رفتن به مطلب

ما و دروغگويي ما!


ارسال های توصیه شده

با سلام به همه دوستان عزيز و تشكر به پيانيست و مديران بابت بازكردن زيرتالار جديد در گفتگوي آزاد.

مطمئنا" همه ما دلمون براي داشتن ايراني آباد و سرافراز كه مايه سربلندي همه ما باشه مي تپه.اين روزا تو هر فروم و انجمني كه بريم تاپيكهايي مثل فقط در ايران و از اين دست زياد مي بينيم.از تمسخر قوميتي فرار كرديم و به تمسخر مليتي رسيديم.همه ما از دروغ و خودبرتربيني و تهمت و ....خيلي از عادات بد ديگه خوشمون نمياد....هر چند تو اين انجمن مجموعه اي كوچك هستيم اما به دليل تنوع فرهنگي و قوميتي از نقاط مختلف كشورمون ايراني كوچك شديم.تو اين تالار ميشه به نقد رفتار خودمون بپردازيم.عملكرد خودمون در بيرون رو بسنجيم و بدون به تمسخر گرفتن هر كدوم از اونا به بررسي علت و راههاي رفع اون بپردازيم...فارغ از گفتن كار اين دولت و اون دولت بوده...يا فلاني نميخواد و ....

حامد عزيز تالار رو معرفي كرد.به مرور تاپيكهايي كه مربوط به رفتارهاي ما ميشه رو در اين تالار كليد ميزنيم و سعي ميكنيم شايد كمكي كرده باشيم به بهبود رفتارهاي بعضا" اشتباهي كه از ما بروز داده ميشه.

 

و اما موضوع اين تاپيك: ما و دروغگويي ما

 

دروغگویی به عنوان یک نابهنجاری اجتماعی هرچند که از سوی همه افراد جامعه گناه بزرگ دانسته شده است با این همه، اين رفتار به عنوان يك رفتار اجتماعی، بخشی از رفتارهای روزمره و زندگی اجتماعی ما را تشکیل می دهد. شگفت آن که همه ما می دانیم دروغ می گوییم، همه می دانیم، مردم دروغ می گویند، همه می دانند، ما دروغ می گوییم و بالاخره همه می دانند همه دروغ می گویند.

می گویند که کورش کبیر هزاران سال پیش از خداوند خواست که ایران زمین را از دو مصیبت بزرگ ایمن بدارد، یکی خشکسالی بود و دیگری دروغ.

دروغگویی به عنوان یک رفتار ناسالم و نابه هنجار، از سوی همه انسان ها در طول تاریخ بشریت ناپسند شمرده می شود ولی در عمل اجتماعی، وفاق اجتماعی بر این قرار گرفته است که بی دروغ نمی توان زندگی را پیش برد. دروغ، رفتاری است که در فرایند کلی رفتار انسان ها ثبت شده، جاافتاده و در شرایط مختلف، با اشخاص مختلف به کار برده می شود. عمل دروغ را نه تنها در گفتار و نوشتار که در رفتار و کردار و در فکر و نگاه و سکوت هم می توان بازشناخت.

به سوال معروفي كه هميشه تو ذهنمه ميرسم كه چه بايد كرد؟چه كنيم كه لااقل فرزندانمان به درد ما مبتلا نشن؟چيكار كنيم كه اين رفتار كه متاسفانه به فرهنگ هم تبديل شده رو ريشه كن كنيم؟

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 50
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

برای اینکه کسی دروغ نگوید،باید طعم راستی را بچشد.

 

وقتی راستی از کلاس اول ابتدایی معنا ندارد تا ادرات و.....،چرا فرد دروغ نگه.

 

درسته این مشکلاتی که شما میگین بیشتر فردی به نظر میاد،اما این جامعه و سردمدارانش بنده نوعی را دروغگو بار میاره!!

لینک به دیدگاه
به سوال معروفي كه هميشه تو ذهنمه ميرسم كه چه بايد كرد؟چه كنيم كه لااقل فرزندانمان به درد ما مبتلا نشن؟چيكار كنيم كه اين رفتار كه متاسفانه به فرهنگ هم تبديل شده رو ريشه كن كنيم؟

 

خب به نظر من قبل از بررسی این که چه طور می شه دروغ رو ریشه کن کرد به دو تا عامل باید توجه کرد.

1. ریشه یابی دروغ

2. بررسی انواع دروغ و ریشه یابی خود کلمه. ( به فرض این که مثلا در یک مثال فرضی شخصی از من بپرسد کلید رو کجا گذاشتی و من آدرس اشتباه بدم علی رغم دانستنم، دروغ فقط این چنین تعریف کردن به نظرم خیلی ساده لوحانه ست.)

لینک به دیدگاه

خوب یا الله

 

به نظر من الان دروغ گویی شده نقل و نبات

 

 

چون طرف میبینه تا دروغ نگه کارش راه نمییوفته

 

 

 

نمونه باررزش در دانشگاه

 

مواقع انتخاب واحد

 

بری به طرف التماس کنی اقا تو رو خدا این درس رو به ما ارائه کن انگار نه انگار

 

فقط کافیه بگی سر کار میرم یا........................

 

فوری انجام میدن

 

چون متاسفانه گوش های ما عادت کرده به دروخ شنیدن

 

و حرف راست براش معنا نداره

 

 

این مشکل چاره ای نداره

 

 

شاید اونم هم شاید 4 تا 5 نسل بعد ما فردی صادق به وجود بیاد

 

چون به قول اسی

 

از زمانی که وارد جامعه میشیم از بچه گی تنها چیزی که میبینیم دروخه

لینک به دیدگاه
برای اینکه کسی دروغ نگوید،باید طعم راستی را بچشد.

 

وقتی راستی از کلاس اول ابتدایی معنا ندارد تا ادرات و.....،چرا فرد دروغ نگه.

 

درسته این مشکلاتی که شما میگین بیشتر فردی به نظر میاد،اما این جامعه و سردمدارانش بنده نوعی را دروغگو بار میاره!!

پس خونواده ها چه نقشي دارن؟خونواده كه ميتونه بعنوان يك عنصر تاثير گزار بر رفتار كودكان رفتارهاي درست رو به اونا بشناسونه.

لینک به دیدگاه

دروغ های کوچیک رو همه می گیم چون قبحش ریخته

 

دروغ های بزرگ رو هم که همه می دونن کیا می گن

 

دروغ هایی که این بین قرار دارن بدن همه ی خرابیا از اینا به بار میان و متاسفانه هم هر روز دارن بیشتر میشن

خودمونم گهگداری از این دروغا می گیم اگه بخوایم به بچه هامونم راستی رو یاد بدیم بازم دروغ گفتیم

 

مشکل اینجاست که صداقت این روزا پاداش نداره که هیچ جریمه هم داره

هیچ کس دلش نمی خواد جریمه بشه

 

یکم شجاعت احتیاج داریم باید از نگفتن دروغ های کوچیک شروع کنیم تا به بزرگتر هاش برسیم

 

اگه منتظر تغییر جامعه و مردم و همسایه و همکلاسی باشیم اوضاع همینطور باقی می مونه

 

 

اینو هم بگم که می دونم دروغ دروغه و کوچیک و بزرگ نداره و در هر صورت ناپسنده اما برای گفتن حرفم به اجبار اینطور گفتم

لینک به دیدگاه
پس خونواده ها چه نقشي دارن؟خونواده كه ميتونه بعنوان يك عنصر تاثير گزار بر رفتار كودكان رفتارهاي درست رو به اونا بشناسونه.

 

متاسفانه در جامعه امروزی با توجه به شاغل بودن پدرو مادر

 

 

فرزند بیشتر در محیط های مثل مهد کودک رشد پیدا میکنه

 

میشه گفت

 

روزانه فرزند بیشتر از 1 تا 2 ساعت بیشتر پدر و مادر رو نمیبینه

لینک به دیدگاه

وقتی رهبران خود نشانده ی مملکت دروغ میگن

وقتی راست راست تو دوربین نگاه میکنن و دروغ میگن

وقتی بچه ها تویه تلویزیون ببینن که سیاستمداران دارن حرفایی میزنن که پدر و مادرشون میگن همش دروغه ...

 

خب مسلمه بعد از چند وقت دروغ گویی عادت میشه و دیگه یه هنجار شناخته میشه

شما نمیتونی انتظار داشته باشی از بچه ای که تمام عمرش دروغ شنیده ، دروغ نگه!

 

اگه قانونی بود که برای بررسی اداهای پوچ و دروغی سیاستمدارها و مجازات اونا ......

 

شاید اگه چند تا آدم بزرگ دروغ گو تنبیه بشن و همه بفهمن دروغ گویی جرمه دیگخ کمتر شاهد دروغ گویی باشیم

لینک به دیدگاه

وقتی‌ خودم آدمی‌ هستم که دروغ میگم مثلا به استادم به مامانم به مدیر گروهم به ... نمیتونم اینجا پست‌های قشگ قشنگ در مذمت دروغ بدم ولی‌ فکر می‌کنم دروغ با دروغ فرق داره اکثره دروغ‌ها بدن ولی‌ بعضی‌ هاش که تاثیر عمیق(در شرایط متفاوت)دارن و باعث آزاره کسی‌ میشن به نظرم از همه مهم ترن مثلا بارها از اطرافیان راجب دروغ‌های زمان خواستگاری شنیدم این جور دروغ‌ها بعدا باعث تنفّر میشن و من دلیلشو نمی‌فهمم گیریم با دروغ ازدواجی که میخواستی سر گرفت کاملا مشخصه نتیجش چیه! آزار خودت و همسرت. دروغ‌های آدم‌هایی‌ که میخوان به قدرت برسن هم واقعا چندش اورن و من میمونم تو پرویی این افراد و احمق بودنشون! این‌ها مثال بود دروغ نوع زیاد داره ولی‌ اکثر اوقات توجیه نداره اینکه جامعه شما رو به سمتی‌ میبره که گاهی دیگه چاره‌ای جز دورغ نمیبینین به کنار بیشتر اوقات آدم‌ها (یکیش خودم) دروغ میگن چون دلشون می‌خواد! چون صادق نیستن و اصلا ربطی‌ به دولت و کار‌های اون‌ها نداره

لینک به دیدگاه

یه تببین خیلی خیلی ساده برای این سوالت هست محسن جان!

 

"عدم تقویت دروغ"

 

 

دروغ چه جوری تقویت می شه؟ یا به قول تو تبدیل به یه فرهنگ میشه؟

وقتی کسی از دروغ گفتن "پاداش دریافت می کنه" یا "از تنبیه فرار می کن"

 

همه دروغ رو به خاطر همین دو علت انجام می دن

اگه تو جامعه امکانش نباشه که عملی بشه تو جوامع کوچکتر که خانواده ها باشن امکانش هست!!

و همین خانواده ها هستن که در مجموع جوامع بزرگتری رو تشکیل می دن و هر عضو خانواده تو یه جامعه دیگه

 

فقط کافیه بذاریم سرانجام دروغ فرآیند خاموشی باشه نه تشویق! یا پاداش منفی

 

خاموشی یعنی یه دروغ وقتی برای چند بار هیچ پیامد مثبتی نداشته دیگه تکرار نمی شه

می شه همزمان با اون فرآیند تقویت راستگویی رو هم گذاشت

یعنی بجاش به هر صداقتی پاداش بدیم تا تقویت و جایگزینه شه:ws37:

لینک به دیدگاه

مطلبی رو تو اینترنت پیدا کردم با عنوان روانشناسی دروغ

بد نیست نگاهی داشته باشیم...

 

۱ دروغ گوهاي مرضي:

 

فرايند دروغ گويي از سن 4 تا 5 سالگي آغاز مي شود، يعني همان زماني كه كودك، نسبت به استفاده از زبان، آگاهي پيدا مي كند. البته دروغ كودكان، معمولا بي ضرر و صرفا به قصد رهايي از مخمصه يا رسيدن به آن چيزي است كه دوست دارند داشته باشند. اما در ميان بزرگسالان، اگر دروغ هاي مصلحتي را كنار بگذاريم، به اشخاصي برمي خوريم كه خيلي زياد و در مسائل كوچك و بزرگ، دروغ مي گويند. روان شناسان به اين افراد مي گويند: دروغ گوهاي مرضي.

دروغ گوهاي مرضي، دروغ مي گويند تا در خيال خودشان از حريمشان محافظت كنند، دوست داشتني و موجه به نظر برسند، به منافع مادي يا اجتماعي بيشتري دست پيدا كنند و يا اين كه از مجازات فرار كنند. البته در بيشتر مواقع، آن هايي كه از چنين افرادي دروغ مي شنوند، خودشان تا درجاتي متوجه اند كه فرد مقابل شان دارد دروغ مي گويد و چه بسا كه دلشان هم براي آن فرد بسوزد كه چرا چنين ذهن بيماري دارد.

دستة ديگري از دروغ گوها هستند كه حساب شده، عامدانه و براي كسب منافع شخصي، دروغ مي گويند و اين كار را هم زياد و به صورت حرفه اي انجام مي دهند. روان شناسان، اين افراد را جزو شخصيت هاي ضداجتماعي طبقه بندي مي كنند. اين گروه معمولا زياد سر و كارشان به پليس، دادگاه و زندان مي افتد. دروغ گويي معمولا با گذشت زمان، بدتر و بدتر مي شود. چرا كه اصل بر اين است كه وقتي آدم يك دروغ مي گويد، بعدها ناچار مي شود كه براي رفع و رجوع آن دروغ، دروغ هاي بيشتري بگويد.

 

۲ تمرين حقيقت:

 

چرا؟ اصلا چرا دروغ مي گوييم؟ روان شناسان، برخي از مهم ترين دلايلي را كه باعث مي شود دروغ بگوييم، اين گونه فهرست مي كنند:

مي خواهيم از درگيري پرهيز كنيم.

نمي خواهيم باعث خشم يا صدمة كسي بشويم.

نمي خواهيم احساسات كسي را جريحه دار كنيم.

مي خواهيم كسي را تخريب يا روحيه اش را تضعيف كنيم.

مي خواهيم احترام و تحسين ديگران را جلب كنيم.

دوست داريم به قدرت بيشتري برسيم.

نمي خواهيم با حقيقت تلخي دربارة خودمان مواجه شويم.

دوست نداريم به اشتباهات مان اعتراف كنيم.

مي خواهيم فعلا روي قضيه اي را بپوشانيم، به اين اميد كه شايد بعدا اوضاع، بهتر شود.

جالب اين كه خيلي از مواقع، ممكن است نيت شخص دروغ گو هم خيرخواهانه باشد، هر چند كه دروغ گويي در اكثر مواقع، ريشه در خود شخص و خودخواهي شخص دروغ گو دارد.

اما سؤال مهم تر، اين است كه آيا مي توانيم با يادگيري و تمرين مهارت هاي ويژه اي، خودمان را مقيد كنيم كه هميشه و تحت هر شرايطي، حقيقت را بگوييم و از دروغ گويي خودداري كنيم؟ پاسخ روان شناسان، اين است كه بله، اين كار در بيشتر مواقع امكان پذير است، اما به تمرين و ممارست نياز دارد. بايد ياد بگيريم الگوهاي فرار از حقيقت را كه در ذهنمان شكل گرفته، كم كم از بين ببريم تا بتوانيم نوعي رابطة سالم و احترام آميز را با مخاطبان مان سر و شكل بدهيم.

 

3 تغيير ذهنيت:

 

با فرض اين كه شخص دروغ گو از نظر رواني دچار مشكل حادي نيست، روان شناسان مي گويند كه دروغ گو به خاطر فقدان مهارت، دست به نوعي انتخاب اشتباه مي زند و از بين راست و دروغ، دروغ را انتخاب مي كند تا به زعم خودش، شرايط را به نحو مؤثري مديريت كرده باشد. دروغ گويي هاي بي خطر يا كم خطر نيز در بيشتر موارد، صرفا ريشه در يك تنبلي ذهني دارد و به شكل يك عادت غلط در روح و روان شخص دروغ گو رسوخ مي كند.

روان شناسان اعتقاد دارند براي كسي كه به دروغ گويي عادت كرده، بهتر اين است كه اول از همه، ذهنيت (mindset) خودش را تغيير بدهد تا بتواند راست گويي مهارتي (skillful honesty) را بياموزد و به كار ببندد.

 

۴ تصميم عجولانه، ممنوع:

 

چه چيزي باعث مي شود ما به اين فكر بيفتيم كه دروغ گفتن، بهترين راه حل در وضعيت موجود است؟ چه ترسي در پشت اين انتخاب اشتباه، پنهان شده است؟ ترس از اين كه اشتباه كرده باشيم؟ ترس از اين كه ديگران از ما خوششان نيايد؟ ترس از اين كه قادر نباشيم حقيقت را در قالبي محترمانه، قابل پذيرش و قابل تحمل عرضه كنيم؟

چرا فكر مي كنيم كه دروغ در شرايط خاصي مي تواند نتيجة خوبي به همراه داشته باشد؟ و...

سؤالات بالا را به دقت بررسي كنيد و دربارة پاسخ هايتان عادلانه قضاوت كنيد. وقتي انگيزه هاي دروغ گويي تان معلوم شد، بهتر مي توانيد خودتان را مجهز كنيد تا اگر دوباره سر و كلة ميل به دروغ گويي پيدا شد، آن را از سر راه برداريد.

اما قبل از اين كه بخواهيد كاري بكنيد يا عكس العملي از خودتان نشان بدهيد، تمام گزينه هاي احتمالي را بررسي كنيد. دروغ گويي در خيلي از موارد، نتيجة تصميم گيري هاي عجولانه و عاري از تدبير است. وقتي متوجه شديد كه داريد دروغ سر هم مي كنيد، مكث كوتاهي بكنيد و از مخاطب خودتان اجازه بخواهيد تا بار ديگر، سؤال او و شرايط و موضوع مورد بحث را بررسي كنيد. شايد زمان، اين اجازه را به تان بدهد كه سر و ساماني به افكار تان ببخشيد. در همين زمان مي توانيد در كنار بررسي مسأله، نيت و انگيزة خود تان را نيز ارزيابي كنيد.ذهنتان را متوجه شخص يا جملة قصاري كنيد كه شما را به راست گويي دعوت مي كند. چه بهتر كه پيشاپيش، مجموعه اي از اين نوع جملات سودمند و پرمغز فراهم كرده باشيد يا پيشاپيش، فهرستي از كساني را كه دوستشان داريد و مورد احترام تان هستند، گردآورده باشيد. صادقانه از خودتان بپرسيد كه در شرايط كاملا واقع بينانه، اگر راستش را بگوييم، بدترين اتفاقي كه ممكن است بيفتد، چيست؟

 

۵ درك طرف مقابل:

 

تصور كنيد شما باعث شده ايد موقعيتي متفاوت از آن چه كه بايد، به وجود بيايد و فرض كنيد كه شما مسبب اين وضع نابهنجار بوده ايد. اگر فكر مي كنيد كه شايد با بحث بتوانيد به يك درك متقابل برسيد و تلخي حاصل از ابراز حقيقت را بگيريد، بهتر است از اين نوع عبارات و جملات استفاده كنيد:

شايد اين حرفي كه مي خواهم بزنم، درست نباشد، اما لطفا صبور باشيد...

برداشت من اين است كه... آيا شما هم چنين برداشتي داريد؟

مي دانم كه شايد اشتباه كرده باشم، اما مي خواهم شما هم بدانيد كه...

سعي كنيد حتما نشان بدهيد كه احساس طرف مقابل را درك مي كنيد. مثلا ابتدا بگوييد: من درك مي كنم كه تو عصباني هستي و... و سپس نظر خودتان و در صورت امكان، راه حل هاي پيشنهادي تان را ارائه دهيد. سعي كنيد احساستان را به نوعي در كلام، لحن و رفتار خودتان به مخاطب منتقل كنيد: من هم از اين كه فلان كار، رأس زمان مقرر تمام نمي شود، واقعا ناراحتم. شما مي توانيد اين ناراحتي را در صدا و چهرة من ببينيد... سپس توضيح بدهيد كه قصدتان اين نبوده و سريع نتيجه گيري كنيد كه: الان مي خواهم در حضور شما برنامه اي تنظيم كنم كه هر چه سريع تر، كار تكميل شود. و دقيقا مشخص كنيد كه كدام بخش از گفته هايتان واقعيت است و كدام بخش، تصورات و نظرات شماست. اگر اين كار را نكنيد، ممكن است كم كم به سراغ جعل واقعيت و نهايتا سراغ دروغ گويي برويد.

لینک به دیدگاه

چيزايي كه ميخواستم بگم تو پستاي قبلي گفته شده و باهاشون موافقم

:icon_gol: +

بنظر من كسي كه در مسائل بي اهميت و پيش پا افتاده دروغ ميگه، اگه پاش بيفته و در جايگاه مهمي قرار بگيره، ميتونه و اين زمينه رو داره كه دروغاي خيلي بزرگتر هم بگه و ابايي هم نخواهد داشت؛ تا زماني كه من نوعي باورم اين باشه كه دروغ بده براي بقيه، ولي اگه به نفع من بود اشكالي نداره و براي راه افتادن كارم حالا يه دروغ كوچيك بگم و به جايي برنميخوره، همين آش و همين كاسه ست.. به قول جامعه شناسي خودماني نراقي، اگر هم آرزو كند كه اين وضع تغيير كند، حاضر نيست به هيچ وجه اين آرزو را از خودش شروع كند و اقدامي به عمل آورد. او اين تغيير را براي ديگران آرزو ميكند نه خودش

پس راه حلش اينه كه فرد فرد جامعه درست بشن، هركس از خودش شروع كنه و اينم چيزيه كه اگه نگيم نشدنيه، ولي زمان زيادي ميبره؛ جز اين راه ديگري رو نميدونم؛ متأسفانه اين جامعه فرد رو به سمت دروغ هدايت ميكنه، و دروغ رو بيشتر ساپورت ميكنه تا راست، دروغ بيشتر خريدار داره تا راست... رفتار اون مثلا مسئولين مملكتم كه گفتن نداره ديگه و اين تبعات زيادي داره، جو بي اعتمادي، پايمال شدن حقوق افراد، و خيلي چيزاي ديگه

چه بايد كرد؟چه كنيم كه لااقل فرزندانمان به درد ما مبتلا نشن؟چيكار كنيم كه اين رفتار كه متاسفانه به فرهنگ هم تبديل شده رو ريشه كن كنيم؟

