رفتن به مطلب

یادش بخیر ...


ارسال های توصیه شده

یادش بخیر ...

 

اولین روزی از زندگیم رو که یادم میاد ... :JC_thinking:

 

فک کنم طرفای سال 65 باشه ... فک کنم یادم میادا .. ولی کی حال داره فک کنه ..

 

یادش بخیر ... خواهرمو تاتی میکردیم .... :sigh:

  • Like 28
لینک به دیدگاه

یادش بخیر ...

 

روزی که اولین ماشین اسباب بازیو برام خریدن .... :vi7qxn1yjxc2bnqyf8v

 

سر کوچه یه کامیون یه دختریو زیر گرفته بود :w58:

 

  • Like 28
لینک به دیدگاه

یادش بخیر ...

 

کوچه پس کوچه های افسریه .... 15 متری چندم !!؟ ... یادمان نمی آید ..

 

اون خونه خرابهه نبش کوچه .... اون مغازهه ته کوچه .......................................... چقدر گنگه همه چی :sigh:

 

وااااااااااای خدا ... من چرا از بچه های افسریه خاطره ندارم ... :icon_pf (34):

  • Like 27
لینک به دیدگاه

یادش بخیر ...

 

نه ... چی چیو یادش بخیر ... جای واکسنا هنو درد میکنه ... :icon_pf (34):

 

این قسمتش خیلی دردناکه خدایی .. خدایی منی که سر جمع 10 کیلو نبودم ... آخه خدا رو خوش میاد ... آخه ناااااااامرد .. آخه ******** آخه پ ********* :vahidrk:... والا ...

  • Like 23
لینک به دیدگاه

یادش بخیر ...

 

اون روزی که برای اولین بار پامو گذاشتم تو کوچه اصلان بیک ..... چهار راه کولاکولا ... پشت کارخونه فیلکو ..

 

محله غریبه ... بچه ها غریبه .... :shame:

 

:ws28: .. چه کتکی خوردم از محمد خضریان ....

 

خو روانی ... میخواستم باهاتون بازی کنم .. باید بزنی ... :w00:

 

یاد محمد بخیر ...... 15 ساله ندیدمش .. :sigh:

  • Like 25
لینک به دیدگاه

یادش بخیر ...

 

آره یادش بخیر ... .... چقدر دخترا رو اذیت میکردیم .... :whistle:

 

شادی

 

الهه

 

الهام

 

معصومه

 

اون یکی چی بود .... :JC_thinking:

 

:ws28: ... شادی رو یه جورایی ... دوسش میداشتم .... :ws28: ..

 

یکی نبود بگه آخه اوشگول .... اون از تو بزرگتر بود که ... :ws28:

 

یادش بخیر ... ماشین آبجی و دومادشونو با دوچرخه تا سر کوچه اسکورت کردیم .. :sigh:

  • Like 25
لینک به دیدگاه

یادش بخیر ...

 

گرگم به هوا ... بالا بلندی ... دزد و پلیس ... زنگ خونه مردم .... استپ هوایی ...

 

.................چقدر هوس کردم :sigh:

 

چه دورانی بود ......................

 

چقدر لیوان بستنی لیوانیو میزاشتیم پشت گلگیر دوچرخه و سر و صدا میکردیم ....

 

چقدر سر ظهر زنگ مردمو میزدیم در میرفتیم ...

 

 

یعنی خدا مارو میبخشه ؟ .:icon_pf (34):

 

چقدر همه چی خوب بود .............. :sigh:

  • Like 24
لینک به دیدگاه

یادش بخیر ...

 

شایدم نه ..................... نمیدونم ....

 

کلاس اول ... معلممون .. آقای ... :JC_thinking: .............................. یادم نیست :icon_pf (34):

 

پسرش تصادف کرد .. رفت آمریکا ببیندش ..

 

یادش بـ ......... چی بگم ..... روزی که اعلامیشو رو تیر برق دیدیم .... خب .. :sigh:

 

ولش کن .......................................

 

خدابیامرزدش .. مرد خوبی بود . ... روحش شاد:icon_gol:

 

 

  • Like 24
لینک به دیدگاه

یادش بخیر ...

 

آره .. یادش بخیر ... خانوم شاهرخی عزیزززززززززززززززززززم ... معلم کلاس سوم

 

یادش بخیر ... یادش بخیر ... یادش بخیر ... یادش بخیر ...

 

امیدوارم زنده و سرحال باشه ..

 

مگه چقدر یه آدم میتونه گل باشه .. خو آخه چقدر ... :icon_gol:

 

یادش بخیر ... مریض شده بود ... رفتیم خونش عیادت چن تایی ...

 

:ws28: .. در یک نگاه عاشوخ دخترش شدم ..... :icon_pf (34): ( هنوز 12 سالم نشده 2 بار عاشق شدم .. خدا باقیشو بخیر بگذرونه )

 

چه کتکی خوردم از بابا .......:icon_pf (34):

 

راس میگفت خو ... یه بچه کلاس سومی .... ساعت 12 تعطیل شده ... تا ساعت 3 بعدازظهر کدوم گوری بوده خو ... :ws28:

  • Like 24
لینک به دیدگاه

یادش بخیر ...

 

تفریحمون شده بود بعد از مدرسه ... یه سر بریم خیابون پایینی .. از اینور خیابون به مغازه یه بنده خدایی که دیگ مسی میفروخت سنگ بزنیم .. w58.gifw58.gif

مرض داشتیم دیگه

 

یادش بخیر ... یه بار که مشغول سنگ انداختن بودیم .... یهو یه پسره از پشت دیگا پرید بیرون و افتاد دنبالمون

 

بنظرم رکورد دو سرعتو شکوندیم اونروز:ws28:

 

من که قایم شدم ..... پشت ماشین ... ولی حسینو گرفت طرف ..

 

اگه آقا ماشالا نبود ... معلوم نبود چیکارش میکرد

 

جاتون خالی بلانسبت سگ ... عین سگ ترسیده بودم :ws28:

  • Like 22
لینک به دیدگاه

یادش بخیر ...

شاگرد اول شدم .......................... :w645:

 

اوخ جون ....

 

بابا قول داد برام سگا بخره .................... :w155:

 

یادش بخیر ... چقدر ما رو پیچوند ........................... :icon_pf (34):

 

آخرم نخرید که .. :ws28:

  • Like 23
لینک به دیدگاه

یادش بخیر ...

سگا لامصب بنیان زندگانی ما رو سست کرده بود .......... :w768:

 

معتادی بودیم برا خودمون .... :ws3:

 

فقط هم Mortal Kombat .. چی حالییییییییییییییییییییی میداد خدایی

 

کار بجایی رسید که مامی تو خونه زندونیم کرد ... بلکم از سرمون بیافته

 

کم مونده بود ببندنمون به تخت :ws28:

  • Like 21
لینک به دیدگاه

یادش بخیر ...

 

چقدر بچه بودیم ... خدایی .... عین چی گولمون میزدن:sigh:

 

یه بار آقای منتظری بود .. چی بود .... یه داستانی تعریف کرد که :

 

دو تا بچه با هم شوخی میکردن .. همین جا ... وسط همین حیاط ... یکشیون خورد زمین از پشت و ضربه مغزی شد ...

 

آقا دیگه ضربه مغزی برا ما شده بود کابوس شبونه ..................:icon_pf (34):

 

 

هر وقت میخوردم زمین ... دستمو میزاشتم پشت سرم .. حتی اگه از جلو بود:ws28:

  • Like 24
لینک به دیدگاه

یادش بخیر ...

 

یادش بخیر ... ... یاد یکی دیگه از معلمای گلم بخیر .. آقای خسروی

 

هیچوقت فراموشش نمیکنم ... امیدوارم سالم و سرحال یاشه :icon_gol:

 

همیشه به مادرم میگفت این بچه گوله استعداده ... تو رو خدا یه کاریش بکنین ... کلاسی .. چیزی

 

این بود که رفتم کلاس خوشنویسی ...................... واو ... چه استعدادی ... خودم کف کردم .. :w645:

 

.

.

.

.

.

 

 

همیشه میگفت : یه روزی منو تو اتوبوس میبینین .... بیاین سلام کنینا .. در نرین !

 

هیچوقت ندیدمش:sigh:

  • Like 25
لینک به دیدگاه

یادش بخیر ...

 

بعضی روزا بعد از مدرسه .... بابا میبردمون کارخونه ...

