رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

دیگه کم کم دارم حس می کنم به من توهین شده و میشه تو این انجمن

 

تاپیک هایی که توشون پست زدم رو الان دیگه نمی تونم ببینم

w74.gif

پست خودمه خودم نوشتم ولی الان حق ندارم ببینمش (!) این دیگه شاهکاره!icon_pf%20%2810%29.gif

 

خیلی ممنون عضویت طلایی مال خودتون نمی خوام پست هام رو نشون خودم بدید hanghead.gif

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 151
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

  • کهربا

    152

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

یک شب که باران شدیدی میبارید پرویز شاپور از شاملو پرسید: چرا اینقدر عجله داری؟ شاملو گفت: می ترسم به آخرین اتوبوس نرسم. پرویز شاپور گفت: من میرسونمت. شاملو پرسید: مگه ماشین داری؟ شاپور گفت: نه! اما چتر دارم!

 

:icon_redface:

لینک به دیدگاه

به به به شب و آسمون سرمه ای زیباش :ws37:

 

این لینکو اینجا بذارم تا گمش نکنم و هر روز بخونمش و هرکی هم گذرش به اینجا افتاد یه نگاهی بهش بندازه

 

http://www.noandishaan.com/forums/showthread.php?t=64414

لینک به دیدگاه

تازه فهمیده ام که می شود مهندس بود اما کینه توز و کنه، می توان مذهبی بود و دزد ناموس، می شود روشنفکر بود و در برخورد با زنی زیبا چشم از پستان هایش بر نداشت.می توان ماسک روشنفکری زد و همسر را زد، زندانی کرد یا به سادگی در خیابان متلکی نثار زن عابر کرد تنها با این توجیه که چون رنگ مانتویش قرمز بود، پس حتما می خاریده! می توان روشنفکر و وبلاگ نویس بود و از زن بودن تنها به قسمت پایین تنه پرداخت...

 

 

آره ، تازه دارم می بینم ، می توان خیلی چیزها بود. می توان تا ابد سوهان روح دوست دختر(پسر) سابق شد. خیلی کارها می توان کرد.

 

 

خیلی کارها می توان کرد، خیلی کس ها می توان بود. می توان دختری "پتیاره" بود که پسر متلک گو را به جوی آب هل می دهد، می توان "خانم نجیبی" بود که متلک زننده مرد را نشنیده می گیرد، می توان " زن زندگی " بود و با کتک و تحقیر ساخت ، می توان پستان ها را زیر یک مقنعه یا بعضا چادر پنهان کرد( هر چند در این مورد تفاوتی نمی کند چون نگاه همچنان خیره خواهد ماند) ، اما در نهایت، آزار ، آزار است. حتی اگر ما جای زخم را پنهان کنیم، حتی اگر خودمان را قایم کنیم. فرقی نمی کند.

 

 

من " زن زندگی" و " خانم نجیب" را دوست ندارم، من همان دخترک "پتیاره" را دوست دارم که متلک گو را در جوی آب می اندازد. من فمنیستم و به آن می بالم.

 

 

فمنیستم اما نه به این معنا که "همه مردان بدند" نه به این معنا که " چون من زنم بهترم" نه! من فمنیستم به این معنا که همان قدر سهم دارم از این کشور و این دنیا و زندگی که یک مرد سهم دارد. به این معنا که همان قدر مستحق احترامم که یک مذکر. و عمیقا به این معتقدم که داشتن یا نداشتن آلت تناسلی مردانه دلیل بر برتری نیست.

 

همین!

لینک به دیدگاه

"آن روزها رفتند، آن روزهای سالم سرشار

 

من دور از نگاه مادرم ...

 

خط های باطل را

 

از مشقهای کهنه خود پاک می کردم..."

فروغ

 

فروغ!

 

می گن اسم هرکس با شخصیتش رابطه ی مستقیم داره فروغ جدا که فروغ بود

 

روحش شاد

لینک به دیدگاه

امروز اولین همایش سراسری سفیران زندگی بود...

 

روز عجیب و فوق العاده ای بود

 

صحناتی بود که منو به گریه انداخت اولش به خاطر گریه کردن خجالت کشیدم اما وقتی یکم گذشت دیدم حتی آقایون هم دارن گریه می کنن :ws44:

 

 

یادم نره، یادت نره

من ، تو

شاید یه نفر باشم و باشی

اما

بیشتر از 1 عضو قابل پیوند داریم:ws37:

 

اهدای عضو اهدای زندگی

لینک به دیدگاه

نزدیک مزار مادربزرگم یه قبری هست که روش رو با قلوه سنگ پوشوندن بدون هیچ نوشته ای

 

من همیشه از روی اون قبر مادربزرگمو پیدا می کنم

 

دلم می خواد قبر منم این شکلی باشه :ws37:

لینک به دیدگاه

از همه تون بیزارم

از همه تون

از همه شما ها که می دونین چقدر داغونم و بار هم بی توجه به حال زارم ازم توقع دارین...

 

.............................................................................................................................

لینک به دیدگاه

you're beautiful ...

 

164.gif

 

نزدیک یکسال می شد که به خواست خودم هیچ آهنگ و ترانه ای گوش نداده بودم و فقط گاهی توی تاکسی و یا یه جشن و یا ... اتفاقی می شنیدم

 

همشون پر بود از اشعار تلخ و گس

 

بهم خیانت کردی

رفتی با دیگری

منو تنها گذاشتی

دلمو شکوندی

برو دیگه دوستت ندارم

...

 

یا کلمات و جملات متن ترانه شعر و شعور رو تحقیر می کرد

 

می بینم که قر تو کمرت گیر کرده!

خانمی لباش خوشگله!

خوشگلت می کنم با عمل و آمپول!

کادوی مامان جونم یه خونه دوبلکس تو جردن!

...

 

اما ...

 

you're beautiful رو که شنیدم قلبم غرق لذت شد عجیب

نه می دونستم خوانندش کیه، نه می دونستم کی ساخته شده و نه معنای همه شعر رو متوجه می شدم اما عشق و امید و پاکی رو توش کامل حس می کردم بعد از 14 ماه یه آهنگ ریختم تو گوشیم...:ws37:

لینک به دیدگاه

خواهرم رو عجیب دوست دارم ...:ws37:

 

این چند ماه بغض کرده و من دلگیرم

 

هیچ کسی حق نداره اذیتش کنه ...

 

امشب کلی باهاش حرف زدم دلم خیلی برای هم کلامی باهاش تنگ شده بود 62izy85.gif

 

 

دلشو بد شکوند ... من تو غماش گم شدم :ws44:

 

اما من نمی ذارم بیشتر از این دلگیر و تنها بشه

 

خواهری غمت نباشه من کنارتم icon_pf%20%2817%29.gif

لینک به دیدگاه

به سلامتی مادر که به خاطر ما هیکلش به هم خورد!

 

اینو الان خوندم 164.gif

اولش کلی خندیدم اما بعد ...

فکر کردم این ماییم که به هیکلمون فکر می کنیم نه مادرمون ...

مادر به هیکلش که هیچ به رویا هاش هم فکر نکرد و هر چه کرد برای تحقق رویای ما بود...:hanghead:

لینک به دیدگاه
  • 3 هفته بعد...

زانو هام درد می کنه ...

مسیری رو که همیشه توی 2 دقیقه طی می کردم امروز 20 دقیقه ای طی کردم!

الان به این درد احتیاج داشتم باعث شده درد ها و دردسر های بزرگی که سر راهمه رو تا خوب شدنش فراموش کنم ...

یعنی درد اصلا نمی ذاره به چیز دیگه فکر کنم:ws37:

لینک به دیدگاه

خدا گفت: لیلی سخت است. دیر است و دور از دست.

شیطان گفت: ساده است. همین جایی و دم دست.

 

و دنیا پر شد از لیلی های زود...

لیلی های ساده اینجایی...

لیلی های نزدیک لحظه ای ...

:sigh:

 

 

 

لینک به دیدگاه

شنبه یه سیب سرخه

گازش بزن شیرینه!

 

امروز روز خوب و قشنگ و عجیب و ... هر چیزی که بگی بود

کلی

خندیدم

گریه کردم

فکر کردم

به آسمون نگاه کردم

مردم رو تماشا کردم

خرید کردم

ویترین مغازه ها رو تماشاش کردم

تو صف تاکسی ایستادم

از اتوبوس جا موندم

با تمام عزیزانم تلفنی صحبت کردم

دانشگاه خواهر بزرگم و دنبال خواهر کوچیکم رفتم

بستنی خوردم

از یه پسر کوچولوی چشم سیاه لواشک خریدم

سفر کردم

عکس گرفتم

هر سه عمه ام رو دیدم

به یه رستوران خلوت و دنج گوشه ی این شهر ... رفتم

از شرق تا غرب تهران رو زیر پا گذاشتم

...

از 5 صبح بیدارم تا به الان که اینجام

از 7 صبح تا 9 شب بیرون بودم

دلم باز شد

 

اگه به غم ها میدون بدی خوب جولون میدن گاهی باید طی یه عملیات ضربتی ( مثل امروز من ) کارشون رو بسازیhapydancsmil.gif

لینک به دیدگاه

سرم درد می کنه ...

اول فکر می کردم به خاطر ضرباتیه که خوردم اما الان فکر می کنم ضربه دردای تو سرم رو بیدار کرده

این روزها درد خیلی از من خوشش اومده خاطر خوام شده!

به هر طریقی که بشه میاد سراغم یه وقتایی روحی یه وقت هایی جسمی یه وقتایی هم هر دو

البته من خیلی پررو تر از این حرف ها هستم که با این درد ها کم بیارم همچنان به کارای خودم می رسمhapydancsmil.gif

 

باید به دنیا زیاد تر از این ها بخندم

هنوز اول جاده زندگیم اگه بخوام به این درد ها بها بدم به نیمه راه نرسیده از پا می افتم

خداوند متعال منو قوی آفریده اومدم که نشون بدم رییس کیه

آره ...

رییس منم :ws50:

لینک به دیدگاه

از بچگی و زمانی که دوستی و دوست شدن رو یاد گرفتم همیشه سعی کرد با معرفت باشم یا بهتر بگم با مرام و رفیق راه باشم نه رفیق نیمه راه

 

تا همین پارسال هم همنطوری بودم اما پارسال دیگه کاسه صبرم لبریز شد...

انقدر بی معرفتی دیدم انقدر ازم سوء استفاده کردند رفیقان نارفیق که به خودم گفتم اون کهربای سابق مرد!

 

من رفیق نیمه راه نشدم و به کسی بی معرفتی نکردم ولی از همشون بریدم یه پیله تنیدم دور خودمو رفتم توش ( همین هم شد که نت زیاد اومدم )

همیشه هر کاری از دستم بر می اومد براشون می کردم و به حالو روز خودم بی توجه بودم

یه وقتایی دلم پر غم بود و می اومدن پیشم دردو دل

یه وقتایی از خستگی روی پام بند نبودم کار کامپیوتری و نتی داشتن و من کارشون رو انجام می دادم

یه وقتایی موقع امتحانا خودم درس داشتم می اومدن بهشون درس یاد می دادم

یه وقتایی اون سر شهر بودم کاری تو خونشون بود می گفتن بیا خونمون می رفتم

یه وقتای ...

اوووه انقدر از این یه وقتایی دارم که نگوhanghead.gif

 

ولی پارسال دیدم من هر روز رنجور تر و تنها تر میشم از درون و هیچ کدومشون نمی فهمن

با خودم گفتم این همه مرام برا کی ؟ برای چی؟

دیدم جوابی ندارم؟!

 

منم ریسمون محبتمو قطع کردم هر کی تماس می گرفت یا می اومد درس و کار و خانواده رو بهانه می کردم و ازش فرار می کردم

به یه آرامشی رسیدم برای خودم شده بودم

چند ماه که اینجوری گذشت همشون پریدن! دیگه هیچ کسی یه زنگی نزد حالمو بپرسه قدیما خانوادم سیم تلفن رو از دست دوستای من می کشیدن اما حالا تو ماه شاید یه تماس از بچه های دانشگاه به من می شد.

چند ماه پیش اما انگاری یه تعدادشون معرفتشون بیدار شد و یادی از من کردن و دیگه چیزی از من نمی خواستن و منم خوشحال شدم چند روز پیش تصمیم گرفتم از پیله ام بیام بیرون تو همین چند روز بازم برای دوستان یه سری کارا انجام دادم اما اینبار با یه حس متفاوت

اینبار حس می کنم دارم برای کسایی کاری انجام می دم که برای من ارزش قائلن و اگر هم من براشون سودی ندارم باز هم سراغم می یان

این منو شاد می کنه خیلی :ws37:

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...