه تجربه اش مي كنيم «آن گونه كه كه آن را به خود باز مي نماييم»آغاز مي شود. دربخش دوم به اين كه واقعيتي ژرف تر از جهانی كه علم توصيفش مي كند اشاره مي كند: زماني كه می‌توانيم به اين جهان (جهان همچون اراده) نظری اجمالی بيندازيم كه حركات جسماني ناشی از ارادهٔ خود را در نظر آوريم. بخش سوم بحثی است خوش بينانه در باب هنر. در اين جا شوپنهاوئر ادعا مي كند كه هنر مي تواند گريز گاهی باشد از شر ارادهٔ بی امان و در عين حال از ابعاد واقعيت ژرف تر(جهان همچون اراده) پرده بردارد. بدبينی تيره ناكی بخش چهارم را فرا گرفته. در اين بخش شوپنهاور شرح مي دهد كه چرا ما به موجب سرشت خويش محكوم به رنج كشيدنيم. با اين همه اگر حاضر شويم زاهدانه روزگار بگذرانيم و از اميال خويش دست بشوييم باری كور سوی اميدی هست. [۷]

 

 

مرگ ناگهانی

 

شوپنهاوئر در سال ۱۸۶۰ به مرگی ناگهانی درگذشت.

 

 

 

پانویس ها

 

 

 

↑ [۱]

↑ ویل دورانت. «فصل هفتم». تاریخ فلسفه. ترجمهٔ عباس زریاب. چاپ هجدهم، تهران: شرکت انتشارات علمی فرهنگی، تابستان ۱۳۸۴، ‎۹۶۴-۴۴۵-۰۰۵-۱‏، ‏۲۷۴.

↑ تاریخ فلسفه، ص۲۷۶

↑ تاریخ فلسفه، ص۲۷۷

↑ The World as Will and Representation، جلد دوم، صفحهٔ ۱۸۱۹

↑ نیچه:«شوپنهاوئر همچون آموزگار»؛۱۹۱۰؛ص ۱۲۲.

↑ الگو:آثار كلاسيك فلسفه نوشته ي نايجل واربرتون

 

 

منابع

دورانت، ویل. «فصل هفتم». تاریخ فلسفه. ترجمهٔ عباس زریاب. چاپ هجدهم، تهران: شرکت انتشارات علمی فرهنگی، تابستان ۱۳۸۴، ISBN ۹۶۴-۴۴۵-۰۰۵-۱. ‏

وب‌گاه آی کتاب

  • Like 2
لینک به دیدگاه
  • 1 سال بعد...

اگر با خونسردی گناهان کوچک را مرتکب شدیم ، روزی می رسد که بدترین گناهان را هم بدون خجالت و پشیمانی مرتکب میشوبم .

زبان ،گران بهاترین میراث یک ملت است.

اگر ما چیزی را می خواهیم برای آن نیست که دلیلی بر آن پیدا کرده ایم بلکه چون آن را می خواهیم برایش دلیل پیدا میکنیم.

  • Like 1
لینک به دیدگاه

اراده از آن مرد کور نیرومندی است که بر دوش خود مرد شل بینایی را می برد تا او را رهبری کند.

هر جدایی یک نوع مرگ است و هر ملاقات یک نوع رستاخیز .

لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...