Abo0ozar 8637 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۸۹ درون سینه آهی سرد دارم رخی پژمرده رنگی زرد دارم ندانم عاشقم مستم چه هستم ؟ همی دانم دلی پر درد دارم 2 لینک به دیدگاه
master of law 526 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۸۹ مسلمانان مرا وقتی دلی بود که با وی گفتمی گر مشکلی بود میروی و گریه میگیرد مرا ساعتی بنشین که باران بگذرد 1 لینک به دیدگاه
nice-arch 469 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۸۹ مسلمانان مرا وقتی دلی بود که با وی گفتمی گر مشکلی بود میروی و گریه میگیرد مرا ساعتی بنشین که باران بگذرد دلا بسوز كه سوز تو كارها بكند دعاي نيم شبي دفع صدبلا بكند 4 لینک به دیدگاه
master of law 526 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۸۹ دیشب ز غم عشق تو افروخته بودم گر اشک نمیکرد ترم سوخته بودم میروی و گریه میگیرد مرا ساعتی بنشین که باران بگذرد 4 لینک به دیدگاه
Ka!SeR 1333 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۸۹ دل مي رود ز دستم صاحب دلان خدا را دردا که راز پنهان خواهد شد اشکارا 3 لینک به دیدگاه
Eng HVAC 4139 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۸۹ ای یوسف خوش نام ما خوش میروی بر بام ما ای در شکسته جام ما ای بر دریده دام ما 2 لینک به دیدگاه
master of law 526 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۸۹ ایدل ار سیل فنا بنیان هستی برکند چون ترا نوح است کشتیبان زطوفان غم مخور میروی و گریه میگیرد مرا ساعتی بنشین که باران بگذرد 3 لینک به دیدگاه
Javid Maleki 11668 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۸۹ در اين عالم كسي بي غم نباشد اگر باشد بني آدم نباشد 3 لینک به دیدگاه
Eng HVAC 4139 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۸۹ دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکلست هر که ما را این نصیحت میکند بیحاصلست 3 لینک به دیدگاه
Javid Maleki 11668 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۸۹ تركيب طبايع چو بكام تو دمي است روشاد بزي اگر چه بر تو ستمي است 2 لینک به دیدگاه
master of law 526 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۸۹ دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکلست هر که ما را این نصیحت میکند بیحاصلست تا سر زلف تودر دست نسیم افتادست دل سودا زده از غصه دو نیم افتادست میروی و گریه میگیرد مرا ساعتی بنشین که باران بگذرد 1 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۸۹ تنور لاله چنان برفروخت باد بهار که غنچه غرق عرق گشت و گل به جوش آمد 4 لینک به دیدگاه
nice-arch 469 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۸۹ تنور لاله چنان برفروخت باد بهارکه غنچه غرق عرق گشت و گل به جوش آمد در دلم بود كه بي دوست نباشم هرگز چه توان كرد كه سعي من و دل باطل بود 4 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۸۹ دانستهام غرور خريدار خويش را خود همچو زلف ميشکنم کار خويش را ... 2 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۸۹ دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمیارزد به می بفروش دلق ما کز این بهتر نمیارزد 3 لینک به دیدگاه
sarevan 9753 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۸۹ در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند 2 لینک به دیدگاه
surgun 729 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۸۹ دلا گر عاشقی از عشق بگذر که تا مشغول عشقی عشق بند است 2 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۸۹ تاکی غم دنیای دنی ای دل دانا حیف است زخوبی که شود عاشق زشتی 3 لینک به دیدگاه
surgun 729 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۸۹ یار اگر در کار من بیمار ازین به داشتی کار این دل خسته را بسیار ازین به داشتی 3 لینک به دیدگاه
nice-arch 469 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۸۹ یار اگر در کار من بیمار ازین به داشتی کار این دل خسته را بسیار ازین به داشتی يارب ان نوگل خندان كه سپردي به منش ميسپارم به تو از ترس حسود چمنش 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده