رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

دوستان و اهالی تیم کتابخوانی انجمن، دوباره سلام noobiesmiley.gif

ضمن تشکر از همراهی و حضور یکایک شما عزیزان در تاپیک‌های کتابخوانی، باعث افتخار یکایک ماست که اعضای تیم از 40 نفر هم گذشتند. این مطمئمناً نشانه توجه و علاقه شما عزیزان به کتابخوانی و ارتقای فرهنگ جامعه‌مونه. فکر می‌کنم به زودی باید یک تاپیک بزنیم، و آمار بگیریم ببینیم سرانه مطالعه کتاب در انجمن ما چقدره؟ چون من فکر می‌کنم، این رقم به مراتب از سرانه مطالعه کشور بالاتره، و این واقعاً جای افتخار داره computer3.gif

 

بعد از 3 دوره کتابخوانی گروهی، اینبار دور چهارم رو با کتابی متفاوت از صادق هدایت شروع می‌کنیم. همونطور که اسم تاپیک رو دیدید، کتاب مورد نظر «فواید گیاهخواری» هست. قرار نیست اینجا کسی رو گیاهخوار کنیم، یا حداقل نمی‌خواهیم اینجا به نقد و بررسی این عادت غذایی بپردازیم، ولی از صمیم قلب دوست دارم که این کتاب‌ رو با هم بخونیم، و فقط به فکر درباره‌ي این ایده بنشینیم. شاید شما از قبل با این موضوع آشنا باشید، شاید هم این اولین برخورد‌تون باشه. بهرحال مطمئنم که با خوندن این کتاب هم، وقت شما تلف نمی‌شه و موضوع جالبی برای فکر کردن پیدا می‌کنید! موضوعی که حتی ممکنه اگر به دل شما بنشینه، آغازگر تغییرات بزرگ و خوبی در زندگی و سلامت شما و اطرافیانتون باشه.

 

عزیزان، درباره گیاه‌خواری کتاب‌های خوب دیگه‌ای هم وجود داره. اما دلیل انتخاب این کتاب، اولاً کوتاه بودن، و ثانیاً آشنایی شما با نویسنده‌ است، که فکر می‌کنم هردوی این موارد می‌تونن به هرچه جذاب‌تر شدن کتاب برای شما کمک کنند. اگر دوست داشتید بیشتر از این درباره گیاهخواری بخونید،‌ پیشنهاد من :

 

  1. مطالعه کتاب "خام خواری" آقای آرشاویر آوانسیان یا کتاب "خام‌ گیاه‌خواری" آقای علی‌اکبر راد پویا هست.

  2. ضمن اینکه توصیه می‌کنم سری هم به صفحه انجمن گیاه‌خواران ایران بزنید. :w16: (
    برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
    )

 

 

vk4826rwg03v5ex51rs4.jpggqcxfe1uey3s7y400t9y.jpg

 

 

 

فایل پیوست شده در انتهای پست، شامل 93 صفحه اسکن کتاب هست (که البته قطع صفحات کوچکه)

 

زمان درنظرگرفته شده برای چهارمین دور کتابخوانی گروهی هم 10 روز خواهد بود. bokmal.gif

 

در آخر امیدوارم از مطالعه کتابی که این‌بار در نظر گرفته شده لذت ببرید، و مثل همیشه منتظر نظرات و برداشت‌های شما از کتاب، زیر همین پست هستم libras.gif

به امید صلح با طبیعت و تمام کائناتtreehug.gifearthhug.gif

 

 

 

براي عضويت در تيم كتابخوانان خفن به

اينجا بريد.

براي دانلود كتاب فوائد گیاهخواری بی‌دردسرترین گزینه استفاده از فايل پیوست شده هست.

و یا اینکه از لینک‌زیر که در Picofile آپلود کردم استفاده کنید :

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
(Picofile)

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

لینک به دیدگاه

کتاب جالبی بود اولش فک نمیکردم بتونه اینجوری جذبم کنه اما نثر روانی که داشت خب عالی بود اینکه نویسنده جوری حیوانات رو وصف کرده بود که ادم میتونست حس همزاد پنداری باهشون رو در خودش ببینه....اون جایی که از کشتن گاو و گوسفند توی کشتارگاه گفته بود...

برای خودم خیلی اتفاق افتاده که تصمیم گرفتم گوشت نخورم(با دیدن صحنه ذبح حیوانات هم این عدم علاقه به خوردن بیشتر میشد) هرچند که کلا ادمی نیستم که زیاد اهل گوشت خوردن باشم اما نمیدونم شاید شجاعت نداشتم یا ترس از مورد تمسخر قرارگرفتن داشتم که هیچوقت نتونستم این عقیده ام رو به زبون بیارم اما خوندن این کتاب خیلی بهم کمک کرد...

تک تک جملات کتاب رو حس کردم و باهشون موافق بودم چیزایی که خیلی وقتا بهشون فکر کردم و عمیقا ناراحت و متاسف شدم...

هرچند که خوشبختانه یا متاسفانه که البته بستگی داره از چه زاویه ای بهش نگاه کرد باعث شده تو جامعه کنونی ما اغلب مردم گیاهخوار بشن به قولی عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد...

لینک به دیدگاه

من با خام خواری و گیاه خواری و این نوع برنامه ها موافق نیستم و هیچوقت هم نبودم. بنابراین این یه دونه کتاب رو پاس میدم تا منتظر کتاب بعدی بشم.

