رفتن به مطلب

شاهد بازی در ادبیات فارسی


anvil

ارسال های توصیه شده

گزارش و چکیده ای از کتاب"شاهد بازی در ادبیات فارسی" تالیف دکتر سیروس شمیسا

 

 

اساساً ادبیات غنایی ما ادبیات همجنس گرایی است.

فقط در ادبیات معاصر است که در آن به طور گسترده ای با معشوق مونث سر و کار داریم

در کتاب بیهقی از عشق سلطان محمود غزنوی به ایاز یا عشق برادر سلطان محمود به غلام ترکش طغرل سخن رفته

در دوره صفویه در برخی شهرها اَمرد خانه هایی دایر بود که به صورت رسمی با مجوز کار می کردند و حکومت از آنها مالیات اخذ میکرد.

در قدیم عاشق برای معشوق حکم پدر را داشته و او را به سر و سامان می رساند و از او محافظت می کند

در دیوان ایرج میرزا هم عاشق مکلف است خدمت معشوق کند و به قول شاعر برای او هم پدر باشد هم مادر

اسم ها و اصطلاحات

عشق مرد به مرد در طول تاریخ از دیدگاه های مختلف با اسم ها و اصطلاحات مختلفی مطرح شده است:

شاهد بازی ، نظربازی ، جمال پرستی، لواط، لواطه، اِغلام، کار، بچه بازی ... به شخص مفعول معشوق، اَمرد، مابون، شاهد، منظور، مفعول، کودک، مخنث، نوخط، بی ریش ، پسر، ساده ، ساده رخ ، اُبنه یی ... گفته اند

به شخص فاعل : غلامباز، جمال پرست، صورت پرست، بچه باز، موزون ... گفته شده است.

ورود این پدیده اجتماعی در ایران از سرزمین یونان و ترک بود اما با دو زاویه متفاوت

همجنس گرایی در ایران باستان سابقه نداشته. در عرب هم مسبوق به سابقه نیست

این پدیده از یونان رواج یافته و ابتدا در اندیشه های فلسفی رسوخ کرده.. عشق مرد به مرد در فلسفه یونان عشقی جدا از تمایلات جنسی ست و جنبه عرفانی و ملکوتی دارد.. اگرچه در جامعه یونان نیز این عشق با روابط جنسی دیده می شده.عشقی که امروزه ما به نام عشق افلاطونی می شناسیم و شاید در فرهنگ عام به ندرت کسی بداند این عشق همان عشق مرد به مرد است.

اما در فرهنگ ترک عشق مرد به مرد صرفاً با گرایشات جنسی و جسمی همراه است.

در فلسفه عرفانی یونانی این عشق تمرینی برای عشق الهی ست زیرا فاقد هر گونه سودجویی و کامیابی ست .. بر عکس روابط با زن که بر پایه خواست انسانی ِ بقا نسل است.. اما عشق مرد به مرد را باعث رشد و ترقی جامعه می دانستند و آنچه مستحسن است عشق به زیبا رویی عالِم و فرهیخته است. معشوق حکم مربی را دارد.

در جامعه یونان ازدواج قانون بود، زین رو افلاطون در کتاب رساله مهمانی گفته بود اگر ازدواج قانون نبود مردان بزرگ هرگز تن به آن نمی دادند. و زن را موجودی حقیر میدانست. عشق به مردی زیبا رو پی بردن به صنع آفرینش خداست و اولین پله ترقی تا آن که سالک دریابد بدن معشوق او جلوه گاه زیبایی های آفرینش است و بدن دیگران نیز همین گونه است پس عاشق به یک معشوق بسنده می کند

از نشانه های معشوق یونانیان روئیدن موی در رستنگاه آنهاست

در حالی که در ایران معشوق تا وقتی زیبا روی محسوب می شود که ریش صورتش هنوز رشد نکرده..

فلسفه یونانیان در افکار کسانی چون ابن فارابی و ابن سینا منعکس شده و ابن سینا معشوق مرد را بدون روابط جنسی امری نکو می گمارد و روابط را تا آغوش کشیدن و بوسه مجاز می داند

در ادبیات فارسی ما هر دو جنبه این پدیده وجود دارد..

جالب است که شاهد بازی در فرهنگ هند وجود ندارد زیرا هندیان در فرهنگ خود مقام بسیار بالایی برای زن قائل هستند

در عرب جاهلیت نیز شاهدبازی وجود ندارد و تا یکی دو قرن بعد از اسلام نیز مدرکی در این باره نیست.

ذکر معشوق مذکر در عهد عباسیان در شعر عرب پیدا شد و پیش از آن هم سابقه نداشت

مبدع آن والبه بن الحباب شاعر اهل کوفه است و این نوع شعر از طریق ابونواس به شعر فارسی راه یافت و همه گیر شد

ابونُواس در اصل ایرانی است. در اهواز متولد شد و در بصره تحصیل کرده

در متون نثر عربی به وفور حکایاتی از شاهد بازی می توان جست ، جالب است که در اکثر این نوع حکایات به نوعی پای ایرانیان در میان است و گویی بدین وسیله قصد بد نام کردن عنصر و آئین ایرانی در کار است.

قوم لوط نخستین لواط کننده ها

داستان قوم لوط که در قرآن نیز یاد شده ماجرای مرد گرایی و جماع مردان با یکدیگر است. در داستان آمده که مردان آن قبیله قصد همخوابی با 12 فرشته ای را داشتند که از سوی پروردگار آمده بودند. این فرشتگان در خانه لوط سکنی گزیدند اما از طریق همسر لوط مردان قبیله آگاه شدند و به خانه لوط حمله کردند. خداوند نیز به لوط گفت که با خانواده اش آنجا را ترک کند و در گذر وادی به پشت سر خود نگاه نکند . همسر لوط در راه به پشت سر خود نگاه کرد و خدا او را تبدیل به ستونی از نمک کرد.

سپس قوم لوط را سنگسار کرد و شهر را ویران و خراب کرد. بیت سعدی یادآور این داستان است

با بدان یار گشت همسر لوط خاندان نبوتش گم شد

سگ اصحاب کهف روزی چند پی نیکان گرفت و مردم شد

شاهدبازی در زمان سامانیان اندک اندک که ترکان در شمار لشکریان وارد شدند آغاز شد. و در عصر غزنویان رواج یافت

معشوق لشکری یا لعبت سپاهی

در دوره غزنوی معشوق مذکر معمولاً ترکان لشکری هستند. ازین رو صفاتی جون عربده جویی، بی وفایی، جفاکاری، سست پیمانی،خونریزی و ظلم جزو مختصات معشوق شعر فارسی می شود. مختصات جسمی ایشان چون چشم تنگ، کمر باریک، قد بلند، زلف برتافته است (توضیح آن که زلف وصف موی مذکر است و لفظ گیسو برای مونث به کار می رود)

نگاه معشوق تیر و ابروی او کمان و زلفش کمند است... پس معشوق ادبیات ما عمدتاً نظامی هستند.

لشکر برفت و آن بت لشکرشکن برفت

هرگز مباد کس گرفتار لشکری

کنیز و غلام جزو اموال ناطق محسوب می شد(در برابر صامت که زر و سیم است) و حق داشتند با اموال خود هر چه می خواهند انجام دهند. خرید و فروش برده به حدی رواج دارد که در فقه اسلامی هم احکامی دارد. در فقه هم در مورد مجامعت با کنیزان و فرزاند دار شدن از او و قانون ارث قوانین وجود دارد و هم در مورد مجامعت با غلامان.

معشوق بنده یا لعبت سرایی

نوعی دیگر معشوق مذکر معشوق بنده است. خرید و فروش برده و بنده امری متداول بود. در اینجا رابطه عاشق و معشوق رابطه ارباب رعیتی است. یکی از مضامین شعر فارسی این است که شاعر عاشق بنده فرد دیگری می شود.

"از قوانین فقهی ست جماع با غلام خود مباح و با غلام دیگری حرام است"

بهترین نوع معشوق ریدکان هستند. یعنی غلامان کم سن و سال که سبزه عذار ندارند.(ریش در نیاورده اند) کلمه ریدکان از رود به معنای پسر مشتق شده است.

فرخی در قصیده ای افسوس می خورد که معشوق او با آنکه پانزده سال بیش ندارد ریش در آورده.

آن سمن عارض من کرد بنا گوش سیاه

دو شب تیره برآورد ز دو گوشه ماه

سالش از پانزده و شانزده نگذشته هنوز

چون توان دیدن آن عارض چون سیم سیاه

روزگار آنچه توانست بر آن روی بکرد

به ستم جایگه بوسه من کرد تباه

شب نخسبم زغم وحسرت آن عارض و روز

تا به شب زین غم و زین درد همی گویم آه

نظربازی

معاشقه چشمی و ایما اشارات معشوق با نگاه .. در دربار شاهان اگر کسی به غلام شاه نظر می انداخته به اصطلاح امروز به رگ غیرت شاه بر می خورده و گاه خون آن خائن جسور را می ریخته..

از شاخه های سنت وصف معشوق مذکر وصف شاه و ممدوح است به صورت معشوق. چنانچه بسیاری از غزلیات به ظاهر عاشقانه حافظ در مدح شاه شجاع است

در بیت زیراز حافظ " کار" به معنای لواط و فحشاست

دوستان دختر رز توبه ز مستوری کرد

شد "برِ" محتسب و" کار" به دستوری کرد

یکی از مکان هایی که در آن با معشوق مذکر اتفاق ملاقات می افتد گرمابه است.

در اشعار انوری ابداً نباید عشق مرد به مرد را روحانی پنداشت:

پیراهن گل دریده شد بر تن گل شلوار تو پی نُما چو پیراهن گل

ای خرمن کون تو به از خرمن گل جایی که بود کون تو کون زن گل

لینک به دیدگاه

صوفیان امردباز

اَمرَد بازی به وفور میان صوفیان رواج داشت و صوفیان مخالف عده قلیلی را تشکیل می دادند.. از جمله ابن عربی، شهاب الدین سهروردی، بهاء الدین ولد پدر مولانا، شمس تبریزی و مولانا

معنی حدیث امرد

در کتب صوفیه حدیث عجیبی است : "رایتُ ربی المعراج علی صور امرد ( خدای خود را در شب معراج به صورت جوان امردی دیدم)

حدیث ناظر به روایت الله جمیل و یحب الجمال و مذهب جمال پرستان که معتقد بودن خدا را باید در جمال خوب رویان جست

سعدی

از شاعران شاهد باز است که به صراحت در جای جای اشعار خود از معشوق مذکر سخن گفته.

در باب پنجم گلستان حکایات فراوانی از عشق بازی های ذکر می شود

اما انجا که سعدی چون معلمی به تربیت و پند مشغول است جالب است که به خانواده ها نصیحت می کند پسران خود را از دست امردبازان حفظ کنند. و مردان را به ازدواج با زنان ترغیب می کند و از شاهد بازی منع:

مکن بد به فرزند مردم نگاه که فرزند خویشت برآید تباه

در آن دوره یکی از دغدغه های خانواده ها حفظ فرزندانشان از این گونه تجاوزها بوده تا حدی که برای فرزندانشان مراقب می گذاشتند و یکی از موتیف های شعری گلایه معشوق از دست این گونه نگهبان هاست

در آن عصر حتی شوخی با اطفال را جایز نمی شمردند. و والدین زمانی از این معضل خلاص می شدند که فرزند آنها ریش در آورد

سعدی در غزلیات خود نیز از شاهد بازی سخن گفته اما این غزلیات به حدی لطیف است که امروزه کسی گمان نمی کند که این معشوق مذکر است

حافظ

معشوق او نیز بی شک مذکر است این سنت در عصر او به حدی قویست که معشوق شعر وی ممدوح اوست و گاهی معشوق آسمانی و گاهی زمینی

حافظ گاهی صریحاَ از معشوق مذکر نام برده است

دل من در هوای روی فرخ بود آشفته همچون موی فرخ

عبید زاکانی

یکی از عادات مذموم تجاوز به کودکان بوده

عبید در جواب صوفی که گفته" از کودکان نا بالغ به میان پای قانع شوید تا شفقت بجای آورده باشید " از آنجا که در قرآن مجید جزو مواعید بهشتی از غلمان سخن رفته است عبید به طنز می گوید:

"از جماع نو خطان بهره تمام حاصل کنید که این نعمت در بهشت نیابید"

 

از دلایل متعدد این پدیده شاید یکی این باشد که این ترکان مهاجم معمولاً زندگی نظامی داشتند و شب و روز در اردوگاه های نظامی به سر می بردندو لذا بین آنها امکان چنین حشر و نشر هایی فراوان بوده.

سوءاستفاده از مستان نیز مرسوم بوده

از دیگر سنن ادبی غلامبارگی با مستانی بوده که از شدت مستی در گوشه ای می افتادند و شکار شاهد بازان می شدند

از برخی حکایات عبید معلوم می شود که اساساً ترکان به قفا میل داشتند و با زنان نیز همین معامله را می کردند

با آنکه عمل لواط شیوع فراوان داشت وقباحتی را که امروزه دارد نزد قدما نداشت اما مابون بودن(مفعول واقع شدن) حکم بی آبرویی را داشت

دوره صفویه افشاریه و زندیه اوج این جریان است

هرج و مرجی که در دوره صفویه آغاز شد تا دوره ثبات قاجار نیز به طول انجامید.

یکی از مضحک ترین شغل های دربار زندیه لعاب چی بود.. کسانی که در دربار بر پشت امردان لعابی میزدند تا نزدیکی راحت تر صورت گیرد

ایرج میرزا در یکی از اشعار خود این مساله را بیان میکند که چرا ایرانیان به بچه بازی شهره شده اند و علت آن را عدم حضور زن در جامعه می داند.. در آن زمان همجنس بازی در غرب مرسوم نبوده.

بدینجا چون رسید اشعار مخلص پریشان شد همه افکار مخلص

که یارب بچه بازی خود چه کارست که بر عارف و عامی دچار است

چرا این رسم جز در ملک ما نیست وگر باشد بدین سان بر ملا نیست

اروپایی بدان گردن فرازی نداند راه و رسم بچه بازی

که تا این قوم در بند حجابند گرفتار همین شیء عِجابند

حجاب دختران ماه غبغب پسر ها را کند همخوابه شب

تو بینی آن پسر شوخ است وشنگ است برای عشق ورزیدن قشنگ است

نبینی خواهر بی معجرش را که تا دیوانه گردی خواهرش را

دوره پهلوی

شاهد بازی در دوره پهلوی در ادبیات منعکس نشد و به دلیل رشد فرهنگی و حضور زن در جامعه از عادات و رسوم مردم رخت بر بست، تا آن که نوع فرنگی آن یعنی ازدواج مرد با مرد در ایران سر و صدا برانگیخت

پایان بحث

زبان فارسی از معدود زبان هایی ست که ضمیر مونث و مذکر در آن متمایز نیست به همین دلیل بسیاری از مخاطبان نمی دانند که اشعار لطیف و با سوز و گدازی را که می خوانند در مورد معشوق مرد است. کجا در جامعه بسته آن روزها زن عربده جو مست بوده و یا حق درشتی و عتاب با مرد را داشته.. یا نیمه شب از خانه می توانسته بیرون بی آید. یا می رقصد و در بزم ها شرکت میکند این وصف ها کجا و زن مظلوم ایرانی کجا. زن ها را تنها برای تولید مثل می خواستند و با نحوی بسیار تحقیر آمیز با آن ها رفتار می شده .. حتی مخاطب قرار دادن زن را دور از مردانگی می دانستند.. در کل دیوان حافظ حتی یک بار نام دختر را نمی شنویم

پیرهن چاک و غزلخوان و صراحی در دست

نیمه شب دوش به بالین من آمد بنشست

سر فرا گوش من آورد و به آواز حزین

گفت ای عاشق دیرینه من خوابت هست؟

معشوقی که نیمه شب آوازخوان و صراحی در دست و مست به خانه عاشق می آید مسلماً مرد است نه زن که در محیط شهرهای قرون وسطایی حتی غروب نیز نمی توانسته در معابر به راحتی آمد و شد کند.

همجنس گرایی پدیده ای اجتماعیست که در ایران به دلایل متعددی رخ داده .. جای این بحث همیشه در متون ادبی خالی ست . بی شک از اصلی ترین علل این کتمان حقیقت قبحی ست که بیان این موضوع در بر دارد. کتاب بسیار با ارزش استاد گرامی دکتر سیروس شمیسا اطلاعاتی هرچند مختصر را در اختیار خوانندگان گرامی قرار می دهد. کتاب شاهد بازی در ادبیات فارسی تنها منبع تحقیقی موجود است که به صورت اختصاصی به این موضوع پرداخته. این کتاب در سال 82 انتشار یافت اما از بازار جمع و چاپ آن ممنوع شد.

در نظر بازی ما بیخبران حیرانند

من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...