اندیشه 2345 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 تیر، ۱۳۹۰ داستان ما اينگونه آغاز مي شود،روزي روزگاري قلمرو پادشاهي بود،همان طور كه مي دانيد منظور از قلمرو پادشاهي همان دنياي درون ماست.اگر شما سعي كنيد با ذهني كه متعلق به زمان گفته شدن اين داستان هاست،به آنها گوش كنيد مي توانيد به حقيقت دروني آنها پي ببريد،زيرا ذهن منطقي انسان امروزي به ندرت قادر به درك واقعيات اين داستان ها ست.همين جملة ((روزي روزگاري قلمرو پادشاهي بود)) اطلاعات و بينشي بسيار ارزشمند در اختيار شما قرار مي دهد. [يعني اينكه آماده باشيد كمربندهايتان را ببنديد ما سفري به جهان درونمان را آغاز مي كنيم؛و يادمان باشد كه اولين حكايت مثنوي معنوي نيز با قصّه پادشاهي شروع مي شود: بود پادشاهي در زماني پيش از اين مُلك دنيا بودش و هم مُلك دين پادشاهي به همراه ملكه و سه دخترش در قلمرو خود زندگي مي كردند.دو دختر بزرگتر شاهزاده خانم هاي معمولي بودند،كه چندان مورد نظر ما نيستند. امّا دختر سوم مظهر دنياي دروني ماست و حتي به او نام سايكي كه به معني (روان،روح)است نيز داده اند.او ما را به سفري به دنياي دروني مي برد.او هم شاهزاده خانم قلمرو اسطوره اي و هم قلمرو زميني است.آيا شما اين سه خواهر را در درون خود مي شناسيد؟چه كسي است كه از بخش معمول درون خود و هم چنين از بخش خاص دروني و غير زميني خود كه عمدتاً در زندگي روزمره عملكرد ناشيانه اي دارد،نا آگاه باشد؟ برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام لینک به دیدگاه
اندیشه 2345 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 تیر، ۱۳۹۰ بسياري از ما از مواجه شدن با آن بخش غير زميني و آسماني واهمه داريم و در بسياري از موارد سعي داريم با تكيه كردن بر امور روزمره و اهميت دادن بيش از حد به آنها به شكلي ناخودآگاه از آن بخش (سايكي)فرار كنيم.امّا اين بخش هر چند وقت يكبار به سراغمان مي آيد و حضورش را با اين سئوالات اعلام مي كند: ((من كي هستم؟ چه كرده ام؟ چه مي خواهم بكنم؟ چرا تا اين حد نا آرامم؟ چرا احساس يكپارچگي نمي كنم؟ چرا خود را از كليت جهان جدا مي دانم؟)) اين نوا در طي زندگيمان و در درونمان به گوش مي رسد؛بسياري از ما سعي در خفه كردن آن داريم و به اين ترتيب علي رغم ظاهر موفقمان؛نا آرامي و تكه تكه بودن را در درون خود بيشتر و بيشتر احساس مي كنيم و براي جبران اين ناآرامي ها بازهم به روزمرگيها(دو خواهر سايكي)و گهگاه رفتارهاي اعتياد آور روي مي آوريم (تجمل گرايي،خريد كردن مداوم و مصرف گرايي)و يا پرداختن به دانش بيروني (به جاي پرداختن به درون و دانش دروني) لینک به دیدگاه
اندیشه 2345 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 تیر، ۱۳۹۰ اما يادمان باشد نيروهاي اين شاهزاده خانم استثنايي و برجسته آن قدر زياد است كه به راحتي نمي توانيم نواي او را در خود خاموش كنيم.مردم درباره اين شاهزاده مي گفتند: (( برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام جديدي به دنيا آمده؛الهة جديدي جايگزين الهة قبلي شده و او را از معبدش بيرون كرده)) آفروديت مجبور بود اين اهانت ها را تحمل كند. [لازم است بدانيم كه برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام پيش از تولد سايكي ملكة مطلق آنيما بوده است امّا با ظهور سايكي؛گويي اين سرزمين دو ملكه پيدا كرده و در طي داستان شاهد آن هستيم كه اين دو جنبه چگونه و در كنار هم به آشتي مي رسند.] هيچ كس نمي داند مدت زمان حكومت برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام از چه زماني بوده است؛امّا پس از پديدار شدن سايكي در واقع الهه جديدي برخاسته كه مي خواهد به بر بخش زنانة شخصيت (آنيما)حكومت كند.اين مسئله خارج از تحمل آفروديت بود آفروديتي كه خشم و حسادتش مصيبت بار است و از اينجاست كه داستان ما شروع مي شود. [تغيير ايجاد كردن در يكي از كهن الگوهاي درونيمان بالطبع خشم آن كهن الگو (آركي تايپ)را در پي دارد و اين خشم به معني به هم ريختگي ناخودآگاهمان و در پي آن تغيير در دنياي درون ماست. وقتي كه ما تصميم گرفته ايم قدرت مطلقه حاكم بر آنيماي خود را تغيير دهيم يعني از قدرت برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام بكاهيم و آن را به سايكي واگذار كنيم طبيعتاً خشم آفروديت درونمان بر انگيخته مي شود،امّا نبايد از اين خشم واهمه اي داشت اين خشم به شكل كلافگي؛عصبانيت و غم و ... در درون ما بروز مي كند؛امّا هنگامي كه با اين احساسات خود به شكل صادقانه اي برخورد مي كنيم و قصد سركوب نداريم و اجازه مي دهيم كه سايكي نيز در درون ما زندگي كند آرام آرام صلح برقرار خواهد شد و نتيجة آن آرامش اوست و يكپارچگي درون.] لینک به دیدگاه
اندیشه 2345 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 تیر، ۱۳۹۰ عناصر اسطوره اي اصل و نسب او الهه، برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام وسايكي بسيار جالب است.[اورانوس (خداي آسمان ها)از ترس اينكه فرزندانش عليه او قيام نكنند و برتري به او نداشته باشند اجازة تولد به آنها نمي داد او فرزندانش را به رحم گايا(همسر اورانوس ـ مادر زمين ـ مام زمين)بر مي گرداند و آنها در رحم مادر مي زيستند (نام اين فرزندان عبارت بود از زئوس، برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام ،پوزيدان،هستيا، برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام و هادس و كرونوس)تا اينكه كرونوس (زمان ازلي)كه جوان ترين فرزندا اورانوس و گايا نيز بود قيام كرد با پدر جنگيد و داس به دست اندام تناسلي پدرش را قطع كرد و به دريا پرتاپ نمود.]از اين رو دريا باردار شد و آفروديت به دنيا آمد تولد آفروديت در نقاشي با شكوه و خيره كننده بوتيچلي،به نام ((تولد ونوس))شهرت جاودانه يافت.بوتيچلي آفروديت (ونوس)را با تمام شكوه و عظمت زنانگي اش بر روي صدفي كه بر روي موجي قرار گرفته تصوير كرده است.اين همان منشأ اصل زنانگي در شكل كهن الگوئيش است كه آشكارا با تولد سايكي مغايرت دارد؛ گفته شده است كه سايكي حاصل ريزش چند قطره شبنم از آسمان به زمين بوده است.[و اين ما را به ياد آن باوري مي اندازد كه بسياري از عرفا به آن معتقدند؛و آن اين است كه خداوند از روح خود در انسان دميد و روح انسان برگرفته از روح خداوندي است كه به زمين مي آيد و وظيفة آن پويايي است تا در زمين به نهايت رشد خود دست يابد و سپس به جايگاه اصليش آسمان برگردد. ((آيا وظيفه اين روح كه براي رشد بايد هر دو وجه زميني و آسماني را در كنار هم داشته باشد و بين آنها آشتي بر قرار كند اين نيست كه به ناخودآگاه (بخش غرايز و ناهشيار)بپردازد و آنها را به سطح هشيار بياورد و شناسايي كند و از پس اين شناسايي انسان به خودشناسي برسد و از اين خود شناسي به خداشناسي؟))] لینک به دیدگاه
اندیشه 2345 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 تیر، ۱۳۹۰ لازمه در این پست دوتا از واژه های مطرح شده در پست های قبلی رو توضیح بدم : ـ واژه سايكي (روان) و هم چنين سايكولوژي (روان شناسي)،برگرفته از اين آركي تايپ (كهن الگو) است. ـ بخش زنانة شخصيت برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام )و بخش مردانه را برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام )گويند.بر اساس باور يونگ؛در هر مردي بخش مؤنث و در هر زني بخش مذكر وجود دارد.هر مردي تصويري مادر زادي از يك زن دارد؛از يك زن به شكل يك الگو كه اين الگو نسل به نسل چرخيده تا به مرد امروزي رسيده است.آنيما عشق،عطوفت،نرم خوي و گرمي است. لینک به دیدگاه
اندیشه 2345 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 تیر، ۱۳۹۰ اگر بتوانيم تفاوت ميان اين دو تولد (تولد آفروديت و سايكي)را به خوبي درك كنيم،پي به ماهيت متفاوت دو اصل زنانه خواهيم برد؛آفروديت الهه(ايزد بانويي)است كه دريا او را به دنيا آورده؛دريا نماد ناخودآگاه و غريزه است براي همين قدرت زنانة او غريزي است قدرتي كه از دريا به او رسيده؛او از ابتدا بوده و بارگاهش اعماق درياست. به سختي مي توان او را به وسيلة آگاهي شناخت.زيرا روبه رو شدن با امواج سهمگين ناخودآگاه براي هر كسي مقدور نيست.هر كسي مي تواند اين كهن الگوي زنانگي را تحسين كند و يا آن را مورد پرستش قرار دهد.در واقع اين وظيفة سايكي با موقعيت انساني خويش است[به دليل بخش زميني اش؛] كه اين كهن الگو غريزي و بزرگ زنانگي را نرم كرده و با آن ارتباط بر قرار كند.در حقيقت قصّة ما هم همين برقراري ارتباط است. لینک به دیدگاه
اندیشه 2345 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 تیر، ۱۳۹۰ بيشتر آشفتگي اي كه زنان امروزه دچار آن مي شوند؛زمانيست كه برخوردي ميان ماهيت آفروديت و ماهيت سايكي آنها رخ مي دهد.اگر زن بتواند بدون درگير شدن در هيجانات نامعقول،آنچه را كه اتفاق مي افتد به درستي ببيند و درك كند،در مسير خود براي رسيدن به آگاهي جديد موفق مي شود. لینک به دیدگاه
اندیشه 2345 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 تیر، ۱۳۹۰ جواني سايكي پس از آشنايي با سطح قديمي تر و ابتدايي تر زنانگي برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام ه بخش جديدتر زنانگي (سايكي)مي پردازيم. بر خلاف آفروديت،كه از دريا متولد شده است سايكي از افتادن قطره اي شبنم بر روي زمين متولد گرديده؛اين حركت از سطح قديمي اي كه متعلق به اقيانوس است و بسيار غير قابل دسترس،به سطح جديدي كه به نوعي زميني تر است (سايكي)نشانة پيشرفت كيفيات زنانگي ابتدايي به نوع جديدي است كه بيشتر به بشر نزديك است و به همين دليل قابل لمس تر است. در واقع ما از اقيانوسي به مقياسي كوچك تر و قابل درك تر حركت كردهايم.ماهيت سايكي آنقدر شگفت انگيز،معصومانه،وارسته،عفيف،پاك،عميق و درون گرا و آرام است كه به نوعي قابل ستايش است،او آنچنان وارسته و بلند مرتبه است كه هيچ كس جرأت نزديك شدن به او را ندارند به همين خاطر سايكي بيچاره همسري نمي يابد.[اين جمله را در مورد بسياري از دختران و زنان شنيده ايم ((فلاني آنقدر عميق و بزرگ است كه هيچ مردي نمي تواند و لياقت ندارد كه به همسري او در آيد؛گويي فرشته ايست!))] لینک به دیدگاه
اندیشه 2345 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 تیر، ۱۳۹۰ اين تجربه دردناك تنهايي را هر زني عميقاً در وجود خود احساس كرده است هر زني در درون خود سايكي اي دارد كه بسيار دوست داشتني و كامل است امّا در دنياي روزمره و روابط عادي انسانها به شكلي عميق غريب است. زماني كه زني خود را تنها و درك نشده مي يابد،زماني كه مي بيند ديگران نسبت به او برخورد خوبي دارند،امّا در عين حال از او فاصله مي گيرند در واقع ماهيت سايكي را در درون خود تجربه مي كند اين تجربه براي زنان بسيار دردناك است،و زنان اغلب از آن آگاهند بدون آنكه دليلش را بيابند.... .در حقيقت زماني كه گرفتار اين جنبه از خصوصيت زنانه مي شويم در جهان لمس نشده و بيگانه باقي مي مانيم مي بينيم كه ما را دوست دارند و به ما احترام مي گذارند امّا نمي توانند و نمي خواهند به ما نزديك شوند در اين حال احساس بيگانگي در جهان ما را فرا مي گيرد... سايكي در ارتباطات و بده بستان هاي زندگي روزمره بسيار دست و پا چلفتي و گاه احمق جلوه مي كند.وقتي كه ماهيت سايكي بخش اعظم يك زن باشد،سرنوشتي دردناك در انتظار آن زن است. او شروع به گريه مي كند و مي گويد: ((هيچ كس مرا درك نمي كند))و اين حقيقت دارد!اگر زني بتواند اين موقعيت خود را درك كند و با آن روبرو شود و آن را با نام خود بخواند در اين شرايط زيبايي و خدا گونگي سايكي مي تواند به سطح آگاهي ان زن برسد و در اينجا ست كه تكامل و تحول اصيلي در او آغاز مي شود.اگر زني بسيار زيبا باشد و در عين حال ماهيت زنانه اش بيشتر سايكي گونه باشد مشكلش پيچيده تر مي شود... مارلين مونرو نمونة بسيار خوبي براي اين مورد است،او در سرتاسر دنيا مورد ستايش قرار مي گرفت امّا در زندگي عادي دچار مشكل بود؛او در عين جذابيت زنانه بسيار پاك و معصوم بود؛و اين تضاد بين آنچه كه صنعت سينما از او مي خواست(جذابيت و S.e.x)و آن پاكي و معصوميت دروني مشكلات زيادي براي او پيش آورده بود همه او را به خاطر جذابيت هاي ظاهريش مي خواستند امّا هيچ كس به سراغ آن و جه درونيش نمي رفت.... .چنين زني با آن كمال بي همتاي الهي و دروني جايي در زندگي معمولي براي خود پيدا نمي كرد.امّا اگر شما بتوانيد پويايي ورشد اين جنبه ها را در درون خودتان درك كنيد مي توانيد پروسة تكامل را آغاز نمائيد. لینک به دیدگاه
اندیشه 2345 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 تیر، ۱۳۹۰ روزي فيلمي ديدم كه در آن دو انسان بسيار زشت و كريه،عاشق همديگر مي شوند آن دو در نظر يكديگر بسيار زيبا مي آيند و بين آن دو رابطة عاشقانه اي شكل مي گيرد.در انتهاي فيلم ناگهان صورت واقعي اين دو نشان داده شد؛ حالا ما مي توانستيم ببينيم كه آنها تا چه حد زشت و بد منظر هستند امّا آنچه آن دو در يكديگر مي ديدند نيروي الهي و زيبايي درونيشان بود،زيبايي اي كه بسيار قوي تر از واقعيت بيرونيست.اين داستان شكاف بين الهة دروني و واقعيت بيروني را نشان مي دهد و در واقع عمق داستان ما را نمايان مي سازد. لینک به دیدگاه
اندیشه 2345 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 تیر، ۱۳۹۰ تقابل يا تكامل [سايكي در ماهيت خود كاملاً خالص است او هم چون آب زلالي است كه هيچ گونه املاح معنوي در خود ندارد؛سايكي به دليل زودباوري و سادگي در برخورد با مسائل روزمره دچار مشكل مي شود،او به دليل ماهيت و سرشت خود پاك پاك است و عاري از هر گونه صفاتي هم چون غرور،حسادت،زياد خواهي و جلوه گري و ... است.در صورتي كه آفروديت بنا بر طبيعتش واجد اين صفات است.نكتة حائز اهميت اين است كه در اينجا خوب و بد معني ندارد يعني نمي توانيم آفروديت رابه دليل ويژگي هايش بد وسايكي را خوب بناميم.اين دو بايد در كنار هم و در مقابل و تعامل مداوم با يكديگر باشند تا آنيماي سالم حاصل شود. سايكي به دليل آشنا نبودن با واقعيت هاي جاري زندگي مدام دچار مشكل مي شود به همين دليل احساس درك نشدن و بيگانگي در جهان هستي را با خود همراه دارد به زباني او كاملاً نابالغ و خام است امّا استعداد رشد و پختگي را در خود دارد؛ براي اين پختگي لازم است كه با مكمل خود (قطب متضاد خود)بياميزد،اين مكمل همان آفروديت است.سايكي در برخورد و تعامل با آفروديت است كه در عين حفظ صفات نيك در خود مي تواند به پختگي برسد.اين قصّه سفر قهرماني سايكي است سفري كه او آغاز مي كند و در ابتدا با رنج شديدي مواجه مي شود امّا با پذيرش رنج،خوان ها را يكي يكي پشت سر مي گذارد و به بلوغ زنانة خود دست مي يابد. لینک به دیدگاه
اندیشه 2345 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 تیر، ۱۳۹۰ امّا اين تبادل بين سايكي و آفروديت بايد توسط ايگوي سالم و با تدبير كنترل شود در واقع اگر ايگو وارد عمل نشود ممكن است يا آفروديت بر سايكي غلبه كند و نتيجتاً خود حاكم مطلق العنان آفروديت شود ويا سايكي غالب گردد؛وظيفة ايگو اين است كه بدون انكار يا سركوب يكي،بين اين دو مديريت كند.اگر ايگو به هر دليل نتواند اين مديريّت را بر عهده بگيرد و آفروديت حاكم آنيما شود زن در شبكه اي از احساسات و هيجانات كور درگير مي شود هيجانات و احساساتي كه تنها به نيازهاي جسمي مي پردازد و اگر كفة ديگر ترازو سنگيني كند وسايكي غالب شود در آن صورت احساس نااُميدي،تنهايي و عدم درك شدگي آنقدر فوران مي كند كه گاه فرد را وادار به خودكشي مي كند و يا گوشه گيري كامل از دنيا را پيشه مي كند،گوشه گيري اي براي فرار از واقعيات و ترس از مواجه شدن با رنج تغيير و رشد.] "مَن عَرَفَ نَفْسَه فَقَد عَرَفَ رَبَّه" آن كس كه خود را شناخت خداي خود را نيز مي شناسد. لینک به دیدگاه
اندیشه 2345 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 تیر، ۱۳۹۰ ازدواج سايكي باعث ياس و نا اميدي والدينش بود،زيرا دو خواهر بزرگش با دو شاهزاده همسايه ازدواج كرده بودند،اما هيچ كس از سايكي خواستگاري نكرده بود.زيرا مردان فقط او را ستايش مي كردند،اما كسي از او تقاضاي ازدواج نمي كرد.پادشاه به معبدي رفت كه تحت سلطه آفروديت بود،و آفروديت هم كه از شدت حسادت نسبت به سايكي بسيار خشمگين بود،كاهن معبد را واداشت كه پيش بيني و حشتناكي بكند!(( سايكي قرار است كه با مرگ ازدواج كند،زشت ترين،وحشتناك ترين،و هراس آورترين موجودي كه در جهان وجود دارد.سايكي را به بالاي كوهي خواهند برد،و او را به صخره اي زنجير كرده،و رهايش مي كنند تا توسط اين موجود بسيار هراس انگيز،يعني مرگ،مورد تجاوز قرار بگيرد.)) حرف كاهنان معابد در جوامع يوناني مسلم و انكار ناپذير بود؛در واقع حرف آنان به مثابه حقيقتي مطلق در نظر گرفته مي شد.به همين ترتيب والدين سايكي نيز حرف هاي كاهن را باور كردند،و جشن عروسي اي ترتيب دادند،جشن عروسي اي كه به شكلي مراسم تشييع نيز محسوب مي شد و همان طور كه كاهن معبد به آنها توصيه كرده بود،او را به صخره اي در بالاي كوه به زنجير كشيدند.سيلي از اشك،زرق و برق هاي عروس،و ظلمت مراسم تدفين همه و همه با هم همراه بود.سپس والدينش مشعل ها را خاموش كردند،واو را تنها در تاريكي و ظلمت كوه تنها گذاشتند. لینک به دیدگاه
اندیشه 2345 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 تیر، ۱۳۹۰ اين جريان چه چيزي را مي خواهد به ما بفهماند؟ سايكي مجبور بود كه ازدواج كند،اما با مرگ!در حقيقت دختران جوان در روز عروسي شان مي ميرند،دوره اي از زندگي آنها به پايان مي رسد و بسياري از عناصر زنانه اي كه سال ها با آنها زندگي كرده اند،در اين روز از ميان مي روند.به عبارتي ديگر مراسم عروسي زنان،در واقع مراسم خاكسپاري آنها است.بسياري از رسم و رسومات جشن هاي عروسي در حقيقت همان رسومات مراسم خاكسپاري است كه از دوران كهن به ما انتقال يافته است.در آن روز داماد با بهترين دوستان و ساقدوشش مي آيد كه عروس را بربايد ؛و ساقدوشان عروس به واقع حاميان دوشيزگي عروس هستند.براستي نبردي،به شكل مراسم ازدواج صورت مي گيرد و عروس به خاطر اينكه سزاوار مرگِ بخشي از زندگي شده است،مي گريد.امّا همزمان زندگي جديدي به روي او گشاده مي شود،و با آن مراسم،قدرت و مَسند جديد وي را به عنوان عروس و بانوي بزرگ جشن مي گيرند. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده