رفتن به مطلب

هذيون


ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 41
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

در اين شبهاي تاريك

 

هنگاميكه صداي پا ميشنوم

 

ياد لحظات ورودت به دلم مي افتم....

 

چون تو هم مانند اين رهگذران

 

بدون سوال

 

و

 

آرام

 

وارد شدي............... و رفتي ..........

 

لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

امروز روز مادره

 

ديروز بهار نامه دخترش رو گذاشته بود ياد نامه اي افتادم كه بچه بودم برات نوشته بودم

 

خانوم معلممون گفته بود بهترين هديه برا مادرا يه نامه از طرف بچه هاس:4chsmu1:

 

با يه نقاشي گذاشتمش تو كابينت بعد هي به اشپز خونه نگاه ميكردم كه كي ميري نامه رو ميبيني :gnugghender:

 

اون روز خيلي خوشال بودم

 

الانم ميخوام برات نامه بنويسم

 

ولي اينو ديگه نميتوني بخوني

 

مامان خوبم يادم نميره هيچ وقت كه چقدر برام زحمت كشيدي

 

شب هايي كه تو بيمارستان بالا سرم بودي حتي نميزاشتي خاله بياد

 

ميگفتي خودم پيش دخترم باشم خيالم راحته از خستگي چرت ميزدي دلم نميومد صدات كنم

 

يادمه كه چقدر برام ناراحت بودي ولي جلوي خودم بهم اميد ميدادي

 

شب تا صب بيدار ميموني گريه ميكردي، دعا ميكردي .. ميدونم كه معجزه بوده و خدا اشكاي تورو ديده

 

 

ميدونم اگه بهم ميگي اينو بپوش اينو نپوش، اين كارو كن اينكارو نكن، اينجا برو اينجا نرو،... به فكر خودمي، چون خيلي دوستم داري، نگرانمي

 

 

ولي خب من دختر حرف گوش كني نيستم منو ببخش ماماني:hanghead::w821:

:w554:

 

دوستت دارم از ته قلب:wubpink:

 

دستاي گرمتو ميبوسم

 

ba473106.jpg

لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

ببين چي پيدا كردم

 

هنوز اينو يادته؟

 

 

 

سراب رد پاي تو كجاي جاده پيدا شد؟

 

كجا دستاتو گم كردم كه پايان من اينجا شد؟

 

كجا قصه خوابيدي كه من تو گريه بيدارم؟

 

كه هر شب حرم دستاتو به آغوشم بدهكارم!!!

 

 

 

 

 

تو با دلتنگي هاي من ، تو با جاده هم دستي

 

تظاهر كن ازم دوري، تظاهر ميكنم هستي............

لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...
  • 2 هفته بعد...

مژده ايدل كه مسيحا نفسي ميايد

 

كه ز انفاس خوشش بوي كسي ميايد

 

از غم هجر فلك ناله و فرياد كه من

 

زده ام فالي و فريادرسي ميايد

 

خبر بلبل اين باغ رسيده است كه من

 

ناله اي ميشنوم كز قفسي ميايد

ديروز اين فالو گرفتم، خودم هنگ كردم:ws47: بي خود نيست انقدر عاشقتم حافظ جونم

 

اول فكر كردم قراره تو دانشگاه خبري بشه، كسي رو ببينم:ws47: ولي يار هميشگيم لپي جونمه كه امروز برگشت پيشم

 

وقتي امروز برگشت پيشم ديدم چقدر دوستش دارم:4chsmu1: وقتي نبود جاش بد جوري خالي بود:ws44:

لینک به دیدگاه

:ws47:همه چی بهم ریخته اونوقت دارم میخندم

 

خدایا

 

کاش زودتر نیت میکردم نرم افزارمو رو pc نصب کنم اونوقت زودتر فروخته میشد

 

هی وای من:icon_pf (34):

 

حالا بی pc چ جوری رباتمو تموم کنم:w127:

 

حالا هی بگو من میتونم :banel_smiley_4:

 

خو هنوز هم میگم میتونم :ws43: ولی کی میخواد تو این گرما بره دانشگاه واسه یه pc:icon_pf (34):

 

تمومش میکنم:ws43:

 

یه چیز دیگه هم امروز شده ها

 

چرا یادم نمیاد:w127:

 

 

کلا وقتی روز با خبر اعصاب خورد کن شروع میشه همینه دیگه:banel_smiley_4:

 

:ws47:فقط یکی بیاد نیشمو ببنده الان باید گریه کنم نه خنده

 

 

 

لینک به دیدگاه

یادم اومد چه اتفاق دیگه ای افتاد:ws44:

 

صب بابا کلیه اش درد گرفته بود بازم مث همیشه سنگ سازی کرده بود :icon_pf (34):

 

ولی تا غروب خوب شد :w16: سنگش ریز شد

 

 

الان خودم مث ادمای سکته ناقصی شدم :ws44:

 

رفتم دنونمو پر کردم

 

 

اینور لپم اویزونه :ws37:

 

سوژه خنده ام :ws47:

لینک به دیدگاه

امروز سخنرانیه دکتر فرهنگ رو گوشیدم

 

چقدر خوب بود

 

خیالم راحت شد

 

اشتباه نکردم

 

ما مال هم نبودیم

 

:4chsmu1:

 

واااای دیروز این موقع چقدر خسته بودم:ws47:

 

 

عجب روزی بود

 

یادش بخیر

 

تنگه >>>>>> جاجرود:ws47:

لینک به دیدگاه

 

چرا همش سنگ میوفته جلو zm13 :there:

 

امروز که همه وقتم رفت واسه مجوز و نصب نرم افزار

 

پس کی قراره تمومشه:sigh:

 

کاش فردا تموم بشه ، حسش نیس تو این گرمااااا تا یونی برم

 

 

دکی هم که تا 5شنبه نمیاد:icon_pf (34):امضاها چی میشه

 

 

سرم درد میکنهimoksmiley.gif

 

نمیدونم ار بی خوابیه یا اون خانومه چشم زد

 

برم یکم دراز بکشم شاید خوب شدم:ws37:

 

لینک به دیدگاه

:ws27::ws27:

 

آی سی zm13م سوخت

 

امروز هم نشد که بشه

 

:ws27::ws27:

 

دلم میخواست یه چی به این خسرو بیگی بگم:banel_smiley_4:

 

 

یکی نیس بگه نمیدونی چرا میای دست میزنی به دمو دستگاه ما

 

کاش این کابله جواب بده دیگه نریم این همه راه

 

:w74:

 

 

 

 

 

 

 

 

:w821:

لینک به دیدگاه

آی سی رو عوض کردم جواب نمیداد:icon_pf (34):

 

اشک تو چشمم جمع شده بود هر کاری میکردم درست نمیشد:w821:

 

زنگ زدم به خلیلی گفتم دسم به دامنت به نظرت چش شده:banel_smiley_52:نفهمید چ مرگش شده

 

 

دیگه کار به نذر و نیاز رسید یه کم سیم میمارو جا به جا کردم درست شد:shad:

 

ذوق مرگ شدم:ws17:

 

 

:ws43:هویجوری پیش برم تا آخر هفته تمومه

 

 

آخ آخ قرار بود فردا بریم مسافرت ولی بخاطر من همه چی کنسل شد:hanghead:

 

قول دادم تا آخر هفته تموم کنم کارای zm13 رو بهد بریم مسافرت:ws50:

 

ولی واسه اینکه حوصلشون سر نره قرار شده برم تنگه واشی:ws47:

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...