رفتن به مطلب

كمونيسم


ارسال های توصیه شده

كمونيسم(communism)، اين اصطلاح از ريشه‌ي لاتيني «كمونيس»(communis) به معناي «اشتراكي» گرفته شده است، و دسته‌اي از ايده‌هاي اجتماعي و يك سنت ايدئولوژيك (نك ايدئولوژي) را دربرمي‌گيرد كه غايت آن مالكيت اشتراكي همه‌ي داراييهاست. بدين ترتيب، مراد از «كمونيسم ابتدايي»، نظام اقتصادي جامعه‌هاي ابتدايي‌ست كه گويا در آنها منابع اساسي اقتصادي (مانند زمين، قايقها و جز آن) به تمامي جامعه تعلق داشته است نه به افراد و خانواده‌ها. كاربرد كلي اين اصطلاح موارد و انواع بسياري از نظامهاي اجتماعي را دربرمي‌گيرد، مانند جامعه‌ي اسپارت باستان، همچنين جامعه‌هاي كمونيست مسيحي كه در قرن شانزدهم و قرنهاي بعدي در قاره‌ي جديد ايجاد شد، و نيز طرحهاي نظري براي جامعه‌هاي آرماني، مانند جمهوري افلاطون، آرمانشهر تامس مور، جامعه‌هاي اشتراكي پيشنهادي فوريه، رابرت آون و جز آنها. كمونيسم جديد بويژه با ايده‌هاي كارل ماركس (نك ماركسيسم) و مفهوم جامعه‌ي بي طبقه، كه بر اساس مالكيت اشتراكي وسايل توليد قرار دارد، مربوط است و عنوان كمونيسم و كمونيست امروزه بيشتر براي ايدئولوژي رسمي، فعاليت‌ها يا سياست‌هاي شوروي، جمهوري خلق چين و كشورهاي عضو پيمان ورشو و دولتهاي متحد آنها و همچنين سازمانهاي سياسي هوادار ايدئولوژي و سياستهاي اين دولتها در كشورهاي غيركمونيست به كار مي‌رود. اما همه‌ي اين دولتها و سازمانهاي خود را «كمونيست» نمي‌خوانند و به جاي آن عنوانهايي مانند «دموكراسي خلق»، «حزبهاي كارگري» و مانند آن را به كار مي‌برند. باري، درين معنا كمونيسم مرادف با «ماركسيسم – لنينيسم» است.

از لحاظ تاريخي، كمونيسم خيلي پيش از پيدايش ماركسيسم پيشينه دارد، اما هيچيك از مكتبهاي سوسياليست اوليه (نك سوسياليسم) خود را «كمونيست» نمي‌ناميدند. اصطلاح كومون يا «جامعه‌ي اشتراكي» نخستين بار در فرانسه در 1839 به كار رفت و هوادارن رابرت آون آن را در انگلستان رواج دادند. اصطلاح «كمونيسم» نخستين بار در 1841 به كار برده شد و از آن پس عنوان ايدئولوژي بخش پرولتاريايي (نك پرولتاريا) و انقلابي جنبش سوسياليستي شد.

به همين مناسبت بود كه ماركس و انگلس در 1848 مانيفست كمونيست را منتشر كردند. مانيفست به عنوان مرامنامه‌ي «جامعه‌ي كمونيستها»- كه يكي از جامعه‌هاي انقلابي بود- نوشته شد. ماركس و انگلس يادآور مي‌شوند كه «كمونيستها حزب جداگانه‌اي مخالف با ديگر حزبهاي طبقه‌ي كارگر نيستند و اصول جداگانه‌اي براي خود ندارند»، بلكه «پيشرفته‌ترين و استوارترين بخش حزبهاي كارگري هر كشور را تشكيل مي‌دهند كه ديگران را به پيش مي‌رانند.» چنانكه انگلس در مقدمه بر چاپ انگليس مانيفست (1888) توضيح مي‌دهد، آنان (ماركس و انگلس) نمي‌توانستند آن را «مانيفست سوسياليست» بنامند، زيرا در آن زمان كه مانيفست نوشته مي‌شد سوسياليستها يا هواداران نظامهاي آرمانشهري (اوتوپيك) بودند، كه «اندك اندك از ميان رفتند»، يا «نيرنگ‌بازهاي اجتماعي» كه مي‌كوشيدند بر نارضاييها سرپوش بگذارند «بي‌آنكه به سرمايه و سود آسيبي برسد.» بدينسان، ماركس اعلام كرد كه سوسياليسم يك «جنبش طبقه‌ي ميانه» است، در حالي كه كمونيسم «جنبش طبقه‌ي كارگر» است. ماركس تا كنگره‌ي گوتا در 1875 به كار بردن عنوان سوسياليست در نام «حزب سوسياليست كارگران آلمان»، كه پيروان فرديناند لاسال تشكيل داده بودند، مخالف بود.

ماركسيستهاي روسيه حزب خود را «سوسياليست» مي‌خواندند و اين وضع تا كنگره‌ي هفتم بولشويكها (نك بولشويسم) در 1918 ادامه داشت و از آن زمان به بعد نام خود را از «سوسيال دموكرات» به كمونيست تغيير دادند، و به اين ترتيب، به پيشنهادي كه لنين (نك لنينيسم) يك سال پيش از آن كرده بود، جامه‌ي عمل پوشاندند. با اينحال، لنين همچنان انقلاب اكتبر و اقتصادي را كه اين انقلاب پديد آورده بود «سوسياليست» مي‌خواند، زيرا ماركس گفته بود كه جامعه براي گذار از سرمايه‌داري به «مرحله‌ي عالي» كمونيسم بايد از مرحله‌ي سوسياليسم بگذرد تا آنكه اصل «از هر كس به قدر تواناييش و به هر كس به قدر نيازش» بجاي اصل «به هر كس به قدر كارش»، كه شعار سوسياليسم است، بنشيند.

دانشنامه‌ي بزرگ شوروي در چاپ 1953 خود كمونيسم را چنين تعريف مي‌كند: «عاليترين شكل جامعه كه جانشين شكل سرمايه‌داري مي‌شود» و از راه «شكل ابتداييتر» آن، يعني سوسياليسم، تحقق مي‌يابد. در هيچيك از اين دو شكل (سوسياليسم و كمونيسم) طقات همستيز وجود ندارند و «بهره‌كشي» ، يعني علت ستيز، از ميان مي‌رود. كمونيستها برآنند كه گذار به كمونيسم با استوار شدن نظام سوسياليستي و بدون انقلاب انجام مي‌شود و در مرحله‌ كمونيسم وسايل توليد به ملكيت همگان درخواهد آمد و اختلاف كارفكري و كاردستي و شهر و روستا از ميان خواهد رفت، و دولت، كه هدايت‌كننده‌ي جامعه‌ به مرحله‌ي عالي است، نيز از ميان خواهد رفت. در مرحله‌ي سوسياليسم هنوز دولت وجود دارد و نام آن نظام سياسي، «ديكتاتوري پرولتاريا» است.

بيانيه‌ي بيست و دومين كنگره‌ي حزب كمونيست اتحاد شوروي در 1961، كمونيسم را اينچنين تعريف مي‌كند: «كمونيسم يك نظام بدون طبقات است با مالكيت همگاني وسايل توليد و برابري كامل اعضاي جامعه؛ در چنين نظامي رشد همه‌جانبه‌ي مردم با رشد نيروهاي توليد گر از راه پيشرفت دايمي علوم و فنون همراه خواهد بود و منابع ثروت عمومي براي همه به فراواني جوشان خواهد بود و اصل بزرگ از هر كس به قدر تواناييش و به هر كس به قدر نيازش، تحقق خواهد يافت. كمونيسم يك جامعه‌ي عالي كارگران آزاد و آگاه خواهد بود و در درون آن مردم خود به خود حكومت خواهند كرد؛ جامعه‌يي كه در آن كار كردن براي خير جامعه نخستين نياز حياتي هر كس خواهد بود، و همه اين ضرورت را در خواهند يافت و از توانايي‌ هر فرد بيشترين سود براي جامعه به دست خواهد آمد.»

 

منابع:

1. کتاب دانشنامه سیاسی، نوشته داریوش آشوری، تهران، انتشارات مروارید.

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...