رفتن به مطلب

پیش به سوی بدبختی !!


سیندخت

ارسال های توصیه شده

وارد کتاب فروشی که می شی بیشمار کتاب در مورد راه های موفقیت، چگونه شاد شویم، موفقیت در 10 روز و .........می بینی. از جلوی دکه روزنامه فروشی که رد می شی بیش از نیمی از مجله ها در مورد روش های موفقیت، راز موفقیت، موفقیت سبز ، سیب موفقیت و ....هست. کافیست کلمه موفقیت رو در گوگل سرچ کنی تا از سخنان هزاران نویسنده در باب این که چگونه موفق شوید، بهره مند شوی.

ملت ما هم که شکر خدا فهیم هستند و اهل سواد و مطالعه! پس چرا کم تر از 10 درصد مردم موفق هستند یا دست کم خودشونُ موفق می دونن؟؟؟؟

شاید این خاصیت مغزه که از فرمان مستقیم و از این که بهش بگی این کارو بکن این کارو نکن، فراریه. اگه من الان به شما بگم که لطفا راجع به خرگوش سیاه فکر نکن، شما تنها کاری که می کنی برای چند لحظه هم که شده بهش فکر می کنی و یا بر عکس اگه بگم راجع بهش فکر کن ناخودآگاه سریع جذب اولین نیروی محرکه خارجی برای فرار از فکر به اون موضوع می شی.

پس بد نیست این جا کمی روشهای شکستُ دنبال کنیم و کمک کنیم برای شکست خودمون و بقیه !!

این مطالب از من نیست، ولی شما هم اگه نظری راجع به بدبخت کردن خودمون و بقیه به ذهنتون می رسه، ما رو محروم نکنید:a030:

لینک به دیدگاه

برای خودت بیکار و بی عار بچرخ. دور مطالعه رو خط بکش. به خودت زحمت کسب آگاهی از تاریخ و زبان و ریاضیات نده و هیچ گونه مهارت پیشرفته ای در زمینه های حقوقی، معماری، پزشکی و فناوری های الکترونیکی کسب نکن. وقتی کسی از خیر تفریح و سرگرمی می گذرد تا مطالعه کند و سر کلاس درس حاضر شود، صرفا به او بخند و تو در رختخواب بمان و فیلم های قدیمی تماشا کن، که در واقع روشی بی نقص برای دست انداختن هر گونه تلاش اصیل و معتبر خودت و دیگران در راه اصلی زندگی است. در حالی که دیگران در حال درمان بیماران، شمع سازی، آرایشگری یا فهرست برداری کالاهای انبار هستند تو اصلا به خودت زحمت نده تا در زمینه ای بخصوص مهارت پیدا کنی.

 

 

بله! حقیقت دارد که تجارب و اطلاعات زیادی به ما می گوید تحصیل و کسب مهارت بلیت ورود به جاده امنیت و سعادت است اما هیچ یک از این ها برای تو کاربرد ندارد. عده ای می گویند بعضی ها زندگی مرفه دارند بی آنکه تحصیلات یا مهارتی داشته باشند. دوباره می گویم هیچ یک از این ها برای تو مفهومی ندارد. به هر حال تو تمام چیزهای بزرگ را در زندگی ات داری. تو ویژه و منحصر به فرد هستی. همین طوری با لطافت طبع و قیافه ی خوبی که داری به زندگی ادامه بده.

 

 

مگر رت بالتر و الویس پریسلی تحصیل کرده بودند. من که آن ها را در دانشگاه ندیدم. فقط نگاه کن و ببین این ها چه پیشرفتی داشته اند.حواست باشد سر مشق تو چطور می تونی زندگی ات را تباه کنی؟! است که از هر یک میلیلرد آدم فاقد مهارت، فقط یک نفر موفق شده است، نه الگویی که می گوید از هر صد نفری که مهارتی دارند، نود و نه نفرشان موفق می شوند.

تو با این آگاهی به دنیا آمده ای که به چه چیزهایی نیاز داری. این را فراموش نکن. از هر نوع تحصیلی در زمینه ی عادات دنیوی بپرهیز. تو که آدمی معمولی نیستی. تو یگانه و منحصر به فردی. و انقدر این را می گویم تا ملکه ی ذهنت شود. مهم است که بدانی منحصر به فرد بودن توست که تو را از هر بحرانی نجات می دهد. آموزش برای بقیه ی مردم است نه تو که آدمی سطح بالا هستی. اصولا سرنوشت تو این گونه رقم خورده که پولدار و مشهور باشی و لازم نیست برای رسیدن به این آرمان اقدامی کنی، به جز کارهایی که از قبل می کردی.صرفا با خیال راحت بنشین و همان آدم منحصر به فرد بزرگ و مهربان باش.

لینک به دیدگاه

قبل از هر چیز بگذار چند مثال برایت بزنم

 

رانندگی: هی، دوست من، تو در جاده هستی و داری رانندگی می کنی، فقط آدم های عجیب و غریب هستندکه سرعت مجاز را رعایت می کنند. اما تو که عجله داری. از این گذشته، تو اصلا راننده ی رالی به دنیا آمده ای. سرعت مجاز فقط برای پیرزن هاست. تو در هر جایی می توانی با سرعت 200 کیلومتر در ساعت برانی و شرط می بندم که گاهی هم این کار را می کنی و هرگز هم مشکلی نداشته ای. کمترین کاری که راننده ای مثل تو می تواند انجام دهد، رانندگی با هر سرعتی است که دلش بخواهد.

راستی، کمربند ایمنی ات را می بندی؟ نکند تصادف کنی؟ هی، بند آن سر شانه ات را اذیت می کند، نه؟ غیر از این، در جایی خوانده ای که بهتر است از کمربند ایمنی استفاده نشود چون اگر موقعیت اضطراری پیش بیاید و آدم مجبور شود از اتومبیل بیرون بپرد، آن جا گیر می افتد؛ منظورم مواقعی اضطراری مثل خرید سیگار و یا این جور چیز هاست.

راستی، وقتی می خواهی خط عوض کنی، چراغ راهنما می زنی؟ برای چه؟ درست است، این مشکل دیگران است نه تو. خوب حالا موتور اتومبیلت را تنظیم کرده ای؟ ترمز ها را چطور؟ اگر وقت داشتی که این کار را می کردی. کو فرصت؟ تو که گرفتاری. بگذار راننده های دیگر نگران تو باشند. تو که وقت نداری نگران آن ها باشی. تو هیچ وقت تصادف نمی کنی. منظورم این است تا به حال قبض جریمه نگرفته ای، درست است؟

 

سیگار کشیدن: هی، تو که بچه نیستی. هر کار دلت بخواهد می توانی بکنی. حالا به تو چه که هزاران هشدار وجود دارد که سیگار تو را می کشد یا باعث ابتلا به سرطان کبد و ریه می شود. راستی فیلمی را دیدی که جان وین در آن بازی می کرد و همه ی آدم های توی فیلم سیگار می کشیدند؟ البته که سیگاری بودند. تازه، همه ی آدم های فیلم های گانگستری هم سیگار می کشند. اصلا تا به حال با آدمی برخورد کرده ای که بگوید عمویش تمام عر سیگار می کشیده و هشتاد و هشت سال هم عمر کرده. سیگار به تو حال می دهد. فقط با یک پک به آن نیکوتین دوست داشتنی راهی ریه ها و خون تو می شود و سلامتت می کند. یک پک عمیق بزن و ببین که یک سوم سیگار خاکستر می شود و نیکوتینش وارد ریه ها و سیستم گردش خونت می شود، کیفش را بکن.

 

برنامه ریزی برای آینده: اصلا ابدا. تو خوش اقبالی و شادی. تو عزیزی. تو نیاز به لذت لحظه ای داری. خیلی قدرت ذهنی می خواهد که آدم فراسوی این لحظه را در نظر بگیرد. نکن بابا جان. این کارها پیشانی آدم را چروک می اندازد. حالا که چه، برادر من؟ یک سری برنامه و آمار و ارقام بنویسی و با آن ها زندگی کنی که چه بشود؟ اوه، من که هیچ اعتقادی به این ندارم. من معتقدم واژه ی " بی عرضه" برازنده ی تو نیست. آیا تا به حال دیده ای که جیمز دین در فیلم هایش بنشیند و حساب و کتاب هزینه ها و مخارجش را روی کاغذ بیاورد؟ یا مثلا کلینت ایستوود، تام کروز ، جولیا رابرتز یا الیزابت تیلور؟ پس تو چا باید این کار را بکنی؟ تو خودت اختیار آینده را در دست داری، پس چرا باید نگران آن باشی؟ آینده ی تو همان است که دلت می خواهد.

 

صاحب خانه شدن: خانه بخری که بقیه ی عمرت اجاره خانه ندهی؟ این که همه اش دردسر است. کلی کار دارد. پر کردن فرم، وام گرفتن از بانک، اسباب کشی. صبر کن. به هر حال این ها همه اش مربوط به آینده است که است که اصلا نباید عین خیالت باشد. آینده، خودش حواسش به تو هست و تو اصلا نباید کاری را که دلت نمی خواهد بکنی.

قابل اعتماد بودن: چیزهایی را که قرض گرفته ای، برگردانی؟ ای بابا! چرا؟ این ها حالا دیگر مال توست و تازه، کی اهمیت می دهد. همیشه یک نفر پیدا می شود که وسایل مورد نیازت را به تو قرض بدهد. پولی را که قرض گرفته ای، پس بدهی؟ گمان نمی کنم. منظورم این است قرض گرفتنی که مجبور باشی آن را برگردانی، یعنی چه؟ این جور قرض ها به چه درد می خورد؟ اصلا مفهوم قرض برای تو چیز دیگری است، معنی اش گرفتن است، و باز تاکید می کنم، وقتی مجبوریم پس بدهیم، اصلا چرا قرض کنیم؟ نه، حتا یک لحظه هم فکرش را نکن.

 

بهداشت: اوه! یک مثال خوب: اصلا به خودت زحمت نده خودت را تر و تمیز کنی. درست است که تو نمی توانی بوی گند عرق و بوی بد سیگار مانده را از تن و دهان دیگران تحمل کنی، منزجر کننده است، اما وقتی این بو ها از تو پخش می شود، انگار بهترین عطر فرانسوی است. تو حق داری از دیگران انتظار داشته باشی بوی خوب بدهند، اما دیگران در قبال تو چنین حقی ندارند. اصلا این ها در شان تو نیست و مردم باید خوشحال باشند که دور و برت باشند و بوی گندت را تحمل کنند.

آره، در هر یک از این موارد، تو هر کاری دلت خواست می توانی بکنی، اما می توانی به هر دلیلی از دیگران انتقاد کنی، چون تو گل سر سبد بشریت هستی!

لینک به دیدگاه

خب منت خدای عزوجل که این جا هیچ کس ناموفق و بدبخت نیست که بیاد یه ذره از ترفندهای شکست خوردن از نوع زیرپوستیش برامون بگه:ws37:

اصلا این جا هیچ کس نمی دونه بدبختی و شکست رو با کدوم ت می نویسن:ws3:

لینک به دیدگاه
ولی جدی بگم

من اصلا حوصله درس رو ندارم اصلا نمی تونم برم توفاز درس:banel_smiley_4:

ولی من فکر می کردم تو باید خیلی درس خون باشی نمی دونم چرا.

درس خوندنم از اون چیزایی که زیر پوستی و یواش یواش بدبختت می کنه.

خرد خرد درس نخوندن اصلا توی اون موقعیت و لحظه بهت ضربه نمی زنه ولی توی گذشت زمان لهت می کنه:icon_pf (34):

لینک به دیدگاه
ولی من فکر می کردم تو باید خیلی درس خون باشی نمی دونم چرا.

درس خوندنم از اون چیزایی که زیر پوستی و یواش یواش بدبختت می کنه.

خرد خرد درس نخوندن اصلا توی اون موقعیت و لحظه بهت ضربه نمی زنه ولی توی گذشت زمان لهت می منه:icon_pf (34):

یه زمونی آره بودم شاگرد درس خون و بچه مثبت مدرسه و دانشگاه

ولی الان نه همش منتظر یه خبر غیر منتظره خوبم طوری که کل اینده همسن و سالای خودم و کل جوونای مثل خودم اینده شون روشن بشه

سال 90 رو با تموم وجودم بو می کشم

لینک به دیدگاه

به همه کس حسادت کن و غصه ی همه چیز را بخور. به عنوان مثال، چمن همسایه بهتر از مال توست؟ این احتمال را فراموش کن که آن ها بیشتر کار کردند و به آن رسیدند و آبیاری اش کردند و کود دادند. اصلا نباید منطق در مرام تو باشد. صرفا این حقیقت که چمن همسایه عالی و زمردین است، به حد کافی جای غصه خوردن دارد.

باز هم غصه بخور که همسایه ات اتومبیل آخرین مدل دارد ولی مال تو قدیمی است. اصلا به این مورد توجه نکن که او سال های بیشتری کار کرده و زحمت کشیده و تازه، به دانشگاه هم رفته و مدرک گرفته و به همین دلیل شغلش بهتر از شغل توست. همین که او اتومبیلی بهتر از اتومبیل تو دارد، جای حسادت دارد.

راستی، مردی که در رستوران سر میز بغل دستی نشسته چطور؟ یک زن جوان و زیبا همراه اوست و تو ناظری که زنت اصلا به خودش نمی رسد. مهم نیست که زنت صادق ترین موجود در دنیاست. مهم نیست که مهربانی و وفاداری او در طول ده ها سال تو را به کجا رسانده. اصلا این چیزها را فراموش کن. در واقع هر چیز خوبی را در زندگی ات فراموش کن. فکر و ذکرت فقط معطوف به چیزهایی باشد که دیگران دارند و تو نداری.

راستی، بچه ی آن خانم وارد دانشگاه هاروارد شده چون مادرش ساعاتی طولانی صرف درس و مشق او یا فعالیت های خارج از مدرسه اش کرده در حالی که تو آن موقع خر و پفت هوا بوده؟ آن بچه حالا به هاروارد می رود در حالی که بچه ی تو تازه دارد با فلاکت دبیرستان را تمام می کند؟ دلایل زیادی برای حسادت وجود دارد، مخصوصا حالا که خودمان می دانیم کسی که مثل تو نباشد، به طور کلی بازنده است.

دیگر این که زن دوستت خوش هیکل تر از زن توست. البته او به علت رژیم مداوم بدخلق است و همیشه بدزبانی می کند، اما به هر حال هیکلش خوب است و این هم یک دلیل دیگر برای حسادت کردن. شغل شوهر آن زن پولساز تر از شغل شوهر توست. هی، فکر کن وقتی می خواهی از جایی شروع کنی، تقریبا همیشه چیزی برای حسادت کردن وجود دارد و اصلا هیچ چیز نیست که بتواند تو را خوشحال کند. فقط سرت را در لاک خودت فرو کن و غصه بخور و اصلا هم از این کار دست برندار. آن قدر حسادت کن تا خسته شوی.

حسادت کردن سمی بی نظیر است و اگر هر روز به طور مرتب مصرف شود، می تواند هر چیز خوب و شرافتمندانه ای را در زندگی ات تباه کند. بنابراین ... فراموش نکن که دقیقه به دقیقه از آن مصرف کنی! حسادت می تواند روزی آفتابی را به روزی ابری تبدیل کند و احساس آرامش را به خشم و عصبانیت، و آخرین راه را برای اطمینان خاطر از این که تو و تمام اطرافیانت در هر ثانیه به میله ی الکترونیکی اضطراب متصل هستید و گمان می کنم بد نیست به تو بگویم این راهی قطعی است و تو وظیفه داری از هر راهی شده حسادت کنی چرا که وقتی به حد کافی مورد برای حسادت کردن داشته باشی ، به سم دیگران نیازی نداری.

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...