رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

چه حس خوبیه نوشیدن چایی در کنار پنجره باز.. بیرون سرما باشه و تو یک فنجون چایی داغ دستت باشه.

خیلی حس خوبیه.:ws37:

امتحان کنید.:icon_gol:

 

o2npdy1v2lojihx0tkx3.jpg

لینک به دیدگاه

پاییز داره تمام میشه..

:hanghead:

عاشق این فصل هستم.

عاشق بارون های پاییزی.. عاشق هوای پاییزی.

عاشق زرد شدن برگ درختان و به خواب رفتن آنها.

عاشق این هستم که در آرامش به خواب می روند.

عاشق آرامش پاییز هستم.

خیلی حرف ها داره این فصل. خیلی حرف ها...

دلم تنگ میشه برات....

شاید سال آینده

 

rtfoigbm2bo76e2sd3w0.jpg

لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

هر لحظه که به روز آزمون ارشد نزدیکتر میشم بیشتر حس آماده نبودن بهم دست میده.

دارم برخلاف همیشه از همین الان شکست رو حس میکنم.

:hanghead:

خدایا برسون صبح روز 19 بهمن رو. :icon_gol:

 

5b26uwiszu133802uh2.jpg

لینک به دیدگاه

یادم نمیاد کلاً تا الان چند باز از دکمه خروج انجمن استفاده کردم.

شاید 2 بار یا حداکثر 3 بار.

امشب به کمک یکی از دوستان انجمنی تصمیم گرفتم برای بار دیگر روی این دکمه کلیک کنم.

تا روز جمعه 18 بهمن.

یعنی روز برگزاری کنکور و رهایی من از این فشار (بدون در نظر گرفتن نتیجه).

 

shfpxczacfqoocyi1267.jpg

 

از فردا دیگه نمیام انجمن. :ws37::icon_gol:

لینک به دیدگاه
  • 1 ماه بعد...

سلام مجدد به تمامی دوستان عزیزم

خیلی وقت بود که اینجا نیومده بودم.

قرار شد تا بعد از کنکور اینجا نیام ولی به دلیل اینکه کنکور یک هفته به تاخیر افتاد و به چهارشنبه 23 بهمن موکول شد.:ws37:

امشب خیلی دلم گرفته بود بخاطر همین یاد این تاپیکم افتادم و اومدم.

:hanghead:

:icon_gol:

لینک به دیدگاه

این وسط یه چیزی میلنگه!

آخه هفته پیش تا زمانی که اعلام بشه که کنکور به تعویق افتاده، خیلی استرس داشتم.. اصلا در حد مرگ!!

وقتی به تعویق افتاد خیلی ناراحت شدم که چرا یک هفته دیگه باید اینطوری باشم؟؟

ولی برعکس امروز، یعنی روز قبل از کنکور هیچ گونه استرسی ندارم!

اصلاً یه وضع عجیبیه...

انگار فکر میکنم که آزمون رو همون هفته قبلی دادم رفته پی کارش:ws3:

الانم که دارم این مطلب رو مینویسم چون قرص خوردم که زودتر بخوابم کاملا گیج هستم:w02:

فردا رقیب من فقط و فقط خودم هستم. یعنی در واقع کم دقتی و بعضا بی دقتی خودم...

امیدوارم که همونطوری که بر استرسم چیره شدم بر این هم چیره بشم.

امیدوارم

برام دعا کنید :icon_gol:

تا درودی دیگر بدرود

لینک به دیدگاه

سلام

امروز (23 بهمن 92) بالاخره کنکور برگزار شد.

دیشب به هر بدبختی که بود حوالی ساعت 10:30 خوابیدم.

ولی ساعت 4:30 بیدار شدم و دیگه هم نتونستم بخوابم.

:icon_pf (34):

خلاصه رفتیم آزمون..

همچنان هیچگونه استرسی هم نداشتم.

:w58:

 

آزمون اونطوری نشد که دلم میخواست. اصلاً.

ریاضی خیلی امید داشتم به خودم، مخصوصا در مبحث معادلات دیفرانسیل که نمیدونم چرا نتونستم هیچکدوم رو پاسخ بدم!!!

کلا ریاضی حالم رو گرفت.... اساسی :4564:

بخش حرارت و سیالات بهتر بود و میشه گفت آسون هم بود... در این بخش خیلی خوب عمل کردم به نظر خودم..

بخش جامدات که نصفه و نیمه سرمایه گذاری کرده بودم هم زیاد جالب نشد. حالا من نمیدونم که یا سخت بود یا برا من سخت بود... این بخش هم حالم رو گرفت :hanghead:

بخش دینامیک هم همینطور.. ولی مشخص بود که خیلی آسون تر از هرسال بود و کاش بیشتر میخوندمش... کااااااااااااااااش...

 

سر جمع از خودم انتظار بیشتری داشتم ولی با این حال باید دید نتایج چی میشه...

چون اگر شرایط برای همه سخت بوده باشه امید زیادی دارم ولی همه اینها تا روز اعلام نتایج (اردیبهشت) مشخص خواهد شد.

 

:icon_gol:

لینک به دیدگاه

خیلی گرسنه هستم.

الان محل کارم هستم و یک ساعت به تعطیلی مونده هنوز.

و حس میکنم الاه که از گرسنگی بخار بشم:hanghead:

ای بابا

چقدر دلم قورمه سبزی میخواد.:4564:

ای وای دهنم آب افتاد.:4564:

لینک به دیدگاه

حس خوبی دارم..

بهتر از دیروز...

بهتر از پارسال...

بهتر از هر روز و سال دیگری....

داریم به آخر سال نزدیک میشیم...

ناخواسته اتفاقات سال رو مرور میکنیم..

با خوب ها ذوق می کنیم و با بدها حسرت میخوریم...

و طبق عادت هر ساله، بر آن میشویم که رفتارهای بد رو اصلاح کنیم و در سال جدید تکرار نکنیم!!!

بهرحال چیزی به پایان سال 92 نمونده..

با همه سختی هاش داره میگذره و چشم و امید ما به سال آینده است که ببینیم آبستن چه رخدادهایی میتونه باشه...

ولی...

حس خوبی دارم..

خوشبین هستم....

لینک به دیدگاه

سلام

امروز صبح از سر بیکاری و خلوت بودن انجمن داشتم در تاپیک مناسبت ها چرخی می زدم.

خیلی ها بازنشسته شدند...

خیلی ها مدیر شدند...

خیلی ها جشن تولد دارند...

بعضاً هم تاپیک تسلیت ....

 

واقعاً دلم گرفت..

از بازنشسته شدن بعضی ها واقعاً ناراحت شدم..

کسانی که واقعاً و بدون هیچ چشم داشتی برای انجمن و تالار مطبوعشان از وقت و جان خود مایه گذاشتند.

مریم خانم زارع از جمله کسانی بوده که واقعاً می تونه سرمشق خیلی ها باشه.

بیان نرم و لطیف

دید مهندسی

مردم دار

دوست داشتنی

محبوب و محجوب

رکورددار گرفتن مدال و لوح اندیشه آرام و اندیشه طلایی

 

روزی که من هم بهش خسته نباشید گفتم اینقدر ناراحت نبودم که الان هستم..

بچه های قدیمی و مالکان اصلی انجمن یکی یکی در حال رفتن هستند.

از این ناراحتم.:sigh:

حداقل سر بزنید:hanghead:

 

رونوشت:

@Maryam Zare

لینک به دیدگاه

امشب از اون شب هایی هستش که دوست ندارم این تاپیک رو ترک کنم:ws37:

رفتم بخوابم دیدم از گرسنگی شاید تا ثانیه هایی دیگر بمیرم..

الان نون و پنیر و چایی شیرین دارم میخورم :w02:

چه حالی داشتم همه اینها رو این وقت شب آماده کردم هااا

ماشالله شکم چه کارهایی که نمیکنه :ws3:

لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

سلام :icon_gol:

 

اپیزود اول:

خیلی دلم مسافرت میخواد.

اونم دو نفره یا حداکثر به همراه یک زوج جوان در رده خودمون.

ولی هنوز که هنوز ِ نتونستم برنامه ریزی کنم.

بخاطر نامشخص بودن وضعیت کاری من در ایام تعطیلات.

 

اپیزود دوم:

روز پنجشنبه هفته گذشته مورخ 15 اسفند 92 به صورت کاملا ضربتی مدیر ما عوض شد!

این یکی مدیر افکاری کاملا متفاوت نسبت به مدیر قبلیمون داره.

مدیر قبلی اصلاحاتی و این یکی اصولگرا!!

در دو دولت متفاوت!!

مدیر قبلی واقعا فنی و دوست داشتنی بود. :hanghead:

دارم تلاش میکنم از این حوزه به حوزه مورد علاقه خودم برم.

البته بارها در دوران مدیر قبلی تلاش کردم ولی اجازه بهم نداد. چون بهم نیاز داشت.

ولی این بار دلخوشی ندارم.

از طریق مافوق دارم اقدام میکنم.

امیدوارم که جواب بگیرم و قبل از عید بتونم جابجا بشم. :ws37:

 

اپیزود سوم:

الان در حال حاضر اداره هستم و امشب کشیک هستم.

از این کشیک متنفر هستم.

تنهایی اینجا آدم رو دیوونه میکنه.

تنهایی توی خونه کجا و تنهایی اینجا کجا!

از اینکه خانمم توی خونه تنهاست ناراحتم.

آخه این چه کاری هست؟:hanghead:

مدیر جدید کاملا مصرانه میگه نمیذارم بری ولی منم مصرانه می گفتم میخوام برم. امروز بهم گفت خیلی سمج هستی :ws37:

گفتم چون علاقه ای به این کار ندارم.

روحیاتم با این کار سازگار نیست. :hanghead:

 

 

جهت ثبت:

یکشنبه 18 اسفند 92

محل کار - ساعت 21

لینک به دیدگاه

همینطوری گذرم خورد به یه سایت که طالع بینی چینی داشت.

کنجکاوانه سال و ماه تولدم رو چک کردم.

نتایج جالبی داشت:

 

سال تولد: 1365 - سال ببر

ماه تولد: آبان

 

مشخصات کلی متولدین سال ببر:

  • دلیر و بی پروا
  • ببر بنا بر روحیه جنگ جویی خود، با خشونت و بی باکی، به هر قیمت، بر سر اعتقاداتش پا فشاری می کند، او سر سخت، لجوج و همواره ستیزه جوست.
  • هر چند ببر گاهی خودخواه است؛ اما می تواند دست و دلباز، با سخاوت و حتی ایثار گر هم باشد. همیشه به یاد داشته باشید که ببرها باریک بین و تیز هستند و به کسی اعتماد نمی کنند.
  • ببر دوست دارد همه از او اطاعت کنند؛ اما از این که خود فرمانبردار کسی باشد، بیزار است و هیچ کس را شایسته آن نمی داند که به او دستور بدهد.
  • در حقیقت او جنگجویی تیزبین، زودرنج و درون نگر است.
  • رفتار او به عنوان یک فرمانده نظامی یا سرپرست واحد صنعتی، در خور تحسین است.

 

خصوصیت متولد آبان ماه 65:

  • شخصیت مبهم! باور کردنش مشکل است اما در هر کاری! موفق خواهد شد!

 

 

جالب بود

خیلی بهم میخوره:ws3:

لینک به دیدگاه

جدیدترین شوخی خدا با من :hanghead:

داره برف میاد و من امشب کشیک هستم :hanghead:

خدا امشب رو بخیر کنه.

الان همه مردم از برف خوشحال هستند به جز ما :sigh:

هوا که ابری میشه تن ما عین بید میلرزه :hanghead:

 

ولی با همه احوال، برف باحالیه.. خیلی قشنگه. :w02:

 

جهت ثبت:

24 اسفند 92

محل کار - ساعت 17:15

لینک به دیدگاه

سلام به همه دوستان عزیزم

شاید این آخرین ارسال من در سال 92 باشد. البته در این تاپیک.

92 با تمام خوبی ها و بدیهایش کم کم به پایان میرسد.

مثل خیلی چیزهای دیگر.

و زمین یک سال بزرگتر شد.

بیایید دلهایمان را در سال جدید سبز کنیم و سبز نگه داریم چراکه سبز نگه داشتن مهمتر است.

پیشاپیش سالی سرشار از محبت، موفقیت، شادی برایتان آرزومندم.

تولد دوباره سرزمینمان ایران بر شما مبارک باد.

 

iwwhltth8dwusyha93y.jpg

 

جهت ثبت:

27 اسفند 92

محل کار - ساعت 07:37

لینک به دیدگاه

سلام خدمت دوستان گلم

سال جدید رو تبریک میگم به همتون:icon_gol:

دیروز با دوستان جدیدمون رفتیم تخت جمشید.

یه مرد 60 و خورده ای ساله ایتالیایی و راهنمای اهل تهرانش.

بسیار خوش گذشت.

تجربه تازه و جالبی بود.

مرد مهندس معمار و بازنشسته بانک هستش!:ws52:

راهنمای ایشون هم گرافیست و شغلش مسافرت بود. :ws52:

قصد سفر یک ماهه رو دارند و انتهای سفر در استانبول :ws37:

کلی خوش گذشت.

کلی عکس گرفتیم و بزودی در دفتر خاطرات ژوزف (مرد) ثبت خواهیم شد. :ws3:

 

فقط حیف که فقط متوجه می شدم چی میگن ولی نمی تونستم حرف بزنم.

یعنی روحیه ش رو نداشتم.:ws3:

بالاخره چند کلامی میتونستم حرف بزنم ولی روحیه این کار رو نداشتم.

چون خانمم و اون دختره خیلی خوب صحبت میکردند من اعتماد به نفسم رو از دست داده بودم.:icon_pf (34):

حالا این عکس رو هم برای خالی نبودن عریضه میذارم.

 

ay22cs3wq8acw1134rx5.jpg

لینک به دیدگاه
  • 3 هفته بعد...
  • 2 هفته بعد...

سلام

بعد از چندین روز دوباره برگشتم.:icon_gol:

خداروشکر ریکاوری روحی مورد نظرم نسبتاً محقق شده.:ws37:

بعد از مدتها قرار شد از محیط و شرایط کاری ویکنواخت فاصله بگیریم و یک مسافرت 2 نفره (شاید هم 3 نفره) داشته باشیم.

قصد عزیمت به جزیره زیبای کیش (و مستعدترین جزیزه برای زیباترین بودن!) را داریم. آخر هفته جاری.

شارژ روحی بشیم برگردیم. :w02:

البته از همین الان فاتحه منابع مالی و اعتباری خودم رو خوندم. خدا رحمتش کنه. روحشان شاد و یادشان گرامی. :ws3:

یه عکس تزئینی هم میذارم. از اسکله کیش.

سال 91 گرفتم.

 

DSC06883.jpg

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...