رفتن به مطلب

امپراتوري روم باستان


ارسال های توصیه شده

ارتش

 

روم در چه زماني داراي ارتش حرفه اي شد؟

در سالهاي پاياني دوران جمهوري روم؛جنگ هاي داخلي خونين(133الي131پيش از ميلاد) سايه افكنده بود.

سزار "آگوستوس" (31پيش از ميلاد تا 14ميلادي)از اغتشاش ها و نا آرامي هاي دورانش دريافت كه روم به يك ارتش دائمي و حرفه اي نياز دارد.

او اصطلاحات اساسي در سازمان نيروي نظامي به وجود آورد.

روم داراي ارتش حرفه اي شد و تغييري مهم نيز در سازمان اين نيرو به وجود آمد.

"آگوستوس" ارتش را به لژيون ها (كه سربازان آن شهروندان رومي بودند)و نيوهاي كمكي(كه سربازان آنها پس از خاتمه خدمت خويش مي توانستند حقوق شهروندي دريافت كنند)تقسيم و سازماندهي كرد.

در دوران جمهوري،ارتش از نيروهاي وظيفه تشكيل ميشد كه عبارت بودند از شهروندان ازاد و داوطلب رومي كه در مواقع اضطراري به خدمت زير پرچم فراخوانده مي شدند.

لژيونرهاي دوران اوليه به خدمت آزاد و داوطلبانه ي خود افتخار مي كردند.

تا هنگامي كه روم به ايتالياي ميانه محدود بود،اين تعداد نيروهاي داوطلب نيز كافي به نظر مي رسيد ولي با گسترش امپراتوري-يعني از زمان پيروزي بر هانيبال در سال 202 پيش از ميلاد-روم در تمام وقايع دور تا دور درياي مديترانه دخيل بود.

در جنگ هايي كه در مناطق دورتر-مثلا در اسپانيا،فرانسه،بالكان،آفريقا،يونان،آسياي صغير،سوريه و مصر-روي مي داد،ناتواني سازماندهي قديمي ارتش آشكار مي شد.

به عنوان نمونه هنگامي كه يك لژيونر كشاورز پس از خاتمه جنگ به مزرعه خود باز مي گشت،با زمين ويران و خانواده ي مقروضش روبه رو مي شد.

تنها راه حل اين مشكل ،تشكيل ارتش حرفه اي بود.

لینک به دیدگاه

تمرين ها و آموزش هاي بدني سربازان بسيار سخت بود.

آنها با كوله پشتي هاي سنگين به راه پيمايي هاي طولاني و مشقت بار مي رفتند و طرز استفاده از جنگ افزارها ،به ويژه نيزه بلند و شمشير،را مي آموختند.

آنها در حالي كه به شدت تحت نظر فرمانده خود بودند. ساختن سنگر و اردوگاه و اجراي خوب و كامل حركات تاكتيكي را مي آموختند.

تنها كساني كه مراحل سخت آموزشي را به خوبي پشت سر مي گذاشتند در لژيون پذيرفته مي شدند.

حرفه يلژيونري به خصوص براي پسران رومي فقير جذاب بود زيرا آنها با استخدام در ارتش حقوق ثابتي دريافت مي كردند.

كسي كه مي خواست لژيونر شود،بايستي تابعيبت روم و سواد خواندن و نوشتن مي داشت و حتي المكان از ساختار بدني نيرومندي برخوردار مي بود.

لژيونرها پس از خدمت 25ساله خود،به عنوان بيمه ي بازنشستگي قطعه اي زمين يا مبلغ قابل ملاحظه اي پول دريافت مي كردند.

لینک به دیدگاه

بر اساس اصطلاحات"آگوستوس" ارتش روم در قرن يكم پس از ميلاد مسيح ،حدود 30لژيون داشت.

هر لژيون از ده يگان كه هر يك به استعداد 500نفر بودند،تشكيل مي شد.

هر يگان داراي 6دسته بود كه استعداد هر دسته ،تقريبا 80نفر بود.

بعدها استعداد يگان اول،كه هميشه از بهترين سربازان تشكيل مي شد،به دو برابر افزايش يافت.

ستاد افسران هر لژيون از فرمانده لژيون و شش كرسي نظامي تشكيل مي شد.

پنج كرسي نظامي متعلق به نجيب زادگان سواركار و يك كرسي در اختيار اشرف سناتور بود.

هر يگان شش دسته داشت.

فقط افراد دسته ها از سربازان حرفه اي سازمان مي يافتند.

خدمت نظامي براي فرمانده لژيون و صاحبان كرسي ها تنها مرحله اي از زندگي سياسي آنها به شمار مي آمد.

هر لژيون با تمام يگان هاي ويژه خود تقريبا به استعداد 600نفر مي شد.

با احتساب يگان هاي نيروهاي كمكي متعدد\همواره حدود 250هزار نفر در خدمت نيورهاي مسلح روم بودند.

علاوه بر اين تعداد ،ناوگان دريايي،گارد امپراتوري(محافظان سزار)،نيروهاي امنيتي پايتخت و همچينين واحدهاي كوچكتر ويژه(مانند واحد شناسايي،واحد بهداري و ...)را نيز بايد به حساب آورد.

لژيون ها تا دويست سال بعد از "آگوستوس"نيز همچنان وظايف خود،يعني تامين امنيت امپراتوري روم و مستعمره ها(زيبنبورگ و بريتانيا)را به خوبي انجام مي دادند.

در طول قرن سوم ميلادي ارتش تجديدسازمان يافت تا بتواند در برابر تهاجم هاي مكرر ايرانيان در مرزهاي خود مقاومت كند.

لژيون ها كوچك تر و تحرك پذيرتر شدند و نيز يك نيروي تكاور متحرك سازماندهي شد.

 

لینک به دیدگاه

ايجاد نيروهاي كمكي(آگزيليا)يكي از اقدامات زيركانه ي نظامي "آگوستوس"بود.

اين نيرواه نيز همانند لژيون هادر يگان هايي سازمان يافته بودند.

برخي يگان ها تنها از سربازان پياده يا به عبارت ديگر پياده نظام و يگان هاي ديگر از پياده نظام و سواره نظام يعني سربازان سواركار تشكيل مي شدند.

يگان هايي كاملا سواره نظارم نيز وجود داشتند.

مردان جوان ايالت ها مي توانستند با پيوستن به نيروهاي كمكي پول خوبي به دست بياورند و مقام اجتماعي خود را بالاتر ببرند.

فايده ي تشكيل نيروهاي كمكي اين بود كه دولتمردان روم به اين طريق از مهارت ها و استعدادهاي ديگر سرزمين هاي وابسته به امپراتوري استفاده كنند.

به عنوان مثال سواركاران عرب در كنار سواره نظام ژرمن به خدمت مي پرداختند و فلاخن اندازان باليري پياده نظام بالكاني را كامل مي كردند.

روميان آگاهانه نيروهاي كمكي را در سراسر امپراتوري پراكنده كرده بودند تا آنها را از فرهنگ خود جدا كرده و فرهنگ رومي را در وجودشان جايگزين كنند.

به اين ترتيب بود كه مثلا شرقي ها در كناره ي رود راين و بريتانيا خدمت مي كردند و اهالي سرزمين هاي شمالي در شرق يا آفريقاي شرقي به كار گرفته مي شدند.

سربازان نيروهاي كمكي پس از پايان خدمت 25ساله خود يك گواهي ترخيص دريافت مي كردند كه آن را ديپلم نظامي مي ناميدند.

آنها همزمان با دريافت ديپلم به افتخار تابعيت و شهروندي روم نيز نايل مي شدند كه اين حقوق شهروندي به فرزندانشان نيز منتقل مي شد.

لینک به دیدگاه

ژولیوس سزار سردار وسیاست مدار بزرگ رومی کسی که پایه گذار سیستم امپراطوری در روم بود هدف این بار مقاله شخصیت های ما است او در رم به سال 100 قبل از میلاد به دنیا امد او متعلق به خاندان بزرگ ژولیاییها بود که جزء خاندان ها ی معروف رومی بود

عموی همسرش ماریوس رهبر اکثریت در سنای روم بود که هفت بار هم کنسول روم شده بود سزار در سال84 بیش از میلاد ازدواج کرد ولی هرگز صاحب بچه نشد وقتی سولا دشمن ماریوس دیکتاتور روم شد سزار در لیست افراد اعدام ی قرار گرفت ا ما بخت یار او بود واو توانست برای مدتی مخفی بشود تا خشم سولا کم بشود ولی در نهایت بنا به دستور سولا تبعید شد وتا سال 78 قبل از میلاد وسقوط سولا به رم بازنگشت او اکنون 22 ساله بود او که نتوانسته بود در رم پیشرفت کند به جزیره رودس رفت ودر انجا سخنگوی وفن کلام را تمرین کرد او دوباره در سال 73 در حالی که سخنرانی قوی شده بود به روم باز گشت او همچنین در مدرسه پوننیفیست هم پذیرفته شد

در سال 71 قبل از میلاد پمپی بعد از شکست یک سردار شورشی در اسپانیا به روم بازگشت در همان زمان کراسوس سردار دیگر رومی هم اسپارتاکوس را در جنوب ایتالیا نابود کرد هم سزار وهم پمپی برای اداره کنسول روم انتخاب شدند وکراسوس هم سومین کنسول روم شد در سال 69 قبل از میلاد هم سزار به سمت رییس دارایی انتخاب شد ودر سال 65 بخاطر هزینه های گراف مسابقات گلادیاتوری او مجبور شد از کراسوس مایه دار قرض کند که همین موضوع موجبات نزدیکی این دو نفر را فراهم کرد

وقتی در سال 60 قبل از میلاد شزار با سمت حاکم اسپانیا به روم بازگشت با کراسوس وپمپی اتحاد سهگانه را بوجود اورد که برای گسترش روم تلاش کنند این اتحاد قدرت سنا را کاهش داد برای افزایش قدرت اتحاد سزار دخترش جولیا را به پمپی داد در سال 59 قبل از میلاد او دوباره به سمت کنسولی روم منصوب شد و اینبار حکومت گل روم را به دادند در ان زمان کل شمالی همچنان منطقه ای ازاد بود و طی 2 قرن رومیان نتوانسته بودند از این منطقه جلوتر بروند بهانه حمله هم بوسیله یکی از قبایل متحد روم به سزار داده شد او برای سرکوب گلهای هلووتی به سمت سویس کنونی حرکت وانها را مطیع خودش کرد بعد او ژرمنهای سلتیکی را خرد کرد وبه سمت داخل گل حرکت کرد در سال 57 قبل از میلاد با شکست نروانتیها تمام گل شمالی در اختیار روم قرار گرفت اما گلها ارام ننشتند شخصی به نام ورسن ژتوریکس تمام گل را دعوت به شورش گرد وبا شورشهای متوالی لژیونهای رومی را خسته وناامید کرد اما سزار هم مرد نبرد بود او باقدرت سخنوری خودش لژیونها را مطیع کرد بعد با تصرف چند منطقه اذوقه مورد نیازش را تامین کرد وبه پایتخت ارون ها حمله کرد برای اولین بار سزار هم طعم شکست را در پای قلعه ژرگوی چشید اما سزار دوباره حمله کرد اما اینبار بجای حمله مستقیم اقدام به محاصره انها کرد گلها از سرتاسر فرانسه به کمک ژریکتوس در امدند اما تنووانستند محاصره را بشکنند سرانجام در سال 51 قبل از میلاد گرسنگی وبیماری سردار گلها را وادار به تسلیم کرد

اما در سنا کسی از پیروزی سزار خوشحال نشد متحد مهم سزار در روم کراسوس هم در سال53 قبل از میلاد در نبرد کاره بوسیله سربازان پارتی کشته شده بود واین امر حایگاه سزار را در سنا تضعیف کرده بود با مرگ جولیا دختر سزار در سال قبل هم رابطه سزار وپمپی شکراب بود در سال 52 پمپی تنها کنسول روم بود با تحریک او سنای روم دستور داد تا در سال 49 قبل از میلاد کلیه سربازانش را مرخص کند وبه روم بازگردد وگرنه دشمن ملت است سنا به پمپی تکیه کرده بود سربازان پمپی بیش از سزار بود ولی انها اماده جنگ نبودند واین درحالی بود که سربازان سزار را کهنه سربازان جنگ با گلها تشکیل میداد در سال 49 سزار با شکست 2 سردار پمپی به داحل روم وارد شد وبه سرعت با تصرف مارسی ساردندی وسیسیل مخالفانش را درهم کوبید پمپی هم به یونان گریخت او تبدیل به دیکتاتور روم شد تا در سال بعد کنسول انتخاب شود سپاهیان سزار به سمت یونان رفتند واین سردار را در فارسالوس شکست داد پمپی موفق شد جانش را بردارد وبه مصر بگریزد ولی انجا بدست عوامل سزار کشته شد با مرگ پمپی بنظر میرسید نبرد داخلی تمام شده ولی اینگونه نبود سزار که به روم رفته بود با کلوپاترا ملاقاتهایی داشت که حاصل ان فرزندی برای او بود وهمینطور ملکه شدن کلوپاترا . او در سال 47 قبل از میلاد بار دیگر طرفداران پمپی را در تاپسوس شکست داد ودر سال 46 هم قیام دیگری در اسپانیا را درهم کوبید

حال دیگر زمان تبدیل او به امپراطور روم بود اما در هنگام ورود او به سنا برای رسیدن به به این عنوان با 23 ضربه کارد از پادرامد در میان قاتان دوستان شخصی سزار هم دیده مشدند مثل گایوس بروتوس واین جمله تاریخی از او یادگار ماند"آه بروتوس تونیز؟" مرگ سزار موجب دوره جدیدی از هرج ومرج در روم شد

سزار بزرگترین سردار روم بود او در شمال به پیروزیهای قاطی دست یافت وتمام اروپای وحشی ان زمان را زیر پرچم روم دراورد او حتی به انگلستان هم لشکر کشید اگر زنده میماند شاید سرزمین ما هم طعم شمشیر او را می چشید 7نبرد بزرگ او باپیروزی خرد کننده هنوز درحافظه تاریخ است

لینک به دیدگاه

31cf4199cae94d73bb9a.jpg

 

 

تقویم سنگی مربوط به روم باستان ایده استفاده از تقویم از دیرباز برای مشخص کردن زمانهای آینده و گذشته وجود داشته است. برای مشخص کردن اینکه چه مدت به برگزاری مراسم یا جشنهای مذهبی و ... باقی مانده است و یا چه مدت زمان از وقوع یک حادثه گذشته است. شاید تعجب کنید اگر بدانید که تقویم های مختلفی که هم اکنون وجود دارد، اغلب با توجه به شرایط جغرافیایی بوجود آمده است. بعنوان مثال در کشور های سردسیر مفهوم سال با پایان زمستان مشخص می شود و در کشورهای گرمتر که مفهوم فصل کمتر مشاهده می شود ملاک محاسبه تقویم، حرکت ماه می باشد.

 

قدیمی ترین معیار ساخت تقویم نوع قمری (Lunar) می باشد که بر اساس حرکت ماه و پیداشدن ماه جدید در آسمان می باشد هرچند قبل از آن مصری ها دریافته بودند که طغیان نیل دارای نظم مشخصی می باشد و می توانند از آن بعنوان معیاری برای گذشت زمان استفاده کنند.

 

تقویم رومی

 

هنگامی که رومی ها بصورت یک قدرت بزرگ در جهان مطرح شدند، مشکل داشتن تقویم مناسب برای آنها بیشتر احساس شد بخصوص که رومی ها اغلب به خرافات اعتقاد داشتند و همواره به مسائل پیچیده نگاه می کردند. برای چند لحظه به نحوه ابداع نگارش اعداد آنها فکر کنید و ببیینید که چقدر ناکارآمد است! (XXVIIM ...)

 

آنها اینگونه عمل کردند که ماه های سال 29 یا 31 روز است به غیر از فوریه که 28 روز می باشد. بنابراین چهار ماه را 31 روزه، هفت ماه را 29 روزه و یک ماه را 28 روزه در نظر گرفتند! با این وجود یکسال آنها معادل 12 ماه و یا 355 روز می شد، لذا مجبور شدند که یک ماه جدید تعریف کنند که آنرا مرسدونیوس (Mercedonius) نام نهادند که یکسال در میان 22 یا 23 روز آنرا محاسبه میشد.

 

حتی با وجود داشتن مرسدونیوس دقت تقویم کم بود و استفاده از آن بسیار مشکل. لذا به فرمان پادشاه وقت در سال 45 قبل از میلاد یکی از منجمان پیشنهاد کرد که آن سال را معادل 445 روز در نظر بگیرند تا مشکلاتی که پیش آمده بود حل شود و تقویم به حالت اولیه و متناسب با تغییرات فصول در آید. پس از آن آنها ماه های سال را 30 یا 31 روز در نظر گرفتند (به غیر از فوریه) و چون به این مسئله آگاه بودند که یکسال خورشیدی معادل 365 روز و 6 ساعت می باشد هر چهار سال یکبار یک روز به سال اضافه می کردند.

 

تغییر دیگری که آنها در این زمان بر روی تقویم خود قرار دادند این بود که ابتدای سال را به اول ژانویه منتقل کردند حال آنکه تا قبل از آن اواخر ماه مارچ که معادل بود با اول بهار بعنوان ابتدای سال در نظر گرفته می شد.

لینک به دیدگاه

اینبار در ادامه زندگینامه ها به سراغ شارلمانی پادشاه فرانکها وامپراطور روم مقدس رفتیم تا نگاهی به زندگی او بیندازیم او در طی دوران سلطنت خودش تقریبا تمام اروپای غربی و مرکری را زیر یک پادشاهی در اورد پادشاهی او خیلی بعد از مرگش دوام نیاورد تبدیل به دو بخش فرانسه و امپراطوری مقدس روم شد شارلمانی با پاپ روابط دوستانه و نزدیکی داشت که تا پایان عمر هم ان را حفظ کرد

او در سال 742 میلادی بدنیا امد او فرزند پپین قد کوتاه رهبر فرانکها بود پپین یکی از حاکمان پادشاهی فرانکها بود با ضعیف شدن پادشاه فرانکها پپین در سال 751 به قدرت رسید در ازای حفاظت از سرزمینهای پاپ پپین توانست تایید پاپ را هم بدست بیاورد پاپ استفان دوم در 754 رسما بر سر پپین تاج گذاشت در دوران سلطنت پدرش شارلماانی رهبری سپاه فرانکها در دفاع از سرزمین پاپ را برعهده داشت و توانست سرزمین اکوانته در جنوب فرانسه امروزی را برای فرانکها فتح کند بر اثر همین جنگها شارلمانی توانست به اموخته های مهمی دست پیدا کند اهمیت قدرت وروابط سیاسی برای ساخت قدرت در این دوران زندگی به او اموخته شد با مرگ پپین سرزمین او میان دو برادر تقسیم شد شارلمانی برای سه سال در عنوان پادشاهی با برادرش همراه بود با مرگ ناگهانی ومشکوک کارلومون در سال 771 او تبدیل به تنها پادشاه فرانکها شد این شروع قدرت با سفر او به روم وگرفتن پشتیبانی پاپ هم همراه شد شارلمانی بعد از این ماجراها یک سری جنگها ونبردهای طولانی برای گسترش امپراطوری فرانکها را شروع کرد اولین حرکت او بر ضد ساکسونها بود ساکسونها اخرین قبیله ازاد وغیر مسیحی مرکز المان بودند که با غارت پیوسته مرزهای فرانکها برای انها دردسر درست میکردند وشارلمانی علاوه بر تلاش برای رفع این مزاحمت ها میخواست اینها را مسیحی کند اولی حمله شارلمانی به ساکسونها در 772 بوقوع پیوست ولی این قوم جنگجو تا 32 سال بعد هم همچنان زیر یوغ فرانکها قرار نگرفتند در سال 782 شارلمانی ساکسونی را به عنوان منطقه فرانکها اعلام کرد ودر انجا کلیسا ساخت اما ساکسونها مرتب شورش میکردند شارلمانی دهها نبرد دیگر برعلیه ساکسونها کرد و رؤسای قبایل انها را به اسارت گرفت تا توانست کار خوش را به سرانجام برساند وقتی برای بار صدم در سال 792 در ساکسونی شورش شد او بسیاری از ساکسونها را تبعید کرد وبه جایش مردم فرانک اورد عاقبت در سال 804 میلادی ساکسونی بطور کامل وتام تحت سلطه فرانکها درامد او ساکسونها را برای شکست اوارها واسلوها در مرزهای شرقی سرزمینش استفاده کرد او در بین سالهای 791 تا 794 اوارها و اسلاوها را مجبور کرد تا خراجگذار او باشند مناطق زندگی انها هم که شامل مجارستان اتریش کرواسی واسلونی امروزی میشد به مناطق تابعه او تبدیل شدند ونقش محافظ امپراطوری فرانک در مقابل اقوام وحشی را ایفا کردند

او در طی زد وخوردهایش با ساکسونها در جنوب هم جنگید و در سال 773 به درخواست پاپ برای باری جنگ با لومباردها به شمال ایتالیا رفت او پادشاه لوبارد را نابود وخودش حاکم لومباردی شد بخاطر کار او حمایت پاپ را هم جلب کرد

در سال 778 او ایبار به سوی اسپانیا و اندلس اسلامی حرکت کرد در اولی تهاجم او در زاراگوسا متوقف شد اما در تهاجم بعدی توانست بخش شکال اسپانیا را به تصرف خوش در بیاورد در هنگام بازگشت جناح چپ شارلمانی که تحت نظارت فرمانده رولند بود بوسیله باسکیها مورد شبیخون و حمله قرار گرفت وحسابی داغون شد این اتفاع بعدها در یکی از شهرهای حماسی و افسانه ای قرون وسطی به نظم درامد پیروزی های پیدرپی شارلمانی باعث شد تا دوباره مناطق امپراطوری روم غربی زیر لوای یک حکومت در بیاید این موضوع مهمی بود بیزانس همچنان مناطق ایتالیا را جرءمایلمک خودش میدانس واین موضوع برای پاپ خیلی مهم بود تا از زیر پرچم ارکتدس ها خارج بشود در سال 799 پارلمانی برای کمک به جانشین پاپ ادریان که به نام لئوی سوم معروف شده بود به ایتالیا امد شارلمانی شورش رم را سرکوب کرد و در روز کریسمس سال800 میلادی – توضیح اینکه تا قبل از رسم شدن تقویم گیریگوری اول سال مسیحی 25 دسامبر روز تولد حضرت مسیح بود - پاپ لئو سر شالمانی تاج امپراطوری روم را گذاشت واو را امپراطور روم مقدس نامید برای جلوگیری از هر اقدام شرورانه بیزانس این کشور تا 12 سال بعد هم از موضوع پاجگذاری شارلمانی خبردار نشد شارلمانی بنوعی بانی سیستم فئودالی هم بود او به قبایل جنگو سرزمینهایی را عطا میکرد ودر مقابل از انها باج وخراج سالیانه و سرباز برای جنگ میخواست سیستم فئودالی تا زمان انقلاب صنعتی در اروپا باقی ماند او لقبهای کنت و مارکی (نجیب زاده های محافظ قصر ومنطقه خاص) ار هم بوجود اورد شارلمانی یک نوع فرد گرای کامل هم بود او پیشوای تمام موارد نظامی سیاسی اقتصادی وقضایی در سرزمین خودش هم بود

شارلمانی به عنوان شاه جنگجوی ایده ال تمام قرون وسطی هم معروف شده است او در سال 814 میلادی دار فانی را وداع گفت سرزمینی که او با خون دل بدست اورده بود خیلی زود به دو تکه تقسیم شد فرانسه وامپراطوری روم مقدس در المان در واقع اینطور میتوان فکر کرد که او امپراطوریش را روی دوش خودش بنا کرده بود وبا رفتنش این امپراطوری زود از هم پاشید

لینک به دیدگاه

معماری رومانسک اصطلاحی است که جهت تشریح موضوعی از اروپا که معماری را در اواخر قرن ۱۰ تحت تأثیر قرار داد و در روش گوتیک دخالت خود در طول قرن ۱۲. روش رومانسیک در انگلستان بصورت سنتی‌تری به نام معماری نورمان خوانده شد. معماری رومانسیک با کیفیت توده‌ای آن، دیوارهای ضخیمش، طاقهای گردش، پایه‌ها محکم، تاقهای فنری برجهای بزرگ و دالانهای تزئین شده‌اش شناخته شده‌است. هر ساختمانی شکل واضحی را نشان می‌دهد و به ندرت دارای نقشه‌های معمولی متقارن هستند بنابراین نمای کلّی آنها نسبت به ساختمانهای گوتیک که دنبالروش است ساده‌تر به نظر می‌رسد. این روش درست در طول اروپا قابل تشخیص است علیرغم خصوصیات علی و مواد مصرفی متفاوت. اگر چه قلعه‌های زیادی دراین دوره وجود داشت اما آنها قابل قیاس با کلیساهای غیرقابل شمارش که بهترین آنها کلیساهای صومعه بود نیستند بیشتر آنها هنوز موجودند که بیش کامل و به ندرت قابل استفاده. کاندرال زیر، چپ و کلیسای گوتیک بانوی ما رومانسیک ابتدا بوسیله چارلز و می‌گرویل باستان‌شناس بکار رفت او در اوایل قرن ۱۹ جهت تشریح معماری اروپای غربی از قرن ۳الی ۵ زمانی که تاریخ بیشتر ساختمانها مشخص نبود به کاربرد بنابراین شرح آن قابل اثبات نیست. این اصطلاح در حال حاضر برای دوران محدودتری از اواخر قرن ۱۰ قرن ۱۲ به کار می‌رود. لغت جهت توضیح روشی به کار می‌رود که قرون وسطایی شناخته شده و دلالت بر گوتیک دارد هنوز طاقهای رومی را در خود دارد و بنابراین به نظر می‌رسد ادامه پشت روم باشد البته خیلی ساده‌تر و نوعی با تکنیکهای حاذقانه کمتر است. اصطلاح پیش- رومانسیک بعضی مواقع به معماری آلمان در دوران کارولینگیان و اوتانیان اطلاق می‌شود در حالیکه رومانسیک اولیه به ساختمانهای ایتالیائی، اسپانیائی و قسمتی از فرانسه که خصوصیات رومانسیک دارند اما از لحاظ زمانی به دوران ماقبل صومعه کلانی می‌رسند گفته می‌شود. تاریخ بامبورگ کاتدرال مطلبی مجزا از تعداد زیادی از کلیساهای بزرگ رومانسیک از سنت آلمان ارائه داده‌است.

پایه ، اساس معماری رومانسیک یک روش متمایز بود که در سطح اروپا از زمان امپراطوری رومان انتشار یافت علیرغم نقش هنر تاریخی قرن نوزدهم که معماری رومانسیک ادامه‌ای از رومان بود در حقیقت تکنیکهای ساختمان‌سازی رومان با آجر و سنگ به شدت در بیشتر قسمتهای اروپا از بین رفته بود و دربیشتر کشورهای شمالی اصلاً پذیرفته نشده بود مگر در ساختمانهای اداری در حالیکه در اسکاندیناوی اصلاً شناخته نشود.

مدت زمان کمی پس از آخن کاتدرال دستنویس‌های قابل ملاحظه‌ای از قرن ۹ وجود دارد که نشان دهنده نقشه ساختمان صومعه اس تی گان در سوئیس است نقشه‌ای با تمام جزئیات است با دیرنشین‌های مختلف و سطوح عملکرد آنها. بزرگترین ساختمان کلیسا است که نقشه آن بطور متمایزی آلمانی است. دارای دو برآمدگی در دو انتهایش است همچنین سازماندهی که دارد عموماً درجای دیگری دیده نمیشود. خصوصیت دیگر کلیسا تقسیم‌بندی منظم، نقشهٔ گرد برج صلیب است که مقیاسی است برای تمام نقشه. این خصوصیات هر دو در رومانسیک پیشین کلیسای مایکلز، هیلدشایم دیده می‌شود ۱۰۳۰-۱۰۰۱. معماری روش رومانسیک به طور هم زمان در شمال ایتالیا، قسمتهایی از فرانسه و پنسیلوانیای ایبریایی در قرن دهم و قبل ازتأثیرگذاری صومعه‌های کلونی گسترش یافت. این روش را بعضی مواقع رومانسیک اولیه یا لامبارت رومانسیک مینامیوند که خصوصیات آن: دیوارهای ضخیم، فقدان مجسمه و وجود طاقهای تزئینی ریتمیک به عنوان کمربند لامبارت شناخته شده‌است.

سیاست کاتدرال ساینت فرانت، پری جوکس، فرانسه دارای پنج گنبد شبیه کلیسای بیزانتین می‌باشد اما با ساختمان رومانسیک. چارل ماگنی بوسیله پاپ در روز کریسمس در سال ۸۰۰ بعد از میلاد در پیترز با سیلیکا بوسیله پاپ تاج‌گذاری شد به این منظور که امپراطوری روم غربی قدیم را بازسازی نماید. روند سیاسی چارل ماگنی ادامه یافت تا زمانیکه بیشتر اروپا را تحت سیطره خود قرار داد. همراه با ورود تدریجی ایالت سیاسی مجزا که در حقیقت به ملتها جوش خورده بودند. چه بوسیله وفاداران یا شکست خوردگان، پادشاهی آلمان به امپراطوری مقدس روم خاتمه داد. تصرف انگلیس بوسیله ویلیام، دوک نرماندی در هر بر ۱۰۶۶ باعث اتحاد آن کشور شد همچنین اتحاد ساختمان قلعه‌ها و کلیساها که باعث استحکام حضور نورمن گردید. در آن زمان هنگامیکه ساختمانهای به جا مانده از امپراطور روم قبلی روبه انحطاط نهاد و آموزش‌ها و صنعت آن ناپدید گردید ساختمانهای گنبدهای آجری و حکاکی‌های معماری تزئینی بدون تنزل با تمام جزئیات ادامه یافت. اگر چه به شکل عظیمی تا سقوط روم در امپراطوری مستحکم بیزانتین بدون تنزل ادامه یافت. کلیساهای گنبددار استانبول و اروپای شرقی معماری شهرهای معینی را تحت تأثیر قرار دادند. بخصوص از طریق تجارت و جنگهای صلیبی. قابل ملاحظه‌ترین ساختمان، مارکز باسیلیکا، ونیز است اما تعداد زیادی نمونه‌ها با معروفیت کمتر وجود دارد. به خصوص در فرانسه مانند کلیسای سانیت، فرانت، پری گوکس و آنگولیم کاتدرال. بیشتر اروپا بوسیله فئودالیسم تحت تأثیر قرار گرفتند در فئودالیسم رعیت‌ها تصدی زمینهایی را که در آن کار می‌کردند درازای خدمات ارتشی از روسای محلی گرفتند. نتیجه آن این بود که می‌توان آنها را برتر نامید نه تنها در مشاجرت محلی بلکه جهت پیروی پادشاهان برای مسافرت در سطح اروپا به جهت جنگهای صلیبی اگر از آنها خواسته میشد. جنگهای صلیبی ۱۲۷۰-۱۰۹۵ باعث مهاجرت افراد زیادی شد و همراه با آنها عقاید و مهارتهای تجاری انتقال یافت به خصوص آنهایی که در ساخت استحکامات و کارهای فلزی جهت آماده‌سازی ارتش دخالت داشتند که این موارد جهت، ساخت و تزئین ساختمانها نیز به کار میرفت. مهاجرت مداوم مردم،رهبران ، اشراف، اسقف‌ها، صنعتگران و رعایا عامل مهمی درایجاد تجانس روشهای ساختمان‌سازی و روش شناخته شده رومانسیک علیرغم تفاوتهای محلی بود. در کلیسای آندروز، کراکو، برجهای جفت در نقشه هشت ضلعی هستند و دارای گنبدهایی با روش دوران باروک می‌باشند.

مذهب در سطح اروپا در اواخر قرن یازده و قرن دوازده رشد بی‌سابقه‌ای در تعداد کلیساها دیده می‌شود. تعداد زیادی از این ساختمانها بزرگ و کوچک هنوز موجودند که شامل کلیساهای بسیار شناخته شده مانند سانارماریا در کاسمدین روم، باپتیستری در فلورانست و سان ژنوماگیوردر ورانو می‌باشد.

 

 

منبع:ويكي پديا

لینک به دیدگاه

(نام روم را نباید با رم یکی دانست . روم نام امپراتور بزرگ باستانی و رم نام شهری " پایتخت روم " است که از عجایب دنیای باستان به شمار می رود . هرآنچه به کشور باستانی مربوط می شود " رومی " و آنچه به پایتخت آن است " رمی " نامیده می شود . اکنون کشور ایتالیا بر بخش گوچکی از روم باستان جای گرفته و پایتخت آن همان پایتخت باستان " رم " است . )

 

هنر روم باستان

 

با آغاز امپراتوری روم به مرور هنر این کشور بر هنر یونان تفوق یافت و جا یگزین آن گردید . هنر روم بر اساس امپراتوری متحد الشکل این کشور اجاد گردید و به امکانات نسبتا واحدی دست یافت و در عرصه وسیعی گسترش پیدا کرد . در سده های اول و دوم میلادی – هنر هلنی ( یونانی ) که از خصایص و ویزگی های سودا گرایانه ای برخوردار بود بر هنر امپراتوری روم برتری داشت . بر اساس هنر یونان – پیکر تراشی که یکی از هنرهای برجسته و اصلی به شمار می رفت ججایگزین نقاشی ( هنر رومی ) گردید . به مرور زمان ویزگی های هنر رومی رو به افزونی نهاد و نسبت به هنر یونانی پیشی گرفت به طوری که در قرن سوم پیش از میلاد – نمونه برداری و تقلید از آثار هنری یونان به پایان می رسید و هنر رومی بر هنر هلنی که به بن بست رسیده بود و هنری اشرافی محسوب می شد – تفوق حاصل کرد . این هنر ( رومی ) با رشد و نمو و توسعه چشمگیر به احراز مقام پیکر تراشی عصر کلاسیک یونان دست یافت .

روم که از ابرقدرتهای شگفت انگیز دنیای باستان بود بعد از مرگ امپراتور " تئودوسیوس کبیر " به دو کشور پهناور تقسیم شد ( 395 میلادی ) : روم شرقی ( بیزانس ) و روم غربی ( ایتالیا ) .

اواخر دوران امپراتوری روم غربی به علت پایگاه طبقاتی سرداران از پایین ترین صفوف و جایگزینی آنها بر اشرافیت هنر ویزگیهای کلاسیک خود را از دست داد و خصلت های مردمی و شهری به خود گرفت و هنر یونان را از میان به در برد .

آثار هنری روم به علت اوضاع اقتصادی – اجتماعی و حاکمیت سیاسی – بر خلاف آثار هنری یونان که بنابر شرائط اقتصادی اجتماعی – یادبودی و فاقد حماسه و دراماتیک با خصلتها و ویزگیهای تشریفاتی و انفرادی بود – شکلی حماسی – تاریخ نگاری و دراماتیک به خود گرفت .

 

موسیقی در روم باستان

 

بعد از یونان امپراتوری بزرگ روم آغاز گردید که پنج قرن به طول انجامید . حیات فرهنگی رومی ها در ابتدا تحت تاثیر و نفوذ یونانیان بود و در همه زمینه ها از آنان بهره می گرفت به خصوص موسیقی که از اهمیت فراوانی برخوردار بود . آنها تعلیمات موسیقی را از یونانیات فرا گرفتند . ( حتی تعلیم موسیق به عهده یونانیان بود ) به این طریق موسیقی و سازهای موسیقی یونان در روم رواج پیدا کرد و به دنبال آن موسیقیدانان رومی ( حرفه ای ) به وجود آمدند . از کارهای مهمی که توسط آنها صورت می گرفت اجرای مراسم مذهبی و جشنهای درباری بود . البته موسیقی بیشتر در میهمانی ها و جشن ها به کار می رفت تا در مراسم مذهبی .

قدمت موسیقی در روم به 3000 سال پیش از میلاد می رسد .

در این کشور افراد فقیر به نوازندگی و خوانندگی به طور سیار پرداختند و اولین خنیاگران دوره گرد به وجود آمدند . به طوریکه با سفرکردن از شهری به شهر دیگر و با اجرای نمایشهای خیابانی – نوازندگی – خوانندگی و شعبده بازی موجب سرگرمی مردم می شدند که بعدها با اقتباس از آنها اپرا شکل گرفت .

وقتی که مسیحیت در روم استوار گردید در آنجا عناصری از ملوپه ( آوازی موزون که دکلااسیون را همراهی می کند ) یونانی و لاتین با تلاوت آیات عبری ( Pslamedic نوعی شعر خوانی آوازگونه ) در هم آمیخت . آواز کلیسایی مسیحی در نتیجه اختلاط موسیقی کنیسه ها ( از راه کلیسای سوریه ) که سرشار از ظرافتهای تزیینی بود با موسیقی همو فونیک یونانی که گرایشی به خواندن اشعار داستانی داشت پدیدار گشت . گفتنی هست که یونانیان هرآنچه را که از انطباق سیلاب بر نت بدور بود مردود می شمردند و خود را چون موسیقی مجلسی به شدت از کروماتیسم بر حذر می داشتند . این موسیقی به مناسبت اجرای وحدتش با اجرای مراسم مذهبی هرگونه تمایل به توازی را مردود می ساخت . به این سبب به پلان شن ( آواز بدون میزان نزدیک به دکلاماسیون ) معروف گردید .

هم اکنون می توان تاثیر نغمات و کلام یونانی را در اروپای غربی مشاهده نمود . به طوریکه در امپروپریا که متشکل از آیین نماز و نیایش بود و در روزهای بخصوصی اجرا می شد وقتی یک گروه به لاتین آواز می خواند دسته مقابل جواب آنها را به یونانی می داد و نواهای آنها از رنگ و بوی یونانی برخوردار بود . حتی رسالات و اناجیل اربعه که در مس های ایینی پاپ در کلیسای سن پیتر توسط راهبان اجرا می گردید اول به زبان لاتین سپس به زبان یونانی خوانده می شد . اکنون نیز قطعه شعر آللویا که در دیر بارکینگ باقی مانده است متناوب به زبان یونانی و لاتین در مراسم مخصوصی خوانده می شود .

در روم مانند عصر طلائی یونان زمان – زمان پیشرفت و تمدن بود . بیشتر امپراتوران آنها به موسیقی علاقه داشتند و به رشد و گسترش آن کمک بسیار می کردند . اهمیت آن به حدی رسید که بعضی از نمایشها را بدون کلام و فقط با موسیقی اجرا می کردند که به آن پانتومیم گفته می شود . ( پانتومیم بعد از رومی ها به کلی فراموش گردید و از یاد رفت تا اینکه چارلی چاپلین طنزپرداز و نابغه بزرگ سینما مجددا این هنر را زنده کرد و جلوه آن ا بازگردانید . )

لینک به دیدگاه
  • 1 سال بعد...

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...