کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر، ۱۳۸۹ يارب از عرفان مرا پيمانهاي سرشار ده چشم بينا، جان آگاه و دل بيدار ده... 2 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر، ۱۳۸۹ دیدی ای دل که غم عشق باماچه کرد با یار دلدار وفادار چه کرد دايم ستيزه با دل افگار ميکني با لشکر شکسته چه پيکار ميکني؟ ... 2 لینک به دیدگاه
Sarab68 94 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر، ۱۳۸۹ جالبه نه؟ دوست آن باشد که گیرد دست دوست در پریشان حالی و درماندگی یادمان باشد از امروز جفایی نکنیم گر که در خویش شکستیم صدایی نکنیم یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند طلب عشق زهر بی سر و پایی نکنیم 2 لینک به دیدگاه
Sarab68 94 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر، ۱۳۸۹ یارب مددی نما که بی تاب شدم یک بار دگر شب شد و بی خواب شدم 1 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر، ۱۳۸۹ ما کنج دل به روضهي رضوان نميدهيم اين گوشه را به ملک سليمان نميدهيم ... 3 لینک به دیدگاه
Sarab68 94 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر، ۱۳۸۹ یار آن حریف نیست که از در درآیدم عشق آن حدیث نیست که از دل برون شود 3 لینک به دیدگاه
Sarab68 94 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر، ۱۳۸۹ مهربانی صفت بارز عشاق خداست .یادمان باشد از این کار ابایی نکنیم 4 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر، ۱۳۸۹ موج دريا را نباشد اختيار خويشتن دست بردار از عنان گير و دار خويشتن ... 2 لینک به دیدگاه
surgun 729 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر، ۱۳۸۹ نو بهار آمد و هنگام طرب در گلزار چه بهاری که ز دلها ببرد صبر و قرار 3 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر، ۱۳۸۹ رفتم مرا ببخش و مگو او وفا نداشت راهی به جز گریز برایم نمانده بود این عشق آتشین پر از درد بی امید در وادی گناه و جنونم کشانده بود ... 2 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 آذر، ۱۳۸۹ دل ميرود ز دستم صاحبدلان خدا را دردا كه راز پنهان خواهد شد آشكارا 2 لینک به دیدگاه
master of law 526 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 آذر، ۱۳۸۹ ال یا ایهالساغی ادر کاسا" وناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها میروی و گریه میگیرد مرا ساعتی بنشین که باران بگذرد لینک به دیدگاه
chame 1435 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 آذر، ۱۳۸۹ ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی دل بی تو جان آمد وقت است که بازایی 3 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 آذر، ۱۳۸۹ يكي درد و يكي درمان پسندد يكي وصل و يكي هجران پسندد من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد 4 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 آذر، ۱۳۸۹ دل بسته ام مرا ز سر خويش وا مكن از خود من جدا بكن منو از خود جدا مكن 3 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 آذر، ۱۳۸۹ ناز گل بلبل كشيد و بوي آن را باد برد بيستون را عشق كند و شهرتش فرهاد برد 4 لینک به دیدگاه
مرید 1252 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 آذر، ۱۳۸۹ دیشب در انتظار تو جانم به لب رسید امشب بیا که نیست به فردا تقبلی 2 لینک به دیدگاه
chame 1435 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 آذر، ۱۳۸۹ یاران یاران گاهی دل ما را به چراغ نگاهی روشن کن چشم تار دل را چو مسیحا به دمیدن آهی روشن کن 2 لینک به دیدگاه
مرید 1252 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 آذر، ۱۳۸۹ نمی گردید اگر ذوق گرفتاری عنان گیرم ز وحشت خون عالم در دل صیاد میکردم 2 لینک به دیدگاه
chame 1435 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 آذر، ۱۳۸۹ من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده