رفتن به مطلب

اخلاق پزشكی


masi eng

ارسال های توصیه شده

انعكاس پزشكی در متون ادب فارسی

همانطور كه اشاره شد پزشكی به عنوان شغلی بااهمیت و ارزشمند طرح شده و در حوزة دینی تقدس یافته است. به دلیل ارتباط تنگاتنگ فرهنگ و آداب و واقعیات زندگی با ادبیات، نفوذ آداب و قوانین این حرفه نیز در ادب فارسی كاملاً مشهود است.

باتوجه به حجم مطالب و تعداد آثاری كه در باب پزشكی و اخلاق و اهمیت آن سخن به میان آورده-اند می‌توان به میزان انعكاس این حرفه در متون ادب فارسی پی برد.

از جمله آثاری كه اشاراتی در باب تقدس شغل پزشكی و توصیه‌های اخلاق پزشكی داشته و در كل به بیان این شغل اهتمام ورزیده¬اند، می‌توان به «شاهنامة» فردوسی، «گلستان» سعدی، «قابوسنامه» (اندر تربیب علم طلب) اثر قابوس بن و شمگیر، «چهارمقالة» نظامی عروضی، «ذخیرة خوارزمشاهی» اثر اسماعیل بن حسن الحسینی الجرجانی، «مثنوی» مولانا، «لیلی و مجنون» از نظامی گنجوی، «تحفه العراقین» خاقانی شروانی، «كلیله و دمنه» نوشتة نصراله منشی، «پندنامه» اثر اهوازی و «مقامات حمیدی» از حمیدالدین بلخی اشاره کرد.

همچنین در كلام بسیاری از بزرگان همچون: ابوسعید ابوالخیر، ادیب¬الممالك فراهانی، حافظ، ناصر خسرو، اوحدی مراغه¬ای، خواجوی كرمانی، امیرمعزی، شیخ بهایی، سنایی، سیف فرغانی، پروین اعتصامی، سلمان ساوجی و دیگر بزرگان ادب فارسی اشاراتی در این باب شده است.

حسن برخورد پزشكان و تأثیر آن در معالجة بیماران

اولین برخورد پزشك و بیمار یكی از حساس‌ترین مراحل معالجه است چراکه پایة موفقیت در امر درمان همان برخورد ابتدایی ‌است.

صفاتی از قبیل تواضع، احترام به بیمار، در نظر گرفتن ارزش¬های اخلاقی در خصوص معالجه، اظهار صمیمیت بین بیمار و پزشك باعث می‌شود بیمار اطلاعات كافی در اختیار پزشك قرار دهد و همچنین باعث افزایش اعتماد بیمار به پزشك معالج خواهد شد. (7)

- رازداری

بحث رازداری در سوگندنامة پزشكی آمده است و وجود این مطلب حاکی از آن است كه چه میزان رازداری پزشكان در علاج بیماران ثمربخش خواهد بود.

«من سوگند یاد می‌كنم... از خیانت و تضییع حقوق بیماران به طور جدی پرهیز كنم، نسبت به حفظ اسرار آنان جز در مواقع ضرورت شرعی، پایبندی كامل داشته باشم.

سوگند یاد می‌كنم... بیماران از پا درآمده را دستگیر باشم و راز مریضان را با هیچ كس فاش نسازم.» (16)

در سفارش¬های بزرگان ادب فارسی می‌توان نوع نگاه و اندیشة آنان را در باب اخلاق پزشكی بررسی كرد و نتیجة اخلاقی مورد نظر را بر مبنای آداب و سنن و عقیدة شاعران و نویسندگان به دست آورد که به نمونه¬هایی از آنها اشاره می¬شود:

تو غمخواری، طبیبی، كیمیادانی، روان‌بخشی لبت‌ چون‌ عیسی ‌مریم‌ گفتت چون موسی عمران

(ادیب الممالك)

بـه دارو و درمـان و كـار پــزشـك بـدان تــا نـپالود بـایـد سرشك (فردوسی)

مـی¬كشـی خـلــق را به بیخردی چـه تـوان كرد چون طبیب بدی؟

(اوحدی)

می‌باش طـبـیـب عـیـسوی هــش امــا نـه طبـیـب آدمـی كـش

(نظامی)

ویــن اطبـا كه خـالی¬اند از طب هـیــچ نـشنـاخته ز نــوبت غب

(سنایی)

ای طبیبان غلط‌گوی چه گویم كه شما نــامــبــارك دم و نـاساز دوائید همه

(خاقانی)

«به صواب آن لایق‌تر كه بر معالجت مواظبت نمایی و به آن التفات نكنی كه مردمان قدر طبیب ندانند لكن در آن نگر كه اگر توفیق باشد و یك شخص را از چنگال مشقت خلاص طلبیده آید آمرزش بر اطلاق مستحكم شود.» (كلیله و دمنه ـ باب برزویه طبیب ـ ص44)

پـزشكی كه عـلت به واجب شناخت تــوانـد سبـك داروی درد ســاخــت

(فردوسی)

تـا شفا یابند از بیماری دل جمله را همچو طب بوعلی درد تو قانون می‌شود

(سیف فرغانی)

- ارتباط پزشكان با بیماران

«طبیب باید كه رقیق¬الخلق، حكیم¬النفس و جید¬الحدس باشد. هر طبیب كه شرف نفس انسانی نشناسد رقیق¬الخلق نبود. [منظور از رقیق¬الخلق نرم خوی و مهربانی پزشك در برخورد و ملاقات با بیمار است.]

طب صناعتی است كه بدان صناعت صحت بدن انسان نگاه دارند و چون زایل شود بازآرند و بیارایند او را ... به پاكی روی و خوشی بوی و گشادگی.» (چهار مقاله، نظامی عروضی، ص106)

پـزشـك دانـا بـودی برای این بیمار كه چـاره همـه دردش نـكـو تـوانستی

(ادیب الممالك فراهانی)

«معالج باید كه وصایای بقراط خوانده باشد تا اندر معالجت شرط امانت و راستی به جای تواند آورد و پیوسته خویشتن¬ پاك و جامه ¬پاك و مطیب دارد و چون بر سر بیمار شود، با بیمار تازه¬روی و خوش-سخن باشد و بیمار را دلگرمی¬ دهد كه تقویت طبیب بیمار را قوت حرارت غریزی بیفزاید.» قابوسنامه، ص181)

دست بیماران گرفتن، بر طبیبان واجب است. (سلمان ساوجی)

اندیشه تو باد طبیبی كه بی‌درنگ درد نیاز پیر و جوان را كند دوا (امیر معزی)

هر آن مریض كه پند طبیب نپذیرد سزاش تاب و تب روزگار بیماریست (پروین اعتصامی)

ـ رازداری پزشكان

«طبیب باید راز بیماران را محفوظ دارد و از افشای اسرار آنها در نزد خود و بیگانه و نزدیكان و دوران، دوری جوید. زیرا بسیاری از بیماران، بیماری خود را از پدر و مادر و كسان خود مستور و مكتوم می‌دارند ولی آن را به طبیب می‌گویند. پس طبیب باید در كتمان بیماری از خود بیمار هم دقت بیشتری كند.»

(پندنامة اهوازی به نقل از: تاریخ اخلاق پزشكی، ص189)

از طبیبـی نتـوان صحبـت دوای دل ریـش كـه نباشـد خبــر از علت بیمارانـش (خواجو)

چون روشنی رسد ز چراغی كه مرده است چون درد به شود ز طبیبی كه مبتلاست (پروین)

رفتـم بـه طبیـب و گفتــم از درد نهــان گفتا کز غیـر دوست بر بنـد زبان (ابوسعید ابوالخیر)

ـ امانت و درستكاری

رعایت امانت و درستكاری در تمام حرفه‌ها پسندیده است اما در امور پزشكی اهمیت ویژه‌ای دارد. زیرا پزشك با گرامی¬ترین چیزها یعنی جان و سلامت جامعه و ناموس مردم در تماس است. لذا با توجه به آن كه پزشك در معرض انحراف و لغزش قرار دارد پیوسته باید در نگهداری صفت پسندیدة درستكاری در وجود خویش كوشا باشد.

آنجا كه طبیب شد براندیش افزوده شود به دردمندی (پروین اعتصامی)

«اگر پزشك مزاج بیمار را در حال تندرستی مشاهده نكرده باشد قدرت بیماری را از ضعف آن باز نمی‌شناسد و نمی‌تواند چنانكه سزاوار است به درمان بپردازد و نیز پزشك باید از اخلاق بیمار و آرزوهایش در حال تندرستی آگاه باشد تا در بیماری بتواند او را به آنها امیدوار و روحیة او را قوی سازد.»

(دانشنامة میسری در علم پزشكی، ص29)

«نخستین چیزی كه بر پزشك لازم است اعتقاد او بر صحت امانت است. و نخستین امانت، اعتقاد اوست به این كه جهان و مخلوقات را خالقی قادر حكیم است.» (دانشنامة میسری در علم پزشكی، ص17)

ـ حضور پزشكان بر سر بالین بیماران در حكم عیادت از بیمار است.

توجه پزشكان و بالاخص ادیبان به موضوع اخلاق پزشكی به سبب سفارش دینی پررنگ‌تر عنوان شده است. مطابق روایات در ثواب عیادت، منظور از عیادت، دیدار مریض است به گونه‌ای كه كمكی به وی شود؛ در واقع عیادت مریض بدون یاری رساندن به او در تهیة دارو و علاج بیماری¬اش مصداق عیادت نیست.

«بیمار تیمار می‌خواهد (ناتندرست و ناخوش مزاج را پرستار و دارو و خورش باید)

بیمـار كـه تیمـاردار دارد طبیبـش ناخوانـده آیـد (ابوحنیفه اسكافی)

بیمار مرد بسكه طبیب او بیگاه كار بست مداوا را

(پروین اعتصامی)

طبیبی چون دهد تلخش بنوشد تلخ او را خوش طبیبان را نمی‌شاید كه عاقل متهم دارد

(مولوی)

گر طبیب حاذقی، رنجور را تلخی دهد گرچه ظلمی می‌نماید نیست ظالم، عادلست

(مولوی)

سبل گیرد آن دیـده از آب شـور كه دارو ستانـد كحـال كـور

(امیر خسرو)

پزشكی كه خود باشدش زرد روی از او داروی سرخ مویی مجوی

(سعدی)

كـی شود هیـچ دردمنـد درست زین طبیبـان كه زار و بیمـارنـد

(ناصر خسرو)

پزشكی كه باشـد به تن دردمنـد ز بیمـار چـون باز دارد گزنـد

(فردوسی)

خاقانی، ویژگی‌های طبیب روحانی را در چهرة خضر پیامبر چنین بیان می‌دارد:

نزدیك من از سر ارادت نبشت به عادت و عیادت

نالای این تن توان دیـد مجروحی روح ناتوان دید

دست كرمم نهاد بر سر او انزلنـا بخوانــد از بــر

درد سر مـن سر زبانش برد از دم درد سر نشانش

او كرد به كمترین اشارت دیوار شكسته را عمارت

(تحفه العراقین، خاقانی، ص56)

نتیجه

«اگر طبیب باشی باید كه علم اصول طب بدانی چه اقسام عملی و چه اقسام علمی، كه طب بر دو قسم است: علم و عمل و علم از كتب زیر طلب كنی: جالینوس، استقصات، المزاج.»

(قابوسنامه، ص 213)

«معالجت به هیچ حال ابتدا نكن تا نخست آگاه نگردی از وقت بیمار، از وقت علت و عیب علت و مزاج سال و صنعت بیمار.» (قابوسنامه، ص214)

«طبیب باید كه تجربت بسیار كند. باید كه خدمت بیمارستان¬ها كرده باشد. بیماران بسیار دیده و معالجت بسیار كرده باشد تا علتهای غریب بر روی مشكل نشود. و اعدال و اعضا و احشا بر وی نپوشد و آنچه از كتب خوانده باشد به چشم همی ببیند و به معالجت اندر نماند. باید كه وصایای بقراط خوانده باشد تا اندر معالجت بیماران شرط امانت و راستی به جای تواند آورد. و پیوسته خویشتن پاك و جامه پاك و مطیب دارد.

و چون بر سر بیمار شود با بیمار تازه¬روی و خوش¬سخن باشد و بیمار را دلگرمی ‌دهد كه تقویت طبیب بیمار را قوت حرارت غریزی بیفزاید» (قابوسنامه، ص 216-215)

لینک به دیدگاه

مقدمه

مردم ایران هزاران سال در سایه طب سنتی خود و تمدن غنی و بزرگش ، زندگی سالم و بی درد و سری داشت ، بدون نیاز به دنیای خارج ، ایران برای اولین بار دانشگاه طب سنتی تاسیس کرد ، پزشکان بزرگی همچون بوعلی ، رازی ، جرجانی و........ ظهور کردند بخصوص که بوعلی آناتومی ، فیزیولوژی ، فیزیو پاتولوژی و تشخیص را استادانه می دانست به طوری که هنوز در دنیای پزشکی هیچ پزشکی نتوانسته است جای گزینی برای آن مطالب پیداکند . سنت ایرانیان در قبل و بعد از اسلام برای حفظ سلامتی و درمان دردها به یک معجزه و شاهکار شبیه بود . از نحوه تغذیه گرفته تا روشهای پیشگیری و درمانی ، معماری ، حمامها ، فرشها ، موسیقی ، و..... همه و همه در جهت حفظ سلامتی بودند . ایرانی برای یک سرماخوردگی هیچگاه به طبیب یا حکیم مراجعه نمی کرد چون داروی درمانش در آشپزخانه ها بود اما چرا امروز برای یک سرما خوردگی ساده حالی پیدا می کند که باید در بیمارستان بستری شود ؟

بله این قصه پرغصه از آنجا شروع شد که استعمار متوجه این گنج عظیم یعنی طب سنتی ایران شد ، با استفاده از حماقت استبداد داخلی ، طب خود را که هنوز برپایه های همان طب ایرانی استوار بود با شاخ وبرگی تازه وارد ایران کرد ، آنگاه که زمینه را فراهم دید ، در کمال وقاحت طب ایرانی را جرم و طب غربی را مباح دانست و تمام دانشگاههای ایران را غربی کرد و قوانین قضائی در طب نیز غربی شد و بر اساس همین قوانین که تا کنون ادامه دارد طب ایرانی ممنوع شد . و بلائی برسر این ملت آمد که نتیجه اش مردمانی با سیستم ایمنی ضعیف و ظهور بیماریهای صعب العلاج و لا علاج شد .

و سالانه در عین حالی که بخش عظیمی از سرمایه مالی این مردم صرف خرید داروها و تجهیزات طب غربی شد و تا کنون ادامه دارد . عملاً بیماری و سلامتی ما به دست غربی ها افتاد .

اما کار به همینجا ختم نشد بلکه با ارزش ترین سرمایه ایران که مغز نخبگان ما بود مملو از مطالب طب غربی شد، به طوری که برای پزشکان ایرانی که درس طب غربی می خواندند تنها نامی از بوعلی و رازی ماند و روشهای درمانی آنها تمسخر آمیز شد ، به طوری که در طول یکصد سال اخیر رجوع به طب قدیم ایران مایه ننگ و عقب ماندگی بود و هست .

نتیجه این قصه پر غصه امروز ، ظهور صدها بیماری لاعلاج و صعب العلاجی است که نه تنها طب غربی قادر به درمان آن نیست بلکه در طول یکصد سال اخیر چون عملاً جلوی ادامه و پیشرفت طب سنتی ایران گرفته شد . اجازه نمی دهند به همان شیوه بوعلی سینائی مردم نجات پیدا کنند . بیش از یک نسل جلوی پیشرفت طب مارا گرفتند و اجازه ندادند که ادامه پیدا کند ، که چه بسا اگر با همان شیوه علمی و آکادمیکی که بو علی و شاگردانش دنبال می کردند ادامه می یافت امروز باید طب غربی به موزه ها می رفت یا اصلاً ظهور نمی کرد.

بعد از یک نسل غرب با دانش طبی خودش برای ما چکار کرد ؟

1- تجهیزات مهمی با چپاول سرمایه های ما وارد ایران کرد

2- اقتصاد ما را به خود وابسته کرد

3- فرهنگ طبی ما را غربی کرد

4- دیدگاه مارا به شفای الهی نابود کرد

5- سلامت ما را در دست گرفت

6- شیوه نگاه به سلامتی و بیماری را کاملاً ماشینی کرد

7- طبیعت را نابود کرد

8- تغذیه را ماشینی کرد

9- داروها را مخرب و شیمیائی کرد

10- تیغ جراحی را به هر بهانه ای بر بدن ما کشید

11- سیستم ایمنی مارا آنقدر ضعیف کرد که یک ***که مارا از پا در میاورد

12- باعث ظهور بیماریهائی شد که تنها با علامت درمانی آنهم با داروهای پر عرضه خود کنترل کند البته به قیمت نابودی قلب ، مغز و کبد ما

13- جسم مردم جهان را ضعیف و قدرت اعصاب و روان را به پائین ترین حد کاهش داد

14- ضعف جسمانی ، و به طبع آن ضعف روحی و روانی را به همراه آورد

15- تخت های بیمارستانها را مملو از بیماران لاعلاج کرد

16- بخش مهمی از مردم جهان را درگیر انجام امور درمانی کرد

17- و.....................................

18- و در کل یک جهان را بیمار کرد

حال که ما با سالها درد و رنج و خون دل خوردن با روش بوعلی سینائی ( درمان ایرانی) به میدان آمده ایم به مردمانی برخورد می کنیم که شنیدن درد های آنها که نتیجه شیوه درمانی طب غربی است دل سنگ را‌ آب می کند . وقتی به ما می رسند که جای سالم در بدن ندارند و آنقدر آسیب دیده اند که کاری از دست کسی ساخته نیست .

- بیمارانی که تنها می توانستند با شیرین بیان درمان شوند الآن زیر خاک هستند

- جوانانی که با چند زالو درمان می شدند اکنون بدون پا روی ویلچر نشسته اند

- مادرانی که با رازیانه درمان میشدند اکنون به دلیل سرطان پستان تا پای مرگ آمده اند

- پدرانی که نان بیار خانه اند اکنون به دلیل آرتروز های کشنده قادر به راه رفتن معمولی نیستد

- و........ سرها ئی که کچل شد ، قلبهائی که به دلیل انسداد عروق دریده شد ، جمجمه هائی که به خاطر تومور شکافته شد ، دست و پاهائی که به خاطر عوارض بیماریهای دیابت و برگر قطع شد ، چشمهائی که کور و گوشهائی که کر شد ، جوانهائی که امروز تفریحشان اتاقهای دیالیز است کلیه هایشان را از دست دادند و........... و هر لحظه باید منتظر اتفاقی جدید بود .

- در دنیائی که طب غربی ساخت هیچ انسانی حاشیه امن دارد.

- هر روز باید منتظر یک سرطان در یک خانواده بود، آنهم در کودکان و نوجوانان!!!!

- هرروز باد منتظر کلیه هائی که از کار می افتند بود !!

- هرروز باد منتظر سکته قلبها بود

- و .........

آیا ایرانی قدیم دچار این دردهابود ؟

- مگر یادمان رفته که موهای سر پدر و مادرانمان تا چند سالگی سفید نمی شد ؟

- مگر یادمان رفته که شب و روز ، آنها جان فدا ، برای امرار معاش ما کار می کردند اما لبخند از لبانشان نمی افتاد؟

- مگر به خاطر نداریم که هیچگاه بیماری بد نمی دیدیم و اگر بود در مقایسه باجمعیت امروز و دیروز مثل قطره ای در اقیانوس بود؟

- مگر نمی دیدیم پدران ما تا 90 سالگی در مزرعه خود بهتر از جوانهای امروز بیل می زدند؟

- و ........هزاران مطلب درد ناک دیگر ...............................

امروز استخوان درگلو و با اشک و آه می خواهم قصه های پرغصه ای را بگویم که سالهاست قلبم را می آزارد ، می نویسم تا شما کمک کنید و اینها قبل از اینکه به این وضعیت دچار شوند به درمان ایرانی روی بیاورند ، لا اقل اگر درمان نشوند به این روزی که امروز هستند هیچگاه نخواهند افتاد.

پاها و دستهائی که قطع شده و می شوند

چشمهائی که کور شد

کلیه هائی که از دست رفت

شکمهائی که باز شد

معده هائی که خراب شد

کبدهائی که از کار افتاد

مغزهائی که دیگر نمی کشد

سرهائی که تاس شد

استخوانهائی که ارتروز گرفت

جوانانی که نازا شدند

نوزادانی که زرد به دنیا می ایند

ایدزی هائی که به زیر خاک رفتند

دندانهائی که پوسید

چهره هائی که لک شد و.............................................................. و هزاران قصه پر غصه که می نویسم و پرونده آنها موجود است :

 

 

1- مرد میانسالی که 30 بار جراحی شد و از دنیا رفت

 

بنام خدا

( مصاحبه در سال 87 انجام شد) قسمت اول

درد و رنج رزمنده و جانباز دفاع مقدس و کارمند بانک کشاورزی که مبتلا به بیماری کرون بود و جانش را در راه مراجعه به بیمارستانهای مدرن و استفاده از روشهای طب مدرن از دست داد ..

از زبان بیمار با رعایت امانت داری در متن مصاحبه :

مجید خیری هستم فرزند براتعلی متولد1352 در یکی از روستاهای قوچان متولد شدم . درسن سیزده سالگی عازم جبهه های جنگ شدم ،در حلبچه شیمیائی شدم و اسهال خونی شدم بعد از 15 روز اسهال خونی شدید ، اسهال ام خوب شد ، بعد از چهار ماه و اندی، دو باره به قوچان برگشتیم و تحصیل رو شروع کردیم . تا اینکه سال 76 استخدام بانک شدم ، کارمند بانک کشاورزی بجنورد، و شروع به کار کردم ، از سال 81 از مجرای مقعد من عفونت شدید خارج می شد ،به پزشک متخصص مراجعه کردم و مرا سریع به اتاق عمل برای جراحی بردند ، جراحی کردند ، بعد از 45 روز دوباره قسمت مقعد به دلیل عفونت عمل شد ، بعد از حدود 16 روز عفونت خیلی شدید شد ، دکتر محرابی را در مشهد برای عمل جراحی معرفی کردند ، مشهد خدمت دکتر محرابی رفتیم ابتدا لوله گذاشت تا عفونت فیستول خارج شود ، بعد از 15 روز عفونت دو برابر شد ، دو باره اتاق عمل رفتیم

و توسط دکتر محرابی و دکتر مداح عمل انجام شد ، بعد از عمل جراحی6 ماه بهتر بودم ، اما عفونت شدید تر شد ، تهران خدمت دکتر رسول عزیزی رفتم ، ( فوق تخصص کولون و رکتوم ) ، آقای دکتر قول داد که شما رو 10 الی 15 روزه خوبتون می کنم، 15 روز در بیمارستان پارس تهران خوابیدم متاسفانه بعد از 15 روز عمل دوم را انجام داد ، تازه فهمید هیچ کاری از دستش بر نمیاد ، عفونت ها روز به روز شدید تر می شد ، فرمودند از دست من کاری بر نمیاد من این قسمت را تا به حال ندیدم ، این بیماری کرون است که این مسائل رو پیش می آورد ، دو بار ه به قوچان برگشتیم و از آنجا به مشهد خدمت آقای دکتر فرزاد رفتیم ، فرمودند باید آزمایشاتی انجام بدم بعد از آزمایشات گفتند که مشکوک به بیماری کرون است، دوباره دکتر فرزاد روی آبسه ها عمل جراحی انجام دادند ، بعد از حدود 2 ماه آقای دکتر محسن فیروزی د و عمل جراحی انجام داد، عمل اول آبسه ها را جراحی کرد و در عمل دوم کیسه کولستومی برایم گذاشت ، بعد از این عمل حال عمومی من خوب بود اما مشکل همچنان وجود داشت و عفونت شدید بود ، دوبار خدمت ایشان رفتیم و آبسه ها را شکافت و عفونت ها را خارج کرد، خلاصه ایشان هم فرمودند از دست من کاری ساخته نیست ، خدمت دکتر حاتمی رفتیم ، دکتر حاتمی هم فرمودند باید جراحی بشوید ، ما هم گفتیم چاره ای جز این نداریم ، نه می توا نیم حرکت کنیم نه می توانیم حرف بزنیم ، جراحی شدیم کمی بهتر شدیم ، بعد معرفی کردند خدمت دکتر مختاری فر، ( فوق تخصص گوارش ) ایشان در بیمارستان امام رضا (ع) مارا بستری کردند ، 12 بار بستری شدم که 7 بار برای تزریق آمپول رمی کید بود ( قیمت آزاد این آمپول دو میلیون و چهارصد هزار توان بود)

با بیمه ما 440 هزارتومان برای هر آمپول میدادیم ،ترزیق وریدی انجام می شد ، با یک لیتر اب مقطر تزریق می کردند ، این آمپول ها هیچ اثری نداشت ، با بیمارستانها 70 میلیون تومان هزینه من شد ، با این همه سختی و هزینه هیچ نتیجه ای نگرفتم ، تا این زمان 23 بار جراحی شدم ، با این همه عمل جراحی هیچ فایده ای نداشت ، بعد به تهران معرفی شدم خدمت دکتر مغاری ( فوق تخصص جراحی ) در بیست روز 3 بار اتاق عمل رفتم ایشان آبسه ها را شستشو داد و لوله گذاشت که عفونت ها خارج شود ، چهل روز بعد دوباره به تهران رفتیم و همین کار تکرار شد ، این روند ادامه داشت ، نوبت چهارم بود که قرار بود به تهران بروم که به مرکز درمانی طب سنتی دکتر حاج طالبی معرفی شدم ، از سال 1381 به همین وضع هستم و الان از کار افتاده شدم در طول این سالها بدتر شدم نتیجه این همه درد و رنج : با این همه پزشک متخصص و فوق تخصص در کشور هیچ کاری نتوانستند بکنند جز دردسر ، کیسه کولستومی ، روده های من خشک شد ، روده ها جواب نمیده که لوله کولستومی را بردارند ، اینها حرف خود پزشکان است ،

از بانک کشاورزی خیلی متشکرم که همه هزینه های من رو داد که اگر کارمند بانک نبودم معلوم نبود علاوه بر این درد چه بلائی بر سر زندگی من می آمد ، در این مدت فقط بانک توانست به من کمک کند.

این بیمار بعد از 30 بار جراحی های بی ثمر از دنیا رفت شاید شکایت این همه درد ورنج را به درگاه خداوند منان ( پزشک اصلی ) ببرد ................................ هنوز ادامه دارد ................

2- پیرزن 60 ساله ای که 30 سال از عمرش را با درد عصب ترجمینال سپری کرد

بنام خدا

مصاحبه درسال 1386 انجام شده است

30 سال درد عصب ترجمینال و درمان بی نتیجه در طب مدرن

من از روستای چهل حصار اسفراین در استان خراسان شمالی هستم ، از 30 سال پیش فک من درد می کند ، الآن که 60 سال عمر دارم 30 سال این درد با من بوده است ، درد شدید فک دارم که گاهی سمت راست و گاهی سمت چپ درد دارد ، درد من به حدی است که دهانم باز نمی شود که یک حبه قند در دهانم بگذارم ، به پزشک زیاد مراجعه کردم ، هر جا گفتند دکتر هست رفتم ،به پزشکان مشهد هم مراجعه کردم به من قرص کاربامازپین و قرص های دیگر دادند ( در حالیکه ظرف قرس کاربا مازپین را نشان می دهد ) این قرص کاربامازپین را 30 سال است مصرف می کنم اوایل کمی فقط آرام می کرد الآن هیچ اثری ندارد، دندانهای ما همه سالم بود در جوانی گفتند دندانهایت را اگر بکشید درمان می شوید و من تمام دندانهای سالمم را کشیدم اما هیچ اثری بر روی درد من نداشت ، ( دکتر مشهد گفت دندانهایت را بکش خوب می شوید) گفت بیا فک شمارا عمل جراحی کنیم ، من اعتماد نکردم و نرفتم ، ترسیدم ، در طول این 30 سال آنقدر هزینه کردیم که دیگر هیچ پولی نداریم ، همیشه دکتر بودم ، یک عمر است که در راه دوا و دکتر هستم ، و هیچ اثری نداشته است ...............................

 

3- پیرمردی که به خاطر ابتلا به بیماری برگر انگشتان پایش قطع شد

4- نوجوانی که با یک زانو درد معمولی خانه نشینش شد

5- خانمی که آمپولهای 500 هزارتومانی می زد

6- پیر مردی که همزمان 23 نوع داروی شمیائی مصرف می کرد

7- مادری که به دلیل استفاده از جنتامایسین در زمان حاملگی نوزاد کر به دنیا آورد

8- خانم جوانی که به دلیل استفاده از رژیم لاغری مدرن داشت نابینا می شد

9- دختر خانم زیبا و بسیار مودبی که ماینوکسیدیل سرش را تاس کرد

10- مرد میانسالی که برای پائین آوردن پلاکت خون میلیونها تومان هزینه کرد

11- مرد 60 ساله ای که چند بار سینوزیت خود را در خارج از کشور جراحی کرد

12- خانم مهربان ایرانی که 15 سال در یکی از کشورهای اروپائی تحت درمان بی اثر داروهای شیمیائی برا ی درمان سوریازیس بود

13- جوان قوی اندامی که با چهار نوع داروی ضد تشنج شیمیائی باز هم تشنج می کرد

14 - کارمند شهرداری که برای درمان بی ثمر سرطان کودکش داشت تمام زندگی اش را از دست می داد

15- خانم جوانی که گفته بودند چند ماه دیگر خواهد مرد

16- مرد میانسالی که برای درمان بی ثمر سردرد میگرنی در طول20 سال روزی یک مشت دارو شیمیائی می خورد

17- پیر مرد 60 ساله ای که گفته بودند اگر از روی ویلچر بلند شوی قطع نخاع خواهی شد

18- جوانی که برای درد قلبی شبها نمب خوابید و کاری از دست متخصصان امر ساخته نبود

19 – جوانی که داشت به دلیل التهاب و عفونت شدید مجرای اشکی چشم خود را از دست می داد

20 – کودک زیبائی که به دلیل ایتلا به هرپس چشمی داشت کور میشد

22- مرد جوانی که اگر در بیمارستان او را ندیده بودم برای همیشه دیالیز می شد

23- کودک مظلومی که اگر یکی از اساتید برایش زالو درمانی تجویز نکرده بود از مچ ، پایش را از دست می داد

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...