Ha.Mi.D 8376 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 تیر، ۱۳۹۰ دوستان میخوام بدونم اگه کسی از شماها سفر حج رفته اون حال و هوا رو برام توصیف کنه.بدون اغراق.چیزی که واقعا اونجا دیده و احساسی که بهش دست داده و دلیل رفتنش و اینکه از رفتنش پشیمون هست یا نیست و اینکه بازم دلش میخواد بره یا نه با ذکر دلیل و اخریشم اینکه به بقیه پیشنهاد میکنه برن یا نه با ذکر دلیل چقد سوال شد.ببخشید دیگه.اندازه حوصلتون جواب بدین:icon_gol::icon_gol::icon_gol: 21 لینک به دیدگاه
شقایق31 40377 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 تیر، ۱۳۹۰ نرفتم ونمیرم و نخواهم رفت دلیل: دوست نداشتم و ندارم و نخواهم داشت دلیل: مگه فقط خدا وسط مکه تو اون کعبه نشته که من برم دورش بگردم و ریا کنم و میلیونها تومن خرج کنم و ولیمه بدم و سوغات بیارم و .... پولش و میدم به بچه یتیم تا دعام کنه نه به یک سری مفت خور گردن کلفت 17 لینک به دیدگاه
Ha.Mi.D 8376 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 تیر، ۱۳۹۰ نرفتم ونمیرم و نخواهم رفتدلیل: دوست نداشتم و ندارم و نخواهم داشت دلیل: مگه فقط خدا وسط مکه تو اون کعبه نشته که من برم دورش بگردم و ریا کنم و میلیونها تومن خرج کنم و ولیمه بدم و سوغات بیارم و .... پولش و میدم به بچه یتیم تا دعام کنه نه به یک سری مفت خور گردن کلفت اما طبق دین اگه بضاعتش رو داشته باشی باید بری. مگه اینکه اعتقادی به دین نداشته باشی.در انصورت هم یه سوال دیگه پیش میاد چرا به صورت تفریحی یا از روی کنجکاوی نمیری ببینی؟شاید بری اونجا یه حسی بهت دست بده که باعث بشه آیندت دگرگون بشه. 7 لینک به دیدگاه
شقایق31 40377 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 تیر، ۱۳۹۰ اما طبق دین اگه بضاعتش رو داشته باشی باید بری.مگه اینکه اعتقادی به دین نداشته باشی.در انصورت هم یه سوال دیگه پیش میاد چرا به صورت تفریحی یا از روی کنجکاوی نمیری ببینی؟شاید بری اونجا یه حسی بهت دست بده که باعث بشه آیندت دگرگون بشه. اون مال کسایی هستش که به جفنگیات ملا ها گوش میدن من اگه دارا باشم ده تا بچه یتیم و سرپرستی میکنم اون دنیا هم کسی جراءت نداره بگه چرا داشتی و مکه نرفتی بعدش بعذ از سر پرستی بچه های یتیم میرم جهان گردی شاید مسیر زندگیم عوض بشه 11 لینک به دیدگاه
Ha.Mi.D 8376 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 تیر، ۱۳۹۰ اون مال کسایی هستش که به جفنگیات ملا ها گوش میدن من اگه دارا باشم ده تا بچه یتیم و سرپرستی میکنم اون دنیا هم کسی جراءت نداره بگه چرا داشتی و مکه نرفتی بعدش بعذ از سر پرستی بچه های یتیم میرم جهان گردی شاید مسیر زندگیم عوض بشه ملا چیه حاجی؟اینا که تو بهشون میگی ملا مفسران دین هستن.واسه جیبشون که حرف نمیزنن.رک بزن حرفتو 4 لینک به دیدگاه
شقایق31 40377 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 تیر، ۱۳۹۰ ملا چیه حاجی؟اینا که تو بهشون میگی ملا مفسران دین هستن.واسه جیبشون که حرف نمیزنن.رک بزن حرفتو حیف محمد من و میکشه من اگه مدیر نبودم اممشب رک میحرفیدم و عقده چند ماهم و باز میکردم 5 لینک به دیدگاه
Ha.Mi.D 8376 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 تیر، ۱۳۹۰ حیف محمد من و میکشه من اگه مدیر نبودم اممشب رک میحرفیدم و عقده چند ماهم و باز میکردم فقط چند ماه؟من یه عمر عقده حرف زدن دارم برو بخواب که میدونم خسته ای.فردا بیشتر صحبت میکنیم 4 لینک به دیدگاه
