رفتن به مطلب

خاطرات باغ گلها 26.1.95


ارسال های توصیه شده

سلااااااااام، روزتون بخیر

الان ک این تاپیک را ایجاد میکنم، درحال بازگشت از باغ گلها هستم

روز بسیار خوبی بود و خیلی به ما خوش گذشت.

حالا بماند که برادران عارف و جمعی از دوستان با تاخیر آمدند.

تا دوستان برسن، بچه هایی که بودن فرم های همیار طبیعت رو پر کردن و مدارکشون رو دادن ب من.

بیشتر از این رو میذارم محمد و بقیه دوستان تعریف کنن ک بهتر هست تعریف کردنشون

لینک به دیدگاه

هر تعریفی از هر تعریف کننده ای لذت خاص خودش رو داره.شما از نگاه خودتون تعریف کنید تا اونام بیان و از نگاه خودشون تعریف کنن.

البته تعریف این چیکار کرد و اون چی گفت که گزارش کردن میشه.تعریف واقعی تعریف احساس هر یک از شرکت کننده هاست که میتونه خیلی جذاب باشه.پس شروع کن تا لذت ببریم.

وصف العیش ، نصف العیش

لینک به دیدگاه

من حافظم خوب کار نمیکنه

و بیشتر مراقب بودم ک کسی عقب نمونده، کجا رفتن، زنگ بزنم ک بیان،

ب نظرم مینا یوسفی انرژی خوبی به همه میداد

مهدی عارف هم آخراش هی میگفت بریم بریم

و واجب شد که یه برنامه برای باغ وحش بذاریم، چون بچه ها از دیدن سه تا گرگ چنان به وجد اومده بودن ک میشد شادی رو در چشمانشان دید

مثل همیشه محمد و مهدی بستنی خریدن برامون

آقا گفتار من تموم شد، بیاید بگید خب

آقای فکور بیشتر از این یادم نبود دیگه، آنچه گذشت رو محمد میگه

ولی واقعا جای زیبایی هست، هرکی تونست بره تا 3 اردیبهشت

لینک به دیدگاه

سلاااام به همه دوستان.

برنامه امروز خیلی خوب بود و جای دوستانی که نتونستن بیان خالی بود :w16:

 

راستش واسه این برنامه مثل قبلی فکر نکنم بتونم خیلی شرح ماوقع بگم :ws3:

 

از اونجایی که بعضی بچه ها پارک رو بلد نبودن، یا از تهران میومدن، من رفتم مترو فردیس که همراه اونا به پارک بیام. ولی خب دو نفرشون نیومدن :ws3:

طبق معمول اولین نفر ایمان و بعدش یوحنا رو دیدم و باهاشون به پارک اومدیم به بقیه بچه ها که جلوی ورودی باغ گلها منتظرمون وایساده بودن، ملحق شدیم.

 

تو بدو ورود یه فرم دادن دستمون که ایشالا کارت همیار طبیعتمون هم ایشالا بعداً آماده میشه. دست عاطفه خانم و سمانه خانم بابت این حرکت درد نکنه :a030:

 

اولش که رسیدیم جلوی ورودی، 4،5 نفر بودن بچه ها، بعد یهو نمیدونم از کجا 2تا 2تا ظاهر میشدن، رسیدیم به 13 تا :w58: غیر از ایمان و یوحنا که گفتم و خودم و مهدی، عاطفه، سمانه، هدی از بچه های فعال انجمن، بقیه بچه های محیط زیست که تو انجمن هنوز فعال نشدن مثل آزاده خانم و المیرا خانم و ... هم بودن.

 

بالاخره وارد شدیم، انقدر قشنگ بود که نمی دونستیم از کدوم سمت بریم بگردیم و ... :hapydancsmil: هوا هم حسابی همراهمون بود و خیلی خوب بود.

 

تو اولین حرکت بلافاصله همه گوشیا از جیب و کیف خارج شد واسه عکس گرفتن با انواع و اقسام مختلف :ws3: عکس طبیعت، عکس تکی، دسته جمعی، سلفی، 2،3 نفره، یهویی و .... :camera2:

 

همون اولای مسیر بودیم و داشتیم میرفتیم که مینا یوسفی هم رسید و بهمون ملحق شد.

 

اولین حرکت هیجانی، رد شدن از زیر آبشار بود که خیلی جالب بود :gnugghender: ولی خب بعد اون بچه ها از جمله خودم آنچنان محو گلها و طبیعت قشنگ و عکس گرفتن و اینا شدن که گروه های 3،4 نفره از هم جدا شدن و دوباره وسطای راه بهم میرسیدن :ws3:

تو یکی از همین نقاط وسط بود که مجبور شدیم بستنی هم بدیم :imoksmiley:

 

بعدش هم حرکت به سمت محل فروش گلها شد که دوستان اگه گلی چیزی میخوان بخرن. تو همین حین یهو نفر جدیدی به گروه اضافه شد. با قیافه متعجبانه و متفکرانه داشتم فکر میکردم که کی هستش؟ :JC_thinking: که خب سمانه خانم به داد مغز فسیل ما رسید و معرفی کرد :ws3: نفر جدید اضافه شده Mohammad1675 بود که بعد از فهمیدن بسیار ذوقین شدم :ws3:

 

 

بعد اون هم حرکت هیجانی دوم بود رد شدن از قسمتی بود حالت آبیاری قطره ای بود و حسابی خیس می شدیم. ولی خب تو چندین مرحله رفت و برگشت اینکار انجام شد و همچین خیس شدم که اگه حموم میرفتم انقدر خیس نمیشدم :ws28:

 

بعد از حموم، رانی و بیسکوییت که محمد گرفته بود واقعاً می چسبید :ws3: دستش درد نکنه حسابی :a030:

 

با سوخت گیری که انجام شد، ادامه مراحل گشتن تو باغ گلها و لذت بردن و عکس انداختن و ... شروع شد تا به مرحله باغ وحش مانند رسیدیم با 3،4 تا قفس. یه قفس بز و گوسفند و اسب و الاغ زندگی مسالمت آمیزی با هم داشتن :ws3: یه قفس هم که گاوها بودن :w58: باور کنید باغ وحش مانند بودا :w58: آخه دو سه تا میمون و 3،4 تا سگ گرگی هم تو قفس های دیگه ای بودن. یه میمونم که مشخص بود جریمه شده، تبعید شده بود به یه قفس کوچیکتر تو سلول انفرادی :w58:

 

و بالاخره این روز قشنگ و دیدنی هم تموم شد. :a030: هرچند خاطرات تصویری شاید بهتر بیانگر زیبایی اونجا باشه :w16:

 

مرسی از همه دوستانی که امروز تو برنامه شرکت کردن و یه تشکر ویژه هم از عاطفه خانم و سمانه خانم بابت هماهنگی برنامه :a030:

لینک به دیدگاه

اول میخوام تشکر کنم از دوستای خوبم عاطفه جان و سمانه جان بابت هماهنگی چنین برنامه خوبی

 

امروز روز بسیار فوق العاده ای بود ....:icon_gol:

 

بسیار خوش گذشت ......:icon_gol:

 

آقا محمد عارف خیلی جامع و کامل خاطرات رو گفتن دیگه جای صحبتی واسه ما نموند :ws3:

 

البته همین جا جا داره از عوامل پشت صحنه هم تشکری بکنم ... :ws3:ممنون بابت خرید بستنی و بلیط های ورودی :whistle:

 

جای همه دوستانی که نیومدن خالی ....

 

زندگیتون همیشه سبز :icon_gol:

 

1/26 /95

 

باغ گلها

 

کرج

لینک به دیدگاه

وااااااااااااای خیلیییی خوش گذشت …!:hapydancsmil:

جای همتون خالی بود …

گلها بسیار زیبا بودن,قسمتهای جدیدی اضافه کرده بودن توی جشنواره لاله ها…

من خودمم سوپرایز شدم از اومدن آقا محمد:ws3:

ممنون از آقایون عارف بابت بستنی و بلیط:icon_gol:

از آشنایی با دوستان جدید خوشحال شدیم

 

لطفا همگیییی مدارکشونو تحویل بدن به عاطفه عزیز برای کارت همیار طبیعت

در اخر تشکر میکنم از همه کسانی که امروز تشریف اورده بودن,و خواهش میکنم که در برنامه های

بعدی تالار محیط زیست شرکت داشته باشین و ما رو حمایت کنید

با تشکر

لینک به دیدگاه

الان ساعت نزدیکای 2 ی شبه.خاطرات این برنامه زیبا رو خوندم.تجسم ذهنی که بهم دست میداد ، مثه این بود که انگاری بچه ها تو باغ بهشت بودن.بواقع همین طوری هم هست.یعنی اونجا که دل ها باهم باشن ، اونجا بهشته.

ما هم با شادی شما شادیم.

همیشه شاد و پیروز باشید و دلهاتون همیشه بهاری باد.:icon_gol:

لینک به دیدگاه

آقا یادم رفته بود راستی تکلیف پول بلیط ما چی میشه قرار نیست چون دیر رسیدم خودم پولشو بدم :w02:

 

1000 تومن کم پولی نیست :banel_smiley_4: محمد شماره کارت میدم بریز به کارتم:w02::ws3:

لینک به دیدگاه

سلام

 

خیلی خوش گذشت، جای همه دوستانی که نیومدن خالی:ws3:

 

دست دو تا محمدا هم برای خوردنیا درد نکنه.:icon_gol::w02:

 

از همه دوستانی هم که اومدن تشکر می کنم، امیدوارم توی برنامه های بعدی هم تعدادمون کم نباشه.:w16::icon_gol:

 

 

من و محمد همیشه پیش هم بودیم، عکسا هم ضبدری می گرفتیم، من با گوشی خودم از اون می گرفتم، اون با گوشی خودش از من.:ws28:

 

خب یه سره میرم سراغ عکسا.:a030:

 

 

5tiwwtnztg2xc3vfh1.jpg

 

اینم آبشاری که بچه ها تعریف کردن، البته محمد می ترسید، یه نیم ساعت بعد ما از زیرش رد شد:ws3:. از بالاشم می خواستیم عکس بگیریم دیگه طرف خیلی چپ جپ نگاه می کرد، فهمیدیم نباید بریم داخل.:ws3:

 

50p5sdn6vfk2o12tsyz4.jpg

 

v8uog8mosudspiv13xgs.jpg

 

mox3sjz9hadsxl2ubezt.jpg

 

ivm8hmlxysf0yozykc2.jpg

 

c5fzkpm12dythpqrc5d7.jpg

 

1l00opqf8mx6rzmhcq53.jpg

 

اینم یه ماز بود، ولی دیواره هاش کوتاه بود، نشد بریم توش گم بشیم:ws28:

 

n4emn03nv5nvz5ulb46.jpg

 

4c0zloc7cebjzez69180.jpg

 

پشت رادیو هم همون حمومی هست که محمد تعریف کرد، تو عکسی بعدیش از روبرو هست، من و محمد خیلی خوب خیس شده بودیم. من که لنز گوشیم رو با لباسم خشک کنم، دیدم بدتر داره خیس میشه.:ws3: البته مهدی کلاه کاپشنش رو گذاشت، خیس نشد.:banel_smiley_4:

 

lsdjzxsn66dkmtiqsxg.jpg

 

6qimyui15pgpaw31jke.jpg

 

cxv31sd10yi49j752pn3.jpgy5kaqjt3cv1yx1djpj0.jpg

 

d40wmwe9zki8h6t3z8to.jpg

 

6n1clhrp8q1nw61s2cb.jpg

 

s6z9lzkve4swxcbzew3.jpg

 

توی این عکسم اون نفری که پاش معلومه محمد 1675 هست:banel_smiley_4:

 

2zyxjmzz039u4tyihmvf.jpg

 

اینم عکس گرگ، فکر کنم عاطفه می خواست بره تو قفش باهاشون عکس بگیره.:w58:

 

aea4ird5482pptm7y1j.jpg

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...