قاصدکــــــــ 20161 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 اسفند، ۱۳۸۸ به نام اهورامزدا خدای دادگر با درود نزد دوستان پارسي گو و پارس انديش گرامي .. آنچه در اين جستار بدان خواهيم پرداخت تنها و تنها پيرامون يك انديشه خواهد بود و آن زدودن واژگان پارسي از ساير زبان ها و ارزنده تر از همه ، زبان تازي است . از دوستان خواهشمندم چون قبل ترها مرا در اين گران مايه كار، ياري نماييد . ارداتمند هميشگي ايليا . 10 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20161 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 اسفند، ۱۳۸۸ در ادامه فهرستي از اين واژگان بيگانه و جايگزين مناسب آن ها ارائه خواهم نمود . تشکر : سپاس خداحافظ : بدرود تقاضا : خواهش سلام: درود وب سایت: تارنما امتناء: خودداری کتاب: نسک کثیف: آلوده تصفیه: پالایش تاپیک: جستار سیستم: سامانه نظم: سامان عجله: شتاب پرینتر: چاپگر اسپم: هرزنامه حیوان: جاندار حالا: اکنون حرفه: پیشه حرفه ای: پیشرفته روتوش: بازسازی لینک: پیوند 9 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20161 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 اسفند، ۱۳۸۸ معادل سازی: یکسان سازی اصطلاک:فرسایش مذهب:آيين صدا:آوا فیلم:نما فالوده:پالوده تقویم: سالنما حمله:یورش طرفداری: جانبداری فاسد شدن: گندیدن 9 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20161 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 اسفند، ۱۳۸۸ اصلاح: ویرایش کامپیوتر : رایانه اینترنت: رایاتار ایمیل: رایانامه عکس :نگاره - فرتور تلفن:دورواژ فکس: دورنگار لباس : رخت وصیت نامه : سفارش نامه خانم : بانو غریب : بیگانه 8 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20161 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 اسفند، ۱۳۸۸ اهداف: آماگ/آماج ، آرمان كلمات: واژگان عربي : تازی معرفی: شناسانیدن، آشنا کردن/ساختن در مورد: درباره ی استفاده: بهره گیری قسمت: بخش پاره نکته(برخی می گویند پارسی است) : سخن باریک مهم :ارزنده، با ارزش 8 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20161 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 اسفند، ۱۳۸۸ معادل پارسي : واژه ي تازي همه : تمامي همکاری ، همیاری : شرکت ایستادن: قائم بودن بهخواست: بالاراده بُرینش: قطع در ریاضی و هندسه بسیاری: كثرت رویاروی وحدت پذیرا: قابل ( در فلسفه) تنومندی: (قوتهای) جسمانی جدایی: غیریت داشت: مِلك روان: نفس سربهسر: مساوی كنا: فاعل كنندگی: فاعلیت كننده: فاعل گداخته: مایع مایگی: مادیت، ماده بودن نهاد: وضع یكیای: وحدت، مقابل كثرت 7 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20161 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 اسفند، ۱۳۸۸ واژگان آميخته : ( راست پارسي چپ تازي ) افكندنِ گمان: تولید شك اندر میان افتاده: الواقع فی الوسط اندریابی: ادراك اندریابنده: مُدرِك اندریافتن: ادراك اندریافته: مُدرَك ایستادگی به خودی خود: قائم بالذات بودن ایستاده به خود: قائم بالذات ایستاده بودن: قائم بودن بَرسو: جهت علو بَستَناكی: انجماد بهرهپذیر: قابل قسمت بهرهپذیرش: قابلیت تقسیم بهره پذیرفتن: قابلیت تقسیم بیرون از طبیعت: مابعدالطبیعه بیگسستگی: لاینقطع پیوندپذیر: قابل اتصال پیوند پذیرفتن: قبول اتصال جان سخن گویا: نفس ناطقه جنبایی: قوه حركت جنبشپذیر: قابل حركت جنبش پذیرفتن: قبول حركت جنبشپذیری: قابلیت حركت جنبشدار: متحرك جنبشِ راست: حركت مستقیم جنبشِ گرد: حركت مستدیر جنبندهی بهخواست: متحرك بالاراده چهارسو: چهارگوشه، مربع چهارسویی بودن: چهارگوشه بودن، مربع بودن دیداری: ظاهری دیرجنب: بطیء الحركه روشنسرشتی: منورالفطره بودن زایشده: مولده زودجنب: سریع الحركه سهسو: مثلث سهسویی: مثلث بودن شاید بُوَد: امكان فروسو: جهت سفلی گوهر روینده: جوهر نامی، ثبات مانندگی جستن: تَشَبُه مانندگی نمودن: تشبه نمودن ناپذیرا: غیر قابل قبول ناپذیرایی: عدم قبول نادیداری: باطنی ناشمار: غیرعدد هرآینگی بودن: وجوب هست آمدن: بوجود آمدن هست بودن: موجودیت هست شدن: موجود شدن 6 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20161 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 اسفند، ۱۳۸۸ اندوهگین: غمگین چیز: شیء خواست: اراده درودگر: نجار سبكساری: خفت، عدم تمكین وقار شتابزدگی: تعجیل میوه دار: مثمر نابودن: عدم ناچیز: لاشیء نیستی: عدم هستی: وجود 6 لینک به دیدگاه
amirgb 8546 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 اسفند، ۱۳۸۸ درود این نگردد مگر به گفتمان و تلاش سپاس بدرود 3 لینک به دیدگاه
Aesthete 153 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اسفند، ۱۳۸۸ با این تفاسیر شخصا فکر میکنم اگه تا مدت زیادی فقط سکوت کنم و حرفی نزنم ترجیحش بیشتر باشه!:icon_pf (34): ولی یه سریشو نفهمیدم دلیلش چیه! خیلیهاش به نظر عربی (چیز نه ببخشید تازی! ) نمیاد! مثلا غمگین ، حالا، صدا، خانم، همه، همیاری ، همکاری و ..:JC_thinking: ولی خدایی اینها دیگه خیلی سخته !! :confused: کامپیوتر : رایانه اینترنت: رایاتار ایمیل: رایانامه عکس :نگاره - فرتور تلفن:دورواژ 4 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20161 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اسفند، ۱۳۸۸ با این تفاسیر شخصا فکر میکنم اگه تا مدت زیادی فقط سکوت کنم و حرفی نزنم ترجیحش بیشتر باشه!:icon_pf (34):ولی یه سریشو نفهمیدم دلیلش چیه! خیلیهاش به نظر عربی (چیز نه ببخشید تازی! ) نمیاد! مثلا غمگین ، حالا، صدا، خانم، همه، همیاری ، همکاری و ..:jc_thinking: ولی خدایی اینها دیگه خیلی سخته !! :confused: کامپیوتر : رایانه اینترنت: رایاتار ایمیل: رایانامه عکس :نگاره - فرتور تلفن:دورواژ درود نه ونوس جان اين گونه هم نيست اما از بخت بد نفوذ زبان تازي در زبان ما بسيار بوده به گونه اي كه شايد چند واژه ي تازي در هر جمله ي ما بسيار يافت شود . به هر سو صميمانه چشم به راهتان هستم . اما در مورد واژگاني كه از آن ها ياد كرديد : ونوس جان همان گونه كه در نوشتار اول توضيح دادم در اين جستار هدف زدودن واژه ي پارسي از غير آن است ، اين واژه هاي بيگانه تنها به واژگان تازي ختم نمي شوند براي نمونه : واژه ي " خانم " واژه اي تركي است كه ما در ادبيات روزمره ي خويش نا آگاهانه آن را به كار مي بريم . براي جايگزين مي توان از واژه هاي زيبا و اصيل پارسي چون " بانو و يا خاتون استفاده نمود " " حالا " نيز واژه اي تازي است . ( به في الحال دقت شود ) صدا نيز به همين ترتيب : صدا. [ ص َ ] (ع اِ) ۞ معرب «سدا» است ۞ و آن آوازی باشد که در کوه و گنبد وامثال آن پیچد و باز همان شنیده شود و در عربی نیز همین معنی را دارد. ( واژه نامه ي دهخدا ) ( به واژه هاي نشان گذاري شده دقت نماييد . افسوس كه در يك واژه نامه ي كهن پارسي هم بايد از واژگان تازي بهره گرفته شود ! ) ولي در باره ي واژه هاي همياري همكاري و همه ، ايراد از بنده بود و گمان مي كنم اكنون درست شد . 4 لینک به دیدگاه
shadmehrbaz 24772 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اسفند، ۱۳۸۸ معادل سازی: یکسان سازی اصطلاک:فرسایش مذهب:دین صدا:آوا فیلم:نما فالوده:پالوده تقویم: سالنما حمله:یورش طرفداری: جانبداری فاسد شدن: گندیدن درود از كار بسيار زيبات سپاسگزارم يك پرسشي براي من پيش اومده ! مگه دين واژه ي تازي نيست؟ 4 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20161 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اسفند، ۱۳۸۸ درود سپاس از هوشمنديت :wubpink: آيين يا كيش چطور هست ؟ 3 لینک به دیدگاه
amirgb 8546 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اسفند، ۱۳۸۸ با این تفاسیر شخصا فکر میکنم اگه تا مدت زیادی فقط سکوت کنم و حرفی نزنم ترجیحش بیشتر باشه!:icon_pf (34):ولی یه سریشو نفهمیدم دلیلش چیه! خیلیهاش به نظر عربی (چیز نه ببخشید تازی! ) نمیاد! مثلا غمگین ، حالا، صدا، خانم، همه، همیاری ، همکاری و ..:jc_thinking: ولی خدایی اینها دیگه خیلی سخته !! :confused: کامپیوتر : رایانه اینترنت: رایاتار ایمیل: رایانامه عکس :نگاره - فرتور تلفن:دورواژ درود دوست من رایانه=رای+آنه رای:اندیشه .خرد. آنه:پسوند .برای شباهت و نسبت و لیاقت به کار می رود و صفت و قید می سازد رایاتار=رای+ا+تار رای:بن مضارع به معنی اندیشیدن ا:پسوندی که به بن مضارع افزوده می شود و اسم فاعل می سازد تار:خط .و به در اینجا به معنی نمایه رایانامه=رای+ا+نامه نگاره=نگار+ه نگار:سیما.چهره ه:پسوندی که به اسم اضافه شود معنی شباهت را می دهد 4 لینک به دیدگاه
shadmehrbaz 24772 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اسفند، ۱۳۸۸ درود سپاس از هوشمنديت :wubpink: آيين يا كيش چطور هست ؟ آري ! منم آيين رو درست ميدونم ! :ws2: ميگم كاش ميتونستيم يه نرم افزاري بسازيم كه واژه ي تازي رو به پارسي برگردونه 3 لینک به دیدگاه
آرماندیس 4786 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 اسفند، ۱۳۸۸ آري ! منم آيين رو درست ميدونم ! :ws2: ميگم كاش ميتونستيم يه نرم افزاري بسازيم كه واژه ي تازي رو به پارسي برگردونه آره واقعاً ... چه ایده ی جالبی.... حیف که من برنامه نویس نیستم وگرنه همین امروز شروع می کردم ... خیلی چیز به درد بخوری میشه ... 