arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آذر، ۱۳۸۹ آرش جان فکر نمیکنی مشاعره جای اسپم نیست با اینکه شعر تون شبیه شعر نیست ولی من ادامه میدمژاله چو بارید بر دلم بستر سردم اجاق شد از گذر ابر خوشگلم باغ پر از اتفاق شد یار برون آمد از خیال وصل رقیب فراق شد ممنون مسي جون ولي دير تونستي پيدا كني ايشاالله دفعه بعد ناراحت نباش وقت زياده............... اينم بگم بايد الان با ش مينوشتي بازم خراب كردي تو ......... ولي من ادامه ميدم تا درست شه در زواياي طربخانه جمشيد فلك ارغنون ساز كند زهره به آهنگ سماع 1 لینک به دیدگاه
master of law 526 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آذر، ۱۳۸۹ آرش جان فکر نمیکنی مشاعره جای اسپم نیست با اینکه شعر تون شبیه شعر نیست ولی من ادامه میدمژاله چو بارید بر دلم بستر سردم اجاق شد از گذر ابر خوشگلم باغ پر از اتفاق شد یار برون آمد از خیال وصل رقیب فراق شد در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی خرقه جایی گرو و باده ودفتر جایی میروی و گریه میگیرد مرا ساعتی بنشین که باران بگذرد 2 لینک به دیدگاه
shaden. 18583 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آذر، ۱۳۸۹ در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی خرقه جایی گرو و باده ودفتر جایی میروی و گریه میگیرد مرا ساعتی بنشین که باران بگذرد یک نظر بیش ندیده است تو رانرگس و باز چشم حیرت زده اش محو تماشاست هنوز 2 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آذر، ۱۳۸۹ ز كوي يار بيار اي نسيم صبح غباري كه بوي خون دل ريش از آن تراب شنيدم 3 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آذر، ۱۳۸۹ ما لعبتگانيم و فلک لعبت باز از روی حقیقتی نه از روی مجاز 1 لینک به دیدگاه
master of law 526 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آذر، ۱۳۸۹ یک نظر بیش ندیده است تو رانرگس و بازچشم حیرت زده اش محو تماشاست هنوز ز دو دیده خون فشانم ز غمت شب جدایی چه کنم که هست اینها گل باغ آشنایی میروی و گریه میگیرد مرا ساعتی بنشین که باران بگذرد 1 لینک به دیدگاه
sanaz.goli 3471 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آذر، ۱۳۸۹ یه سلام از بی کسی تقدیم تو از درون کوچه های عاشقی تقدیم تو هستی من گرچه ناقابل ولی تقدیم تو 27 سال عمر من تقدیم تو 1 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آذر، ۱۳۸۹ وانكه گيسوي تو را رسم تطاول آموخت هم تواند كرمش داد من غمگين داد 1 لینک به دیدگاه
master of law 526 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آذر، ۱۳۸۹ وانكه گيسوي تو را رسم تطاول آموخت هم تواند كرمش داد من غمگين داد در قلب بی فروغم شمع شبانه بودی هر دم طواف این شمع پروانه وارکردم میروی و گریه میگیرد مرا ساعتی بنشین که باران بگذرد لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آذر، ۱۳۸۹ دلم خزانه اسرار بود و دست قضا درش ببست و كليدش به دلستاني داد 2 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آذر، ۱۳۸۹ دست از طلب ندارم تا كام من برآيد يا جان رسد به جانان يا جان ز تن درآيد 2 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آذر، ۱۳۸۹ ديد كه يار جز سر جور و ستم نداشت بشكست عهد و از غم ما هيچ غم نداشت 2 لینک به دیدگاه
master of law 526 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آذر، ۱۳۸۹ تا عاشقان به بوی نسیمش دهند جان بگشود نافه ای و در آرزو ببست میروی و گریه میگیرد مرا ساعتی بنشین که باران بگذرد 1 لینک به دیدگاه
sanaz.goli 3471 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آذر، ۱۳۸۹ تنی از استخوان و پوست دارم دل درو ظاهر چو فانوسی که باشد آتش پنهان درو پیدا 3 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آذر، ۱۳۸۹ از راه نظر مرغ دلم گشت هواگير ..... ای ديده نگه کن که به دام که درافتاد 3 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آذر، ۱۳۸۹ دوست با من دشمن و با دشمن من گشته دوست هر که با من دوست باشد دشمن جان من اوست 1 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آذر، ۱۳۸۹ تا چند همچو شمع زبان آوري كني پروانه مراد رسيد اي محب خموش 2 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آذر، ۱۳۸۹ شب گذشته شتابان به رهگذار تو بودم به جلد رهگذر اما در انتظار توبودم 3 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آذر، ۱۳۸۹ مرحبا طاير فرخ پي فرخنده پيام خيرمقدم خبر يار كجا راه كدام 1 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آذر، ۱۳۸۹ من خود از عشق تو مجنون کهن سلسلهام که ز نو شهر بهم برزده دیوانه توست 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده