رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

در عالم نامردمی های رفیقان

کم لطفی بیگانه را هم دوست دارم

مبرحاجت به نزد ترشرویی

که ازخوی بدش فرسوده گردی

اگر گویی غم دل باکسی گوی

:a030:که از رویشبه نقد آسوده گردی

میروی و گریه میگیرد مرا

ساعتی بنشین که باران بگذرد

  • Like 3
لینک به دیدگاه
داني كه چرا خدا داد به تو دو دست؟؟

من معتقدم كه بر آن سري هست

با يك دست به كار خود پرداز و

با دست دگر بگير ز ديگران دست

تا چند عمر در هوس و آرزو رود

ای کاش این نفس که بر آمد فرو رود

  • Like 5
لینک به دیدگاه

دل میرود زدستم صاحبدلان خدا را

دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

میروی و گریه میگیرد مرا

ساعتی بنشین که باران بگذرد

  • Like 3
لینک به دیدگاه

دوش رفتم به در ميكده خواب آلوده

 

 

خرقه تر دامن و سجاده شراب آلوده

هر آن که روی چو ماهت به چشم بد بیند

بر آتش تو بجز جان او سپند مباد

میروی و گریه میگیرد مرا

ساعتی بنشین که باران بگذرد

  • Like 4
لینک به دیدگاه
هر دو عالم یک فروغ روی اوست

گفتمت پیدا و پنهان نیز هم

من که شبها ره تقوا زده ام با دف و چنگ

این زمان سر به ره آرم چه حکایت باشد

میروی و گریه میگیرد مرا

ساعتی بنشین که باران بگذرد

  • Like 2
لینک به دیدگاه

مرا اختر خفته بیدار گشت

به مغز اندراندیشه بسیارگشت

بدانستم آمد زمان سخن

کنون نو شود روزگار کهن

  • Like 3
لینک به دیدگاه

مرا اخترخفته بیدار گشت

 

به مغز اندراندیشه بسیارگشت

بدانستم آمدزمان سخن

 

کنون نو شودروزگار کهن

نه هوای پر گشودن نه سر فرار دارم

نه امید آنکه دادم برسد به یار دارم

 

 

میروی و گریه میگیرد مرا

ساعتی بنشین که باران بگذرد

  • Like 2
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...