Afsaneh.M 19632 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۹۰ مقدمه دور جديد مطالعات آمايش سرزمين كه دو بار تجربه عملي و دانش آمايشي تهيه و تدوين را به عنوان پشتوانه فكري با خود دارد در سالهاي اخير شروع شده و با رويكردي جديد به مفهوم برنامهريزي تلاش دارد با استفاده از تجربه مطالعه قبلي، برنامهريزي علمي، منطقي و مناسب براي افق 1404 در يك مقياس كلان ملي و منطقهاي تهيه و از اول برنامه پنجم به مرحله اجرا درآورد. در همين خصوص مركز ملي آمايش با تهيه ضوابط ملي آمايش سرزمين در افق 1404 و تعيين محورهاي توسعه ملي و استاني، نظريه پايه توسعه استانها را تدوين و جهت تهيه طرح آمايش به استانها ابلاغ كرده است. متعاقب ابلاغ اين نظريه شرح خدمات تفصيلي مطالعات آمايش استانها نيز تهيه و به عنوان شرح خدمات تيپ به همه استانها ارسال گرديده و استانها موظف گرديدهاند براساس اين شرح خدمات طرح آمايش استان را تهيه و به مركز ملي آمايش ارسال دارند. واقعيت اين است فرايند در نظر گرفته شده جهت تهيه طرح آمايش ملي و استاني شايد داراي هيچ پشتوانه علمي، نظري و تجربي نباشد و تنها تجربه جديدي باشد كه دانش آمايشي كارشناسان را در بدنه برنامهريزي كشور تقويت نموده و سابقه مطالعات مرتبط با طرحهاي توسعه ملي و منطقهاي را در مقياس كتابخانهاي تقويت كند. انتظار ميرفت دور جديد مطالعات آمايش با توجه به تجربه ناموفق مطالعات قبلي توجه بيشتري به برنامهريزي در مقياس منطقهاي داشته باشد و منطقه را به مفهوم و ابعاد واقعي آن مورد استفاده قرار دهد. مطلب حاضر نقدي است به رويكرد جديد مطالعات آمايش كه به مهمترين مسائل مطرح در خصوص مطالعات آمايش و فرايندهاي آن ميپردازد. 2 لینک به دیدگاه
Afsaneh.M 19632 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۹۰ مفهوم منطقه ... كدامين معيار؟ وقتي بحث از مطالعات آمايش صورت ميگيرد اولين موضوعي كه بيدرنگ به ذهن خطور ميكند منطقهبندي، توانهاي اكولوژيكي و تدوين برنامهها در سطوح ملي ـ منطقهاي و محلي است. منطقهبندي از محوريترين بحثهاي آمايش سرزمين است كه در مطالعات اخير آمايش سرزمين از مفهوم واقعي خود خارج شده و به جاي منطقهبندي كشور براساس ويژگيهاي همگن جغرافيايي، اقتصادي و اجتماعي، 8 منطقه نظارتي بر مطالعات آمايش استانها تعريف شده كه هيچ تطابقي با وظايف مناطق در آمايش ندارد و صرفاً جهت هماهنگي استانها با كارشناسان دفتر آمايش و توسعه پايدار تعريف گرديده است. سؤال اينجاست واقعاً برداشت ما از مفهوم منطقه چيست؟ آيا منظور، منطقه عملكردي (Functional region) است، منطقه همگن (homogenous region) است، منطقه برنامهريزي (programming region) است يا به مفهوم جديد آن منطقه نظارتي!! جدا از آن اصلاً هدف ما از منطقهبندي در مطالعات آمايش چيست؟ براي روشن شدن موضوع منطقه و مفهوم آن در مطالعات آمايش كه ساليان سال بين اقتصاددانان و برنامهريزان شهري با برداشتي متفاوت طرح گرديده ضروري است مفهوم منطقه به دقت مورد كنكاش قرار گيرد. نظريهپردازان توسعه منطقهاي، منطقه را محدودهاي مشخص با كاركردهاي همسان و شرايط و ويژگيهاي جغرافيايي، انساني و اجتماعي مشترك ميدانند كه همگني ويژگي بارز آن است و اقسام مختلفي از قبيل منطقه عملكردي، منطقه همگن (متجانس) و منطقه برنامهريزي را شامل ميشود كه هركدام ويژگي خاص خود را دارند ولي وجه مشترك آنها همگني و شباهت در ويژگيهاي اقتصادي و اجتماعي و طبيعي بدون توجه صرف به مرزهاي سياسي و اداري است. بدينترتيب منطقه عملكردي، محدودهاي جغرافيايي است كه براساس سنجههايي منتخب، داراي عملكرد يكسان ميباشد و معيار آن تحليل جريانهاي اقتصادي و اجتماعي است. منطقه همگن آن، محدوده جغرافيايي است كه از نظر ويژگيهاي خاص جغرافيايي و اقتصادي داراي شرايط همگن هستند و معيار آن بيشتر ويژگيهاي جغرافيايي است. تركيبي از اين دو نوع منطقهبندي چارچوب مفيدي براي تعيين مناطق برنامهريزي را فراهم ميآورد. لوئيس كيبل منطقه برنامهريزي را آنچنان محدودهاي تعريف كرده كه به اندازهاي وسيع است كه ارتباطات عملكردي و همگنيهاي دروني آن، توزيع جمعيت و فعاليت را در پهنه آن همگن ميسازد، و در عين حال به اندازهاي محدود است كه بتوان همه مسائل برنامهريزي آن را، يكجا ديد و حل كرد. بر همين اساس كليسون منطقه برنامهريزي را واجد شرايط زير ميداند: - ساختار اقتصادي ـ اجتماعي و فضايي همگن يا به هم پيوستهاي داشته باشد. - دست كم واجد يك مركز رشد باشد. - در حل مشكلات اقتصادي و برنامهريزي داراي وحدت رويه بوده و در اجراي تصميمات و برنامهها تمركز داشته باشد. - وسعت آن به حدي باشد كه بتوان برنامههايي براي سامان دادن توزيع انسانها و فعاليتها، و اجراي طرحهايي در مقياس وسيع اقتصادي تدوين و اجرا كرد. اگرچه در اين منطقة برنامهريزي از مرزهاي سياسي نيز جهت منطقهبندي استفاده ميشود ولي لزوماً استانهاي يك كشور هركدام يك منطقه محسوب نميگردند بلكه ممكن است چند استان يك منطقه و يا يك استان مستقلاً يك منطقه برنامهريزي تعريف گردد. پس همگني در شرايط و ويژگيها، معيار اصلي و پايهاي منطقهبندي است و ضروري است جهت اجرايي كردن مطالعات آمايش ملي، برش منطقهاي آن با تعريف و تعيين دقيق منطقه، تجزيه و تحليل منطقه و تدوين استراتژيهاي توسعه منطقه پيگيري شود. برنامه چهارم توسعه اقتصادي ـ اجتماعي و فرهنگي كشور محمل قانوني آنرا نيز فراهم ساخته و لزوم منطقهبندي كشور از ديدگاه آمايش سرزمين را در ماده 77 بيان كرده و به دولت اجازه داده است به منظور هماهنگي در امور عمراني و توسعهاي بين استاني نسبت به منطقهبندي كشور از ديدگاه آمايش سرزمين و ايجاد نهادهاي هماهنگ كننده و تعيين وظايف آنها در سطح فرا استاني اقدام نمايد. حال مركز ملي آمايش چگونه اين وظيفه سنگين و اصل محوري آمايش را تنها در قالب يك كارگروه نظارتي تعريف كرده سؤالي است كه ذهن كارشناسان و متخصصين امر برنامهريزي و توسعه را در استانها به خود مشغول داشته است. 2 لینک به دیدگاه
Afsaneh.M 19632 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۹۰ منطقهبندي به چه منظور؟ واقعيت اين است ساز و كارهاي اجرايي و اداري آمايش ملي مطابق با ساز و كارهاي اجرايي و اداري كشور نيست از يك طرف ظاهراً مطالعات آمايش مبتني بر منطقهبندي طراحي شده و سطح كشور به 8 منطقه نظارتي تقسيم شده ولي بدون توجه به اين مناطق نظارتي، نظريه پايه توسعه به تفكيك براي 30 استان تهيه و ابلاغ شده است بدون آنكه سطح منطقهاي نظريه پايه توسعه ملي لحاظ گردد. آيا واقعاً استانهاي واقع در يك منطقه ـ به زعم طرح آمايش ملي ـ داراي اهداف مشترك و هماهنگي در نظريه پايه توسعه هستند يا موقعيت هركدام از استانها صرفاً در ارتباط با مركز كشور تعريف و تعيين شده و تعاملات منطقهاي آنها ناديده گرفته شده است. سوال اينجاست آيا در آمايش ملي منطقهبندي صورت گرفته است؟ اگر منطقهبندي صورت گرفته است براي چه منظوري منطقهبندي كردهايم؟ در كجا از اين منطقهبندي استفاده كردهايم؟ نظريه پايه توسعه منطقهاي كجا ارائه شده است؟ آيا بهتر نبود به جاي نظريه پايه توسعه استانها نظريه پايه توسعه منطقهاي تدوين كنيم و تدوين نظريه پايه توسعه استان را به خود مناطق واگذار كنيم يا حداكثر چارچوبهاي كلي استان را مشخص كنيم. اگر استانهاي اردبيل، آذربايجانشرقي و آذربايجانغربي و زنجان يك منطقه همگن اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي محسوب ميشوند اهداف مشترك و چشمانداز مشترك اين منطقه چيست؟ اين استانها داراي چه پيوندهاي فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي هستند؟ و اصولاً چه قرابتي بين نظريه پايه توسعه اين چهار استان وجود دارد؟ آيا استان قم با آن محدوده كوچك بعنوان يك شهر ـ استان قابليت برنامهريزي در سطح منطقهاي را دارد؟ يا اصلاً اين استان ميتواند يك منطقه برنامهريزي باشد؟ و تأثيرات متروپل تهران در آن لحاظ شده است؟ و آيا اصلاً و منطقاً برنامه آمايش تهران بايد بدون قم ـ قزوين و استانهاي شمالي تدوين گردد؟ آيا اينها يك مجموعه عملكردي و متاثر از هم نيستند؟ در شرايط فعليِ نظام برنامهريزي كشور، پرداختن به سطح استاني بلافاصله بعد از سطح ملي صورت ميپذيرد. نظام موجود تقسيمات كشوري، متشكل از استان، شهرستان و بخش با الزامات توسعه منطقهاي سازگاري كامل ندارد. در حالي كه تقسيمات كوچكتر، دسترسي مستقيمتري به بودجه دولت و درجه بيشتري از مشاركت محلي را در تصميمگيريهاي اقتصادي تضيمن ميكند، تمايل به افزايش تقسيمات كشوري در تمامي مناطق كشور مشاهده ميشود، اما نيازهاي برنامهاي و آمايش كشور مستلزم پهنهبنديهاي وسيعتر و تعيين مناطق همگون و داراي عملكرد متقابل و بههم پيوستهاي است كه استانها و شهرستانهاي مجاور را به هم پيوند ميزند. حال چگونه مركز ملي آمايش تقسيمات سياسي كشور را كه صرفاً براساس يكسري مصلحتهاي سياسي ترسيم شدهاند عين منطقهبندي دانسته و آنرا مبناي برنامهريزي منطقهاي قرار داده است سؤالي است كه ذهن كارشناسان را به خود مشغول داشته است. 2 لینک به دیدگاه
Afsaneh.M 19632 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۹۰ شرح خدمات (تهيه در مقياس ملي، تدوين در مقياس محلي، اجرا در مقياس؟) يكي از اساسيترين و مهمترين بخشهاي مطالعات آمايش تهيه شرح خدمات مطالعات ميباشد كه بايد مبتني بر تبيين هدف مطالعه، مقياس آن و الزامات اجرايي منطبق بر واقعيات جامعه باشد. تجربه دو بار تهيه مطالعات آمايش در كشور ميتواند چارچوب كلي اين مطالعات را مشخص ميكند و دور اخير اين مطالعات نيز با تغييرات محسوسي در بنيانهاي فكري و انتظام اجرايي آنها شروع شده كه حقيقتاً حاكي از تحولي جديد در نظام برنامهريزي كشور مبتني بر يك روش كاملاً جديد و ابتكاري و بدون سابقه جهاني است. مروري كلي بر سرفصلهاي شرح خدمات حاكي از گسست ساختاري مباني نظري از ساير بخشهاي اين طرح است گواينكه مباني نظري اين مطالعه كه مبتني بر منطقهبندي كشور ـ آنهم از نوع نظارتي ـ است. صرفاً جهت انجام تشريفات صورت گرفته و در عمل هيچ محلي از اعراب ندارد. از طرف ديگر به نظر ميرسد محتواي شرح خدمات تركيبي از ويژگيهاي ملي، منطقهاي و محلي را در خود دارد كه مقرر گرديده تمام ابعاد اين قضيه در استانها تهيه و تدوين گردد. در اين خصوص ذكر چند نكته مهم ضروري است: اولاً بخش عمدهاي از اين شرح خدمات مبتني بر ملاحظات سياسي، دفاعي و امنيتي تهيه شده است به عبارت ديگر وزن ملاحظات دفاعي و امنيتي نسبت به ماهيت مطالعات آمايش در مقياس استاني بسيار زياد است و اصولاً پرداختن به ريز مباحث امنيتي و دفاعي نه تنها در حيطه استان قابل طرح نيست بلكه مستلزم اطلاع از سياستهاي ملي در خصوص كشورهاي همسايه و افق روابط بينالمللي است و اين بخش از مطالعات با توجه به اينكه سياستهاي كلي نظام در روابط بينالملل آنهم در افق بلندمدت براي استانها تعريف نشده به هيچ وجه در مقياس استاني قابل انجام نخواهد بود. ثانياً تعاملات منطقهاي در اين شرح خدمات ديده نشده و اصلاً مشخص نيست در طراحي و تدوين برخي فعاليتهاي با عملكرد منطقهاي مثل شبكههاي زيربنايي چگونه بايد هماهنگيهاي لازم بين استانهاي همجوار صورت گيرد در اين خصوص مسئوليت تناقضهاي منطقهاي در نهايت به عهده كيست؟ و قاعدتاً چگونه و تحت چه ساز و كاري بايد استانهاي شمالغرب كشور بعنوان يك منطقه همگن داراي شبكه زيربنايي يكپارچه و متصل باشند نه منفصل؟ آيا قرار است بزرگراههاي استان x به جادههاي روستايي استان y منتهي شود!! كدام نهاد منطقهاي مسئوليت اين هماهنگيها را به عهده دارد؟ با سيستم فعلي برنامهريزي چه لزوم و ضرورت قانوني وجود دارد كه استانهاي منطقه شمالغرب كشور را به طراحي شبكه ارتباطي يكپارچه و سلسله مراتبي متعهد بكند؟ از طرف ديگر آيا تاثيرات عملكردي كلانشهر تبريز در مطالعات آمايش استانهاي همجوار لحاظ خواهد شد؟ آيا تاثيرات اقتصادي بزرگراه ترانزيتي تهران ـ تبريز ـ جلفا و بازرگان در استانهاي همجوار بررسي خواهد شد؟ اينها سؤالاتي است كه در فرايند فعلي مطالعات امكان پاسخ مثبت به آنها وجود ندارد. ثالثاً مطالعات آمايش در سطوح ملي و منطقهاي كاري تخصصي، حرفهاي و كاملاً فني است و نيازمند تعريف گروه كاري توانمند و حرفهاي در سطح استانهاست اينكه تاكنون در سطح استانها طرح آمايش مطالعه نشده به نظر ميرسد كار تهيه اين طرح در بسياري از استانها با مشكل مواجه شود زيرا نه تنها تجربه مشخصي از اين طرح در استانها وجود ندارد بلكه آموزش به موقع نيز توسط دفتر آمايش صورت نگرفته و هنوز استانها به مفاهيم اوليه و اصول و اهداف آمايش آشنايي كافي ندارند و انتظار تدوين طرح آمايش استان با اين بدنه ضعيف كارشناسي غيرمنطقي به نظر ميرسد. رابعاً طرح كالبدي ملي و منطقهاي يكي از طرحهاي كلان و مرتبط با آمايش سرزمين است كه در دست تهيه ميباشد و بخش عمدهاي از مطالعات آن انجام شده است. اين شرح خدمات چه قرابتي با مطالعات طرح كالبدي ملي دارد و در كدام بخش آن از نتايج اين مطالعات بهره گرفته شده است؟ مطالعات طرح كالبدي و طرح آمايش در واقع مكمل يكديگر هستند ولي متأسفانه نظام برنامهريزي ما در سطح كلان متولي هماهنگ كننده ندارد و تمام سازمانها، ارگانها و نهادها خود را برنامهريز، مدير و مجري ميدانند و هنوز بعد از سالها بحث بين سازمان مسكن و شهرسازي و سازمان مديريت و برنامهريزي در خصوص مطالعات كالبدي ملي و مطالعات آمايش سرزمين و تفكيك آن به دو سازمان مذكور، حلقههاي هماهنگي بين اين دو طرح در نظام برنامهريزي كشور مفقود مانده و دو سازمان مذكور صرفاً خود را تهيه كننده اين طرحها ميدانند در حاليكه انتظار ميرود مطالعات آمايش به بحث توانهاي اكولوژيك سرزمين و توان بارگذاري جمعيت و فعاليتها در پهنه سرزمين بپردازد و طرح كالبدي مصداقهاي آنرا پيگيري و نسبت به مكانيابي فعاليتها بر اساس نتايج آمايش سرزمين اقدام كند. واقعيت اين است كه به نظر ميرسد مركز ملي آمايش سختترين راه را براي تهيه طرح آمايش انتخاب كرده است. هماهنگي مطالعات آمايش 30 استان و استخراج تناقضات و تشابهات منطقهاي و ملي آنها كاري بس دشوار و پيچيده است و به نظر ميرسد مطالعات آمايش 8 منطقة برنامهريزي بسيار آسانتر، منطقيتر و حداقل علميتر و البته عمليتر قابل تدوين و تلفيق ميباشد. 2 لینک به دیدگاه
Afsaneh.M 19632 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۹۰ مقصدمان كجاست؟ بازگشت به مبدأ!!! جهان با چنان سرعتي فرايند توسعه را طي ميكند كه خطاي برنامهريزي در آن بخصوص در كشوري مثل ايران نابخشودني است در جهاني كه علم بشر در اندك زمان 3-2 ماهه دو برابر ميشود و در هر روز آن 400 عنوان كتاب علمي جديد منتشر ميشود تكيه بر فرايندهاي برنامهريزي سنتي و متمركز نه تنها كمكي به توسعه و تعادل فضايي در كشور نميكند بلكه ما را به سمتي هدايت ميكند كه بعد از 20 سال به جاي رسيدن به مقصد رؤيايي به همان مبدأ واقعي و امروزي برگرديم و چه بسا ديگر جهان توسعه يافته آنروزي روياي دست نيافتني ما باشد. جامعه ما از نظام برنامهريزي و برنامهريزان كشور انتظار دارد بعد از تجربه نيم قرن برنامهريزي و تهيه و تدوين انواع برنامههاي توسعه در مقياسهاي ملي ـ منطقهاي و محلي، برنامهاي اصولي، منطقي، علمي، واقع بين و البته قابل اجرا ارائه نمايد. كشورهايي كه برنامهريزي را با ما يا بعد از ما شروع كردهاند فرايند توسعه را بسيار سريعتر از ما طي كردهاند و هنوز كشور ما در پيچ و خم تمرين برنامهريزي و آزمون و خطاي روشهاي برنامهريزي گرفتار آمده و هنوز نتوانسته به نظام برنامهريزي مشخصي تكيه دهد. آيا 20 سال ديگر موانع اداري، عدم امكان تلفيق آمايش استانها، مشكلات اقتصادي و نبود برنامهريزي صحيح را مانع اجراي طرح آمايش كشور عنوان خواهيم كرد؟ آيا كشور ما اينقدر توانايي مالي دارد كه سرمايههاي مادي و معنوي مردم را صرف تمرين برنامهريزي در كشور كند؟ آيا منطقي است در نظام برنامهريزي كشور مبتني بر آمايش سرزمين، تصميمگيريهاي لازم در خصوص فرايند مطالعات آمايش اتخاذ گردد و بعد جهت توجيه اين فرايند همايش آمايش سرزمين را برگزار كنيم؟ اين فرايند تعريف شده در كدام مرجع علمي به چالش كشيده شده است؟ و اصولاً نتايج اين همايش ـ اگر تنها توجيه نباشد ـ در كجاي اين مطالعات مورد استفاده قرار خواهد گرفت؟ «طوفان فكر» مطرح شده توسط مركز ملي آمايش در خصوص طرح آمايش ملي چگونه جمعبندي شده است؟ آيا در اين «طوفان انديشه» نظرات كارشناسي استانها در خصوص شرح خدمات و فرايند مطالعات تنها جهت انجام تشريفات بوده است؟ چرا نظرات هيچ كدام از استانها در شرح خدمات اعمال نشده است؟ آيا نظرات كارشناسي استانها جزء اين طوفان انديشه نيستند؟ يا بهتر نبود به جاي طرح «طوفان فكر» در طراحي مطالعات آمايش كه برگرفته از نظرات جميع صاحبنظران و كارشناسان يك حوزه تخصصي است و معمولاً با برگزاري همايشها و همانديشيها صورت ميگيرد از اصطلاح «گردباد فكر» كه در محدوده كوچكي و ميان چند عده معدود صورت ميگيرد استفاده ميكرديم؟ چرا هنوز هم با اينكه همه به دنبال تمركززدايي هستيم هنوز فكر تمركزگرايي رهايمان نميكند؟ چرا در سمينار آمايش سرزمين در مشهد كسي حاضر نشد به سوالات استانها در خصوص مطالعات آمايش جواب دهد و يا حتي كسي حاضر نشد سؤالات مطرح شده را يادداشت كند؟ مركز ملي آمايش چگونه انتظار دارد با اين همه انتقاد به مباني، فرايند و شرح خدمات مطالعات، اين طرح در استانها براساس يك برنامه زمانبندي شده اجرا شود؟ و چرا ...؟؟؟ در نهايت اينكه اتكا به قانون و قانونمدار بودن و داشتن كمي وجدان كاري ـ براساس فرمايشات مقام معظم رهبري ـ و احساس مسئوليت نسبت به مسئوليت خيلي از مشكلات را حل خواهد كرد. قانون برنامه چهارم توسعه الزامات قانوني و چارچوب توسعه مطالعات بلندمدت را مشخص كرده است. ولي كشور ما جهت تحول در ساختار نظام برنامهريزي و اصلاح آن با خلاء قانوني مواجه نيست بلكه با خلاء دانش مديريتي و همچنين ابزار مديريت منطقهاي و فرا استاني مواجه است. 2 لینک به دیدگاه
Afsaneh.M 19632 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۹۰ و چند پيشنهاد: - انتظار ميرود براساس مطالعات مربوط به توان اكولوژيكي پهنه سرزمين در سطح ملي و ويژگيهاي اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي، مناطق همگن بعنوان مناطق برنامهريزي بصورت دقيق و علمي تعريف گردد. - انتظار ميرود براساس ضوابط آمايش ملي و سياستهاي كلان نظام جمهوري اسلامي ايران و سند چشمانداز توسعه، نظريه پايه توسعه منطقهاي با حضور مديران و برنامهريزان استانهاي هر منطقه تدوين گردد. - انتظار ميرود مركز ملي آمايش ضمن هماهنگي با استانهاي منطقه جهت تشكيل تيم توانمند كارشناسي، آموزشهاي مداوم جهت القاي تفكر آمايش همسان به بدنه كارشناسي مناطق اقدام جدي داشته باشد. - انتظار ميرود شرح خدمات تيپ تهيه شده براي استانها مورد بازنگري جدي قرار گيرد و براي مقياس منطقهاي تهيه و تدوين گردد. - انتظار ميرود با استناد به قانون برنامه چهارم توسعه، ساز و كار اجرايي فرا استاني و منطقهاي مورد نياز جهت انجام مطالعات و اجراي آن فراهم گردد. - انتظار ميرود در مطالعات آمايش سرزمين در مقياسهاي مختلف هماهنگيهاي لازم با طرح كالبدي ملي بخصوص در بخش منطقهبندي جهت تطابق مطالعات صورت گيرد. - انتظار ميرود تعامل دو طرفه بين مركز و استانها وجود داشته باشد و استانها صرفاً مجري خواستههاي مركز نباشند و نظرات آنها نيز كه به واقعيت مطالعات بيشتر نزديك هستند اعمال شود. و در نهايت اينكه تمرين برنامهريزي ديگر براي ما خيلي دير است كمي واقعبين باشيم. منبع : برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده