alirezanabati 177 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۹۱ ای دوست ترا نان جوین خوش ننماید معشوق من است آنکه به نزدیک تو زشت است حوران بهشتی را دوزخ بود اعراف از دوزخیان پرس که اعراف بهشت است 1 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۹۱ ترک افسانه بگو حافظ و می نوش دمی که نخفتیم شب و شمع به افسانه بسوخت 2 لینک به دیدگاه
alirezanabati 177 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۹۱ تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۹۱ تو را که صورت جسم تو را هیولایی است چو جوهر ملکی در لباس انسانی 3 لینک به دیدگاه
سارا. 1380 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۹۱ یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش میسپارم به تو از چشم حسود چمنش 3 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۹۱ شه سپهر چو زرین سپر کشد در روی به تیغ صبح و عمود افق جهان گیرد 3 لینک به دیدگاه
سارا. 1380 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۹۱ دست از طلب ندارم تا کام من برآید یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید 3 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۹۱ دارای دهر شاه شجاع آفتاب ملک خاقان کامگار و شهنشاه نوجوان 3 لینک به دیدگاه
سارا. 1380 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۹۱ نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد بختم ار یار شود رختم از این جا ببرد 3 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۹۱ در سنبلش آویختم از روی نیاز گفتم من سودازده را کار بساز 3 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 فروردین، ۱۳۹۱ زمان خوشدلی دریاب دریاب که دایم در صدف گوهر نباشد 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 فروردین، ۱۳۹۱ در سینه دلش ز نازکی بتوان دید مانندهی سنگ خاره در آب زلال 2 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 فروردین، ۱۳۹۱ لطیفه ایست نهانی که عشق ازو خیزد که نام آن نه لب لعل و خط زنگاریست 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 فروردین، ۱۳۹۱ تا کی بود این گرگ ربایی، بنمای سرپنجهی دشمن افکن ای شیر خدای 3 لینک به دیدگاه
alirezanabati 177 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 فروردین، ۱۳۹۱ یکی طفل دندان برآورده بود پدر سر به فکرت فرو برده بود که من نان و برگ از کجا آرمش مروت نباشد که بگذارمش 4 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 فروردین، ۱۳۹۱ شرابم ده و روی دولت ببین خرابم کن و گنج حکمت ببین 4 لینک به دیدگاه
alirezanabati 177 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 فروردین، ۱۳۹۱ نباتی را فریبا ماهرویان برون از خانه و کاشانه کردند 4 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 فروردین، ۱۳۹۱ در این خونفشان عرصهی رستخیز تو خون صراحی و ساغر بریز 3 لینک به دیدگاه
سارا. 1380 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 فروردین، ۱۳۹۱ زان یار دلنوازم شکریست با شکایت گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت 4 لینک به دیدگاه
alirezanabati 177 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 فروردین، ۱۳۹۱ توئي آن گوهر يكدانه كه در عالم قدس ذكر خير تو بود حاصل تسبيح ملك 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده