رفتن به مطلب

این روزها.....


ارسال های توصیه شده

این روزها ....

خورشید عاشقانه بر زمین میتابد

نگاه از زمین نمیگیرد چشمان تب دار بانوی آسمان

زمین گلگون و تب زده به عرق نشسته

و گوینده ی خبر اعلام میکند :

این روزها ...

به سبب افزایش گازهای گلخانه ای دمای کره ی زمین افزایش میابد .

پ ن ۱ : به آیین قبیله ی ما خورشید ها عاشق میشوند و هیچ کس حتی که نه بلاخص زمین ها هرگز نخواهند فهمید .بزرگی که نمی دانم که بود اما خوب میدانم چه میگفت معتقد بود دموکراسی واقعی زمانی محقق میشود که عاشق شدن زنها جرم نباشد .

پ ن ۲ : بگذار بگذریم از درد ، افیونی که کشیدنی است و بشر از بدو خلقت به آن دچار گشته. بگذر بگذار عقیم بماند تلاش عبثمان برای رهایی از دردی که درمانی ندارد جز مازوخیسم :icon_pf (34):

 

 

:icon_gol:

لینک به دیدگاه
این روزها ....

خورشید عاشقانه بر زمین میتابد

نگاه از زمین نمیگیرد چشمان تب دار بانوی آسمان

زمین گلگون و تب زده به عرق نشسته

و گوینده ی خبر اعلام میکند :

این روزها ...

به سبب افزایش گازهای گلخانه ای دمای کره ی زمین افزایش میابد .

پ ن ۱ : به آیین قبیله ی ما خورشید ها عاشق میشوند و هیچ کس حتی که نه بلاخص زمین ها هرگز نخواهند فهمید .بزرگی که نمی دانم که بود اما خوب میدانم چه میگفت معتقد بود دموکراسی واقعی زمانی محقق میشود که عاشق شدن زنها جرم نباشد .

پ ن ۲ : بگذار بگذریم از درد ، افیونی که کشیدنی است و بشر از بدو خلقت به آن دچار گشته. بگذر بگذار عقیم بماند تلاش عبثمان برای رهایی از دردی که درمانی ندارد جز مازوخیسم :icon_pf (34):

 

 

:icon_gol:

بچه ها سهیل عاشق شده. :flowerysmile::flowerysmile::flowerysmile:

لینک به دیدگاه

 

:icon_gol:

این روزها ....

خورشید عاشقانه بر زمین میتابد

نگاه از زمین نمیگیرد چشمان تب دار بانوی آسمان

زمین گلگون و تب زده به عرق نشسته

و گوینده ی خبر اعلام میکند :

این روزها ...

به سبب افزایش گازهای گلخانه ای دمای کره ی زمین افزایش میابد .

پ ن ۱ : به آیین قبیله ی ما خورشید ها عاشق میشوند و هیچ کس حتی که نه بلاخص زمین ها هرگز نخواهند فهمید .بزرگی که نمی دانم که بود اما خوب میدانم چه میگفت معتقد بود دموکراسی واقعی زمانی محقق میشود که عاشق شدن زنها جرم نباشد .

لینک به دیدگاه

گفتی : «بگو از عشق» و من عیناً همان کردم

من خویش را عاشق ترین مرد جهان کردم

 

یک روزـ آری ـ مثل ابراهیم در آتش

در آزمون عشق خود را امتحان کردم

 

آتش گرفتم، سوختم ـ حتا نگفتم آه ـ

یعنی که با آتش دلم را همزبان کردم

 

کاری که با گلبرگهای ارغوان ـ آری ـ

کاری که با گلبرگهای ارغوان کردم

 

... بعد از خداحافظ ... خداحافظ ... خداحافظ

با خود نشستم گریه های بی امان کردم

 

بر بازوی سهراب، نقشی کوفتم از مِهر

با رستم دستان تو را همداستان کردم

 

اصلاً نمی دانم چرا تو اینچنین کردی

اصلاً نمی دانم چرا من آنچنان کردم

لینک به دیدگاه
مبارکه حالا طرف کي بيد؟؟مارو دعوت ميکني يا نه؟ :w127:

از ما مپرس کز چه دل از دست داده ایم

از ان که برده دل از دست ما بپرس ...

ترسم که اشک در غم ما پرده در شوید وین راز سر به مهر به عالم سمر شود ....

لینک به دیدگاه

"پ ن ۲ : بگذار بگذریم از درد ، افیونی که کشیدنی است و بشر از بدو خلقت به آن دچار گشته. بگذر بگذار عقیم بماند تلاش عبثمان برای رهایی از دردی که درمانی ندارد جز مازوخیسم"

.

.

.این جمله رو که خوندم یادحرف معروف لنین افتادم دبیر حذب کمونیست شوروی یا بهتر بگم جهان ....که گفت دین افیون ملت هاست ...

.

.

.

."این روزها ....

خورشید عاشقانه بر زمین میتابد

نگاه از زمین نمیگیرد چشمان تب دار بانوی آسمان

زمین گلگون و تب زده به عرق نشسته"

.

.زیبایی این جملات اونقدر بود که چند بار زیر لب تکرار کردم اما اونجا که اسم گوینده خبر میاد نمی دونم چرا بی اختیار ادمو متوجه دنیای پلید سیاست می کنه ./

.

.

.

.

.

ایین قبیله ما..................

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...