رفتن به مطلب

مناظره فولادوبتن


ارسال های توصیه شده

ياد دارم که شبی در دل دال

بين فولاد و بتن گشت جدال

هر دو از خستگی و کار زياد

بر فلک برده دو صد ناله و داد

بتنش گفت به صد خشم و خروش

ای تو زنازکی همچون دم موش

با چنين هيکل نازک که تراست

طاقت و تاب فشاريت کجاست

جمله نيروی فشاری به من است

زان مرا مانده و افسرده تن است

گفت فولاد که ای يار عزيز

اين چنين سخت تو با من مستيز

من و تو راحت و آسوده بديم

هريکی در طرفی توده بديم

روزی آمد بر ما صاحب کار

با من و با تو چنين کرد قرار

که بياييم و به هم در سازيم

کار او زود به راه اندازيم

او به ما وعده خوبیها داد

وعده لطف و نکويیها داد

گفت جای تو به بالا سازم

بهرت از چوب متکا سازم

گرچه اول بنهاد او دو سه بند

ليک برداشت پس از روزی چند

زان سپس ما بفتاديم به کار

من فتادم به کشش تو به فشار

بين کنون از چه در اين حال شديم

راست بشنو زمن، اغفال شديم‎‎

 

این شعر در سال 1322 به‎وسیله مهندس اصغر جاویدان سروده شده است

لینک به دیدگاه
  • 9 ماه بعد...

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...