YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۸۹ مديريت نوآوري در سطوح مختلف ... :icon_gol::ws2: مديريت نوآوري و انتقال دانش در سطوح محلي، منطقهاي و جهاني: چکيده: اين مقاله روند انتقال نوآوريهاي منطقه اي را که در قلمرو شرکتهاي چند مليتي ايجاد شده و شکل مي گيرند مورد بررسي قرار مي دهد. روند انتقال نوآوريها در شرکتهاي چند مليتي به آساني قابليت اجرايي يافته و در سراسر جهان بخش مي شوند. ادارات منطقه اي شرکتهاي چند مليتي به عنوان سلسله اي از توزيع کنندگان نو آوري عمل مي کنند که انتقال دانش و نوآوري منطقه اي به سراسر جهان را تسهيل مي نمايند. مهمترين نقشي که در اين راستا براي شرکتهاي چند مليتي متصور است؛ جنبه واسطه گري اين شرکتها است که به نوعي ميان توليد دانش در سطوح منطقه اي و کاربرد آن در سطوح جهاني پل مي زنند. در عصرظهور الگوهاي دانش-پايه به جاي الگوهاي منبع-پايه, مديريت جهاني منابع دانش محلي بيش از پيش اهميت يافته است. بنابراين, مناطق مختلف جهان براي افزايش ظرفيتهاي اقتصادي, تجاري و تکنولوژيکي خود مشارکت مي کنند تا روند انتقال نوآوريها را تسريع نمايند. ويژگي برجسته مديريت منطقه اي در شرکتهاي چند مليتي دقيقا به ضرورت ارتباط ميان دانش مورد استفاده در فعاليتهاي محلي و و نوآوري به دست آمده در سطوح جهاني توسط شرکتهاي چند مليتي برمي گردد. براي روشن شدن اين روند, به يک چارچوب نوآوري تسهيل شده منطقه اي نيازمنديم که در اين مقاله به تفضيل مورد بررسي قرار گرفته است. مقدمه: الگوهاي توسعه جهاني در روند تکامل خود، تغييرات گستردهاي را طي مينمايند، بطوريکه در عصر ارتباطات و انفجار اطلاعات و يا به تعبير بهتر عصر فراصنعتي ويژگيهاي جديدي در عرصه زندگي جوامع ظهور يافتهاند. اقتصاد سبک باارزش، دارائيهاي غير ملموس، جامعه فرا صنعتي و مديريت دانش جايگزين اقتصاد پرحجم کمارزش، دارائيهاي ملموس و مديريت علمي شدهاند. اين روند موجب بروز و ظهور پاپرادايم جديد وتحولات گسترده در جامعه جهاني گرديده است. در اين روند دگرگوني؛ الگوي منابع-پايه به تدريج به سمت الگوي دانش پايه سوق يافته است. الگوي دانش پايه داراي سلسله مراتب چهارگامي از داده ها به اطلاعات? سپس به دانش و در نهايت به خرد است. داده ها؛ روشهاي بيان واقعيت هستند و اطلاعات؛ هماهنگ کردن وتنظيم داده ها در قالب هاي معنا دار مي باشند. منظور از دانش؛کاربرد و استفاده مولد از اطلاعات است و با لاخره خرد به معناي کاربرد آگاهانه و شعورمند دانش است مقايسه اين الگوها ميتواند مؤيد آن باشد که چگونه ميتوان در سهم، ترکيب، ساختار عوامل توليد ثروت ملي تغيير اساسي ايجاد نمود؟. براي يافتن پاسخ مناسب به اين سوال محوري بايد به چند نکته اساسي به شرح زير توجه نمود: 1. پارادايم توسعه منابع پايه که متکي بر منابع ملموس و ثروتهاي طبيعي و سرمايههاي فيزيکي است بايد به پارادايم توسعه دانش پايه که متکي بر منابع غير ملموس و سرمايههاي زايندة اجتماعي، علمي، فني و سرمايههاي انساني و دارائيهاي غير مشهود است انتقال داده شود. 2. در اين پارادايم؛ مديريت شبکهايـ ماتريسيـ محليـ منطقهايـ جهاني بايد جايگزين مديريت سلسله مراتبي محليـ ملي گردند. 3. هوشمندي استراتژيک مبتني بر شناخت منابع دانش و آگاهي شامل: فن آوري ، سازماندهي فن آوري، اطلاعات و آموزش و مهارت بايد جايگزين غافلگيري استراتژيک که عدم توجه به انتقال دانش و فن آوري آن است؛گردد. 4. رويکرد منفعل نسبت به تحولات بازار، محصول، تکنولوژي و توليد بايد تبديل به رويکرد فعال گردد و مطالعه بازار? محصول? تکنولوژي و توليد در فرآيند مديريت و سرمايه گذاري قرار بگيرد. 5. روش توليد که ساختن براي انبار و سپس فروش است Making to stockبه روش توليد مبني بر نياز مشتري وشناخت نيازهاي که آنرا Making to orderمينامند؛ تغيير يابد. 6. شناخت دانش و استخراج و انتقال آن از منابع محليـ منطقهاي و جهاني بايد پيشران هرگونه سرمايهگذاري، آموزش، تحقيق و توسعه قرار گيرد. 7. شناخت محيط رقابت، شايستگي کليدي رقبا و نحوه تجاري سازي آنها از الزامات استراتژيک امروزين بنگاههاي ملي و منطقهاي براي حضور در بازارهاي فراملي است که بدون دانش و فنآوري و نوآوري، پايداري مستمر و پابرجا براي شرکتها را مقدور نميسازد. 8. دانستن اين نکته اساسي براي شرکتها و کشورهاي درحال گذار ضروري است که با منابع طبيعي و ثروتهاي خداوندي نميتوان در بازارهاي جهاني رقابت نمود و شايستگي کليدي که ميتواند مزيت تجاري ايجاد نمايد دانش فني و دارائي غير ملموس است و نه دارائي ملموس. بنابراين بايد بر نيروهاي انساني باهوش و توانا تکيه نمايند. امروزه مديريت دانش به دغدغه کليدي بسياري ازسازمانها به خصوص سازمانهايي که پروسه تجاري خود را دوباره طراحي نموده و رهيافت کيفي را در اقدامات خود مورد توجه قرار داده اند؛ تبديل شده است.در اين ارتباط؛ سوالي که مطرح مي شودآن است که با نهادهاي مراکز ارائه کننده خدمات اطلاعاتي- رسانه ها-شبکه هاي اطلاع رساني - کتابخانه ها و کتابداران و غيره که زمينه هاي هاي لازم را براي دستيابي سريع به اطلاعات فراهم مي آورند؛ آيا اين نوع نگرش نوين به چرخه دانش در سازمانها و کمپاني ها؛ نشانگر تغيير توازن در دنياي تجاري با تاکيد بر جنبه دانشي طيف سه گانه داده ها- اطلاعات- دانش است؟. بدون شک مديريت دانش تنها شامل طبقه بندي کتابها? مجلات? جستجو هاي اينترنتي ويا سازماندهي چرخه ملزومات ومنابع آموزشي نمي باشد. هرچند که هر يک از اين موارد به طريقي بخشي از پروسه و طيف مديريت دانش را در بر مي گيرند اما مديريت دانش فرايندي فراتر از همه اين روندها است. به عبارت ديگر مديريت دانش شامل اشاعه و ارتقاء استفاده از دانش سازماني از طريق اعمال صحيح مديريت اطلاعات و آموزشهاي سازماني است. هدف نهايي اعطاي ارزش بيشتر به فعاليتهاي تجاري است. تغيير توازن از توسعه منابع پايه به توسعه دانش پايه و نهادينه سازي آن يکي از چالش هاي اساسي مديريت? سازماندهي? رقابت ? بازار و فن آوري و نوآوري جوامع مختلف مي باشد. لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده