arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آذر، ۱۳۸۹ تو را ناديدن ما غم نباشد كه در كويت به از ما كم نباشد 2 لینک به دیدگاه
Eng HVAC 4139 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آذر، ۱۳۸۹ در اين دنيا كسي بي غم نباشد اگر باشد بني آدم نباشد 2 لینک به دیدگاه
پژمان مهرپویا 1121 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آذر، ۱۳۸۹ دلم تنهاست ماتم دارم امشب دلی سرشار از غم دارم امشب 2 لینک به دیدگاه
Eng HVAC 4139 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آذر، ۱۳۸۹ بايد خريدارم شوي تا من خريدارت شوم وز جان و دل يارم شوي تاعاشق زارت شوم 3 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آذر، ۱۳۸۹ مرا عهديست با جانان كه تا جان در بدن دارم هوا دارن كويش را چو جان خويش تن دانم 2 لینک به دیدگاه
master of law 526 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آذر، ۱۳۸۹ مرا مهر سیه چشمان زسر بیرون نخواهد شد قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد میروی و گریه میگیرد مرا ساعتی بنشین که باران بگذرد 3 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آذر، ۱۳۸۹ دیدی آخر دم مردانه بجز لاف نبود بکش از مردم نامرد که حقت این است 2 لینک به دیدگاه
sanaz.goli 3471 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آذر، ۱۳۸۹ تو بیایی یا نیایی تا قیامت انتظارت میکشم منت عشق از نگاه پر شرارت میکشم ناز چندین ساله چشم خمارت میکشم تا نفس باقیست اینجا انتظارت میکشم 3 لینک به دیدگاه
master of law 526 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آذر، ۱۳۸۹ من آن شکل صنوبر را ز باغ دیده برکندم که هرگل کز غمش بشکفت محنت بار می آورد میروی و گریه میگیرد مرا ساعتی بنشین که باران بگذرد 2 لینک به دیدگاه
sanaz.goli 3471 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آذر، ۱۳۸۹ دو چشمت طرحی از باغ بهشته جدا از تو دنیا برام چه زشته تو اونجا بی منو من بی تو اینجا چه باید کرد این کار سر نوشته 1 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آذر، ۱۳۸۹ همه موسم تفرج به چمن روند و صحرا تو قدم به چشم من نه بنشین کنار جویی 2 لینک به دیدگاه
parikoochooloo 10748 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آذر، ۱۳۸۹ یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور!!! 2 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آذر، ۱۳۸۹ روا بود كه گريبان ز هجر پاره كنم دلم هواي تو كرده بگو چه چاره كنم 1 لینک به دیدگاه
shaden. 18583 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آذر، ۱۳۸۹ مرا به باده در انظار خلق دعوت کن من از تخلف پنهان خوشم نمی آید 4 لینک به دیدگاه
پژمان مهرپویا 1121 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آذر، ۱۳۸۹ مرا به باده در انظار خلق دعوت کنمن از تخلف پنهان خوشم نمی آید دنیا بر روی سینه من دست رد گذاشت بر هر چه آرزو به دلم بود سد گذاشت 4 لینک به دیدگاه
shaden. 18583 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آذر، ۱۳۸۹ تو گرگی تیز دندان بودی و دل گله ای نادان من غافل اگر گرگی شبان کردم پشیمانم 4 لینک به دیدگاه
پژمان مهرپویا 1121 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آذر، ۱۳۸۹ تو گرگی تیز دندان بودی و دل گله ای نادانمن غافل اگر گرگی شبان کردم پشیمانم مردان عشق را به هیاهو چه حاجت است رندان روزگار خموشی گزیده اند 3 لینک به دیدگاه
shaden. 18583 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آذر، ۱۳۸۹ در انتهای کوچه ی بن بست اختناق با رنگ نور شکل دری را کشیده ام 2 لینک به دیدگاه
master of law 526 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آذر، ۱۳۸۹ مارا براه خویش درنگی اگر نبود یا پیش پای ما سنگی اگر نبود اکنون گیاه رسته امید میشدیم کرسی نشین معبد خورشید میشدیم لعنت به هرچه سنگ نفرین به هر درنگ میروی و گریه میگیرد مرا ساعتی بنشین که باران بگذرد 2 لینک به دیدگاه
shaden. 18583 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آذر، ۱۳۸۹ گاهی امید از دل من محو میشود گاهی دلم برای خدا تنگ میشود 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده