pari daryayi 22938 ارسال شده در 25 مهر، 2011 تا حالا شده یه چیزی خیلی رو دلتون سنگینی کنه یا یه چیزی تو گلوتون گیر کرده باشه یا یه اتفاقی که همیشه ترسیدین ازش حرف بزنین اما دلتون می خواد به یه نفر بگین این حرف هر چیزی می تونه باشه از حرفی که باید می زدید و نزدید یا برعکس تا کاری که نباید می کردید و کردید وقتی جرات و شهامت بیانش رو پیدا کنید دیگه اون مسئله آزارتون نمی ده.... لزومی نداره درباره ش فکر کنین که چی بگین فقط کافیه چشماتون رو ببنید و فقط بگین هر چی که به ذهنتون اومد رو بگین این یه تداعی آزاده... پس بگین.... 24
pari daryayi 22938 مالک ارسال شده در 25 مهر، 2011 اعتراف می کنم که خیلی کوچیک بودم... خیلی ساده... خوشحالم که به آرزوی نوجوانیم نرسیدم ... خوشحالم که باختم عوضش حالا چیزی هستم که می خوام دیگه اون اشتباه رو نمی کنم 15
سارا-افشار 36437 ارسال شده در 25 مهر، 2011 یاد اخرین قسمت بابا لنگ دراز افتادم موقعی که تو جشن فارغ التحصیلی بزرگترین حرف دلشو(یتیم بودنشو ) گفت با شجاعت تموم هرکسی تو زندگی حرفایی داره که تو خلوتش ازارش میده ولی جرات بیانش رو برا کسی نداره خب پری چیکار کنیم اینارو بیان کنیم و خودمونو خلاص کنیم ؟ با تبعات بعدیش چی کار کنیم؟ با قضاوت ها ؟ با سو برداشتها ؟ 17
Ehsan 112346 ارسال شده در 25 مهر، 2011 اعتراف کردن یعنی گفتن یک پدیده با جزئیات ریز و کامل. اینها همش کلی گویی بود که،شاید نشه اعتراف کرد و همه چیز را با جزئیات گفت..... فقط ای کاش تو ایران اسلامی به دنیا نیامده بودم............. 15
pari daryayi 22938 مالک ارسال شده در 25 مهر، 2011 یاد اخرین قسمت بابا لنگ دراز افتادم موقعی که تو جشن فارغ التحصیلی بزرگترین حرف دلشو(یتیم بودنشو ) گفت با شجاعت تموم هرکسی تو زندگی حرفایی داره که تو خلوتش ازارش میده ولی جرات بیانش رو برا کسی نداره خب پری چیکار کنیم اینارو بیان کنیم و خودمونو خلاص کنیم ؟ با تبعات بعدیش چی کار کنیم؟ با قضاوت ها ؟ با سو برداشتها ؟ آره بگو تبعات بعدیش توی ذهنته فقط یه پیش قضاوته که خودت انجامش میدی وقتی می گی دیگه ترسی نداری اون فاجعه ای رو که فکرش رو می کردی میبینی که اتفاق نمی افته... یعنی از منبع اضطرابت از ناخوداگاه به خودآگاه می یاد اون موقع میشه یه چیز منطقی.... و غیر آزار دهنده 11
pari daryayi 22938 مالک ارسال شده در 25 مهر، 2011 اعتراف کردن یعنی گفتن یک پدیده با جزئیات ریز و کامل. اینها همش کلی گویی بود که،شاید نشه اعتراف کرد و همه چیز را با جزئیات گفت..... فقط ای کاش تو ایران اسلامی به دنیا نیامده بودم............. شروعش بود خب چیزی که منظور منه و منظور تو میشه این: اعتراف می کنم که یه بار دوم دبیرستان که بودم یه روز از مدرسه فرار کردم... فقط برای اینکه برم نمایشگاه کتاب فقط برای اینکه دلم می خواست برم ولی نمی ذاشتن اما بعدش لو رفتم و....:icon_pf (34): چرا به یه سری چیزا رو میشه گفت نمی خوای اینجا بگی روی یه کاغذ بنویس بعد پاره اش کن!! 9
Fakur 9754 ارسال شده در 25 مهر، 2011 منم یه اعتراف کوچولو دارم. اما امیدوارم حمل بر خودبزرگ بینی نشه. اعتراف میکنم که از دیدن خودم هم که بین این آدمها زندگی میکنم متنفر میشم. آدمایی که حتی قادر نیستند زندگیشونو شبیه یک گیاه هم ادامه ش بدن. 12
سارا-افشار 36437 ارسال شده در 25 مهر، 2011 آره بگوتبعات بعدیش توی ذهنته فقط یه پیش قضاوته که خودت انجامش میدی وقتی می گی دیگه ترسی نداری اون فاجعه ای رو که فکرش رو می کردی میبینی که اتفاق نمی افته... یعنی از منبع اضطرابت از ناخوداگاه به خودآگاه می یاد اون موقع میشه یه چیز منطقی.... و غیر آزار دهنده به کی بگم تو همین نو اندیشان؟ به کی 8
Fakur 9754 ارسال شده در 25 مهر، 2011 پری جون یه وقت دست رو دلم نذاری آ. که خیلی خونه. در ضمن گندمم در نیار باشه ؟ 8
pari daryayi 22938 مالک ارسال شده در 25 مهر، 2011 به کی بگم تو همین نو اندیشان؟ به کی به کسی که فکر می کنی درکت می کنه همین که بگی کافیه فقط بیانش کنی بار سنگینش خیلی سبک تر میشه! خیلی سبک تر از اون چیزی که رو قلبت سنگینی می کنه! پری جون یه وقت دست رو دلم نذاری آ. که خیلی خونه. در ضمن گندمم در نیار باشه ؟ درد همگانیه 7
Abolfazl_r 20780 ارسال شده در 25 مهر، 2011 آره بگوتبعات بعدیش توی ذهنته فقط یه پیش قضاوته که خودت انجامش میدی وقتی می گی دیگه ترسی نداری اون فاجعه ای رو که فکرش رو می کردی میبینی که اتفاق نمی افته... یعنی از منبع اضطرابت از ناخوداگاه به خودآگاه می یاد اون موقع میشه یه چیز منطقی.... و غیر آزار دهنده ولی من یه کوچولو مخالفم. تاثیر این اعتراف روی محیط و عواقبش ممکنه دامن گیر آدم بشه. 10
eder 13732 ارسال شده در 25 مهر، 2011 اعتراف میکنم اگه شکستهایه دیروزم نبود موفقیت هایه امروزم هم نبود 12
Abolfazl_r 20780 ارسال شده در 25 مهر، 2011 شروعش بود خب چیزی که منظور منه و منظور تو میشه این: اعتراف می کنم که یه بار دوم دبیرستان که بودم یه روز از مدرسه فرار کردم... فقط برای اینکه برم نمایشگاه کتاب فقط برای اینکه دلم می خواست برم ولی نمی ذاشتن اما بعدش لو رفتم و....:icon_pf (34): چرا به یه سری چیزا رو میشه گفت نمی خوای اینجا بگی روی یه کاغذ بنویس بعد پاره اش کن!! شرمنده. من تازه الان متوجه شدم. فکر میکنم تاثیر خوبی میزاره. حتی یه سری از حرفها رو برای خودمم نمیتونم مرور کنم. یعنی از گفتن و مرور کردنش میترسم. خوبه که اینارو آزادانه برای خودم فریاد بزنم. اینطوری از دغدغه های ذهنیم کم میشه. 7
pari daryayi 22938 مالک ارسال شده در 25 مهر، 2011 ولی من یه کوچولو مخالفم. تاثیر این اعتراف روی محیط و عواقبش ممکنه دامن گیر آدم بشه. مهمترین و بهترین تاثیری که داره پذیرفتن قضیه است به هر حال اتفاقی است که افتاده با قایم کردنش فقط اونو به ناخودآگاهمون می فرستیم که اضطرابش کمتر بشه مثل یه چیزی که برش می داری تو انباری خونه قایمش می کنیم آیا اون واقعا از بین رفته؟؟ ضمن اینکه مرتب به در ضربه می زنه که بر گرده و اضطراب ایجاد می کنه ولی وقتی نسبت بهش آگاهی پیدا کنیم می تونیم با قدم های بعدی نحوه کنار اومدن با مسئله رو یاد بگیریم و باور کنیم که فاجعه ای که انتظارش را داشتیم اتفاق نخواهد افتاد!!! 10
Fakur 9754 ارسال شده در 25 مهر، 2011 مهمترین و بهترین تاثیری که داره پذیرفتن قضیه استبه هر حال اتفاقی است که افتاده با قایم کردنش فقط اونو به ناخودآگاهمون می فرستیم که اضطرابش کمتر بشه مثل یه چیزی که برش می داری تو انباری خونه قایمش می کنیم آیا اون واقعا از بین رفته؟؟ ضمن اینکه مرتب به در ضربه می زنه که بر گرده و اضطراب ایجاد می کنه ولی وقتی نسبت بهش آگاهی پیدا کنیم می تونیم با قدم های بعدی نحوه کنار اومدن با مسئله رو یاد بگیریم و باور کنیم که فاجعه ای که انتظارش را داشتیم اتفاق نخواهد افتاد!!! البته میشه با توسل به مشاوره های روانشناسی کاری کرد که اون مسئله بدون اینکه گفته بشه یه جورائی مدیریت بشه و از بین بره و یا تاثیراتش بسیار کمتر بشه. حرفایی هست که هیچوقت نمیشه گفت ولی میشه از تاثیر بدشون کاست. 7
سارا-افشار 36437 ارسال شده در 25 مهر، 2011 من هیچ چیز مخفی تو زندگیم ندارم هیچی بدترین اتفاق بد زندگیم از دست دادن کارم بود که با اون هم کنار اومدم و تونستم دوباره بلند شم اما درست از روزی که خواستم بلند شم به خودم یه دروغ گفتم اون دروغ باعث تحولات زیادی تو زندگیم شد باعث شد بلند شم دوباره تلاش کنم دوباره اعتماد به نفسمو به دست بیارم دوباره....... اما یه چن وقتیه بدجور این دروغ ازارم میده شاید به خودم مربوط بود تا اخرش به خودم دورغ میگفتم ولی وجدانم اجازه نمیده دیگرون رو تو این دروغ شریک کنم 9
pari daryayi 22938 مالک ارسال شده در 25 مهر، 2011 البته میشه با توسل به مشاوره های روانشناسی کاری کرد که اون مسئله بدون اینکه گفته بشه یه جورائی مدیریت بشه و از بین بره و یا تاثیراتش بسیار کمتر بشه. حرفایی هست که هیچوقت نمیشه گفت ولی میشه از تاثیر بدشون کاست. بله با هر روشی اولین مرحله پذیرفتن قضیه است تا وقتی مسئله ای پذیرفته نشه هیچ کمکی برای فراموش کردن یا حل کردنش نمیشه کرد مثل مسئله مرگ یه عزیز یه داغدیده تا وقتی مرگ یا بیماری عزیزش رو نپذیره نمی تونه باهاش کنار بیاد و کنار نیامدن مساوی است با افسردگی و مشکلات حاد تر روح و روان! 6
Fakur 9754 ارسال شده در 25 مهر، 2011 من هیچ چیز مخفی تو زندگیم ندارم هیچی بدترین اتفاق بد زندگیم از دست دادن کارم بود که با اون هم کنار اومدم و تونستم دوباره بلند شم اما درست از روزی که خواستم بلند شم به خودم یه دروغ گفتم اون دروغ باعث تحولات زیادی تو زندگیم شد باعث شد بلند شم دوباره تلاش کنم دوباره اعتماد به نفسمو به دست بیارم دوباره....... اما یه چن وقتیه بدجور این دروغ ازارم میده شاید به خودم مربوط بود تا اخرش به خودم دورغ میگفتم ولی وجدانم اجازه نمیده دیگرون رو تو این دروغ شریک کنم اسمشو دروغ نذار . فک کن یه قصه بوده که گفتی . قصه بجایی هم بوده که گفتی. 6
pari daryayi 22938 مالک ارسال شده در 25 مهر، 2011 من هیچ چیز مخفی تو زندگیم ندارم هیچی بدترین اتفاق بد زندگیم از دست دادن کارم بود که با اون هم کنار اومدم و تونستم دوباره بلند شم اما درست از روزی که خواستم بلند شم به خودم یه دروغ گفتم اون دروغ باعث تحولات زیادی تو زندگیم شد باعث شد بلند شم دوباره تلاش کنم دوباره اعتماد به نفسمو به دست بیارم دوباره....... اما یه چن وقتیه بدجور این دروغ ازارم میده شاید به خودم مربوط بود تا اخرش به خودم دورغ میگفتم ولی وجدانم اجازه نمیده دیگرون رو تو این دروغ شریک کنم حالا هم می تونی خودت رو بدون اون دروغ هم پذیری چون تلاش کردی تلاش تو ارزشش رو داشته که به خاطرش دروغ بگی اگه امکانش رو داری راستش رو بگو به خودت و کسی کع باید بدونه اگه نداری مسیرت رو از تاثیر دروغ جدا کن جوری که اون دروغ نتونه دیگه اثری داشته باشه و فراموشش کن 5
maryam*arch 1022 ارسال شده در 25 مهر، 2011 اعتراف می کنم که گاهی اوقات با گفتن بعضی حرف ها خیلی اشتباه کردم 6
ارسال های توصیه شده