لینک به دیدگاه

"انسان ها هرچه بکارند همان را درو خواهند کرد .انسان خون می ریزد . تخم بیدادی و ستمگری می کارد پس در نتیجه ثمره جنگ و کشتار و درد و ویرانی می درود . انسانیت پیشرفت نخواهد کرد و آرام نخواهد گرفت و روی خوشبختی و آزادی و آشتی را نخواهد دید تا هنگامی که گوشتخوار است"

 

واقعا؟؟؟؟خیلی بزرگ نمایی شده تو کتاب فک کنم نمیدونم..:5c6ipag2mnshmsf5ju3

احساس کردم دارم کتاب گناهان کبیره ایت الله دستغیب رو میخونم:ws3:

صادق هدایت هزار و یک دلیل معتبر و یا احساسی میاره که آدم رو به گیاهخواری و عدم گوشت خواری ترغیب میکنه...اما حسم میگه زودگذره...الان با خوندن این کتاب یه لحظه خواستم گوشت نخورم کلا..اما نشد:ws3:

به شخصه خودم گوشت قرمز نمیخورم اما نمیتونم گوشتای دیگه رو نخورم...همیشه هم به آدمایی که گیاهخوار هستن به ارادشون احسنت میگم...:w16:

اما خیلی به نظرم یه جوری بود نمیدونم یگم چه جوری به آدم بر میخورد "شکمهای خودتان را مقبره حیوانات نسازید." یا اونجا که میگه آدما لاف درستی میزنن اما گوشت میخورن..ناراحت میشدم ازین تیکه هاش:ws3:

 

رابطه مستقیم ندارن باهم فک کنم..غیرمستقیم شاید:ws37:

 

لینک به دیدگاه

از وقت کارم زدم نشستم خوندمش راستش حرفی برا گفتن ندارم

نه اینکه موضوع رو نگرفته باشم اتفاقا بهش فک کردم اما یجوری مغزمو به چالش کشید چالشی که مختص گیاه خواری و گوشت خواری نیست فقط

نمیتونم صرفا به خاطر نوشته ی نویسنده بعضی مطالبو قبول کنم نیاز به فکر دارم نمیخوام گوشت خوار بودن یا گیاه خوار بودن مابقی عمرمو تعیین کنم بلکه فکرای فراتر از اون و یه چیزای دیگه...

نمیدونم فعلا که مخم درد گرفته

ممنون بابت کتاب:icon_gol:

لینک به دیدگاه

اینکه الان به این وضع و حال رسیدم , خیلی براش ( برا خودم ) زحمت کشیدم.

اصلا دوست ندارم کتابها یا مطالبی رو بخونم که بخواد منو بدون اجازه خودم به چالش بکشه. کتابهایی رو دوست میدارم که بهم کمک کنه بتونم داشته های خودم رو ارتقاء بدم. :icon_gol:

لینک به دیدگاه

با سلام

خوندن این کتاب واقعا" برام جالب بود

نگاهی جدید که با این دید ، مفهوم علمی و فواید هایی که می تونه برای انسان داشته باشه رو بهتر درک کردم .

نظریه ی گیاه خواری رو با نمونه هایی که مثال زده بود چنان زیبا توجیه کرده بود که فکرم رو درگیرتر کرد بخوام عمیق تر روی این مسئله متمرکز بشم .

صحنه ی کشتار حیوانات اهلی اونقدر حقیقی توصیف شده بود که با تصور اون صحنه ها فقط خشونت انسان با جانداران ِ ناچار ، به چشم می اومد .

خودم با اینکه گوشتخوارم ولی هیچ وقت نتونستم صحنه ی کشتار جانداری رو از نزدیک ببینم ...

درست گفت صادق هدایت که ما انسان ها تو ضمیر ناخوداگاه امون از دیدن زجر و کشتار به دوریم و تحمل دیدنشو نداریم و برای همین کشتارگاه ها رو جاهایی دور از دسترس عمومی قرار میدیم ...

و یا با مقایسه ای علمی بین انسان و میمون که از لحاظ وجه اشتراک اشان در سیستم بدنی اشون به ذاتا" گیاه خوار بودنشون پی ببریم .

سیستم بدنی انسان که با طبیعت گیاهخواری سازگارتر هست / فاقد چنگال و پنجه و ...

شاید این چالش ها و شاید این نظریه ها و هزاران اتفاقات دیگری که ما حتی لحظه ای به اونچه که داره همه روزه تو دنیای اطرافمون می افته ، بهشون فکر نمی کنیم با فکری وسیع تر بتونن دنیامون رو متفاوت تر و عقلانی تر رقم بزنن ...

خیلی از انسان های متمدن ما دارن همه چیز خواری رو تجربه میکنن / تنوعی که خیلی هاشون می تونه چندش آور و حتی عجیب هم باشه ..

استعمال خوراکی هایی که قانون طبیعی ردش میکنه

در کشوری مثل هندوستان که هفتاد و دو ملت هست با دین و آیین ها ی متنوع ، عده ای هستن که بشدت روی گیاهخواری متعصب هستن و تحت هیچ شرایطی استعمال گوشتخواری نمی کنن ...

این کتاب تونست منو با واقعیت های پشت پرده ای ، چه از لحاظ معنوی و چه از لحاظ علمی آشناتر و فکرم رو بازتر کنه

همون دید جدیدی که تا به امروز به این حد ندیده بودمش .

ممنون برای کتاب

و ممنون برای علم و دانشی که بخواد روشن تر و آگاه ترمون کنه . :icon_gol:

لینک به دیدگاه

پست 10 رو دوست می دارم(شکلک مو افشان با نیش باز)

 

ایلیا جان...قربونت...نکن با من از این بازی ها...با انتخابات حس هذیان گویی رو در من شکوفا می کنی...:icon_redface:

 

یک وقتی یک استادی داشتم می گفت: فرق بین کتاب و مقاله اینه که:

 

کتاب رو یک نفر می شینه هر چی به ذهنش می رسه میریزه داخلش و نهایتا هول این رو داره که وزارت ارشاد بهش ممیزی نزنه.

 

مقاله رو یک نفر می شینه مطالب رو دسته بندی شده و از منابع معتبر می ریزه و تحلیل می کنه و دست آخر می ده به یک مجله و در یک هیئت انتخاب مقاله توسط کارشناس اون امر از نظر علمی ارزیابی می شه که اصلا نظرات درون مقاله با هم تناقض نداشته باشه و یا اثبات شدخ باشه.. روند و نتایج مقاله و بعد اجازه چاپ داده می شه(البته مقاله های این روزها فله ای شده حتی isi) ولی در زمان قدیم می شه صدق کنه....

 

البته نمونه های نقض تو هر دو مورد داریم.ولی نظر جالبی بود برام.

 

 

جهان بینی یک فرد در ارائه یک کتاب می تونه خیلی بیشتر از ارائه یک مقاله دخیل باشه..

 

مخصوصا زمانی که با آمار و ارقام و اثبات و نهی در ارتباط هست...

 

می دونیم که تو کتاب های رمان و داستان جهان بینی فرد هیچ مشکلی رو ایجاد نمی کنه...حالا هر چی باشه...

 

ولی وقتی تو اثبات یا نفی یک موضوع علمی می شه،اون موقع بسیار تاثیر گذار هست...

 

صادق عزیز بعد از باب اول که تعذیه ای برای حیوانات زبون بسته می خونه که خیلی شبیه همون نوشتن داستان و رمان هست در سبک رئال...

 

در باب های بعد ما رو مهمون نظرات و دیدگاه هایی می کنه که دست آخر ثابت کنه...اصل انسان گیاه خوار و میوه خوار بوده و گوشت اصلا منبع تغذیه انسان نیست....

 

و انسان بد کردار ناشی از رذایل اخلاقی ست که به جان جانوران می افته و می کشتشون و می خورتشون....:icon_redface:

 

در اون از دیدگاه ایدئولوژی مذهبی که وجود انسان رو به گونه ای می دونه و آفرینشش رو مثال میاره ...تا از داروین که می دونین نظریه تکامل انسان از میمون رو داره...

 

می دونین که این دو نوع ایدئولوژی..دو نوع جهان بینی متفاوت دارن..و آوردن یک جمله از هر نظریه پرداز اون و اینکه بگین...آره اینا در اثبات ایده ی ماست...و هر دوی اینها یک چیز می گن...یک امری هست که سخت بشه اثباتش کرد...

 

ولی...

 

ولی...

 

ولی...

 

این نکته رو باید اشاره کرد که نویسنده با تمام موضع سختی که داره...و خیلی بی محابا و جاهایی با لحن عصبانی و متحکم...در نقد گوشت خواری می نویسه...و اثبات می کنه گیاه خواری رو...به منابع قابل وثوقی اشاره می کنه...

 

یعنی هوشمندانه خواسته بگه این حرف من نیست...حرف همه ست...حرف همه از همه ی ایدئولوژی ها...همه ی رنگ ها و اقوام...

 

به خاطر مطالعه گسترده ای که می دونیم صادق هدایت در بطن فرهنگ اروپایی داشته...

 

ولی از طرف دیگه اینکه بخشی از یک جمله رو کات کنین از یک مبحث...بدونین که مخاطب بفهمه نظریه پرداز قبل و بعد این جمله چی گفته و اصلا بحث اصلی چی بوده که این جمله آورده شده....خود نکته ی تامل برانگیز این داستان هست...

 

استفاده از نکات منفعت دار واسه خودت و کات کردن بقیه ش که به ایده ت نمی خوره و یا در جاهایی نقض همون نکته ی اثبات شده ی تو هست...نشانش می شه تثبیت به رای(بر وزن تفسیر به رای)...

 

اینکه انسان بر روی دار و درخت زندگی میکرد و میوه خوار بود...و اینکه طبیعتا اسکلت شکار حیوانات رو نداشت و خوردنشون رو...نکته ی قابل تاملی هست...

 

اینکه تو طبیعت موارد مورد احتیاج انسان از "اول تاریخ" هست...و نیاز به گوشت از اول نبوده جای تامل داره....اینکه طبیعت در هر جا تامین کننده ی نیاز انسان بوده جای تامل داره...در جاهایی مثه ی منتها الیه نیمه هاش شمالی و جنوبی که اقلیم سخت می شه...و طبیعت خشن می شه و حتی در فصول معتدل تنوعی زیادی در محصولات ایجاد نمی کنه چی؟!...در زمان قدیم که این علم و پیشرفت نبوده که محصولات از جایی دیگه آورده بشن..اون آدم ها چه جوری باید تامین می کرن احتیاجتشون رو براساس اون جداول که ذکر کردین؟!...

 

از اونجا که انسان قدرت تفکر داشته...آیا نیاز داشته چنگال داشته باشه مثه ببر؟! خوب دیگه چرا اسمش باید می بوده انسان؟ خوب می شده همون ببر دیگه...

 

فرق انسان با ببر این هست که قدرت تفکر داره...به جایی اینکه بدوه دنبال شکار...تله می زاره و از ابزار استفاده می کنه...

 

اگر انسان وابسته به طبیعت بود...و این وابستگی به طبیعت تا آخر باید باقی می موند...خوب قرار بود ما همون بالای درخت زندگی کنیم و نهایتا در غارها...دیگه پیشرفت واسه چی بود؟ این همه دنگ و فنگ زندگی اجتماعی واسه چی بود؟

 

اصلا قدرت تفکر واسه چی بود؟ مطمئنا این یک قوه ی بود که ازون باید استفاده می شد...شاید اسکلت انسان با در نظر گرفتن این که یک قدرت تفکر در این موجود هست شکل گرفته....و اینکه کلا همچی رو با اسکلت صرف محک بزنیم نظر کامل و جامعی نباشه...

 

البته باز عرض می کنم...دیدگاه های نظری در باب وجود و آفرینش انسان در این مبحث خیلی تاثیر گذار هست...برای همین می گم نمی شه همزمان از داروین و ایدولوژیست های مذهبی مختلف نظر آورد...و گفت همه شون یک چیز می گن....چون وقتی اصولشون رو نگاه کنیم...به نتایج دیگه می رسیم...و فقط به یک جمله که نمی دونیم در چه شرایط و بحثی گفته شده نمی شه استناد کرد....

 

 

 

نکته ای که از خوندن بعضی کتاب های دکتر شریعتی و هدایت..همیشه دستگیرم می شه...این رفتن بر روی منبر و سخنرانی کردن در کتاب هاشون هست...

یعنی آدم حس می کنه تو یک سالن سخنرانی نشسته...و سخنران یکی از اون دو بزرگوار هست...

 

نیش ها و کنایات به غایت استادانه هستن..ولی سیاه کردن یک چیز...و سفید کردن چیز دیگه...به هر قیمت...به هر بهانه...به هر دلیل اثبات شده و یا اثبات نشده...باعث می شه اثر پس بزنه برای یک عده...

 

اینکه:

 

1.لغات و ادبیاتت آروم باشن و در نهایت آرامش استدلال کنن...

 

تا اینکه:

 

2.در مقابل با تحقیر و سیاه کردن یک گزینه به سفیدی عقیده ی خودت برسی...

 

دو تا راه مختلف هست....استفاده از هر کدوم می تونه گروهی رو با تو هم عقیده کنه و گروه دیگه رو از تو برونه....

 

و اینکه در کدوم نوع آدم های بیشتر حداقل به تایید حرفت...نه پیروی کردن حرفت بپردازن...قضاوتش با خواننده ی کتاب هست...

 

برای من گزینه ی اول بهتر هست...کتاب حاضر از نظر من(تاکید می کنم،فقط نظر من هست) از راه دوم عمل می کنه....

.

.

.

بار اول که کتاب رو خوندم...یادم هست بعد از خوندن بوف کورش بود...یک زمانی بود تو فاصله ی یک ماه گفتم هر چی از هدایت اعم از کتاب، جزوه، نامه، سخنرانی بود بگیرم بخونم...فک کنم این از موارد آخری بود که تو اون زمان خوندم....بعدش تا یک زمانی غذا نمی تونستم بخورم....لامصب تصویر سازی ش تو باب اول ما رو بیچاره کرد(شکلک موافشان با نیش باز)...مخصوصا برای منی که تصویر سازی ذهنی می کنم کتاب ها رو...

 

اینکه فردی خودش هم از افیون و هم از مشروبات الکلی استفاده کنه و در نهی استفاده ی اون بنویسه هم از کمدی های صادق هدایت هست...البته در این مورد نظرات متفاوتی هست که اینکه واقعیت داره یا نه...اینکه آقای سرشار این نظر رو اثبات شده گفته یا نه...

 

البته اعتقاد دارم...آدم می تونه بنویسه از خوبی ها...در حالی که خودش اون خوبی رو نداشته باشه...کسی این حق رو ازش نمی تونه بگیره...

 

 

 

ایلیا جان...عزیز دل برادر....بزن دنده ی داستان...این دنده که داری میری سنگینه!:icon_redface:

 

 

کار خیلی خوبی شروع کردی...

 

دکلمه های صوتی ت چی شدن ایلیا جان؟

لینک به دیدگاه

سلام....

نظر اکثر دوستان خوندم...

سام که عین همیشه....نمیشه شکی تو حرفاش داشت...نمیشه بگی اشتباه میگه....نمیشه غرق نوشته هاش نشی...

 

هنوز شروع نکردم کتاب...

نمیخوامم شروع کنم...

چون به شدتت گوشت خوارم...که خودمم اذیت میشم این حرفارو میشنوم...

 

زلیخادوستم اشاره کرد تو کتاب واضح ذبح کردن حیوانات توضیح داده....شاید یکی از دلایل نخوندن کتابم همین باشه...

تا به این سن رسیدم ذبح کردن نگاه نکردم...

ترس...دل رحمی...هرجی میشه اسمش گذاشت...

 

همین که میدونم با گیاه خواری بهترین زندگی رو خواهم داشت ولی با گوشت خواری نه....برام کافیه...

پست دوستان میخونم تنم مور مور میشه...

کتاب بخونم...هیچی دیگه کلا غذا نمیخورم:)

شاید وقتی تونستم خودم قانع کنم و تونستم گیاه خواری شروع کنم گوشت کنار بزارم...کتاب شروع به خوندن میکنم...:)

 

ممنون قاصدک...

ولی در عوض پدر و مادرم دارن میخونن...به لطف کانال آقا ناصر...که عالیه....تشکر

لینک به دیدگاه

سلام، و تشکر از حضور یکایک شما عزیزان

و تشکر مخصوص از دوستانی که وقتی برای مطالعه کتاب در نظر گرفتند. :w16:

 

حقیقتش باتوجه به اینکه خودم معرفی‌کننده‌ی کتاب‌‌ها هستم، ترجیح می‌دم از دور بحث رو نظارت کنم و چندان وارد فضای نقد و نظرات شما دوستان نشم. اما الان رو فرصت مناسبی می‌بینم تا یک درس مهمی که از زندگی آموختم و اون رو سرلوحه‌ی جهان خودم قرار دادم بگم و اون اینکه : سعی کنیم همیشه به دنبال "پیام اصلی" باشیم. (لطفا یکبار دیگه بخونید)

 

باور کنید اگر با این دید به هر چیزی (کتاب، فیلم، بحث، یا عملی) که سر راهمون قرار می‌گیره نگاه کنیم، خیلی از سوءتفاهم ها و مشکلاتمون برطرف میشه و حقیقتاً مسیر رشد شخصیمون هموارتر میشه.

 

کتابی که خدمت شما معرفی شد مثل اغلب کتب مشکلاتی هم داره، و نقد هایی هم بهش وارده، اما اگر کتابی معرفی میشه به هدف اون "پیام اصلی" هست. شاید باید در یک جمله اینطور خلاصه کنم که : کتاب واسطه‌ای برای هدف بزرگتر یعنی : فکر کردنه.

بهمین خاطر چیزی که بنظرم خیلی اهمیت داره فکر کردن و جویا شدنه. و باور دارم همین کتابی که می‌خونیم و بحثی که الان می‌کنیم، ممکنه ده یا پونزده سال دیگه در زندگی شما اثر محسوسش رو بگذاره. و همه اینها وقتی بوجود میاد که چالشی باشه، باور کنید اگر ما درب های جهان رو به روی خودمون ببندیم و با هیچ چالشی مواجه نباشیم و در عقایدمون هیچ مخالفی نداشته باشیم، هرگز به چیزی فراتر از همینی که هستیم دست پیدا نمی‌کنیم. اگر فقط راه‌هایی که تا امروز رفتیم رو بریم، فقط به چیزهایی می‌رسیم که تا امروز رسیدیم.

 

 

در آخر یکبار دیگه از نظرات عالی یکایکتون ممنونم،

و منتظر ادامه‌ی نقد و نظراتی که به تاپیک اضافه می‌کنید هستم. :w72:

لینک به دیدگاه
سلام، و تشکر از حضور یکایک شما عزیزان

و تشکر مخصوص از دوستانی که وقتی برای مطالعه کتاب در نظر گرفتند. :w16:

 

حقیقتش باتوجه به اینکه خودم معرفی‌کننده‌ی کتاب‌‌ها هستم، ترجیح می‌دم از دور بحث رو نظارت کنم و چندان وارد فضای نقد و نظرات شما دوستان نشم. اما الان رو فرصت مناسبی می‌بینم تا یک درس مهمی که از زندگی آموختم و اون رو سرلوحه‌ی جهان خودم قرار دادم بگم و اون اینکه : سعی کنیم همیشه به دنبال "پیام اصلی" باشیم. (لطفا یکبار دیگه بخونید)

 

باور کنید اگر با این دید به هر چیزی (کتاب، فیلم، بحث، یا عملی) که سر راهمون قرار می‌گیره نگاه کنیم، خیلی از سوءتفاهم ها و مشکلاتمون برطرف میشه و حقیقتاً مسیر رشد شخصیمون هموارتر میشه.

 

کتابی که خدمت شما معرفی شد مثل اغلب کتب مشکلاتی هم داره، و نقد هایی هم بهش وارده، اما اگر کتابی معرفی میشه به هدف اون "پیام اصلی" هست. شاید باید در یک جمله اینطور خلاصه کنم که : کتاب واسطه‌ای برای هدف بزرگتر یعنی : فکر کردنه.

بهمین خاطر چیزی که بنظرم خیلی اهمیت داره فکر کردن و جویا شدنه. و باور دارم همین کتابی که می‌خونیم و بحثی که الان می‌کنیم، ممکنه ده یا پونزده سال دیگه در زندگی شما اثر محسوسش رو بگذاره. و همه اینها وقتی بوجود میاد که چالشی باشه، باور کنید اگر ما درب های جهان رو به روی خودمون ببندیم و با هیچ چالشی مواجه نباشیم و در عقایدمون هیچ مخالفی نداشته باشیم، هرگز به چیزی فراتر از همینی که هستیم دست پیدا نمی‌کنیم. اگر فقط راه‌هایی که تا امروز رفتیم رو بریم، فقط به چیزهایی می‌رسیم که تا امروز رسیدیم.

 

 

در آخر یکبار دیگه از نظرات عالی یکایکتون ممنونم،

و منتظر ادامه‌ی نقد و نظراتی که به تاپیک اضافه می‌کنید هستم. :w72:

به نظرم شما باید ( صرف نظر از دیدگاهها در مورد انتخاب کتاب ) همون روش اولیه رو ادامه بدی و کتابها رو خودت انتخاب کنی .

لینک به دیدگاه

 

در اون از دیدگاه ایدئولوژی مذهبی که وجود انسان رو به گونه ای می دونه و آفرینشش رو مثال میاره ...تا از داروین که می دونین نظریه تکامل انسان از میمون رو داره...

 

 

 

نظریه فرگشت نمیگه انسان از میمون تکامل یافته. میگه انسان و میمون جد مشترک دارند. یعنی یک نوع جانوری بوده که به خاطر مهاجرت و قرارگیری در شرایط محیطی متفاوت و بعد از جهش‌های ژنتیکی مطلوب، در طی چند نسل دچار چندی تغییرات و تفاوت نسبت به انواع اجدادی شدند و نهایتا یک گروه شدند اولین انسان‌ها و گروه‌های دیگر شدند انواع میمون‌ها

 

گوشت‌خواری باعث انباشته شدن چربی در مغز انسان و بزرگ‌تر شدنش نسبت به اقوام میمونش شده.

انسان با شروع دوره‌های یخبندان و از بین رفتن درختان و کمیاب شدن دانه و میوه و ریشه درخت برای خوردن از جنگل خارج شد، با آزاد شدن دستها، شروع به ابزارسازی از جمله ابزارهای شکار کرد. گروهی زندگی میکردند و با ابزارهای شکاری که داشتند، توانستند با شکار حیوانات، از انقراض جلوگیری کنند.

 

من کتاب هدایت رو نخووندم ولی آره کشتار حیوانات به خصوص پستانداران برای خوردن خیلی بدوی و وحشیانه است.

لینک به دیدگاه

آقا اومدم بنویسم، گفتم قبلش پستای بچه ها رو بخونم بعداً. دیدم سام آرچ انقدر کامل گفته که حرفی واسه گفتن واسم نمونده :ws3:

از نظر من خیلی خوب و کامل گفته و نظرات من هم در مورد این کتاب تقریباً مشابه بود. فقط نه به این دقت و تفصیل :ws3:

 

خیلی یک جانبه و شدید به قضیه پرداخته شده و خب تکرار تو متن خیلی زیاد بود. یه جورایی کل کتاب در حد همون یک فصل میشد جمع کرد ولی خب همون اصطلاح بالای منبر رفتنی که سام آرچ اشاره کرد، بقیش آب و تاب دادن به همون یه فصل بوده :ws3:

 

یکی دیگه اینکه تناقض هایی هم تو کتاب وجود داشت!

از طرفی آتش رو وسیله ای میدونه که انسان تونست به خاطر اون گوشت رو بپزه و بخوره. از طرف دیگه خیلی از این نباتات مثل انواع حبوبات و برنج و حتی خود نون که تأکید زیادی روش شده با پختن حاصل میشه. و دوباره اشاره میکرد هرچیزی که به صورت طبیعی هست و ... حتی جایی خوردن تخم مرغ رو هم با توجیه اینکه جنین جوجه توش هست و زنده هست و گوشت مردار نیست میشه خورد :w58:

لینک به دیدگاه
آقا اومدم بنویسم، گفتم قبلش پستای بچه ها رو بخونم بعداً. دیدم سام آرچ انقدر کامل گفته که حرفی واسه گفتن واسم نمونده :ws3:

از نظر من خیلی خوب و کامل گفته و نظرات من هم در مورد این کتاب تقریباً مشابه بود. فقط نه به این دقت و تفصیل :ws3:

 

خیلی یک جانبه و شدید به قضیه پرداخته شده و خب تکرار تو متن خیلی زیاد بود. یه جورایی کل کتاب در حد همون یک فصل میشد جمع کرد ولی خب همون اصطلاح بالای منبر رفتنی که سام آرچ اشاره کرد، بقیش آب و تاب دادن به همون یه فصل بوده :ws3:

 

یکی دیگه اینکه تناقض هایی هم تو کتاب وجود داشت!

از طرفی آتش رو وسیله ای میدونه که انسان تونست به خاطر اون گوشت رو بپزه و بخوره. از طرف دیگه خیلی از این نباتات مثل انواع حبوبات و برنج و حتی خود نون که تأکید زیادی روش شده با پختن حاصل میشه. و دوباره اشاره میکرد هرچیزی که به صورت طبیعی هست و ... حتی جایی خوردن تخم مرغ رو هم با توجیه اینکه جنین جوجه توش هست و زنده هست و گوشت مردار نیست میشه خورد :w58:

 

 

سلام مرسی از حضورت.:ws3:

 

فقط در رابطه با تناقضی که میگی چندتا نکته رو بگم : یکی اینکه خود گیاه‌خواری دنیایی داره و شاخه و گرایش‌های متعددی داره، مثلا بعضی‌ها کلاً خام گیاه‌خواری رو انتخاب می‌کنند و همونطور که گفتی نون و حبوبات رو به این فرم که ما می‌شناسیم نمی‌خورند، به جاش از جوانه‌ها مثل جوانه گندم و عدس و ... استفاده می‌کنند. یا عده‌ای خوردن هرنوع محصول مرتبط با حیوانات رو از عادت غذاییشون خارج می‌کنند (مثلا شیر و تخم مرغ و عسل و این‌ها رو هم نمی‌خورند) که باز اسم خاصی دارند. ولی حرف هدایت درباره آتیش بیشتر با تکیه روی این موضوع بود که با کشف آتش انسان حسابی خودش رو گوشت‌خواری کرد، چون دیگه براحتی گوشت رو می‌پخت و برای خودش قابل‌ تحمل‌ترش می‌کرد.

درباره تخم مرغ هم باید گفت، جنین که توش نیست! :ws3:خیلی‌ تخم‌ها نطفه دار هم نیستند، اون تخم‌هایی هم که نطفه دارند چندین روز طول می‌کشه تا اون نطفه محیط اولیه برای تشکیل جنین رو فراهم کنه. (من خودم یه مدت تو کار جوجه کشی بودم دیگه :)) ) ولی از این جزئیات که بگذریم، حرف اینه که لطفاً انسان غذایی رو بخوره که براش تدارک دیده شده. نه غذایی که تمام نیروهایی درونیش بهش می‌گن این غذای تو نیست. :icon_gol:

لینک به دیدگاه
سلام مرسی از حضورت.:ws3:

 

فقط در رابطه با تناقضی که میگی چندتا نکته رو بگم : یکی اینکه خود گیاه‌خواری دنیایی داره و شاخه و گرایش‌های متعددی داره، مثلا بعضی‌ها کلاً خام گیاه‌خواری رو انتخاب می‌کنند و همونطور که گفتی نون و حبوبات رو به این فرم که ما می‌شناسیم نمی‌خورند، به جاش از جوانه‌ها مثل جوانه گندم و عدس و ... استفاده می‌کنند. یا عده‌ای خوردن هرنوع محصول مرتبط با حیوانات رو از عادت غذاییشون خارج می‌کنند (مثلا شیر و تخم مرغ و عسل و این‌ها رو هم نمی‌خورند) که باز اسم خاصی دارند. ولی حرف هدایت درباره آتیش بیشتر با تکیه روی این موضوع بود که با کشف آتش انسان حسابی خودش رو گوشت‌خواری کرد، چون دیگه براحتی گوشت رو می‌پخت و برای خودش قابل‌ تحمل‌ترش می‌کرد.

درباره تخم مرغ هم باید گفت، جنین که توش نیست! :ws3:خیلی‌ تخم‌ها نطفه دار هم نیستند، اون تخم‌هایی هم که نطفه دارند چندین روز طول می‌کشه تا اون نطفه محیط اولیه برای تشکیل جنین رو فراهم کنه. (من خودم یه مدت تو کار جوجه کشی بودم دیگه :)) ) ولی از این جزئیات که بگذریم، حرف اینه که لطفاً انسان غذایی رو بخوره که براش تدارک دیده شده. نه غذایی که تمام نیروهایی درونیش بهش می‌گن این غذای تو نیست. :icon_gol:

 

مرسی واسه توضیحات :a030:

قبول دارم میوه و غذاهای گیاهی و ... خیلی خوبن و لذیذن و اینا و اینکه فوایدشون هم از غذاهای گوشتی مثل ماهی و ... بیشتره. ولی قسمت قرمز رنگ به نظرم یه فرضیه هستش. با گفته های یک جانبه نمیشه اونو تبدیل به نظریه کرد.

 

ولی یه مثالش هم به نظرم اشتباه بود. در رابطه با اینکه چینی ها و ژاپنی ها و اینا که گیاهخوار هستن خیلی هم آرومن و ....

حالا الان که دیگه خیلی زیادی همه چی خوار هستن کاری نداریم.

ولی تو گذشته این کشورها گیاهخوار بودن، همچین خوی آرومی نداشتن و کم اهل جنگ و خونریزی نبودن :ws3:

یه جورایی این متن جنگ و کشتار و خونریزی رو علت اولیه اش رو فقط به خاطر همین گوشتخوار بودن میدونه. اونا که کاملاً گیاهخوار بودن چرا این اتفاقات توشون بود؟

لینک به دیدگاه
مرسی واسه توضیحات :a030:

قبول دارم میوه و غذاهای گیاهی و ... خیلی خوبن و لذیذن و اینا و اینکه فوایدشون هم از غذاهای گوشتی مثل ماهی و ... بیشتره. ولی قسمت قرمز رنگ به نظرم یه فرضیه هستش. با گفته های یک جانبه نمیشه اونو تبدیل به نظریه کرد.

 

ولی یه مثالش هم به نظرم اشتباه بود. در رابطه با اینکه چینی ها و ژاپنی ها و اینا که گیاهخوار هستن خیلی هم آرومن و ....

حالا الان که دیگه خیلی زیادی همه چی خوار هستن کاری نداریم.

ولی تو گذشته این کشورها گیاهخوار بودن، همچین خوی آرومی نداشتن و کم اهل جنگ و خونریزی نبودن :ws3:

یه جورایی این متن جنگ و کشتار و خونریزی رو علت اولیه اش رو فقط به خاطر همین گوشتخوار بودن میدونه. اونا که کاملاً گیاهخوار بودن چرا این اتفاقات توشون بود؟

 

 

نمی‌شه علت اولیه و ثانویه‌ای تعریف کرد. اگر هدایت هم همچین بیانی داره زیاد سخت نگیر (چون بحث درباره هدایت نیست، درباره حرفیه‌ که هدایت سعی داشت بزنه)

موضوع اینه که، گوشتخواری واقعاً میل به سرکشی و طغیان و (خلق و خوی مشابه جانوران درنده) رو در هر موجودی به شدت تحریک می‌کنه. مثلاً من خودم بارها و بارها و بارها دیدم، وقتی (گاهی اوقات) به ماهی‌های گیاهخوارم غذای گوشتی (مثلا یه‌ذره میگو) میدم، در شرایط عادی زندگیشون کارهایی می‌کنن که اصلا باورت نمیشه w58.gif یه ماهی فوق‌العاده آروم، تبدیل می‌شه به ماهی‌ای که حاضره گارد بگیره و به ماهیای کناریش حمله کنه. حالا درباره ماهی‌ها بیشتر از این توضیح نمیدم چون اگه خودت آکواریوم نداشته باشی تصورش سخت میشه، و اگر داشته باشی که صددرصد میدونی چی میگم.

 

ولی، حتی هر موجود گیاه‌خواری هم بالاخره بخاطر بعضی موضوعات عصبانی و وحشی میشه، کافیه به بچه یکی از همین حیوانات گیاهخوار چپ نگاه کنی تا ببینی چطور حسابت رو می‌رسه :ws3: پس قرار نیست، گیاهخوار بودن باعث خشک شدن ریشه خشونت در وجود موجودات بشه. ولی همونطور که میشه هزاران نمونه‌اش رو در طبیعت دید، به شدت باعث کمتر شدن این حس میشه. خوب قطعاً درباره انسانها هم داستان همینه.

 

 

حرف اینه که لطفاً انسان غذایی رو بخوره که براش تدارک دیده شده.

نه غذایی که تمام نیروهایی درونیش بهش می‌گن این غذای تو نیست.

:icon_gol:

ولی قسمت قرمز رنگ به نظرم یه فرضیه هستش. با گفته های یک جانبه نمیشه اونو تبدیل به نظریه کرد.

 

این نه فرضیه است و نه نظریه، بلکه دقیقا یک قاعده است. یک قانونه. قانونی که در تمام طبیعت جریان داره. مهم نیست که ما بتونیم اون رو روی کاغذ بیاریم و اثباتش کنیم یا نه، قوانین طبیعت همیشه کار خودشون رو می‌کنن، چه ما اونهارو فرموله کنیم چه نه. مثلاً قانون جاذبه هزار سال قبل از نیوتن هم وجود داشته، فقط نیوتون اون رو پیدا کرده همین.

 

ما چرا به هم دروغ نمی‌گیم؟ اصلاً چرا در تمام دنیا (از یک کشور اروپایی در اوج تمدن، تا یک قبیله‌ی وحشی در آفریقا) همه می‌گن دروغ بده؟ براساس کدوم فرضیه یا نظریه یا حتی قانون ؟ :ws52: هیچی! ما دروغ نمی‌گیم، چون از دروغ خوشمون نمیاد. چون دوست نداریم کسی به ما دروغ بگه. چون با ذات ما سازگار نیست. اصلا با روحیه ما تناقض داره. و این یک قانون در طبیعت ماست و خلاصه هیچکس رو نمی‌بینی بگه "بله من دروغ میگم، آقا مگه دروغ چه عیبی داره؟" :ws3:بنابراین همونطور که ما همه چیز رو ابتدا با محک درونی خودمون می‌سنجیم و بعد بهش امتیاز میدیم، اگر غذا رو هم با درونمون محک بزنیم، غذای مناسبمون رو پیدا می‌کنیم.

 

ولی خوب حقیقت اینه که چون موضوع سر غذاست، و ذائقه ما به این غذا حسابی عادت کرده، صداقت بخرج دادن سر این مساله برامون خیلی سخته. همونطور که درباره دروغ هم، با اینکه در سراسر دنیا معتقدیم بده و با روحیه ما سازگار نیست، اما صبح تا شب مثل نقل و نبات خرجش می‌کنیم. مساله ضعف اراده ما است ای عزیز :w02: وگرنه راه خوب زیستن اونقدر ساده است که همه میتونن اون رو ببیند. ولی بنظر می‌رسه بقیه راه‌ها تحریک کننده‌ترند ! بقول یکی : خدایا ببین این شیطون چه پیشنهادای وسوسه انگیزی به آدم میده، خوب تو هم یکم خلاقیت داشته باش ديگه :ws28: ( درحالي كه اگر شهامت ترك اين عادت‌ها رو پيدا كنيم، تازه ميبينم چقدر درست بودن (به جا بودن) خوبه)

لینک به دیدگاه

اتفاقاً من خیلی هم طرفدار گوشت نیستم و با نبودنش هم هیچ مشکلی ندارم :ws3: غذاها و خوراک گیاهی رو هم بیشتر دوست دارم.

کلیت بحث کتاب که گیاهخواری خوب هست هم تو پست قبلی گفتم درسته.

ولی نوع بیان کتاب به نظرم خوب نبود. بزرگنمایی زیادی و یکجانبه دیدن مسئله باعث میشه که زیاد نپسندم.

داستان حماسی نمیخونیم که بخوایم اغراق و بزرگنمایی کنیم. وقتی حالت علمی میاد به قضیه نگاه میکنه، اون نوع گفتار واسه بیان اون نوع مطلب درست نیست.

 

به بچه حیوون گیاهخوار چپ نگاه کنی، یا اذیتش کنی، شاکی میشه واسه دفاع حالتو میگیره. درسته :ws3: ولی مثال چین و کشورهای شرقی و گیاهخوار که زدم، واسه دفاع جنگ و قتل و عام راه ننداختن. اونا هم مثل خیلی جاهای دیگه با هدف غارت اینکار رو میکردن.

 

انسان با میمون و هر حیوون دیگه ای کاملاً فرق داره.

 

اون جمله که فقط میوه ها و گیاهان واسه خوراک انسان ها تدارک دیده شده، قانون نیست. به نظرم فقط ادعای طرفدارای گیاهخواری میتونه باشه که هنوز تو علم به اثبات نرسیده. تا حالا فقط در این حد اثبات شده فواید میوه ها و گیاهان به مراتب بیشتر از گوشتها هستش.

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...