رفتن به مطلب

آیا ما وجود داریم ؟


Waffen

ارسال های توصیه شده

من یه سوال دارم... البته اول میخواستم به نوعی دیگر بیان کنم این سوال رو... ولی الان مد شده که تاپیک ها بیشتر از پنج خط نباشند... برای من هم مسلما خیلی ساده تره که از این "رسم" پیروی کنم...

 

چند هفته ای میشه که دارم در مورد اسپینوزا میخونم... شاید یکی از تنها فیلسوف هایی باشه که تفکرش وام دار تفکر فلاسفه ی ماقبل خودش نیست و تفکری مخصوص به خودش داره... این چیزیه که منو اول به خودش علاقه مند کرد... تفکر فوق العاده مستقلش و جراتش برای بیان تفکراتش اونطوری که هستند... برخی میگند که اگر تفکر اسپینوزا رو نمیشناسید اصلا فلسفه رو نمیشناسید... البته شاید این کمی نشانه ی تفکر رادیکال باشه...

به هر حال... در بین تفکرات اسپینوزا چیزی که به چشم میخوره اطمینان عجیب اون به بخشی از فلسفه ی ایدئالیسم هست... در جایی از نوشته هاش میگه "تمام زوایای زندگی ما تنها انعکاسی از تفکر ما هستند" بدین معنا که جهان هستی وجود نداره و هر آنچه که هست تنها تفکر ماست... البته این نه تفکر تازه ای هست و نه شما باهاش نا آشنا هستید...

سوال من این هست من و شما از کجا میدانیم که وجود داریم ؟ از کجا میدانید که جهان و با تمامی شگفتی هاش و تمام زیبایی ها و زشتی هاش تنها در ذهن شما وجود نداره ؟ از کجا میدانید که مادر و پدر و خواهر و برادر شما تنها انعکاسی از تفکر شما نیستند ؟ تمام خاطراتی که داشتید آیا واقعا اتفاق افتادند ؟

دیسکارتس یک بار گفت "من می اندیشم پس هستم" و این رو تنها دلیل وجود و تنها اثبات برای "بودن" دانست... ولی آیا با همین توضیح ما تنها یک تفکر نیستیم ؟ دقیقا همان چیزی که اسپینوزا میگفت...

من دارم به صفحه ی نمایشگری نگاه میکنم... انگشتانم دارند رو کلید های صفحه کلید حرکت میکنند... گرما... فشار... بو و نور رو حس میکنم... آیا اینها میتونند اثباتی برای واقعیت جهان پیرامون باشند ؟ مگر نه اینکه تمام این احساس ها تنها واکنش های الکتریکی هستند ؟

خوب حالا... هستیم یا نیستیم ؟

لینک به دیدگاه
مگر نه اینکه تمام این احساس ها تنها واکنش های الکتریکی هستند ؟

 

یاد فیلم ماتریکس افتادم وقتی به کاناپه دست زد و پرسید این واقعیه...

 

اینجور وقتا تعبیر آدما از واقعیته که جواب سوالتو میده...

 

شاید واقعیت باید همون واکنشهای الکتریکی باشه و اینی که ما فکر میکنیم واقعیته نماد مجازی اون واقعیت اصلیه...

 

الان چی گفتم؟ :ws52:

لینک به دیدگاه
یاد فیلم ماتریکس افتادم وقتی به کاناپه دست زد و پرسید این واقعیه...

 

اینجور وقتا تعبیر آدما از واقعیته که جواب سوالتو میده...

 

شاید واقعیت باید همون واکنشهای الکتریکی باشه و اینی که ما فکر میکنیم واقعیته نماد مجازی اون واقعیت اصلیه...

 

الان چی گفتم؟ :ws52:

 

واقعیت و وجود از هم نشات میگیرند... واقعیت یعنی وجود داشتن چیزها به شکلی که واقعا هستند... در نتیجه برای درک واقعیت اول باید وجود رو توضیح داد... پس باز برمیگردیم به سوال من... وجود چیه ؟

اگر به گفته ی شما تنها چیزی که ما میبینیم تنها انعکاس یک واقعیت یا وجود جهانی هست پس اون رو چطور میشه توضیح داد ؟

 

یکم سخته نه ؟ :ws3:

لینک به دیدگاه

ولی من با این موضوع کاملا مخالفم ومنطقی نمیدونمش.

نمیشه من تصور شما باشم و شما هم تصور من باشید.

نمیشه در تصاورات ما قوانین یکی وجود داشته باشه.

کلا مثال میشه زیاد زد.

هیچ درک علمی و منطقی پشتش نیست.یک فرضیه رادیکال فیلسوفانه هست .

لینک به دیدگاه
ولی من با این موضوع کاملا مخالفم ومنطقی نمیدونمش.

نمیشه من تصور شما باشم و شما هم تصور من باشید.

نمیشه در تصاورات ما قوانین یکی وجود داشته باشه.

کلا مثال میشه زیاد زد.

هیچ درک علمی و منطقی پشتش نیست.یک فرضیه رادیکال فیلسوفانه هست .

 

اصلا درک علمی که پشتش نیست... دلیلش اینه که علم هنوز نتونسته "هوشیاری" رو توضیح بده... ما میدونیم هوشیاری وجود داره و میدونیم نتیجه ی فعل و انفعالات مغز ماست و میدونیم اعصاب مغز چطور فعالیت میکنند ولی نمیدانیم هوشیاری چیست...

در نتیجه این سوال هنوز بی پاسخ مونده... در ضمن به نظر من سوالی کاملا مربوط هست... آیا شما اثباتی برای وجود خود دارید ؟

در ضمن من نگفتم ما تصور یک دیگر هستیم... من گفتم تمام جهان تصور ماست...

فلسفه ی کیک کشمشی...

 

راستی یک سوال.شما تاپیک میزنید باید مدیران تاییدش کنند؟؟؟؟

 

 

آره دیگه... بنده براش نام بوروکراسی مجازی رو برگزیده ام... بسیار برازنده ی آن است...

در جامعه ای اسلامی شما برای هر کاری باید از مقامات مجوز بگیرید... حتی برای تاپیک زدن...

البته بد هم نیست... هر حرکتی را در نتفه خفه میکند و "قوانین" به درستی اجرا شده از "هرج و مرج" جلو گیری شده و از *****ینگ سایت جلوگیری میشود...

اگر من بودم تاپیک ها را براساس بار علمی آنها فیتلر میکردم... آن وقت در هر ماه فقط یکی دو تاپیک اینجا زده میشد... :ws52:

لینک به دیدگاه

اسپینوزا و لایپ نیتز فیلسوفان ِ دکارتی بعد از دکارت هستن که اورا نقد می کنن

اسپینوزا از طرفداران توازی ذهن و مغز بود که اعتقاد دارند ذهن و مغز از هم جدا هستنذ و بر هم تاثیری ندارن اما فعالیت هر دو در توافق با هم دیگه است

ضمن اینکه اون منشاء احکام عقلی رو منفعت و مصلحت آدمی میدونست

 

 

اما راجه به اینکه جهان ساخته ذهن ماست یا خودش وجود داره

قبلا فرض می شده که ذهن ما مثل آیینه است که جهان بیرون در ذهن ما منعکس می شه

اما کانت می گه که اینگونه عینیت در ذهن وجود نداره بلکه این ذهن منه که عالم خارج رو به وجود می آره تصویری که در ذهن ما از هر چیزی وجود دارد عینا مثل و مطابق آن در جهان خارج نیست!

بلکه معرفت ما به واسطه دو چیز به وجود می اید 1- حساسیت 2- فاهمه (عقل)

 

البته این جمله معروف که "من می اندیشم پس هستم" جمله دکارته

که دکارت برای رسیدن به یقین از شک استفاده می کنه و می گه"در ابتدا به همه چیز در عالم شک می کنم ،تنها به یک چیز نمی توانم شک کنم اینکه: من به شک کردن خودم شک نمی کنم!"

(منی باید وجود داشته باشم تا شک کنم! (همون آزمایشی که می گفت اگه فرض کنیم در خلاء مطلق هستیم و هیچ چیزی وجود نداره اولین چیزی که جس می کنیم خودمونیم که داریم فکر می کنیم درباره خودمون پس هستیم!)

البته این اصطلاح دکارت برای اثبات وجود خدا ست و....

لینک به دیدگاه

ببین وقتی میگیم جهان تصورات خود فرد هست.

یعنی کل چیز های جهان تصور هستند.

خوب الان یعنی شما هم جز تصورات من هستید دیگه.

منظورتون اینه؟؟

اصلا فرض میکنیم که قبول.

خوب الان من که این جهان تصوراتم هست.پس من کیم .

به نظر من یک فرضیه باید از اول تا اخرش معلوم باشه.یعنی شرایطش باید مشخص شده باشه.

ولی این اصلا اینطور نیست

لینک به دیدگاه
اسپینوزا و لایپ نیتز فیلسوفان ِ دکارتی بعد از دکارت هستن که اورا نقد می کنن

اسپینوزا از طرفداران توازی ذهن و مغز بود که اعتقاد دارند ذهن و مغز از هم جدا هستنذ و بر هم تاثیری ندارن اما فعالیت هر دو در توافق با هم دیگه است

ضمن اینکه اون منشاء احکام عقلی رو منفعت و مصلحت آدمی میدونست

 

 

اما راجه به اینکه جهان ساخته ذهن ماست یا خودش وجود داره

قبلا فرض می شده که ذهن ما مثل آیینه است که جهان بیرون در ذهن ما منعکس می شه

اما کانت می گه که اینگونه عینیت در ذهن وجود نداره بلکه این ذهن منه که عالم خارج رو به وجود می آره تصویری که در ذهن ما از هر چیزی وجود دارد عینا مثل و مطابق آن در جهان خارج نیست!

بلکه معرفت ما به واسطه دو چیز به وجود می اید 1- حساسیت 2- فاهمه (عقل)

 

البته این جمله معروف که "من می اندیشم پس هستم" جمله دکارته

که دکارت برای رسیدن به یقین از شک استفاده می کنه و می گه"در ابتدا به همه چیز در عالم شک می کنم ،تنها به یک چیز نمی توانم شک کنم اینکه: من به شک کردن خودم شک نمی کنم!"

(منی باید وجود داشته باشم تا شک کنم! (همون آزمایشی که می گفت اگه فرض کنیم در خلاء مطلق هستیم و هیچ چیزی وجود نداره اولین چیزی که جس می کنیم خودمونیم که داریم فکر می کنیم درباره خودمون پس هستیم!)

البته این اصطلاح دکارت برای اثبات وجود خدا ست و....

 

مرسی... فکر کنم این بهترین جواب بود تا حالا...

 

منم گفتم مال دیسکارتس هست دیگه (همون دکارت)...

اینهایی که شما گفتید همه درستند... و منم بهشون اشاره ای کردم... ولی خوب باز هم اینها وجود رو توضیح ندادند... بلاخره وجود چطور اثبات میشه ؟

تا اونجایی که من میدونم ایدئالیست ها بلاخره نتونستند وجود و واقعیت رو توضیح بدند و بلاخره هم متریالیست ها کل تئوری رو کنار گذاشتند و از نو همه چیز بنا شد...

لینک به دیدگاه
ببین وقتی میگیم جهان تصورات خود فرد هست.

یعنی کل چیز های جهان تصور هستند.

خوب الان یعنی شما هم جز تصورات من هستید دیگه.

منظورتون اینه؟؟

اصلا فرض میکنیم که قبول.

خوب الان من که این جهان تصوراتم هست.پس من کیم .

به نظر من یک فرضیه باید از اول تا اخرش معلوم باشه.یعنی شرایطش باید مشخص شده باشه.

ولی این اصلا اینطور نیست

 

بله منظورم همونه... یعنی کل جهان به اون شکلی که ما فکر میکنیم وجود نداره و ساخته ی ذهن ماست...

خوب منم نمیدونم... سوال پرسیدم دیگه... من اصلا ایدئالیست نیستم... خوشم نمیاد... دقیقا به همین دلیل که سر و تهش درست معلوم نیست... :hanghead:

لینک به دیدگاه
ولی من با این موضوع کاملا مخالفم ومنطقی نمیدونمش.

نمیشه من تصور شما باشم و شما هم تصور من باشید.

نمیشه در تصاورات ما قوانین یکی وجود داشته باشه.

کلا مثال میشه زیاد زد.

هیچ درک علمی و منطقی پشتش نیست.یک فرضیه رادیکال فیلسوفانه هست .

 

 

به یه شبیه سازی کامپیوتری فک کن که کاراکتراش نسبت به محیط اطرافشون و نسبت به همدیگه عکس العمل نشون میدن...

لینک به دیدگاه

بنده باید یک اعترافی بکنم... یکی از دلایل اینکه من اصلا از ایدئالیسم خوشم نمیاد و به متریالیسم پناه بردم همین بی سر و ته بودن و بی پاسخ بودن سوالات هست...

 

الان داشتم یه مقاله میخوندم که mainstream science منتشر کرده بود و در اون واقعیت رو به شکل علمی توضیح داده بود... البته این هم واقعیت نیست... در حقیقت توضیح داده بود که مغز ما چطوری جهان رو میبینه... یعنی چطوری باهاش ارتباط برقرار میکنه... بعد اشاره به این مسئله کرده بود که چون بخش بزرگی از درک ما از جهان با قدرت بینایی هست و اگر جهان ییرامون وجود نداشته باشه قدرت بینایی قابل توضیح نیست... پس جهان اونطوری که هست وجود داره...

اینم یکم با عقل جور در نمیاد... یعنی به نظرم توضیح درست و کاملی نیست...

 

اگر واقعیت رو از این راه توضیح بدیم پس خواب دیدن هم واقعیت هست... :ws52:

لینک به دیدگاه

ببیم .من مستندی را در مورد همین چشم دیدم.

میدونی چرا کسانی که وقتی به دنیا میان کور هستند و یا وقتی مثلا در 3 سالگی کور میشند.

هیچوقت و با هیچ علمی نمیتونند ببینند؟؟؟؟

چون این 2 چشم ما نیست که نمیبینه.بلگه حدود 75 درصد مغز ماست که تصاویر را ثبت میکنه.

یک مثال برایت میزنم.

الان به شما میگم تو یک کارخونه ابجو ساز در برزیل دستگاه جد یدی اختراع شده که باعث تسریع در ابجو میشه.

شما چون تا حالا اصلا این وسیله را ندیدید .و هیچ تصویری وشکلی برایش تصور نمیکنید.مغز شما قادر نیست تصورش کنه.

یعنی فقط برای تشخیص 3 رنگ اصلی 6 ملیون سلول در مغز ما وجود داره.

به خاطر همین شما الان میتونی کامپیوتری که جلویت هست را با چشم بسته هم ببینی و تو مغزت تصویرش را تجسم کنی.

 

 

 

یکی از چیز های دیگه و ایراد هایی که من به این طرز فکر فیلسوف ها دارم.

این هست که این فیلسوف ها راه را مثل خداپرستان اشتباه رفتند ولی اون ها مسیر دیگه ای را رفتند.

من نمیدونم چرا بشر اصرار داره بدیهیات را ول کنه.اون چیز ها که منطقی هست را بیخیال بشه.

و به چیز های غیر منطقی برسه.

در واقع من تفاوتی با یک مذهبی در خیلی از فیلسوف ها نمیبینم.

لینک به دیدگاه

فلسفه چیه؟

یک تعریف بسیار جامع وکامل بقول واربرتون وجود داره که میگه فلسفه مشغولیت فلاسفه هست!

واین شاید کاملترین تعریف از موضوعی باشه که به بررسی وتحلیل مسائلی میپردازه که برای اکثریت مسلم دیده میشه!!

یه بار دریک بحثی درپاسخ وحید گفتم بخاطر نوعی منفی گرایی درنوشته ها از اسپینوزا خوشم نمیاد واین سطحی ترین برداشت ممکن از من درقبال باروخ اسپینوزا یکی از خدایان فلسفه هست وبود.

اما درمورد مسئله ای که وافن مطرح کرد

خیلی وقتها به این مسئله فکر میکنم ومطمئنا خیلیا هم به این مسئله اندیشیدند تحلیلش کردند ولی همچنان گنگ مونده برای ما

شاید همونطوری که رضای عزیز گفتند فیلم ماتریکس نمود کاملی از تبیین این فلسفه بود یا فیلم بسیار جالب کلوب مبارزه بابازی براد پیت که دقیقا عینیت همین پرسش بود

ولی اگر جواب مثبت بود چه

واقعا خواب وحشتناکی رو درحال طی کردنیم!!

"تمام زوایای زندگی ما تنها انعکاسی از تفکر ما هستند"

از بابت این جمله عالی دوباره به سیاق صبح ازت تشکر میکنم وافن عزیز

عالی بود وتاثیرگذار:icon_gol:

 

والبته عاشق این جمله این فیلسوف هم هستم

دی:

«آنها که می‌خواهند علل حقیقی معجزات و کرامات را کشف کنند و اشیاء را مانند یک فیلسوف درک کنند نه مانند عوام، که از هرچیز به حیرت می‌افتند، فورأ تکفیر می‌گردند و بی‌دین خوانده می‌شوند. این تکفیر از جانب کسانی است که عوام‌الناس آنان را کاشف اسرار طبیعت و خدا می‌دانند. زیرا این اشخاص به خوبی می‌دانند که اگر پرده اوهام دریده شود آن اعجاب مردم که مایه حفظ قدرت آنهاست از میان خواهد رفت.»

لینک به دیدگاه

خوب حالا... هستیم یا نیستیم ؟

هستیم،چرا نباشیم......

 

این آقایان فیلسوف هم برای خودشان قصه ها میبافند.

 

من زندگی آدم رو به دو قسمت تقسیم میکنم:

 

1-توهم و خیال

 

2-واقعیت

 

اکثر ادیان و فلاسفه و.....بیشتر با بُعد توهمی و خیالی انسان کار دارند و این بعد خیلی جذاب تر و شیرین تر و صحیح تر به نظر میرسه تا واقعیت....

لینک به دیدگاه
به یه شبیه سازی کامپیوتری فک کن که کاراکتراش نسبت به محیط اطرافشون و نسبت به همدیگه عکس العمل نشون میدن...

 

مثال درستی نیست.

اون کاراکتر شرایط حقیقی نداره.

اون کاراکتر مجموعه از فرایند هاست که اصلا وجود خارجی ندارند

نمیدونم منظورم را رسوندم یا نه

لینک به دیدگاه
مثال درستی نیست.

اون کاراکتر شرایط حقیقی نداره.

اون کاراکتر مجموعه از فرایند هاست که اصلا وجود خارجی ندارند

نمیدونم منظورم را رسوندم یا نه

 

نظر خیلی از این آقایونم دقیقا همینه

دنیای ما مجموعه فراینداییه که اصلا وجود خارجی نداره

لینک به دیدگاه

اگه بخوای وارد این بحثا بشی نظر زیاده

آخر فیلم مردان سیاه پوشو کی یادشه؟ همونجایی که دوربین انقدر دور میشه که از منظومه شمسی و کهکشان راه شیری و باقی کهکشانها و کل دنیا خارج میشه و در نهایت همه ی اتفاقای بزرگ فیلمو حرکت ذره های نامرئی داخل یه تیله شیشه ای نشون میده که یه دست داره باهاشون بازی میکنه...

 

یا یه فیلم دیگه که اسمش یادم نیست ولی داستانش این بود که یه سری آدم یه دنیایی توی کامپیوتر شبیه سازی کرده بودن که میتونستن خودشونو واردش کنن و درست مثل واقعیت توش زندگی کنن ولی آخر فیلم بعد از اون همه رنج و اتفاقایی که براشون افتاده بود فهمیدن که خودشونم جزئی از یه برنامه شبیه سازی کامپیوتری هستن که به دست آدمای واقعی نوشته شدن...

 

یا یه نظریه دیگه که نمیدونم کجا شنیدم موجودای زنده رو به یه مسابقه رباتیک تشبیه کرده بود که به دست یه سری موجود دیگه ساخته شدیم و از یه سری نرم افزار و سخت افزار تشکیل شدیم تا تو یه محیط کنترل شده باهم رقابت کنیم و در نهایت برنده این مسابقه سخت افزار مارو دور بندازه و نرم افزارای مارو همراه با جاییزه هاش تو آرشیوش نگهداری کنه... __________________

لینک به دیدگاه
اکثر ادیان و فلاسفه و.....بیشتر با بُعد توهمی و خیالی انسان کار دارند و این بعد خیلی جذاب تر و شیرین تر و صحیح تر به نظر میرسه تا واقعیت....

 

اسی جان ولی دین و فلسفه رو نمیتونی بذاری کنار هم. دوتا سیستم فکری متفاوته.

به نظر من تا علم هست چرا باید به فلسفه و دین پناه برد؟

شاید تفاوت علم و فلسفه و دین رو میشه اینجوری بیان کرد:

علم: شما و یک گربه رو میذارن توی یه اتاق با چراغ روشن میگن گربه رو بگیر.

فلسفه: شما و یک گربه رو میذارن تو یه اتاق تاریک میگن گربه رو بگیر.

دین: شما رو میندازن توی یه اتاق تاریک و گربه ای هم در کار نیست میگن گربه رو بگیر!

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...