 

میزاشتمون پشت قله بر* ... قدم به تابلوی قله بر نمیرسید .... :sigh:

 

وااای خدا .... چقدر از صداش میترسیدم .... :sigh:

 

یه بار با سرعت وارد سنگ کردم دیسکو ... قفل کرد .... !! .. رامش کنده شد !!.. دینامش سوخت !!... پایش ترک خورد ...!! :icon_pf (34):

 

کلی ضرر زدم اون روز ..:icon_pf (34):

 

چه چکی خوردم ..... افسری ................. :ws28:

 

یادش بخیر :sigh:

 

-----------

 

* قله بر : وسیله ای برای برش سنگ ساختمانی |

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
|

  • Like 22
لینک به دیدگاه
  • 3 ماه بعد...

یادش بخیر

 

یه روزایی اینقدر زیبایی انجمن و کاراش برام مهم میشد که کار مردمو انجام نمیدادم تا به اینجا برسم !!!

 

یادش بخیر

 

چقدر کار ........

 

اگر امروز 2 ماه قبل بود ... اینقدر ناراحت میشدم از این مسخره بازی که شاید میزدم به سیم آخر

 

اما

 

الان ...... نه ...

 

خوشحالم .. چون یه نفر دیگه هست بجای من حم*** کنه .... مفت مفت .. :ws31:

 

یه نفر با یه موتوره صفر کیلومتر ... در جستجوی شهرت و تازه نفس هست که ازش سواری بگیرن ..

 

پس یادش بخیر و تمام

  • Like 14
لینک به دیدگاه

یادش بخیر ..

 

امروز یادم اومد .. این پسره وقتی بچه بودم یه روزی منو زد :icon_pf (34):

 

علی حسینیو میگم ... بعد هزار سال دیروز دیدمش ..

 

شیطونه میگه تلافی کنا .. :banel_smiley_4:

  • Like 11
لینک به دیدگاه

واااااااااااااااااااای ببین چی اومد ............. یادش بخیر

 

کلاف سرنوشت من سردرگمه همیشه

 

طلسم کور این گره یه لحظه وا نمی شه

 

طناب سرنوشت من تنها پل عبوره

 

اما به بیراهه می ره هر گره ای که کوره

 

دیروز مسیر قصه ها یه جاده بود به خورشید

 

امروز به بیراهه شده به شوره زار تردید

 

از بود و از نبود دل کندم و بریدم

 

تا نیمه جون و خسته به این گره رسیدم

 

به من کمک کن ای عشق این گره رو واکنم

 

به قیمت سقوطم راهمو پیدا کنم

 

طناب سرنوشت من سر در گمه همیشه

 

طلسم کور این گره یه لحظه وا نمی شه

 

طناب سرنوشت من تنها پل عبوره

 

اما به بیراهه می ره هر گره ای که کوره

 

نه پشت سر راهی دارم نه راهی پیش رومه

 

اینجا نه آغازه برام نه راه من تمومه

 

ببین که جون ندارم همیشه در تلاشم

 

نذار تو این بیراهه هستیمو من ببازم

 

به من کمک کن ای عشق این گره رو وا کنم

 

به قیمت سکوتم راهمو پیدا کنم

 

داریوش اقبالی

  • Like 9
لینک به دیدگاه

لعنتی .... واقعا یادش بخیر ... چه آلبومی بود ..

 

این چه شوری است که در دور قمر می‌بینم

همه آفاق پر از فتنه و شر می‌بینم

هر کسی روز بهین می‌طلبد از ایام

علت آنست که هر روز بَـتــَـر می‌بینم

 

ابلهان را همه شربت ز گلاب و قند است

قوت دانا همه از خون جگر می‌بینم

اسب تازی شده مجروح به زیر پالان

طوق زرین همه بر گردن خر می‌بینم

 

این چه شوری است که در دور قمر می‌بینم

همه آفاق پر از فتنه و شر می‌بینم

 

دختران را همه در جنگ و جدل با مادر

پسران را همه بدخواه پدر می‌بینم

هیچ رحمی نه برادر به برادر دارد

هیچ شفقت نه پدر را به پسر می‌بینم

پند حافظ بشنو خواجه برو نیکی کن

که من این پند به از گنج و گهر می‌بینم

  • Like 9
لینک به دیدگاه
مهمان
این موضوع برای عدم ارسال قفل گردیده است.
×
×
  • اضافه کردن...