moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 آذر، ۱۳۸۹ در دام سر زلفش ماندیم همه حیران وز جام می لعلش گشتیم همه سرمست 2 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 آذر، ۱۳۸۹ تقدير که يک چند مرا از تو جدا داشت از جان گله دارم که مرا زنده چرا داشت؟... 2 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 آذر، ۱۳۸۹ تحمل گفتی و من هم که کردم سالها اما چقدر آخر تحمل بلکه یادت رفته پیمانت 3 لینک به دیدگاه
hell girl 487 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 آذر، ۱۳۸۹ تا دست ارادت به تو دادهست دلم .....دامان طرب ز کف نهادهست دلم ره يافته در زلف دل آويز کجت ............القصه به راه کج فتادهست دلم 5 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 آذر، ۱۳۸۹ مرا که قبله خم ابروی بتان باشذ چه جای مسجد و محراب و زهد و طاعات است ملامتم مکنید ار به دیر درد کشم که جال بیخبران بهترین حالات است 3 لینک به دیدگاه
hell girl 487 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 آذر، ۱۳۸۹ تو را پاک یزدان چنان آفرید که مهر آوَرَد بر تو هر که ت بدبد هر آن کس که از دور ببیند تو را شود بی هُش و برگزیند تو را. 4 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 آذر، ۱۳۸۹ از کجا مست آمدي ای مه که غارت شد نماز پارسايی را که مشغول دعای خويش بود... 2 لینک به دیدگاه
hell girl 487 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 آذر، ۱۳۸۹ دریچه های شبستان به مهر و مه بستم بدان امید که از چشم بد نهان مانم 3 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 آذر، ۱۳۸۹ ما نا که بگشايد دلم بندی ز گيسو باز کن گم گشتگان عشق را پنهان يکی آواز کن ... 3 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 آذر، ۱۳۸۹ نرگس ساقی بخواند آیت افسونگری حلقه اوراد ما مجلس افسانه شد 4 لینک به دیدگاه
master of law 526 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آذر، ۱۳۸۹ دیشب به سیل اشک ره خواب میزدم نقشی به یاد روی تو بر آب میزدم میروی و گریه میگیرد مرا ساعتی بنشین که باران بگذرد 2 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آذر، ۱۳۸۹ مرا عهديست باجانان كه تا جان در بدن دارم هواداران كويش را چو جان خويش تن دارم 3 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آذر، ۱۳۸۹ ما را که بجز توبه شکستن هنری نیست با زاهد بی مایه نشستن ثمری نیست 2 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آذر، ۱۳۸۹ ترک سر مستم که ساغر ميگرفت عالمی در شور و در شر ميگرفت... 2 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آذر، ۱۳۸۹ تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم روزی سراغ وقت من آیی که نیستم 1 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آذر، ۱۳۸۹ مرا ز وصل تو حاصل بجز تمنا نيست خيال زلف تو بستن خلاف سودا نيست ... 2 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آذر، ۱۳۸۹ تو و من آشنای فصلهای مشترک بودیم کنون طرح جدایی بین ما بیگانه میریزد 1 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آذر، ۱۳۸۹ دارم بتی به چهرهی صد ماه و آفتاب نازکتر از گل تر و خوشبوتر از گلاب... 2 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آذر، ۱۳۸۹ به صید آشیان گم کرده مرغ بی پر و بالی ز هر سو دامن قومی پر از سنگ است مینالم 1 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آذر، ۱۳۸۹ ما گدايان بعد از اين از کار و بار آسودهايم چون به روزي قانعيم از روزگار آسودهايم ... 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده