رفتن به مطلب

ايدئولوژى هاى فكرى و انديشه هاى سياسى


spow

ارسال های توصیه شده

ايدئولوژى هاى فكرى و انديشه هاى سياسى مبارزان و آزاديخواهان ايران از بدو انقلاب مشروطيت را مى توان به چهار دسته تقسيم بندى كرد:

۱- انديشه سراپا غربى شدن و جايگزينى تك تك عناصر فرهنگى، اجتماعى و روانى شهروند غربى و القاى آن به جامعه ايران (به عنوان نمونه تقى زاده يكى از چهره هاى بارز اين طيف بود.)

, ...

 

 

 

ايدئولوژى هاى فكرى و انديشه هاى سياسى مبارزان و آزاديخواهان ايران از بدو انقلاب مشروطيت را مى توان به چهار دسته تقسيم بندى كرد:

۱- انديشه سراپا غربى شدن و جايگزينى تك تك عناصر فرهنگى، اجتماعى و روانى شهروند غربى و القاى آن به جامعه ايران (به عنوان نمونه تقى زاده يكى از چهره هاى بارز اين طيف بود.)

۲- انديشه برقرارى حكومت كمونيستى كه طيف عظيمى از مبارزين را شامل گرديد و از سال ۱۳۱۰ تا ۱۳۵۷ سايه گسترده اى در همه زمينه ها حتى هنر و ادبيات انداخت.

۳- مكتب فكرى اسلامگرايى نوين كه با آرا و عقايد افرادى چون دكتر شريعتى آغاز شد و با نيم نگاهى به دستاوردهاى غرب و دموكراسى سعى در تلفيق آن با آموزه ها و باورهاى دينى اسلام كرد.

۴- نهضت ملى- مذهبى كه عمدتاً پس از نهضت ملى كردن نفت به وجود آمد. اين مبارزات آنگونه كه بايد به تحقق آرمان ها و مطالبات مردم در راه برقرارى جامعه مدنى و مردم سالارى منجر نشد. يكى از عوامل اصلى عدم موفقيت مبارزات و توجه رهبران و فعالين سياسى به زيرساختارها و ويژگى هاى فرهنگى، روانى ايرانيان و پيشينه تاريخى ايران زمين بوده است. گسترش حكومت مشروطه در سرزمينى كه استبدادزدگى در تمامى نهادهاى حكومتى، قومى، خانوادگى و فردى آن ريشه دوانده است، نتيجه اى جز اعدام، تبعيد و انزواى رهبران اين حركت ها نداشته است. اگر در دوران مشروطه، رهبران نهضت از توجه به ساختار روانى اجتماعى مردم و تنظيم حركت و رهبرى جنبش در قالب ظرفيت جامعه بازماندند، متاسفانه در دهه هاى پس از آن نيز رهبران و فعالين سياسى از مقوله بازشناسى هويت تاريخى و روانى ايرانيان غفلت ورزيدند. عموماً روشنفكران ايرانى فرآيند گذار جامعه ايران - از شكل سنتى و استبدادى آن به حكومت قانون- را براساس ويژگى هاى تاريخى و خصوصيات روانى شهروندان غربى كه در آثار جامعه شناسان و روانشناسان اروپايى مانند ماركس، فرويد و... ترسيم شده بود بنيان نهادند و بدون كنكاش در تاريخ و بررسى روند شكل گيرى حكومت هاى قبيله اى در ايران پايه هاى جنبش هاى مبارزاتى را با الگو بردارى از جوامع غربى پى ريزى كردند. به عنوان نمونه پيشروان جنبش كمونيستى ايران ساختار طبقاتى و توده اى ايران را براساس الگوى ماركس ترسيم مى كردند. حال آنكه جريان تحولات و گذشته تاريخى كشور ما با اين روند منطبق نبوده است.۱ دليل ديگر ضرورت شناخت ويژگى هاى جامعه ايران و ايرانيان ويژگى متفاوت گذار به دموكراسى با ساير انقلابات است. چرا كه تحقق دموكراسى نيازمند پذيرش مسئوليت اجتماعى و خواست و مشاركت تمامى مردم است. در حالى كه در انقلابات آرمان خواهانه، گروهى مبارز و پيشرو به نيابت از مردم سكان جنبش را در دست مى گيرند. حال سئوال اساسى اين است كه ما ايرانيان با پيشينه تاريخى و باورها و فرهنگ خويش تا چه ميزان رغبت و آمادگى جهت ايجاد جامعه مدنى داريم و چگونه مى توانيم با ويژگى هاى كنونى كه ريشه در عقايد، باورها، آداب و سنن ما دارد فرآيند گذار به دموكراسى و برقرارى جامعه مدنى را طى كنيم؟ براى جواب به اين سئوال شناسايى سه مقوله اساسى كه آنها را اضلاع مثلث گذار به دموكراسى مى ناميم براى نسل اصلاح طلب كنونى ضرورى است. ضلع اول اين مثلث همان ايرانى شناسى و كنكاش در ساختارهاى اجتماعى جامعه و ويژگى هاى روانى ايرانيان است كه خوشبختانه در سال هاى اخير در اين زمينه تحقيقات و مطالعات قابل توجهى انجام گرفته كه از آن جمله مى توان به كتاب هاى جامعه شناسى خودمانى (حسن نراقى)، ما چگونه ما شديم (صادق زيباكلام)، استبداد و اقتدارگرايى (دكتر مسعود تهرانى) و... اشاره كرد، كه البته شناخت هرچه بيشتر اين مقوله از جنبه روانشناسى شهروند ايرانى و تاريخ شناسى تحقيقى (مانند آنچه در كتاب ما چگونه ما شديم انجام شده است) و نه صرفاً روايتى از ضروريات و زمينه هاى نيازمند به تحقيق است. دومين مقوله (ضلع دوم مثلث) آشنا كردن شهروندان و طبقات مختلف مردم با فرهنگ اصلاحات و تعاريف آن است. عباراتى چون مردم سالارى، جامعه مدنى، سازمان هاى غيردولتى يا ان جى او، مدارا، تسامح، مشاركت مدنى، اصل تفكيك قوا و بسيارى ديگر هنوز به درستى در گستره جامعه ايران معرفى نشده اند و تا زمانى كه تصوير شفاف و درستى از مردم سالارى در اذهان عمومى نقش نبسته باشد و مردم با ماهيت آن آشنا نباشند، پديده گذار به دموكراسى و جنبش اصلاح طلب كارا و گره گشا نبوده سرانجام مقوله سوم گذار به دموكراسى و تحقق جامعه مدنى با ويژگى هاى كنونى است، بدين معنى كه چگونه ما ايرانيان مى توانيم با ويژگى هاى كنونى و ساختار فرهنگى، روانى فعلى پس از شناخت دقيق جامعه مدنى، دموكراسى، خصوصيات شهروند جامعه مدنى و حكومت هاى مردم سالار فرآيند گذار به دموكراسى را طى كنيم. چگونگى فرآيند تحقق مردم سالارى و جامعه مدنى مى بايست با در نظر گرفتن تمامى ويژگى هاى ايرانيان فرآيندى منحصر به جامعه ايران باشد، تعيين الگوهاى رفتارى و شخصيتى براى مردم و بسط فرهنگ مشاركت، مدارا در كوچك ترين نهادهاى اجتماع مانند خانواده، محل كار مى تواند بستر فرهنگى جهت تمرين و پذيرش گذار را براى اكثريت جامعه آماده سازد. در شرايط كنونى تلاش محققان براى ايجاد اين الگوها و بسط آن توسط رسانه ها به زبانى فراگير، رسالت تاريخى پيشروان اصلاحات است.

پى نوشت:

۱- نگاه كنيد به فصل اول كتاب ما چگونه ما شديم اثر دكتر صادق زيباكلام و همچنين استبداد دموكراسى و نهضت ملى نوشته دكتر محمدعلى همايون كاتوزيان

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...