2 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 خرداد، ۱۳۸۹ واژه بیگانه پارسی اجبار:ناچار اختلال:نابه سامانی اصلاح کن:درست کن یاویرایش کن اصلاح:ویرایش اطرافیان:پیرامونیان اعلامیه:آگهی اعلان:آگهی اغذیه فروشی:موادخوراکی(:موادازریشه ماده که ماده هم ازریشه ماتک پهلوی ومادرپارسی دریست) اغذیه:خوراک امکان دارد:شده نی است (شدنیست)یامی شود بحران:نابه سامانی(نابه سامانی درست است نه نابسامانی) بخار:ابرک بنیان مرصوص:بنیاد یاپایه استوار بنیان:پایه یابنیاد تسلیت:همدردی جامد:بی جان جبهه جنگ:آوردگاه جنگ جمله پایه:سخنساز جمله پیرو:نیمسخن جمله:سخن جهانوطنی:جهانمیهنی حروف الفبا:واجها خاص:ویژه خاصان:نزدیکان یابرگزیده گان یاهمرازان خراب:ویران یاآوار خواص:نزدیکان یابرگزیده گان یاهمرازان دنیا:گیتی دواء:دارو دوار:چرخنده یاگردنده دور:چرخه دوره:چرخه دی وی دی:فشرده درفشرده راده:واجپیوند زیرنظر:زیردید ساحل:کرانه یاکناره ساعت:گاهسنج یاگاهشمار ساکن:ایستا سالن:تالار سرت(sort):واجبندی سفینه فضائی:کشتی کیهانی سفینه:کشتی کیهانی سقوط:افتادن یافروافتادن سکون:ایستا سی دی:فشرده یافشرده نمایش یانمایش فشرده شفاء:درمان یابهبودی شیفت:جهش(:شیفت روزیا...:جهش روزیا...) صلاح کار:درستی کار یاخوبی کاریادرست این است... طرف شدن:روبه رو شدن(:روبه رو درست است نه روبرو) طعمه:دام عزا:سوگ عزاداری:سوگواری عطیه:بخشش یاپیشکش یاارمغان یاارمغانی از... علاج:درمان یابهبودی غبار:خاک الفبائی:واجبندی الفبای...:واجهای... فتحه:زبر قابل توجه:درخورآگاهی قطره های آب:ریزه های آب قطره های معلق(ساکن)آب:ریزه های سرگردان(ایستای)آب کاتب:دستنویس یاخوشنویس یانویسنده کاتبان:نویسنده گان کادو(فرانسه وی):پیشکش یاارمغانی یاچشمروشنی(:چشمروشنی درست است نه چشم روشنی) کتاب:نسک کتّاب:نویسنده گان کسره:نشان زیر کلمه:واژه گرد وغبار:گردوخاک لامپ:چراغ لینک:پیوند ماتم:سوگ یاسوگواری مادح:ستاینده مایع:آب یاآبی مایعات:آبی مبل:نرمنشینه متل:مهمانسرای کناردریا محال:نشده نی یاناشده نی مداح:ستایشگر مدح:ستایش مرکب(جوهر):زًگالآب(:اززگال پارسی(زغال)+آب) مسافرخانه:مهمانپذیر مسکّن:آرامبخش مسکن:خانه معالجه:درمان معلق:سرگردان مفت:رایگان یامجانی(:به چم(معنی)جانجانی) مفتی(مفتگی درگویش بومی):به رایگان یارایگانی یامجانی ممدوح:ستوده مواهب:بخششها موهبت:بزرگواری یابخشش میعان:آبی میکروفیلم:ریزنمایش وطن:میهن هبه:بخشش هتل:مهمانسرا هدیه:پیشکش یاارمغانی 5 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 خرداد، ۱۳۸۹ سپاس از شما......:icon_gol: اما واژه های غیرپارسی بدجور تو زبان ما ریشه دارند... میدونم که زبانای زنده از این دادو ستدا زیاد دارن و طبیعیه اما خیلی وقتا میشه واژه پارسی هم بکار برد اما ما غیر پارسی به کار میبریم... 1 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 خرداد، ۱۳۸۹ سپاس از شما......:icon_gol:اما واژه های غیرپارسی بدجور تو زبان ما ریشه دارند... میدونم که زبانای زنده از این دادو ستدا زیاد دارن و طبیعیه اما خیلی وقتا میشه واژه پارسی هم بکار برد اما ما غیر پارسی به کار میبریم... یکیش هم این خواننده ها هستند که رفتن تو خارج آهنگ میخونن. نمونه اش داریوش خان با اون آهنگ : دوباره می سازمت وطن که وطن عربی است . میهن فارسی است. 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده