رفتن به مطلب

ژست سواره نظام !


ارسال های توصیه شده

[h=4]ژست سواره نظام

کوشان مهران

[/h]

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

در دهه 1870 کنگره ایالات متحده سنگ بنای نخستین پارک ملی این کشور به نام «یلواستون» را بنا بر دلایل زیباشناختی بنا نهاد. در آن دوره هیچ دلیل عقلانی برای پایداشت «خرس گریزلی» و «گرگ خاکستری» مطرح نبود و در چند سال قبل نیز پیشنهاد تعدادی از نمایندگان دل نگران نابودی «بیزون آمریکایی» (بوفالو) به این دلیل که این جانور مهمترین منبع غذایی سرخ پوستان دشت های «گریت پلین» بود، رد شد.

پس از تصویب موجودیت پارک ، نخستین اقدام دولت مردان ایالت «مونتانا» ارسال یک هنگ سوار نظام مجهز و جنگ آزموده به یلواستون بود. در آن دوره دانش جانور شناسی و بوم شناسی برای تصمیم گیرندگان ناآشنا نبود ولی تجربیات گذشته ثابت کرده بود که پایداشت پارک و پایه گذاری شرایط مطلوب نیاز به سوارنظام دارد و نه دانشگاه دیدگان.

شاید بتوان یکی از مهمترین علل نابودی «اوک بزرگ» (پرنده ای شبیه به «پافین» ولی درشت پیکر و فاقد قدرت پرواز ) در محدوده اقیانوس اطلس را علاقه بیش از حد مجموعه داران و دانشمندان به گردآوری آخرین نمونه های این پرنده دانست.

از دهه 1830 که نسل اوک بزرگ رو به قهقرا می رفت، بیشتر ماهیگیران ایسلندی به دنبال یافتن تخم و یا خود اوک بزرگ برای فروش به دانشمندان و مجموعه داران بودند. تا سال 1840 بیشتر مشاهدات ثبت شده اوک بزرگ مربوط به نمونه های کشته شده بود تا زنده.

در آخرین سال های قرن نوزدهم نیز عده ای از دانشمندان آمریکایی که گمان می کردند نسل گونه ای از فلامینگوی بومی شیلی در آستانه نابودی است، آخرین نمونه ها را که 120 و یا 150 فرد بود، شکار کرده و به گمان خود به دانش خدمت نمودند. تا اواسط قرن بیستم که کلونی دیگری از این فلامینگو یافت شد همگان گمان می کردند که آخرین نماینده نسل این گونه در آرشیو موزه ها و مجموعه داران وجود دارد.

در سال 1880 تخمین زده می شد که تنها 80 «کرگدن سفید جنوبی» در سرزمینی که اکنون اتحادیه آفریقای جنوبی نامیده می شود، برجای مانده است. با حفاظت اصولی تعداد این زیرگونه کرگدن سفید در آفریقای جنوبی در نخستین سال های قرن بیست و یکم بیش از 14 هزار فرد بود و به کشورهای دیگری چون زامبیا و کنیا و بوتسوانا (و برای جذب گردشگر به زیستگاهی که هرگز نبود، یعنی سنگال) با موفقیت معرفی شد.

ولی از سال 2009 ناگاه گزارش های یافتن جنازه های کرگدن های سفید قاچاق شکار شده به شدت افزایش یافت. در سال 2009 تعداد 122 لاشه، سال 2010 تعداد 333 لاشه و در سال 2011 تعداد 300 لاشه کرگدن یافت شد. بررسی های نیروی پلیس، حقیقت تلخی را هویدا ساخت؛ در مواردی مدیران پارک های ملی نیز با شکارچیان قاچاق در ارتباط بودند!

برای سامان دادن به این روند نگران کننده، دولت، نیروهای مسلح ارتش را در کنار محیط بانانی کارآزموده و فساد ناپذیر را به عنوان مامور کنترل زیستگاه های کرگدن گمارد و برای یافتن سرشاخه های قاچاق دست به دامن پلیس ایالات متحده شد.

همین معضل در «تساوو»، سرزمین شیران بدون یال متهم به آدمخواری، کنیا روی داد. در اوایل قرن بیستم بوته زار ها و خارستان ها سطح وسیعی از کنیا را پوشانیده بودند ولی برای گسترش سطح زمین های کشاورزی ، بسیاری از این سرزمین ها تغییر کاربری داده و به طبع جانوران بسیاری متضرر شدند.

فرم قلاب مانند لب بالای کرگدن سیاه، جانور را متخصص تغذیه از جوانه خاربن ها کرده است. در مناطقی که خارستان ها به زمین کشاورزی بدل می شدند، کرگدن های نزدیک بین و خشمناک تهدیدی جدی به حساب می آمدند. تنها در یک منطقه، شکاربانی سفید پوست 500 کرگدن سیاه را از پای بدر آورد.

در سال 1960 برآورد می شد که در جنوب صحرای آفریقا در حدود 60 هزار کرگدن وجود دارد ولی از دهه 1970 با افزایش رفاه اقتصادی در چین، تقاضا برای شاخ کرگدن شدت گرفت. برای نمونه ظرف 10 سال تعداد کرگدن های سیاه جمهوری آفریقای مرکزی از سه هزار فرد به صفر رسید و آخرین گزارش زیرگونه غربی کرگدن سیاه به سال 2008 در شمال کامرون محدود می شود.

دولت کنیا برای پایداشت آخرین کرگدن های سیاه در تساوو که آخرین نماینده زیستگاه خارستان در این کشور است مجبور به استفاده از نیروهای مسلح ارتش شد. سربازان بدون رودربایسی روی هر شکارچی قاچاق کرگدن به قصد کشت، آتش می گشودند. نعداد تلفات متخلفان هیچگاه اعلان نشد ولی در حال حاضر جمعیت کرگدن های سیاه از آرامش برخوردار بوده و به تدریج در حال افزایش هستند.

در تمامی کشورهایی که پایداشت محیط زیست برای آنها از ارزش برخوردار است در لحظات حساس تصمیماتی گرفته می شود که شاید باب میل کارشناسان و پژوهشگران صرف دانشگاهی نباشد.

در غرب وحشی آمریکا مثالی است به نام «ژست سواره نظام»؛ یعنی در ایالات غربی که هنوز مدنیت ریشه ندوانده بود اعمال قدرت سواره نظام (البته در راستای اعمال قانون و نه زورگویی) راهکاری برای آرام نگاه داشتن جامعه نوپای آن هنگام می بود.

شاید تیرباران سه سرباز ارتش سرخ شوروی که در کوران جنگ جهانی دوم، یک «بیزون اروپایی» را درلهستان شکار کردند جاهلانه به نظر برسد ولی در موارد حساس اعمال زور و رعب اسلحه بهترین و آخرین راه کار است.

شاید بسیاری از ما داستان «ماهی کورغارزی لرستان» را شنیده باشیم که عده زیادی از آن به وسیله دانشجویانی گرفتار شدند که از قضا دانشجوی محیط زیست بودند.

با توجه به موارد یاد شده که مستند هستند، تنها راهکار پایداشت این باقیمانده زیگونگی ایران اعمال زور در کنار قانون است. در این سه دهه خلع سلاح شکاربانان، استفاده از کارشناس و کارشناس ارشد به عنوان محیطبان و پژوهش های دانشگاهی صرف، وضعیت عرصه های طبیعی کشور را به وضعی رسانیده که تا کنون بیش از 100 محیطبان خونشان برای پاسداری از محیط زیست به زمین ریخته است.

نباید خود را فریب دهیم. در شرایط فعلی محیطبان کارآزموده و دارای اطمینان خاطر بیش از دانشگاهیان صرف مورد نیاز عرصه های طبیعی است. گیریم که همه پرسنل سازمان محیط زیست دارای مدرک دکترا شوند، آیا این خیل دکتر کمکی به افزایش نسل گوران توران می کند؟ (از واگذاری های نایبند، خجیر و هفتاد قله سخنی به میان نمی آوریم)

استفاده صرف از نرم افزار های قفل شکسته و نگاشتن مقالات علمی (که حرف و حدیث زیادی در آن است) و پیروی از مدهایی مانند دوربین تله ای، ضامن بقای غنای طبیعی کشور نخواهد بود.

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...