M!Zare 48037 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 تیر، ۱۳۹۰ دوستان میخوام بدونم اگه کسی از شماها سفر حج رفته اون حال و هوا رو برام توصیف کنه.بدون اغراق.چیزی که واقعا اونجا دیده و احساسی که بهش دست داده و دلیل رفتنش و اینکه از رفتنش پشیمون هست یا نیست و اینکه بازم دلش میخواد بره یا نه با ذکر دلیل و اخریشم اینکه به بقیه پیشنهاد میکنه برن یا نه با ذکر دلیلچقد سوال شد.ببخشید دیگه.اندازه حوصلتون جواب بدین:icon_gol::icon_gol::icon_gol: سلام...من به فاصله شش ماه دو بار رفتم..اما چرا این موضوع رو بیان کردم چون میخوام تفاوت های دو سفرم رو شرح بدم. برای من بسیار مفید و سازنده ...شاید بعضی ها اصلا قبول نداشته باشن..ولی بشخصه تاثیرش رو در زندگی خودم احساس کردم..یک فرصت بسیار مناسبی برای بازنگری در اعمالم رو بدست آوردم..حالا ممکنه شخص دیگری در یک موقعیتی دیگه این فرصت رو بدست بیاره. اولین تاثیرش گرفتن حلالیت از دیگران بود..یعنی یک جوری بازنگری در اعمال...کجاها خواسته یا ناخواسته با عملت ..با حرفت دل کسی رو شکوندی..غرورت رو زیر پا بزار..از منیت دست بردار... سفر آغاز میشه و از همان دقایق آغازین تفاوت ها رو در اخلاق و برخورد دیگران حس میکنی...یجورایی همه هوای هم رو دارن...در حد توان به هم کمک میکند...از هر نژاد و یا کشوری باشی سعی میکنی با لبخند با سایرین روبرو بشی(نمیگم اونجا خودخواهی نیست ولی در مقایسه با آنچه که قبلا دیده بودم خیلی خیلی کمتر بود)با خودت فکر میکنی یعنی میشه این اخلاق و برخورد همیشه حفظ بشه؟ مگر نه انکه تفکر ارزش بسیاری داره ...پس میشه یه گوشه ای خلوت کرد و اندیشید...شاید چون هدف این سفر معنوی هست این مساله بیشتر بچشم میاد وگرنه همیشه این فرصت ها در اختیار ما هست ولی دغدغه های زندگی تا حدودی مانع میشه... اما خرافات اینجا هم خودش رو نشان میده.....هموطنی که یک ستون رو میبوسه و تو ناخودآگاه در مقابل نگاه تعجب برانگیز یک غیر میهن سر خود را به نشانه تاسف تکان میدهی و به زیر می اندازی:icon_pf (34): محرم میشوی و بسمت مکه میروی...خدایا دعوت تو را اجابت کردم و گواهی میدهم شریکی نداری(مطمئنی ؟آیا به معنای سخنانی که میگویی توجه میکنی؟آیا برای او شریکی قرار نخواهی داد:icon_pf (34):) اعمال را انجام میدهی...چقدر احساس سبکی میکنی...سعی میکنی زین پس بهتر زندگی کنی... روایت هست که کسی که از مکه برگشت و گناه نکرد مطمئن باشد حجش قبول شده است...معیار خوبی است و اگر در ان دقیق شد و با خودمان رو راست باشیم حساب دستمان میاد. در سفر دوم عبادت ظاهریم بیشتر بود و اصلا خرید نرفتم و بدلیل جو دانشجویی که حاکم بود شب های بیشتری در مسجد بیدار بودیم ولی خودم بخوبی حس میکنم تاثیر اولی بسیار بیشتر بود...بنابراین نتیجه گرفتم که حج صرفا یک عبادت ظاهری نیست...درک رموز تکالیف ان بمراتب تاثیرش بیشتره تا حالا که از رفتن پشیمان نیستم و به دوستانی که اعتقاد دارن توصیه میکنم حتما این فرصت رو بخودشون بدن..ولی با رعایت کامل شرایط قبل از از رفتن و پس آز ان چه بسا که پس از بازگشت مسئولیت ما نیز سنگین تر میشود..اگر باور کنیم که تازه متولد شده ایم و یک فرصت دوباره یافته ایم مراقبت بیشتری بر اعمال نیاز است.دوری از دورغ...ریا..کبر..حسادت و....همچنین رعایت امانتداری...خوش رویی..صداقت و....که البته همه این شرایط را بدون رفتن به حج نیز میتوان بدست آورد و چه بسیاری که با رفتن صد باره به حج هم نمیتوان(دلیلش هم فقط بخودمون بر میگرده) :icon_gol: ببخشید اگر بسیار پراکنده نوشتم 25 لینک به دیدگاه