خب نقش خانواده رو نميشه ناديده گرفت، اگر اين باور از كودكي در ذهن يه نفر نهادينه بشه كه دروغ نبايد بگه؛ و كسي كه نقش تربيت كننده رو داره، خودشم بعنوان يه الگو دروغ نگه، قطعا تأثير داره.. بهرحال نحوه تربيتا با هم متفاوتن؛ اگر اين خشت اول كه تربيت صحيح خانوادگيه، درست و محكم گذاشته بشه، تأثير دوست و جامعه و.. كمتر ميشه به مراتب، هرچند حذف نميشه

می گویند که کورش کبیر هزاران سال پیش از خداوند خواست که ایران زمین را از دو مصیبت بزرگ ایمن بدارد، یکی خشکسالی بود و دیگری دروغ

ربطي در اصل جريان نداره، ولي اين متن كتيبه داريوش هخامنشي هست

اهورامزدا اين سرزمين را از خشكسالي، از دشمن، و از دروغ بپاياد...

و قسمت دردناكتر قضيه اينجاست كه تاريخ و ادبيات ما پره از مذمت دروغ

فردوسي ميگه : دروغ آنك بيرنگ و زشت است و خوار / چه از نابكار و چه از شهريار

اشوزرتشت ميگه : راه در جهان يكيست و آن راه راستيست

حالا چرا اينطور شد ؟ حكايت امروز و ديروزم نيست... مدتهاست كه تار و پودمون با دروغ آشناست... تو سفرنامه ها هم ميشه خيلي رفتاراي ناپسند از جمله دروغگويي رو پيدا كرد؛ پس اين غبار چندين ساله رو نميشه با يه فوت كم جون از بين برد

لینک به دیدگاه

این نکته رو میخواستم بگم که خانواده مهم ترین نقش رو تو این قضیه دارن

خودم دیدم پدر و مادرانی که خیلی راحت دروغ گفتن و فرزندان اونها دروغگویان حرفه ای شدند!! :icon_pf (34):

 

فکرکنم اگه یه بحث روانشناسی هم رو این قضیه بشه از واژه ای که مریم بهش اشاره کرد بد نیست

لینک به دیدگاه

دوستان این مطلب رو بخونید جالب هست...

 

 

عشق به حقیقت در ایرانیان باستان

 

پرفسور استنلی اینسلر*

 

 

ترجمه: حمیده احمدیان راد

 

هرودوت مورخ یونانی که همعصر داریوش بزرگ بود در تاریخش نوشته که پارسی ها به "راستی و حقیقت" بیش از هر چیز دیگری احترام می گذاشتند. او می افزاید که پارسی ها با احترام زیاد سخن می گفتند و این کار را غیراخلاقی می دانستند که از هر چیزی که انجام دادنش حرام و غیراخلاقی است حرف بزنند. طبق تفکرات آنها شرم آورترین چیز در جهان این است که دروغ بگویند.

 

این احترام به راستی در میان ایرانیان قدیم جالب توجه ترین ویژگی آنها بوده و در طول تاریخ این سرزمین هیچ خارجی ای نبوده که از این کشور دیدن کرده و در میان ایرانیان زندگی کرده باشد و تحت تأثیر عشق و احترام ایرانیان به حقیقت و راستی قرار نگرفته باشد. در گذر قرن ها, در کارهای یونانیان, چینی ها, هندی ها و عرب ها این عشق و احترام ایرانی ها به راستی بی نهایت مورد اشاره قرار گرفته. چنان که شاید منش برجسته و جالب توجه ایرانیان بوده.

 

آن چه که این بازدیدکنندگان خارجی نوشته اند خیالی, حرف های شاعرانه یا رؤیاهای آنان نیست که اختراع و پخش شده باشد. تعداد 1500 اسم در سنگ نبشته های قدیمی پیدا شده است که نه مال شاهان و شاهزادگان است و نه مال روحانیون و قاضی ها. بلکه نام کارمندان دون پایه و منشی هایی ست که کالاها را در انبار کالاها سرپرستی و نظارت می کردند. اهمیتش هم در همین است. آنها به ما دیدی درباره ساختار اجتماعی مردم عادی می دهند. بیشتر این اسم ها در اسناد و مدارک قدیمی شهرها و روستاها به دست آمده و ما اجازه می دهد تا ترکیب و ساختار جوامع اولیه را بشناسیم.

 

جالب است که از اسم هایی که در این سنگ نبشته ها پیدا شده بیش از 75 تای آنها نام راستی در خود دارد. ما با اسم مردانی مواجه می شویم که نامشان محافظ راستی, عاشق راستی, در فکر راستی, تحت تأثیر جلال و شکوه راستی, شادمان در راستی, ستون راستی, شکوفایی راستی, دارای اصالت راستی و ترکیبات مشابه معنی می دهد. در حالی که اگر به نام های رایج دیگر آن زمان نگاه کنیم می بینیم که عناصری با معنی اسب ها, قهرمان ها, شهرت, ثروت, جایزه, شانس خوب در خود دارند [که عناصری پیش پا افتاده اند]. این در حالی است که اسم بچه ها آن چیزی است که والدین برای بچه هایشان موقعی که متولد می شوند آرزو می کنند. بنابراین اسم های با عنصر راستی به ما نشان می دهد که بسیاری از والدین بودند که باور داشتند بیش از همه چیز اهمیت دارد که بچه هایشان عاشق راستی باشند و از راستی حفاظت کنند, راستی را شکوفا کنند, شوق راستی داشته باشند و... تا این که به دنبال منافع مادی و دنیوی باشند.

 

نامی که به وسیله والدین برای بچه هایشان انتخاب می شود اغلب بیان یک آرزوست و برتری نام های ترکیب شده با راستی نسبت به نام های دیگر در میان کارمندان پارسی قدیم آشکار می کند که آرزو و احترام به راستی در ورای هر چیز دیگر, حتی برای خانواده های پایین تر ارزش واهمیت داشته. همین نشان می دهد که راستی چه جایگاه عمیقی در نزد ایرانیان داشته. از طرفی هم فقط انسان های عادی در میان پارسیان قدیم نبودند که به راستی احترام می گذاشتند. بلکه براساس آن چه هرودوت مورخ یونانی می گوید شاهان هخامنشی خودشان هم عشق و ستایش شان به راستی و بیزاری و تنفرشان از دروغ و نیرنگ را بیان می کردند.

 

در کتیبه بزرگ بیستون, داریوش بزرگ کلمات زیر را با جلال و شکوه تأثیرگذاری حک کرده:

بند 4: داریوش شاه گوید:"این [است] کشورهایی که نافرمان شدند. دروغ آنها را نافرمان کرد که اینها به مردم دروغ گفتند. پس از آن اهورامزدا آنها را به دست من داد... .

بند5: داریوش شاه گوید:"تو که از این پس شاه خواهی بود خود را قویاً از دروغ بپای. اگر چنان فکر کنی [که] کشور من در امان باشد مردی که دروغ زن باشد او را سخت کیفر بده.

بند6: داریوش شاه گوید: این [است] آن چه من کردم. به خواست اهورامزدا در همان یک سال کردم. تو که از این پس این نبشته را خواهی خواند آن چه به وسیله من کرده شده تو را باور شود. مبادا آن را دروغ بپنداری.

بند7: داریوش شاه گوید:"اهورامزدا را گواه می گیرم که آن چه من در همان یک سال کردم این راست [است] نه دروغ.

بند 13: داریوش شاه گوید: از آن جهت اهورامزدا مرا یاری کرد و خدایان دیگری که هستند که پلید نبودم. دروغگو نبودم. تبهکار نبودم. نه من نه دودمانم. به راستی رفتار کردم. نه به ضعیف نه به توانا زور نورزیدم. مردی که دودمان من همراهی کرد او را نیک نواختم. آن که زیان رسانید او را سخت کیفر دادم.

بند 14: داریوش شاه گوید: تو که از این پس شاه خواهی بود. مردی که دروغگو باشد یا آن که تبهکار باشد دوست آنها مباش. به سختی آنها را کیفر ده.

 

او در سنگ نبشته دیگری گفته:

با بخشش اهورامزدا من در آن چه راست است شادمانم. من در آنچه که اشتباه است شادمان نیستم... آنچه که راست و حقیقت است آرزوی من است.

 

این جملات هم از یک کتیبه خشایارشاه است:

اگر اندیشه کنی که در زندگی ات و در مرگ خجسته باشی, به آن دستورهایی که اهورا مزدا فرموده است ارج گذار. اهورامزدا و ارت را با فروتنی ستایش کن. مردی که آن دستوری را که اهورامزدا فرموده ارج گذارد و اهورا مزدا و ارت را با فروتنی ستایش کند, در زندگی و شاید بعد از مرگ خجسته خواهد بود. خشایارشاه گوید: اهورامزدا مرا از بدی نگاه دارد. همچنین خانواده من را و این کشور پارس را. این را از اهورامزدا درخواست می کنم و اهورامزدا همه آنها را به من ببخشد.

 

راستی راه حلی برای مصیبت های بشر

این کلمات باشکوه از شاهان پارسی قدیم است. اما در واقع انعکاسی از آموزه های حضرت زرتشت است که متعلق به زمان های قدیمی تر بوده است. از کتاب گات های زرتشت ما می آموزیم که آسمانی بودن و فناناپذیری, دارایی آینده کسانی خواهد بود که در این جهان از راستی حمایت می کنند. اما یک زندگی به تمامی مصیبت بار و یک وجود غمزده جایزه نهایی شخص نیرنگ باز خواهد بود. علاوه بر این زرتشت به ما می گوید که انسانی که برای شخص راستگو خوب است و به قانون اهورامزدا خدمت می کند, خودش به مراتع حقیقت و فکر خوب می رسد و خانواده و دهکده و کشورش را از ویرانی نجات می دهد. در حقیقت موقعی که ما کلمات بزرگ پیامبر را می خوانیم, باور می کنیم که حقیقت در مرکز سیستم اخلاقی و معنوی او بوده. چنان که به نظر می رسد لازم است تا به طور خلاصه جایگاه راستی در آموزه های زرتشت را توصیف کنیم.

 

در ابتدا اولین و بیشترین چیزی را که در آموزه های زرتشت می بینیم این است که رابطه اساسی بین خدا و راستی وجود دارد. نه فقط اهورامزدا در قله های حقیقت قرار دارد و راه های مستقیم راستی را طی می کند, بلکه منش و خلقی مثل راستی دارد. اما رابطه بین خدا و راستی عمیق تر است (چنان که زرتشت به ما می گوید اهورامزدا هم آفریننده و هم یاور حقیقت است). مطابق دیدگاه پیامبر, راستی, اصلی ترین جزء سازنده جهان خداست. زیرا که به خدا انگیزه می دهد آنچه را خوب و سودمند است بیافریند و به او آموخته که بین درست و اشتباه تمایز و فرق قایل شود. بنابراین به واسطه راستی است که خدا شرافت و عقل بالاترش را به انجام می رساند.

 

به شکل مشابهی راستی نقش برجسته ای در زندگی بشر بازی می کند. این راستی است که به آفریدگان رونق و شکوفایی می دهد و گیاهان و ابرها را زیاد می کند. به واسطه مهمان راستی بودن است که فهم و درک خوب در روح بشر رشد می کند. فهمی که به او می آموزد که اخلاق و اصول خدا را به صورت افکار خوب, کردار خوب و رفتار خوب بیشتر کند. همچنین این راستی است که به بشر آموزش می دهد تا فرق بین آنچه که درست و آنچه که اشتباه است را تشخیص دهد. این هواداری و پیروی بشر از راستی است که معنی کاملی به وجود خدا می دهد و قدرت شکیبایی و استقامت در زندگی را در انسان گسترش می دهد.

 

این هدیه زرتشت است که با جایگزین کردن راستی در مرکز وجود هم خدا و هم بشر به ما می آموزد که یک زندگی بامعنی بدون راستی ممکن نیست. زیرا که راستی منبع نهایی همه بینش های خوب, همه رفتار خوب, همه تشخیص خوب و همه کارهای انجام شده خوب است. دانستن, برای رفتار کردن به شکل درست و عادلانه اساسی است و ریشه همه دانش صحیح از چنگ زدن به حقیقت و راستی ناشی می شود. این یک تعلیم و آموزه مبهوت کننده در دوره های ابتدایی تاریخ روشنفکری جهان است. اما آموزه و دکترین قدرتمند و متقاعد کننده ای است که که همچنان پرتوان است و ایده مرکزی افکار همه ایرانیان اولیه می شود. به طوری که فکر کردن به تاریخ قدیم ایران بدون فکر کردن به احترام به راستی در میان مردم ایران ممکن نیست. زرتشت کسی است که در ابتدا نقش مرکزی ای را که راستی در همه هستی دارد را درک و آن را فرموله کرد.

 

رفتارهایی که سرنوشت تیره ای برای بشر ایجاد می کنند

اما ممکن است بپرسیم که چرا زرتشت این چنین تحت تسلط فکر موقعیت و جایگاه راستی در زندگی هم خدا و هم بشر قرار گرفت. او در زمان های خیلی دور زندگی می کرد. خیلی قبل از این که یک جامعه ساکن به وجود بیاید و خیلی قبل از توسعه پادشاهی قدرتمند و ثروتمندی که در آن روحانیون و فلاسفه بتوانند در آرامش و صلح جمع شوند و سؤالات عمده ای درباره وجود و طبیعت خدا و بشر مطرح کنند و درباره آن بحث کنند.

 

برای پیدا کردن پاسخی برای این پرسش ما باید یک بار دیگر به کارهای پیامبر و به کلمات او به عنوان کلیدها و راه حل هایی برای مشکلاتی که زرتشت خودش با آنها روبرو شده بود نگاه کنیم. اگر این کار را انجام دهیم به واقعیت های حیرت انگیزی درباره زمانه ای که زرتشت در آن زندگی می کرد دست پیدا می کنیم.

 

در ابتدا متوجه می شویم که بعضی از نجبا مالکیت ارث دیگران را می دزدیدند و در این طمع آنها بعضی از روحانیون هم به صورت نیرنگ بازانه و غیرصادقانه کمک می کردند. او به ما می گوید که حتی خدایان قدیمی هم به پیروانشان حکم داده اند و اجازه داده اند که رفتارهایی را انجام دهند که نتیجه اش سرنوشتی تیره برای بقیه نوع بشر است. آنها زمین های مرتع اشخاص راستگو را ویران می کنند و آنها را تهدید می کنند و شکاف بین مردم را بیشتر می کنند. آن چیزی که باعث ویرانی و کشمکش در خانواده, قبایل و ایالات می شود. به طور خلاصه به نظر می رسد که جهان با دو نیروی در حال زد و خورد مورد تاخت و تاز قرار می گیرد و نیرنگ و ویرانی لجام گسیخته می تازد.

 

شرایط رنج آوری را تصور کنید که به نظر می رسد جهان در آشوب ناشی از نیروهای مخالف اسیر شده. گذشته به نظر می رسد که تأسف آور بوده و آینده هم تاریک به نظر می رسد. در این جا انسانی با دیدی وسیع مثل زرتشت درباره آنچه که درست یا نادرست است یا عدالت و بی عدالتی است سرگردان می شود و دنبال این می گردد که چگونه راه نجاتی را پیدا کند و راه رهایی چگونه ممکن است پیدا شود. در چنین شرایط آزاردهنده ای است که او راهی برای زنده ماندن نوع بشر و ایجاد یک پادشاهی خوب پیدا کرد. این راه دنبال کردن عناصری است که اهورامزدا در هماهنگی با راستی آفریده بود.

 

اگرچه هزاران سال ما را از زمان زرتشت پیامبر جدا می کند, اما مشکلات هستی هنوز با سماجت ایستادگی می کند. زندگی هر روز ما با درگیری و زد و خورد به هم گره خورده. بعضی وقت ها در خانواده ما, گاهی در شغلمان, زمانی در کشورمان و بعضی اوقات در جهان به مشکلاتی بزرگ برمی خوریم.

 

ما نیرنگ, فریب, دزدی و ویرانی بیهوده را در سراسر کره زمین می بینیم. در این شرایط باید چکار کنیم؟ ما دنبال راهی برای حل مشکلات و پایان دادن به غم ها می گردیم. بعضی وقت ها در حد توانمان به دروغ ها پاسخ می دهیم. اما بیشتر اوقات راه حلی برای مای تنها در دسترس نیست. بنابراین باید کوشش کنیم با راستی زندگی کنیم و این کار را از طریق پندار نیک, گفتار نیک و رفتار نیک انجام دهیم. حتی اگر راه حل های فوری از دسترس ما دور است ولی با نیروی راستی باید ایستادگی کرد. برای روزی که راستی حتماً غالب و پیروز می شود.

 

*پرفسور استنلی اینسلر مترجم گات ها به زبان انگلیسی است. او به طور گسترده ای روی موضوع زبان ها و متون قدیمی ایران و هند کار کرده است. وی پرفسور, استاد دانشگاه و عضو انجمن شرق شناسی آمریکا, انگلیس, فرانسه و آلمان است.

 

منبع: سایت آریامن

لینک به دیدگاه
این نکته رو میخواستم بگم که خانواده مهم ترین نقش رو تو این قضیه دارن

خودم دیدم پدر و مادرانی که خیلی راحت دروغ گفتن و فرزندان اونها دروغگویان حرفه ای شدند!! :icon_pf (34):

 

فکرکنم اگه یه بحث روانشناسی هم رو این قضیه بشه از واژه ای که مریم بهش اشاره کرد بد نیست

 

خب من فکر می کنم واژه دروغ یه جور دروغه.:ws3: یعنی خیلی کلیشه ای به موضوع نگاه می کنه.

اما خوب انگار کسی علاقه ای به ریشه یابی و این کارا نداره:persiana__hahaha:

لینک به دیدگاه
خب من فکر می کنم واژه دروغ یه جور دروغه.:ws3: یعنی خیلی کلیشه ای به موضوع نگاه می کنه.

اما خوب انگار کسی علاقه ای به ریشه یابی و این کارا نداره:persiana__hahaha:

ریشه یابی هم خیلی خوبه من که سوادم نمیکشه خودت شروع کن تا ایشالا دوستان دیگه هم بیان و نظرشونو بگن... :icon_gol:

لینک به دیدگاه

خب برای اینکه فقط مطالب جنبه کپی و پیست بهتره در موردش صحبت کنیم

تو متن بالایی که گذاشتم این 2 تا نکته برام جالب بود... :ws38:

 

 

پارسی ها با احترام زیاد سخن می گفتند و این کار را غیراخلاقی می دانستند که از هر چیزی که انجام دادنش حرام و غیراخلاقی است حرف بزنند. طبق تفکرات آنها شرم آورترین چیز در جهان این است که دروغ بگویند.

 

جالب است که از اسم هایی که در این سنگ نبشته ها پیدا شده بیش از 75 تای آنها نام راستی در خود دارد. ما با اسم مردانی مواجه می شویم که نامشان محافظ راستی, عاشق راستی, در فکر راستی, تحت تأثیر جلال و شکوه راستی, شادمان در راستی, ستون راستی, شکوفایی راستی, دارای اصالت راستی و ترکیبات مشابه معنی می دهد. در حالی که اگر به نام های رایج دیگر آن زمان نگاه کنیم می بینیم که عناصری با معنی اسب ها, قهرمان ها, شهرت, ثروت, جایزه, شانس خوب در خود دارند [که عناصری پیش پا افتاده اند].

 

نظرتون چیه؟؟

لینک به دیدگاه

دروغ یعنی عدم بیان حقیقت یا بیان چیزی خلاف واقع ولی نه به همین سادگی. به نظرم دروغ تقریباً تو هرچیزی هست. حتی بیان حقیقت بیشتر یا کمتر از اون اصلش. دروغ یعنی فریب دادن به هر شکلی.

دروغ تو اغلب کارهای غیراخلاقی به نوعی هست

تو ریا

تو ربا

تو افراط و تفریط

و جالبتر از اینا تو لجبازی، تهمت، غیبت، مسخره کردن، توهین، دزدی و .... و میشه گفت ریشه تمام اینها دروغه.

لینک به دیدگاه
دروغ یعنی عدم بیان حقیقت یا بیان چیزی خلاف واقع ولی نه به همین سادگی. به نظرم دروغ تقریباً تو هرچیزی هست. حتی بیان حقیقت بیشتر یا کمتر از اون اصلش. دروغ یعنی فریب دادن به هر شکلی.

دروغ تو اغلب کارهای غیراخلاقی به نوعی هست

تو ریا

تو ربا

تو افراط و تفریط

و جالبتر از اینا تو لجبازی، تهمت، غیبت، مسخره کردن، توهین، دزدی و .... و میشه گفت ریشه تمام اینها دروغه.

 

ممنون. شاید منظور من در مورد انواع دروغ به نوعی شامل این مثال ها هم بود.

این واژه خیلی ظریفه و شامل مثال های متعددی می شه.

  • یکی از انواع رایج دروغ تعارفات رایج بین مردم هست. تعارفاتی که گاهی از حالت صرف احترام گذاشتن خارج می شوند طوری گوینده بدون فکر ناخودآگاه یک سری کلمات رو خیلی راحت به زبون میاره. مثل قربان شما که به صورت خیلی افراطی مورد استفاده قرار می گیره. . یا اگر بدونید چه قدر از دیدارتون خوشحال شدم همان لحظه پیش خود می گوید : چشم دیدنت رو ندارم. یا مثلا بری که دیگه برنگردی!! یا تعارفاتی مثل بفرمایید منزل، بفرمایید غذا. نکته حایز اهمیت این که هر کدام از حرف ها در جای خود و در صورت استفاده مناسب اتفاقا شاید نشونه احترام هم باشن. اما هنر تعیین خط مرز استفاده درست یا نادرست از این تعارفات هست.
  • نوع دیگر خلف وعده و عمل نکردن به قول هست. به همین خاطر شخصا به توصیه دوستی سعی می کنم از واژه حتما در وعده دادن و در گفتار خودداری کنم تا همیشه جایی برای درصد کم برآورده نشدن خواسته طرف مقابل هم بگذارم تا دروغ گو خطاب نشم.

فکر می کنم وقتی توی این مسائل ظریف دروغ نگفتن ارزش شمرده نشه اون وقت هست که تو مسائل کلان تر خیلی راحت می شه دروغ به معنای متداول رو استفاده کرد.

خب این مثال ها و مثال های دیگر جنبه هایی از دروغ به دیگران هستند. تا ببینیم نظر بقیه دوستان چیه.

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...