رفتن به مطلب

✣ گـاه نوشته های نواندیشانی ها ✣


ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 9.2k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

آدمها موجودات عجیبین؛

تو هیچوقت نمیتونی بفهمی باید چطور برخورد کنی. توهیچوقت نمیتونی مطمئن باشی منظورشونو میفهمی!

به یکی اگه توجه کنی، اگه باوجودیکه همیشه میگه سرش شلوغه و برای همین سراغی ازت نمیگیره، تو باز بهش نشون بدی هنوزم به یادشی و برات عزیزه، شاکی میشه و میگه چطور نفهمیدی اینو که یعنی باید بری و نباید ادامه بدی؟!

اما یکی دیگه اگه سراغی ازت نگیره و توهم سراغی ازش نگیری و فراموشش کنی، میگه میخواستم معرفتتو بسنجم، میخواستم ببینم چقدر برات عزیز بودم. میخواستم ببینم راحت کنارم میذاری یا نه دوستیمون عمیقتر از اینهاست!

 

ادمها موجودات عجیبین

بینشون احساس غریبی میکنم

میترسم ازشون

  • Like 25
لینک به دیدگاه

امروز دقیقا 10 روزه که این دنیا رو ترک کردی ٫ و دیشب برای اولین بار خوابتو دیدم:sigh:

چقد آرزو داشتم خوابتو ببینم و بفهمم چرا از این دنیا رفتی...

چرا هیچ حرفی نزدی و فقط بهم نگاه کردی :sigh:

امیدوارم که روحت همیشه در آرامش باشه.

خیلی دوستت داشتم و دارم:icon_gol:

  • Like 22
لینک به دیدگاه

میگن یه زمانی یه مرد صحرا گرد بوده که یه شتری داشته، این هر وقت خواسته کوچ کنه تمام وسایلشو بار این شتره میکرده. یه بار که دوباره میخواد کوچ کنه و بره جای دیگه، وقتی کل وسایلشو بار شتر میکنه، و شترم دیگه تا آخرین حد ظرفیتش داره تحمل میکنه، یهو چشم صحراگرد به یه بوته قشنگ میافته و هوس میکنه اونم بار شتر کنه! اما همین که بوته رو میزاره رو بارها، شتر از پا درمیاد.

حکایت دل آدماست و صبر و تحملشون.:ws37:

از وقتی که این پروپوزال لعنتی تصویب شدو من خواستم جدی کارامو شروع کنم همش پشت سر هم اوم برام....

نمیگم تابستونو چطور گذروندم که حتی نمیخوام به عقب نگاه کنم و یادم بیاد که چی شد! فقط خیلی بد گذشت ...... پشت سر هم!

طوری که کلا پایان نامه رو گذاشتم کنار و گفتم ترم 5 تحویل میدم، یه دغدغه کمتر!

امروز صبح که بیدار شدم گفتم یه راست برم سراغ کارام تا فردا برم پیش استادم . خدا بخواد یه مرحله اساسیش تموم میشه

اولش که بابا با یه عالمه سبزی اومد تو، دلم سوخت واسه مامان رفتم کمکش:5c6ipag2mnshmsf5ju3

ظهر رفتم قابلمه آش رو( نهار آش داشتیم:ws3:) بیارم ، پیش خودم گفتم بعد نهار کارمو ادامه میدم:w16: که یهو قابلمه شترق افتار کف آشپزخونه! پام سوخت:5c6ipag2mnshmsf5ju3

شستن آشپزخونه و پادری و............ کلی وقتمو گرفت

الانم اومدم تو اتاق، عصبی بودم پام خورد به در ناخونم شکست

همونجا پشت در نشستم و.................:hanghead:

نه به خاطر ناخونم که داشت خون میومد، خسته شدم، خسته:hanghead:

کم آوردم منم:sigh:

  • Like 15
لینک به دیدگاه

صبح

سوار بر قطار ستارگان سحرگاهی از راه رسید

تو نیامدی.

 

گنجشک‌های منتظر

دور خانه‌ی من نشستند

و به هر سایه به خود لرزیدند

تو نیامدی.

 

شعر از دلم به دهانم

از لب‌هایم به دلم پر کشید

تو نیامدی.

 

آفتاب

از سر سروها به انتهای خیابان سر کشید

تو نیامدی .

 

مه می‌داند

که باید برخیزد

و به خانه‌ی خود بیاید

در سینه‌ی من .

  • Like 8
لینک به دیدگاه

دیدین گاهی آدم دلش میخواد بره 1 جای خلوت انقدر داد بزنه، جیغ بزنه خودشو کتک بزنه تا دیگه جونی براش نمونه...

آدم سبک میشه بعدش...

الان دلم اون جای خلوت رو میخواد...:hanghead:

  • Like 12
لینک به دیدگاه

اه اه اه بابا اینم استاده ما داریم امروز گفت اسکیس بکشین 4ساعت نشستیم کار کردیم :icon_pf (34):آخرش گفت بردارین ببرین انگار نه انگار :4564::whistles: اونقدرم در حقیقت گفت الان چشام همه جا رو در حقیقت میبینم:ws28::ws3:

 

الانم حوصله موصله ندارم:w000: دلم میخواد یکی رو بزنم:vahidrk::guntootsmiley2:

  • Like 7
لینک به دیدگاه

یه تصمیمی گرفتم ، میخوام دیگه راحت زندگی کنم. نه به خاطر خودم. به خاطر ادمایی که هنوزم دوسم دارن، به خاطر دوستام، به خاطر زهرا.......

خوشحالم:ws3:.

 

 

 

راستی تازگیا خیلیییییییییییییی ازین شکلک خوشم میاد، شاید همه جا به کار ببرمش:w888::w888::w888::w888::w888::w888::w888::w888::w888::w888::w888::w888::w888::w888::w888::w888::w888::w888:

  • Like 12
لینک به دیدگاه

سنگ پای قزوین وقتی کم می آره که طرف آبرو با یک لیوان راحت سر می کشه و غیرت رو قی می کنه...

 

وقتی تذکر می دی...وقتی می گی نکن عزیزم...نکن این کارو جیزه!!!..

 

برمی گرده با نهایت رو..و پُر رویی...تو صورتت وا می سه و باز کارش رو تکرار می کنه...:banel_smiley_4:

 

این جماعت اُردنگی کمشون هست...

 

باید همراه اردنگی...یک پس گردنی..یک فته پا...یک کله....یک عباسی...یک سیلی دوبل...یکی چپ یکی راست...حواله شون کرد...

 

تنبیه یک جایی لازمه...

 

گفتن چوب معلم گُله..هر کی نخوره خُله...

 

باید برای بعضی معلمی کرد...:ws37:

 

می بوسم دستانی را که به حق..تو دهان کسانی که قانون رو رعایت نمی کنن...حق کسانی رو پایمال می کنن و رو زیاد دارن می زنند...

ما دراویش در نهایت صلح طلبی..این یکی رو پایه هستیم..:ws37:

 

بزن داداش یا آبجی که داری خوب می زنی....

رو ریتیم بزن....تَرَق..شَتَرَق....تَرَق...شَتَرَق

 

پ.ن:قانون واسه اجراست..واسه احترامه به دیگران و حقشونه....قانون پروریی بر نمی داره....

زبان درازرا باید کوتاه کرد...

  • Like 13
لینک به دیدگاه

امشب رفتم آشغالا را بزارم دم در:icon_razz: دیدم دمش گرم ماه کامله و همه جا روشن شده:w58:

یاد شعره افتادم که امشب شب مهتابه ...:ws3:

کاش همش ماه کامل بود:hanghead:

  • Like 10
لینک به دیدگاه

امشب یه دوست خوب اینجا پیدا کردم، یه عکس قشنگم از احساسات یکی از بچه ها دیدم:icon_gol:

خداروشکر که همه چی خوبه:dancegirl2:

خداروشکر:hapydancsmil:

  • Like 4
لینک به دیدگاه

زندگی باید کرد...

مثبت باید فکر کرد...

نیمه پر لیوان را باید دید...

باید با رویش برگی تازه جانی تازه گرفت...

.

.

.

.

اینا همش شعره...:hanghead:

  • Like 8
لینک به دیدگاه

ایجان همه چی خوبه

ایجان همه اینجا جمن

ایجان خوشحالم

ایجان سرخوش که میگن منم

ایجان کنکور دارم و هیچی نخوندم

ایجان امسال قبول نمیشم

ایجان منم شاعرما

.

.

.

.

اگه تو اونجوری شعر میگی منم شعر گفتم:w02:

  • Like 5
لینک به دیدگاه

بعضی ادما بین روشن تاریکن یعنی هرچقدر هم سعی می کنی تجربیات گذشته ات به کمکت نمیان تا بتونی تشخیص شون بدی اینجور وقتا باید بزنی به دلشون تا مرز تاریک روشن شون مشخص بشه :w16:

  • Like 12
لینک به دیدگاه
مهمان
این موضوع برای عدم ارسال قفل گردیده است.

×
×
  • اضافه کردن...