خانوم بهار 3412 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 تیر، ۱۳۹۰ دوستان میخوام بدونم اگه کسی از شماها سفر حج رفته اون حال و هوا رو برام توصیف کنه.بدون اغراق.چیزی که واقعا اونجا دیده و احساسی که بهش دست داده و دلیل رفتنش و اینکه از رفتنش پشیمون هست یا نیست و اینکه بازم دلش میخواد بره یا نه با ذکر دلیل و اخریشم اینکه به بقیه پیشنهاد میکنه برن یا نه با ذکر دلیل چقد سوال شد.ببخشید دیگه.اندازه حوصلتون جواب بدین من و همسری ماه رجب دوسال پیش رفتیم... ببین اصلا نمیشه حال و هوای اونجارو با چنتا جمله رسوند... مدینه واقعا آدم غربت رو احساس می کنه.. قبرستان بقیع رو باید رد کنی تا وارد حرم حضرت محمد (ص) بشی....اما مگه میشه دل کند و راحت از کنارش رد شد؟ نه خیلی سخته.....خود حرم پیامبر و که دیگه نگو چ صفایی داره.... وقتی رسیدیم هتل گنبد خضراء درست مقابل چشمانم بود... فقط نگاه میکردم و اشک میریختم چون باور نمیکردم که گنبد خضرا رو دارم از نزدیک میبینم روز آخری که میخواستیم از مدینه بریم سمت مکه: از طرف کاروان در قسمت سالن هتل که مشرف به بقیع بود برنامه و زیارت وداع برگزار شد... هیچ وقت اون روزو از یاد نمیبرم.. شنیده بودم دل کندن از مدینه سخته اما وقتی با این سختی مواجه شدم، جرف بقیه برام ثابت شد... :w821: چه ساعات شیرینی بود زمانی که مُحرم میشدیم..... بالاخره رسیدیم مکه اونقدر شوق داشتیم که میخواستیم همون شب بریم بیت الله الحرام اما مدیر کاروان گفت چون بار اولتونه ممکنه براتون مشکل پیش بیاد....تا صبح خواب به چشمان من نیومد... عازم شدیم اما در بیرون از اونجا مارو جمع کرده بودن و برامون صحبت میکردن اما هیچ کدوم از حرفاشونو نمیشنیدم چون کلا روحم جای دیگه بود.... واقعا لحظه های وصف ناشدنی بود وقتی چشمام رو باز کردم و خانه خدا رو جلو خودم دیدم... باورم نمیشد اینجا همون جایی که سالها عکس یا فیلمشو میدیدم....اما کاش با آمادگی بیشتری راهی میشدم........ و بدون که رفتن و تاثیر گرفتنش لیاقت میخواد من لیاقت نداشتم که تاثیر این سفر رو تو زندگیم حفظ کنم و الان بیشتر از قبل دلم میخواد برم... و به هرکس که میتونه بره و سر دوراهیه که بره یا نه باید بگم اگه نره واقعا بزرگترین موقعیت زندگیشو از دست داده........ 14 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 تیر، ۱۳۹۰ اکثر شیعه ها برای زیارت خانه خدا اونجا نمیرن. میرن تا شیعه بازی راه بیاندازند.نمونه درسهایی که بهشون داده میشه در زیر آمده. بهترین دعاها که باید در مواقع استجابت دعا به آن اهمیت داده شود، دعا برای فرج حضرت ولیعصر«ارواحنا فداه» است که استجابت همه دعاهای دیگر را نیز در بردارد. . باید با توسل و به واسطه حضرات معصومین علیهم السلام به درگاه خداوند رفت. توسل به آن ذوات مقدس در استجابت دعا و استغفار و قبولی حج و عمره تأثیر به سزایی دارد. و از برترین توسلات، دعا و استغفار در مراقد و مزارات مطهر آنان است که در حقیقت دعا و استغفار در محضر آنها است. از این رو به زائران محترم توصیه میشود از توسل به حضرات معصومین علیهم السلام غافل نمانند. این نوع سفارشات به حاجی ها نشون میده که اونا اونجا هم با خدا زیاد کاری ندارند. میرن تا شیعه بازی کنند. کسی که برای زیارت خانه خدا میره باید فقط با خدا باشه نه اینکه بیاد وسط بیت خدا به آفریدگان خدا توسل کنه. اینه که میگم حاجی نداریم. 5 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 تیر، ۱۳۹۰ معمولا اشک انسان ها در مواقع دیدار با موجودی که خیلی بهش علاقه دارند (معبود) ،سرازیر میشود.... این یک امر طبیعی در میان تمامی باورها اعم از مادی و معنوی است. امیدوارم همه به هر انچه از معبودشان میخواهند برسند. 14 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 تیر، ۱۳۹۰ تو عمرم یه بار شاه عبدالعظیم رفتم یعنی بردنم اونم چون به قول خانومی قرتی بودم وچادر سرم نبود راهم ندادن تو منم وقتی پامو تو خاک سوئیس و دانمارک بزارم اشک شوق خواهم ریخت و برخاکش بوسه خواهم زد 11 لینک به دیدگاه
fadaki 607 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 تیر، ۱۳۹۰ شریعتی وحج و.و.و و حج، زشت ترین و بی منطق ترین عملی که در میان مسلمانان، هر سال، تکرار می شود! و مترقی ترین ابعاد اعتقادی یا عملی خاص تشیع، که رهبری انسانی، روح آزادیخواهی و مسؤولیت انقلابی را به مسلمانان علی وار الهام می دهد: امامت، عاشورا و انتظار. و می بینیم که اولی شده است، ابزار توسل در برابر تکلیف، دومی، مکتب مصیبت! و سومی، فلسفه ی تسلیم و توجیه ستم و جبر فساد، و محکومیت قبلی هر گامی در راه اصلاح و هر قیامی در راه عدالت! و این همه را، با یک سیاست، به دست آوردند، و آن سیاستی بود که کتاب دعا را از قبرستان به شهر آورد و قرآن را از زندگی و شهر، به قبرستان برد و نثار ارواح مردگان کرد و در حوزه های درس دینی اصول را پیش روی طلاب علوم اسلامی نهاد و قرآن را از دستش گرفت و روی رف حجره اش گذاشت. و پیداست که وقتی قرآن هم زندگی مردم مسلمان را ترک کرد و هم اسلام را! در غیبت او ، همه کاری می توان کرد، آنچنان که همه کاری کردند! یک روشنفکر در برابر مردم خویش احساس مسؤولیت می کند. یک مسلمان در برابر ایمانش و یک روشنفکر مسلمان که مسؤولیت دوگانه ای دارد، هم از مسخ ارزش های متعالی ایمانش و هم از انحطاط مردمش رنج می برد و رنج بزرگ ترش این که می بیند جامعه ی او، با روح های مسیحایی که کالبد مرده را حیات می بخشد و چشم کور را بینایی، این چنین می میرد و نابینا می شود! در برابر اسلام و تشیع ـ و جامعه ی مسلمان و مردم شیعه ـ و به ویژه در برابر این سازنده ترین ابعاد سه گانه ی اسلام و تشیع، چه احساسی دارد؟ و چه مسؤولیتی؟ آیا می تواند خاموش بماند؟ آیا توسل به یک ایدئولوژی غربی، درمان درد است و راه نجاتی برای مردم؟ و آیا به این بهانه که در برابر سرنوشت اسلام و تشیع، این علمای روحانی اند که مسؤولیت دارند، می تواند از خود سلب مسؤولیت کند و به انتظاری بی ثمر ، قرن های دیگر، بنشیند و تنها با نق زدن های روشنفکرانه، ابراز وجود کند؟ اگر اسلام ـ به ویژه در تلقی شیعی آن ـ یک رسالت است، نه یک رشته ی تخصصی در فلسفه یا علم، پس مردم اند که مخاطب مستقیم آنان اند و بس. روشنفکر آگاه است که در قبال آن، مستقیماً مسؤول است. و تو روشنفکر هم دردم ، مسلمان هم دینم، دشمن انتخاب کرده است، بهترین راهنمای ما است، تا برای عزت خویش انتخاب کنیم. بازگشتن، درست از همان راه که او ما را برده است. باز آوردن قرآن از قبرستان به شهر، تلاوت آن ، از این پس برای زندگان! و فرود آوردن قرآن، از بالای رف، و گشودنش در پیش روی درس. قرآن را نتوانستند نابود کنند، بستند و کتاب را یک شیء متبرک کردند. آن را دوباره کتاب کنیم و کتابِ خواندن! که قرآن یعنی کتابِ خواندن. آیا روزی خواهد آمد که ببینیم در برنامه ی اسلامی مدارس دینی ما، قرآن را هم به عنوان یک کتاب درسی پذیرفته اند؟ روزی خواهد آمد که ببینیم برای کسب درجه ی اجتهاد، قرآن را نیز به عنوان یک کتاب دینی، باید آموخت؟ قرآن را اگر به زندگی مان و به مذهب مان باز گردانیم، آنگاه او، توحید را ـ چون یک جهان بینی ـ به ما باز خواهد آورد و در توحید؛ حج، جهاد ، امامت، شهادت و انتظار، روح حیات بخش خویش را خواهند یافت و ما نیز روح و حیات خویش را! و اینک ، حج، حجی در جهان بینی توحید. و حجی که جهان بینی توحید است! 2 لینک به دیدگاه
fadaki 607 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 تیر، ۱۳۹۰ تو عمرم یه بار شاه عبدالعظیم رفتم یعنی بردنماونم چون به قول خانومی قرتی بودم وچادر سرم نبود راهم ندادن تو منم وقتی پامو تو خاک سوئیس و دانمارک بزارم اشک شوق خواهم ریخت و برخاکش بوسه خواهم زد وطنم ومذهبم ..............یگانه ام . . غریبه ها ..........از جنس ما نیستند ..................بیگانه اند . . یگانه کجا وبیگانه کجا:icon_pf (44): 3 لینک به دیدگاه
jo0ojo0o 482 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 تیر، ۱۳۹۰ من 5-6 سال پیش رفتم... خیلی بیشتر از چیزی که فکر می کردم واسم خوب بود،از لحاظ روحی می گم خود من از اون دسته آدما هستم که می گم خیلی از قوانینی که به اسم اسلام الان در آوردن غلطه و به جاش می شه خیلی کارهای دیگه انجام داد که مطمئنا هم از لحاظ عقلی و هم از لحاظ اخروی بهتر و با ارزش تره مثلا هروقت از تلوزیون می بینم که مردم همیشه در صحنه ی کشور عزیزمون 100 ها کیلو طلا می دن واسه حرم فلان امام(با همه ی ارادتی که به اماما دارم) و تو کشور خودمون روزی هزاران نفر سر گرسنه زمین میگذارن،دلم می خواد همه ی هموطنای عزیزم رو که اینجورین خفه کنم:icon_pf (34): ولی در مورد حج به نظرم اگه کسی بتونه بره و نره دنبال اینکه همش تو بازار باشه و پول بریزه تو جیب این عربای ،خیلی خیلی خوبه! به هرچیزی میشه از هر دیدی که خودت دوست داشته باشی نگاه کرد! شرمنده می دونم خیلی پراکنده نوشتم 6 لینک به دیدگاه
خانوم بهار 3412 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 تیر، ۱۳۹۰ ببخشیدا ولی فکر کنم استارتر این تاپیکو برا اونایی زده که حج رفتن ... ( اینجا کسی هست که سفر حج رفته باشه):icon_pf (34): 2 لینک به دیدگاه
Farnoosh Khademi 20022 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 تیر، ۱۳۹۰ بچه ها خوش به حالتون منم خیلی دوست دارم حاج خانوم شم 4 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 تیر، ۱۳۹۰ بچه ها خوش به حالتون منم خیلی دوست دارم حاج خانوم شم آدم حاجی بشه چی میشه؟ 3 لینک به دیدگاه
zahra22 19501 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 تیر، ۱۳۹۰ منم 3 سال پیش رفتم.. اصلا نمیشه گفت اونجا چطوری بود... دلم تنگ شد.. 7 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده