رفتن به مطلب

روزها


ارسال های توصیه شده

شایدآن روزكه سهراب نوشت : تا شقایق هست زندگی بایدكرد

 

خبری ازدل پر دردگل یاس نداشت،

 

باید این گونه نوشت

 

هرگلی هم باشی

 

چه شقایق چه گل پیچك و یاس زندگی اجبار است.

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 166
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

خدایا .. من همانی هستم که وقت و بی وقت مزاحمت می شوم همانی که وقتی دلش می گیرد و بغضش می ترکد، می آید سراغت. من همانی ام که همیشه دعاهای عحیب و غریب می کند و چشم هایش را می بندد و می گوید من این حرف ها سرم نمی شود. باید دعایم را مستجاب کنی همانی که گاهی لج می کند و گاهی خودش را برایت لوس می کند همانی که نمازهایش یکی در میان قضا می شود و کلی روزه نگرفته دارد. همانی که بعضی وقت ها پشت سر مردم حرف می زند گاهی بد جنس می شود البته گاهی هم خود خواه حالا یادت آمد من کی هستم خدایا می خواهم آنگونه زنده ام نگاه داری که نشکند دلی از زنده بودنم و آنگونه مرا بمیرانی که کسی به وجد نیاید از نبودنم.

لینک به دیدگاه

دلم گرفته الان دارم اهنگ گوش میدم اشکام بی اختیار میریزه ای خدایا خسته شدم دیگه نمیکشم خودت کمکم کن منم تحملی دارم دیگه نمیتونم نمیتونم بریدم.کاشکی یکی بود تا میتونست الان ارومم کنه.خداجون به داده هات ونداده هات شکر .خدافقط تو میدونی چرا کمکم نمیکنی دارم خفه میشم.

لینک به دیدگاه

دلم گرفته ای دوست! هوای گریه با من

گر از قفس گریزم، کجا روم، کجا من؟

کجا روم؟ که راهی به گلشنی ندانم

که دیده برگشودم به کنج تنگنا، من

نه بسته‌ام به کس دل، نه بسته دل به من کس

چو تخته پاره بر موج، رها، رها، رها، من

ز من هر آن‌که او دور، چو دل به سینه نزدیک

به من هر آن‌که نزدیک، ازو جدا، جدا، من!

نه چشم دل به سویی، نه باده در سبویی

که تر کنم گلویی به یاد آشنا، من

ز بودنم چه افزود؟ نبودنم چه کاهد؟

که گویدم به پاسخ که زنده‌ام چرا من؟

ستاره‌ها نهفتم در آسمان ابری -

دلم گرفته ای دوست! هوای گریه با من...

لینک به دیدگاه

می رسد روزی که فریاد و فغان ها سر کنی

می رسد روزی که احساس مرا باور کنی

می رسد روزی که نادم باشی از رفتار خویش

خاطرات رفته ام را مو ز مو از بر کنی

می رسد روزی که تنها ماند از من یادگار

نامه هایی را که با دریای اشکت تر کنی

می رسد روزی که تنها در مسیر بی کسی

بوته های وحشی گل را ز غم پرپر کنی

می رسد روزی که صبرت سر شود در پای من

آن زمان احساس امروز مرا باور کنی

لینک به دیدگاه

من نه عاشق بودم و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من

من خودم بودم و یک حس غریب

که به صد عشق و هوس می ارزید

من خودم بودم و دستی که صداقت می کاشت

گر چه درحسرت گندم پوسید

من خودم بودم و هر پنجره ای

که به سرسبزترین نقطه بودن وا بود

و خدا می داند سادگی از ته دلبستگی ام پیدا بود

من نه عاشق بودم و نه دلداده گیسوی بلندو نه آلوده به افکار پلید

من به دنبال نگاهی بودم که مرا از پس دیوانگیم می فهمید

آرزویم این بود... دور اما چه قشنگ

تا روم تا در دروازه نور

تا شوم چیده به شفافی صبح ...

لینک به دیدگاه

همه گویند

که از دل برود هر آنچه از دیده برفت

و شب رفتن تو

من ماتم زده،

خسته دل،

گوشه نشین

گوشه در ماتم تک ساغر خود

ریخته روی زمین

زیر لب میگفتم

آه که از رفتن تو ...

 

نفس از سینه برفت

لحظه ها طی شد و میخانه نشینان همه رفتند

و شب از نیمه گذشت

آسمان بود

که با دیده من نعره زنان میگریید

مرغ شب بود

که در پهنه لاینتهی دشت خیال ،

همره مرغ دلم ،بال زنان

گریه کنان دور درخت می چرخید

و من آنقدر نشستم

که سحر آمد و از دیده شب تیره برفت

گرمی پرتو خورشید از آنسوی تن پنجره ها سر زد

آهسته چنین خواند به گوش دل من

که ای خسته

مطمئن باش

که هرگز نرود از دل

هر آنچه از دیده برفت

مطمئن باش....

لینک به دیدگاه

عاشق بارونم.خداجون شکرت چه بارونی داره میاد خداجون من خیلی بنده بدیم برات.کاشکی گناه ادمام با این بارونا پاک میشد.کاشکی دلای گرفته هم بارونی بشه بعدشم صاف صاف بشه.کاشکی هیچ دست کوچکی نیازمند نباشه امروز که تو خیابون بودم داشت بارون شدید میومد منو سمان زیر یه سایبون داشتیم سمبوسه میخوردیم تا بارون بند بیاد داشتم نیگا خیابون میکردم یدفه یه گنجشکیو دیدم که تو اون بارون شدید یه تکه نونو که رو زمین افتاده بودوخیس شده بود میخورد با خودم گفتم خداجون خیلی مهربونی.

لینک به دیدگاه

مهربانم، ای خوب!

یاد قلبت باشد؛ یک نفر هست که این جا

بین آدم هایی،که همه سرد و غریبند

با تو

تک و تنها، به تو می اندیشد

و کمی،

دلش از دوری تو دلگیر است....

مهربانم، ای خوب!

یاد قلبت باشد؛ یک نفر هست که چشمش ،

به رهت دوخته بر در مانده

و شب و روز دعایش اینست؛

زیر این سقف بلند، هر کجایی هستی، به سلامت باشی

مهربانم، ای خوب! یاد قلبت باشد؛

یک نفر هست که دنیایش را،

همه ی هستی و رؤیایش را، به شکوفایی احساس تو، پیوند زده

و دلش می خواهد، لحظه ها را با تو، به خدا بسپارد....

مهربانم، ای خوب!

یک نفر هست که با تو

تک و تنها، با تو

پر اندیشه و شعر است و شعور!

پر احساس و خیال است و سرور!

مهربانم، ای یار، یاد قلبت باشد؛

یک نفر هست که با تو، به خداوند جهان نزدیک است

و به یادت، هر صبح، گونه سبز اقاقی ها را

از ته قلب و دلش می بوسد

و دعا می کند این بار که تو

با دلی سبز و پر از آرامش، راهی خانه خورشید شوی...

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...