رفتن به مطلب

اختلال شخصیت خودشیفته (نارسیستیک)


ارسال های توصیه شده

شاید شما این کلمه را زیاد شنیده باشید و یا در مکالمات روزمره آن را در وصف دیگران به کار برده‌اید که فلانی فردی خودشیفته است.خودشیفتگی به معنای عاشق

خود بودن است. رفتار و احساس طبیعی این است که خود را دوست بداریم، پس عاشق خود بودن از هنجار و طبیعت خلق آدمی به دور است و یک بیماری شناخته می‌شود.

 

خودشیفتگی اصطلاحی است که اولین بار فروید آن را به کار برد. اصطلاح خودشیفتگی برای بیان حالت آنهایی به کار می‌رود که قدرت عشق‌ورزی آنها به جای گرایش

به سوی دیگران، به سوی خویش می‌باشد. این حالت بسیاری از کسانی است که نوروتیک یا سایکوتیک هستند، آنها منحصراً به خود مشغولند و باور دارند که بالاتر از دیگرانند

یا دست کم مورد توجه همگان هستند.

 

واژه نارسیسیسم Narcissism از نام نارسیسوس، یکی از اسطورههای یونانی گرفته شده است. نارسیسوس مرد زیبایی بود که مورد توجه بسیاری از زنان بود اما او

نسبت به همه آنها بی تفاوت بود و سبب اندوه آنان میشد. برای مجازات او به دلیل بیرحمیاش، وی را محکوم به آن کردند که فقط عاشق خودش باشد. یک روز هنگامی که

نارسیسوس خم شده بود تا یک جرعه آب از یک برکه بنوشد، عکس خود را در آب دید و عاشق آن شد. در این لحظه بود که دریافت دیگران همان احساسی را که اینک او نسبت به خود یافته، به او داشته اند. او نمیتوانست نگاه از تصویر خود در آب برگیرد، دچار غم عشق به خود شد و در کنار برکه از این اندوه جان داد.

 

علائم

 

1. احساس بزرگ‌منشي مبني بر مهم بودن دارد

 

2. با خيالپردازي‌هاي مربوط به موفقيت نامحدود، قدرت، زيركي، زيبايي يا عشق آرماني اشتغال ذهني دارد.

 

3. معتقد است كه ((استثنايي)) و بي‌همتا است و تنها افراد طبقه بالا مي‌توانند او را درك كنند و بايد با افراد استثنايي سطح بالا ارتباط داشته

باشد.

 

4. نيازمند تحسين افراطي است.

 

5. احساس محق بودن دارد، يعني انتظارات غيرمنطقي براي رفتار مطلوب از سوي ديگران يا موافقت حتمي با خواسته‌هاي خود دارد.

 

6. در روابط بين فردي استثمارگر است،‌يعني از ديگران براي رسيدن به اهداف خود استفاده مي‌كند.

 

7. فاقد حس همدلي است

 

8. اغلب به حال ديگران غبطه مي‌خورد و معتقد است ديگران به وي رشك مي‌ورزند.

 

9. رفتارها يا نگرش‌هاي تكبرآميز و خودخواهانه نشان مي‌دهد.

لینک به دیدگاه

ويژگي‌هاي تشخيصي

ويژگي اصلي اختلال شخصيت خودشيفته، الگوي فراگير بزرگ‌منشي، نياز به تحسين و فقدان همدلي است كه از اوايل بزرگسالي آغاز و در زمينه‌هاي گوناگون ظاهر

مي‌شود.

 

افراد مبتلا به اين اختلال، يك حس بزرگ‌منشي مبني بر مهم بودن دارند. آن‌ها به طور معمول توانائي‌هاي خود ر ابيش از اندازه برآورد مي‌كنند و مهارت‌هاي خود را

بزرگ جلوه مي‌دهند، اغلب مغرور و پرمدعا به نظر مي‌رسند و با شادماني تصور مي‌كنند كه ديگران ارزش همانندي را براي كوشش هاي آنان قايلند و هر گاه تمجيدي را كه فكر

مي‌كنند سزاوار آنند دريافت نكنند، ممكن است شگفت‌زده شوند. اغلب در قضاوت‌هاي مغرورانه از مهارت‌هاي خود، مهارت‌هاي ديگران را به طور ضمني كمتر از اندازه برآورد

مي‌:نند (بي‌ارزش كردن). آن‌ها اغلب با خيال‌پردازي‌هاي مربوط به موفقيت نامخدود، قدرت، استعداد برجسته، زيبايي يا عشق آرماني اشتغال ذهندي دارند. آن‌ها ممكن است

درباره تخسين و امتيازي كه مدت‌هاست ((به تاخير افتاده))، اشتغال ذهني داشته باشند . خودشان را به گونه‌اي دلخواه با افراد مشهور يا ممتاز مقايسه كنند.

 

افراد مبتلا به اختلال شخصيت خودشيفته معتقدند كه برتر، استثناي يا بي‌همتا هستند و از ديگران انتظار دارند كه آن‌ها را به همين صورت در نظر بگيرند. ممكن است

احساس كنند كه تنها افراد استثنايي و يا از طبقه اجتماعي بالا مي‌توانند آن‌ها را درك كنند و فقط بايد با اننگونه اشخاص ارتباط داشته باشندو ممكن است ويژگي‌هايي چون

((بي‌همتا))، ((كامل)) و يا ((سرآمد)) را به اشخاصي كه با آن‌ها ارتباط دارند، نسبت دهند. افراد مبتلا به اين اختلال معتقدند كه نياز‌هايشان استثنايي و فراسوي بينش

افراد معمولي است. عزت نفس اين افراد با نسبت دادن ارزش آرماني به كساني كه با آن‌ها در رابطه هستند، افزايش مي‌يابد (يعني بازتاب آيينه‌وار از خودشان). آن‌ها

احتمالاً در ارتباط داشتن با اشخاص ((سطح بالا)) (دكتر، وكيل، آرايشگر، استاد) و به عضويت در آمدن در ((بهترين)) موسسات پافشاري مي‌كنند ولي ممكن است براي اعتبار

افرادي كه آن‌ها را مايوس مي‌كنند، ارزشي قايل نشوند.

 

ويژگي‌ها و اختلال‌هاي همراه

آسيب‌پذيري عزت نفس افراد مبتلا به اختلال شخصيت خودشيفته باعث مي‌شود كه آن‌ها نسبت به ((آسيب)) ناشي از انتقاد يا شكست خيلي حساس باشند. اگرچه آن‌ها ممكن است ظاهراً اين حساسيت را نشان ندهند، ولي انتقاد باعث مي‌شود كه آن‌ها احساس پستي،‌سرافكندگي، پوچي و تهي بودن نمايند. آن‌ها ممكن است به اين بي‌اعتنايي با

تكبر، خشم و نافرماني واكنش نشان دهند. چنين تجربه‌هايي اغلب به انزواي اجتماعي يا ظاهري متواضغ مي‌انجامد كه بزرگ‌منشي آن‌ها را پنهان كرده و يا آن را محافظت

مي‌كند. در اين افراد روابط بين فردي معمولاً به علت مشكلات ناشي از احساس محقق بودن، نياز به تحسين و عدم توجه نسبي به حساسيت‌هاي ديگران، آسيب مي‌بيند. اگرچه

ابراز جاه‌طلبي تكبر آميز و گستاخي زياد ممكن است به پيشرفت زياد منجر گردد، ولي عملكرد فرد به علت عدم تحمل انتقاد يا شكست مختل مي‌شود. گاهي كاركرد شغلي پائين

مي‌ايد و به صورت عدم اشتياق فرد براي خطر كردن در موقعيت‌هاي رقابتي يا ساير موقعيت‌هايي كه در آن‌ها امكان شكست وجود دارد، ظاهر مي‌شود. احساس‌هاي مستمر شرم و

سرافكندگي همراه با انتقاد از خود ممكن است با انزواي اجتماعي، خلق افسرده و اختلال افسردگي عمده يا افسرده‌خويي در ارتباط باشند. برعكس آن، دوره‌هاي پايدار بزرگ‌منشي

ممكن است با خلق هيپومنيك در ارتباط باشند. اختلال شخصيت خودشيفته همچنين با بي‌اشتهايي عصبي و اختلال‌هاي مرتبط با مواد ( به‌ويژه مرتبط با كوكائين) همراه

است. اختلال‌هاي شخصيت نمايشي،‌مرزي، ضذ اجتماعي و پارانويايي ممكن است با اختلال شخصيت خودشيفته همراه باشند.

لینک به دیدگاه

تشخيص افتراقي

امكان دارد ساير اختلال‌هاي شخصيت با اختلال شخصيت خودشيفته اشتباه گرفته شوند، زيرا ويژگي‌هاي مشترك عيني دارند. بنابراين، تمايز ميان اين اختلال‌ها بر مبناي

تفاوت در ويژگي‌هاي باز آن‌ها مهم است. باوجود اين، اگر فردي داراي دسته‌اي ازويژگي‌هاي شخصيتي باشد كه علاوه بر اختلال شخصيت خودشيفته، با ملكا‌هاي يك يا چند

اختلال شخصيت ديگر نيز مطابقت كنند، تمام تشخيص‌ها را مي‌توان مطرح كرد. بزرگ‌منشي مفيدترين ويژگي در تمايز اختلال شخصيت خود شيفته از اختلال‌هاي شخصيت نمايشي،

ضداجتماعي و مرزي است كه سبت‌ها تعاملي آن‌[ا به ترتيب عشوه‌گري، بيرحمي و نيازمندي است. همچنين ثبات نسبي خودانگاره به اندازه‌ فقدان نسبي خود تخريبي، نكانشگري و نگراني‌هاي مربوط به طرد يا رهاشدگي، در تمايز اختلال شخصيت خود‌شيفته از اختلال شخصيت مرزي سودمند است. افتخار افراطي به پيشرفت‌ها فقدان نسبي ابراز هيجاني و

اهانت به حساسيت‌هاي ديگران در تمايز اختلا شخصيت خودشيفته از اختلال شخصيت نمايشي كمك مي‌كند.

 

افراد مبتلا به اختلال‌هاي شخصيت خودشيفته و ضداجتماعي از نظر گرايش به يك‌دندگي، چرب‌زباني، سطحي بودن، استثمارگري و ناهمدلي شيبه هم هستند. با وجود اين،

اختلال شخصيت خود شيفته لزوماً شامل ويژگي‌هاي تكانشگري، پرخاشگري و فريبكاري نيست.

 

در اختلال شخصيت خودشيفته و اختلال شخصيت وسواسي ـ جبري،‌ فرد ممكن است به كمال‌گرايي اعتراف كند . معتقد باشد كه ديگران نمي‌توانند كارها را به خوبي او

انجام دهند. برخلاف انتقاد از خود در افراد متبلا به اختلال شخصيت وسواسي ـ جبري، افراد متبلا به اختلا شخصيت خودشيفته بيشتر اعتقاد دارند كه به كمال رسيده‌اند.

معمولا سوءظن و انزواي اجتماعي، افراد مبتلا به اختلال شخصيت اسكيزوتايپي يا پارانويايي را از افراد مبتلا به اختلال شخصيت خودشيفته متمايز مي‌كند. هنگامي كه

يان صفاد در افراد متبلا به اختلال شخصيت خودشيفته ظاهر مي‌شوند، عمدتاً به دليل ترس از آشكار شدن عيوب يا نقاط ضعف، است.اكثر افراد بسيار موفق، صفات شخصيتي دراند

كه ممكن است خودشيفته به نظر آيند. تنها هنگامي كه اين صفات انعطاف‌ناپذير، ناسازگارانه و پايدار باشند و اختلال كاركردي قابل ملاحظه يا پريشاني ذهني را موجب

شوند، اختلال شخصيت خودشيفته تلقي مي‌گردند.

 

 

 

درمان اختلال خود شیفته

 

باید توجه داشت که کسانی که به این اختلال دچار هستند به ندرت به دنبال درمان خویش می‌روند. این افراد معمولاً با توصیه و تشویق افراد خانواده و یا به منظور

درمان عوارض ناشی از این اختلال، درمان را شروع می کنند.

 

روان درمانی فردی می‌تواند به نحو موثری برای درمان این اختلال به کار رود، هر چند فرایند آن پیچیده و زمانگیر است. روان درمانی اختلال شخصیت خود شیفته بی نهایت

مشکل است. چون برای پیشرفت درمان این افراد باید دست از تمایلات خود شیفتگی بردارند تا بتوانند با درمانگر رابطه برقرار نمایند. و این مستلزم بینش و آگاهی بیمار نسبت

به رفتار وتفکر خود است. این بینش در اصل وجود ندارد و اگر هم به مشکل خود بینش پیدا کنند به دنبال آن تصویر متلاشی شده خود باعث می‌شود که دوباره رفتار و تفکر

خود بزرگ بینی را در پیش بگیرند.

 

دارو درمانی

همراه با روان درمانی استفاده از ضد افسردگی‌ها و کربنات لیتیوم برای تحمل بهتر احساس طرد شدن و نوسانات خلقی

مفید است.

لینک به دیدگاه

كنار آمدن با افراد از خود راضی و چند توصيه برای زندگي كردن با آنها

 

 

 

كنار آمدن با مردان و زنان خوشيفته بشدت دشوار است. توجه داشته

باشيد كه استرس، اختلاف و تعارض می تواند منجر به رفتارهای ناخوشايند شود و در اين

ميان افراد خودشيفته كه نمی توانند حتی در بهترين شرايط با ديگران كنار بيايند از

موقعيت ويژهاي برخوردارند.

 

 

چند توصيه مهم

 

 

1ـ اين افراد نياز دارند كه همواره شماره يك باشند.

2ـ براي جلب توجه به آنان توجه كنيد.

3ـ مراقب باشيد عزت نفس خود را در گرو محبت و توجه آنان قرار ندهيد.

4ـ احساسات خود را مطرح كنيد و حتی درباره موضوعات به ظاهر مسلم حرف بزنيد، اما انتظار نداشته باشيد كه اين افراد متوجه حرفهای شما شوند.

5ـ بسياري از افراد خودشيفته، گاهی به شما نزديك ميشوند و بعد فاصله میگيرند. اين موضوع به ويژه بعد از ايجاد رابطه بيشتر ديده میشود. از اين نزديك و دور شدن آنان مطلع باشيد.

لینک به دیدگاه

عجیبه که داشتم این متن رو میخوندم دو نفر از دوستان شدیدا خودشیفته ام اومدن تو ذهنم...

تازگیا داره زیاد میشه...

دلیلش چی می تونه باشه؟:ws38:

لینک به دیدگاه
عجیبه که داشتم این متن رو میخوندم دو نفر از دوستان شدیدا خودشیفته ام اومدن تو ذهنم...

تازگیا داره زیاد میشه...

دلیلش چی می تونه باشه؟:ws38:

یه سوالی برام پیش میاد...چجوری میشه یه ادم خودشیفته اونم از نوع شدیدش دوستی هم داشته باشه؟؟:ws38:

لینک به دیدگاه
یه سوالی برام پیش میاد...چجوری میشه یه ادم خودشیفته اونم از نوع شدیدش دوستی هم داشته باشه؟؟:ws38:

خنده دارن فروغ...

بعد خب کم سن و سالم هستن...

باعث انبساط خاطر ادم میشن:ws3:

لینک به دیدگاه
  • 10 ماه بعد...

افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته، احساس خودبزرگ‌بینی می‌کنند و خود را فرد مهمی می‌پندارند. فکر می‌کنند شخص منحصر به فردی هستند و باید دیگران به طرز خاصی با آنها تا کنند. احساس استحقاق و برتری آنها کاملاً چشمگیر است. تاب تحمل انتقاد را ندارند و از اینکه هر کسی به خود اجازه انتقاد کردن از آنها را می‌دهد، عصبانی می‌شوند یا ممکن است بی‌اعتنایی کامل به انتقادها از خود نشان دهند. آنها فقط نظر خود را قبول دارند و اغلب در طمع کسب شهرت و ثروت بادآورده‌اند. روابط آنها شکننده است و چون به قواعد مرسوم رفتار تن در نمی‌دهند، ممکن است خون دیگران را به جوش آورند. رفتار استثمارگرانه در روابط بین فردی آنها مسیله کاملاً پیش پا افتاده و رایجی است. این‌ها نمی‌توانند همدلی از خود نشان دهند و تنها برای دستیابی به اهداف خودخواهانه خودشان تظاهر به همدردی می‌کنند. اعتماد به نفس این افراد شکننده است و آنها مستعد افسردگی‌اند. مشکلات بین فردی، مشکلات شغلی، طرد و از دست دادن محبت دیگران از جمله فشارهای روانی شایعی است که خودشیفته‌ها با رفتارشان برای خودشان ایجاد می‌کنند و همین فشارها طوری است که این افراد نمی‌توانند از پسشان برآیند.

 

بیماران خود شیفته با احساس عمیق«اهمیت خود ، خود بزرگ بینی و نوعی بی‌نظیر بودن» مشخص می‌شوند. این افراد خود را آدمهای خاصی می‌پندارند و انتظار دارند بطور خاصی نیز با آنها رفتارشود. تحمل انتقاد بر ایشان سخت است و در مقابل آن خشمگین شده ، فرد مورد نظر را به «نادانی ، حماقت و عدم درک واقعیت» متهم می‌کنند. خود را قوی ، مشهور ، داناترین و ... قلمداد کرده ، انتظار اطاعت و پیروی دیگران را دارند. چون دیگران نمی‌توانند خواسته‌های آنها را برآورده سازند. چون بزرگ بینی او در تضاد با واقعیت است، روابط اجتماعی شان شکننده بوده و مسائل بین فردی ، شغلی و فقدانهای زیادی دارند که با رفتارخود آنها را بوجود می‌آورند، در حالی که هیچ بینش و آگاهی نسبت به آنها ندارند.

 

 

واقعا چه طوری باید با این آدما برخورد کرد؟375619_v6n95k.gif

لینک به دیدگاه

انواع تيپ هاي خودشيفتگي

ميلون (2000) از پژوهشگران مطرح در زمينه اختلا لا ت شخصيت چند تيپ فرعي را مطرح کرده است:

1- خود شيفته نخبه گرا: اين عده احساس افتخار و قدرت مي کنند و تمايل دارند مقام و موفقيت هاي خود را به رخ ديگران بکشند. نخبه گرا معمولا در حال ترقي است و شديدا به ارتقاي درجه خود مشغول است و مي کوشد از هر فرصتي براي مشهور شدن استفاده کند.

 

2- خودشيفته عاشق پيشه: تمايل دارد اغواگر باشد، با اين حال از صميميت واقعي اجتناب مي کند. اينگونه افراد خيلي دوست دارند افراد ساده لوح و از لحاظ هيجاني نيازمند را وسوسه کنند و آنها را طوري به بازي بگيرند که به طور فريبنده اي نشان دهند دوست دارند با آنها رابطه نزديکي داشته باشند، با اين حال تنها علا قه واقعي آنها اين است که به طور موقت از ديگران بهره کشي کنند.

 

3- خودشيفته هاي غيراخلا قي: اين دسته بي وجدان، فريبکار، خودپسند و استثمارگراند. حتي وقتي که معلوم مي شود آنها به خاطر انجام دادن رفتار غيرقانوني گناهکار هستند، نگرش بي اعتنايي دارند و به گونه اي عمل مي کنند که انگار قرباني را بايد به خاطر توجه نداشتن به آنچه روي داده است، سرزنش کرد!

 

4- خود شيفته هاي جبراني: اين گروه منفي گرا و لجبازند و مي خواهند احساسات عميق حقارتشان را خنثي کنند; در نتيجه مي کوشند خود را برتر و استثنايي جلوه دهند.

 

869919_leer.gif

لینک به دیدگاه

واقعيت هاي افراد خودشيفته

فردي که در دوران کودکي- دوراني که بيش از همه وقت و پيش از هر چيز نيازمند توجه هستيم- مورد بي توجهي، طرد، تحقير و توهين والدين و اطرافيان واقع مي شود، لا جرم در بزرگسالي ديواري نامرئي به دور خود مي پيچد و از اين جهان سراسر آشوب به خويشتن خويش پناه ميآورد و شيفته خويش مي شود، چرا که ديگر تاب تحمل طرد و تحقير و انتقاد را ندارد.

 

هر کودکي نياز دارد که والدين موفقيت ها و دستاوردهاي او را تاييد کنند و به آنها پاسخ هاي مثبت بدهند.

کودک بدون اينها ناايمن مي شود. اين ناايمني به طرز اسرارآميزي در «خود والا بيني کاذب» جلوه گر مي شود که مي توان آن را از تلاش فرد براي جبران کردن آنچه قبلا از زندگي اش حذف شده، برداشت کرد. اين افراد که از شالوده محکمي براي خود سالم بي بهره اند، خودکاذبي را به وجود مي آورند که به طور متزلزلي بر عقايد خود بزرگ بيني و غيرواقع بينانه در مورد شايستگي و جذابيت آنها استوار است.

 

بنابراين اختلال شخصيت خود شيفته را مي توان به صورت ابراز اين ناامني و نياز به توجه کودکي در فرد بزرگسال تلقي کرد.

خود شيفته ها معمولا به دو دليل فاقد حس همدلي و همدردي نسبت به ديگران هستند: يکي اينکه در کودکي والدينشان بيشتر در پي ارضاي تمايلات و نيازهاي خود بوده اند تا فرزندانشان و بدين صورت چنين طرز فکري را در کودک به وديعه مي گذارند که تشفي خاطر خود مهم تر از توجه به نيازها و مشکلات ديگران است.

 

 

دوم اينکه يک فرد خود شيفته اساسا توانايي ديدن جهان از دريچه ذهن مخاطب را ندارد و اين در حالي است که همدلي مستلزم ديدن دنيا از دريچه لنزهاي ذهن ديگران است; شايد به همين دليل نيز باشد که افراد خود شيفته از «تاثير رفتار خود بر ديگران» آگاهي ندارند.

يک شخصيت خود شيفته به ظاهر نسبت به ديگران و انتقادها بي تفاوت است، به ظاهر خيلي مغرور و مستقل به نظر مي رسد و از اعتماد به نفس بالايي برخوردار است; ولي واقعيت امر اين است که فوق العاده داراي عزت نفس ضعيف و متزلزلي است و دقيقا براي دفاع از عزت نفس شکننده خود است که به خودشيفتگي، خود بزرگ بيني و رفتارهاي متکبرانه روي مي آورد.

 

 

به راستي به يک فرد خودشيفته چه مي توان گفت؟ به انسان مغرور، يعني کسي که در استنباط اينکه «کسي هست» دچار سو»تفاهم شده است چه مي توان گفت؟

 

کلام شاملو در «آخر بازي» بي شک نافذترين کلام است:

تو را چه سود فخر به فلک بر فروختن

هنگامي که هر غبار راه لعنت شده نفرينت مي کند؟

تو را چه سود از باغ و درخت؟

که با ياس ها به داس سخن گفته اي

آنجا که قدم نهاده باشي

گياه از رستن تن مي زند

چرا که تو تقواي خاک و آب را هرگز باور نداشتي...

لینک به دیدگاه
  • 1 ماه بعد...

امروزه یه نظریه ای هست که می گه همه ما به نوعی خود شیفته ایم

چون تمام کارهای روزانه زندگیمون رو در جهت ارضای نیاز های جسمی و روحی خودمون انجام می دیم

پس همه ما به درجه ای از خود شیفتگی دچاریم

هرکی به یه میزانی!

اینم روی طیف منحنی نرمال قرار می گیره دیگه یه دامنه ای نرمال و یه دامنه ای اختلال یا همون انحراف از نرمال محسوب میشه و...

لینک به دیدگاه
  • 5 ماه بعد...

هممون با درجات مختلف خودشیفتگی داریما :ws3:

مگه میشه کسی خودشو دوس نداشته باشه و وقتی تو آینه خودشو میبینه نگه فتبارک الله احسن الخالقین :w16:

سنین 1 تا سه سالگی (به گمانم) همه بچه ها خودشیفته ن چون همش میخوان بهشون توجه بشه و همه چی مال اونا باشه

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...