Saman_88 8,062 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اردیبهشت، ۱۳۹۰ • پدر روزنامه ميخواند اما پسر كوچكش مدام مزاحمش ميشود. حوصله پدر سر رفت و صفحهاي از روزنامه را كه نقشه جهان را نمايش ميداد جدا و قطعه قطعه كرد و به پسرش داد. • «بيا! كاري برايت دارم. يك نقشه دنيا به تو ميدهم، ببينم ميتواني آن را دقيقاً همان طور كه هست بچيني؟» • و دوباره سراغ روزنامه اش رفت. ميدانست پسرش تمام روز گرفتار اين كار است. اما يك ربع ساعت بعد، پسرك با نقشه كامل برگشت. • پدر با تعجب پرسيد: «مادرت به تو جغرافي ياد داده؟» • پسر جواب داد: «جغرافي ديگر چيست؟ پشت اين صفحه تصويري از يك آدم بود. وقتي توانستم آن آدم را دوباره بسازم، دنيا را هم دوباره ساختم.» 6 نقل قول لینک به دیدگاه
Ehsan 112,346 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اردیبهشت، ۱۳۹۰ باز هم ســـی دی خصوصی من افتاد دست همه !!!!! باید هر چی فیلم از بچگی خودم دارم را پاک کنم. 2 نقل قول لینک به دیدگاه
گـنـجـشـک 24,371 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اردیبهشت، ۱۳۹۰ باز هم ســـی دی خصوصی من افتاد دست همه !!!!! باید هر چی فیلم از بچگی خودم دارم را پاک کنم. :ws3:آره ده 1 نقل قول لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .