رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

دوستان عزيز سلام rainbowed.gif

 

 

بعد از دو كتاب «درخت بخشنده» و «چه كسي پنير مرا جابجا كرد؟»، اينبار با كتاب بسيار ارزشمند، زيبا و كوتاه ديگه‌اي سومين دوره‌ي هم‌خواني دسته‌جمعي‌مون رو شروع مي‌كنيم. كتاب قلعه‌ حيوانات (يا مزرعه حيوانات) يكي از زيباترين و مشهورترين آثار جورج اورول (GEORGE ORWELL) هست که حدود 70 سال پیش نوشته شده و تا امروز در سراسر جهان از استقبال بی‌نظیری برخوردار شده؛ به حدی که چندین نسخه انیمیشن و فیلم هم از این کتاب ساخته شده و به نمایش دراومده. روایت کتاب اونقدر شیرین و دوست داشتنیه که فقط کافیه اون رو باز کنید و صفحه‌ی اول رو بخونید، تا بهتون قول بدم که دیگه کتاب رو زمین نخواهید گذاشت! bokmal.gif

 

 

داستان قلعه حیوانات، داستانی هست که در اون حیوانات یک مزرعه تصمیم به انقلاب و بیرون کردن صاحب مزرعه و تشکیل یک حکومت جدید و ایده‌آل می‌گیرند. داستان و سمبول‌های موجود در این رمان کوتاه رو به کشور روسیه در آستانه قرن بیستم و انقلاب این کشور نسبت دادند. اما فارغ از این موضوع، میشه برداشت‌های ارزشمند زیادی از کتاب داشت و ضمن اینکه خود ما هم در صد سال اخیر دو انقلاب بزرگ رو تجربه کردیم و بر ماست که بعد از مطالعه‌ی این کتاب به تفکر بیشتری درباره‌ی روزگار و رفتارهای اجتماعی و اندیشه‌های سیاسی‌مون بنشینیم. phoneysmile.gif

 

ebz5s8wbwjitce49i7.jpg4w4443svyjjtwl06qjpv.jpg

 

 

 

نسخه‌ای که در اختیار شما عزیزان قرار می‌گیره، شامل 100 صفحه ترجمه فارسی کتاب هست.

 

همچنین زمانی که برای این دور کتابخوانی‌مون لحاظ میشه 10 روز خواهد بود. :w16:

 

البته توصیه من اینه که این کتاب زیبا و کوچک رو از نزدیکترین کتابفروشی محل تهیه کنید، چون :

1. اونقدر معروف هست که در هر کتاب‌فروشی‌ای پیدا میشه.

 

2. بسیار کم‌حجمه و قیمت بسیار پایینی داره.

3. مطمئنم که خوشتون میاد و مطمئن باشید که ارزش داشتن‌ش رو داره
:ws3:

 

4. بعد از اینکه مطالعه‌تون تموم شد می‌تونید کتاب رو به دیگران بدید تا مطالعه کنند و قدمی برای ارتقا تفکر جمعی جامعه بردارید.
:w16:

5. به ناشرین این قبیل کتاب‌های ارزشمند اطمینان می‌دیم که ما حامی چاپ این‌طور کتاب‌ها هستیم.
lotsocoffee.gif

در پایان امیدوارم این‌بار هم از این کتاب زیبا لذت ببرید و بعد از مطالعه‌ کتاب به اینجا بیایید و دوباره نظرات خوب و قشنگتون رو برای ما بنویسید. coffeebath.gif

 

 

براي عضويت در تيم كتابخوانان خفن به

اينجا بريد.

براي دانلود كتاب قلعه حیوانات بی‌دردسرترین گزینه استفاده از فايل پیوست شده هست.

و یا اینکه از لینک‌های زیر که در پرشین گیگ و 4Shared آپلود کردم استفاده کنید :

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
(4Shared)

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
(پرشین گیگ)

در نهایت می‌تونید از این فایل موجود در سایت زیر هم استفاده کنید :

معرفی و دانلود آثار جورج ارول (

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
)

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

لینک به دیدگاه

واااااای این کتاب عااالیه

بهترین دوستم بهم هدیه داد سه بار هم خوندمش...

من خودم به شخصه " باکسر" رو خیلی دوس دارم...

حرس آورترین قسمت کتابم آخراشه که خوکا رو پاهاشون بلند میشن..آدم دلش میخواد نویسنده رو خفه کنه..

خیلی خوب همه چیو به تصویر کشیده...دمش گرم

============

همون طور که هممون میدونیم این کتاب یه تمثیل انتقادی خیلی موفق از انقلاب اکتبر روسیه و نتایجِ اونه.. اورول (نویسنده) سعی داشته انتقادهای خود شو به حکومت کمونیستی ِ استالین از طریق این کتاب بیان کنه..(استالین همونکه تو معمای شاه هست همون:ws3:)

 

میگن که نویسنده قصد داشته با نوشتن این کتاب حقیقت سیستم دروغین شوروی رو بر ملا کنه. همون طور هم که گفته شده هر کدوم از شخصیت های داستان، نماد اشخاص تاریخی خاصی هستن.

اگه بخوایم در مورد کتاب توضیح بدیم شاید بیشتر از قطر کتاب توضیحاتش باشه..

اما اون چیزی که مهمه..با خوندن هر دفعه کتاب عجیییییییییییییییب یاد شخصیت های تاریخی کشور خودمون می‌اُفتم:banel_smiley_4:

==========================

 

به نظر من حتما یه نسخه از این کتابو تو کتابخونتون داشته باشین...وقتی میذارینش تو کتابخونتون اصن عجیب احساس سنگینی خاصی کتابخونتونو فرا میگیره

انقد که این کتاب پرمحتواس

=========

نمیدونم کتابی ک ایلیا خان گذاشته نسخه اصلی هست یا نه..اما بعضی از نسخه ها سانسور داره

سعی کنید نسخه اصلیشو بخونید

لینک به دیدگاه

سلام

بسیار انتخاب به جا و شایسته ای بود. سپاس فراوان ایلیای گرامی :a030:

دو سال پیش نصفه خوندم کتابشو. سبب خیر شدی برم دوباره و کامل بخونم :w16:

لینک به دیدگاه

همین هفته پیش بخاطر اینکه موریانه خورده بودش مجبور شدم بندازمش دور

سالها پیش خوندمش حالا بازم میخونم میام مینویسم درباره اش

لینک به دیدگاه

این کتاب رو قبلا خوندم گرچه کتاب دیگه در دست خودن داشتم ولی این رو هم دارم مجدد میخونم ، باید بگم که بار اولی که این کتاب رو خوندم به جرج اورول ایمان آوردم با این پیشگویی های به شدت دقیق.

 

آسیاب بادی شمارو یاد چی میندازه؟:ws37:

لینک به دیدگاه

قلعه حیوانات از شاهکارهای جورج اورول هستش که دوستان هرکدوم توضیحاتی در موردش دادن و اینکه تشابهاتش با زمان حال و حکومت های حال حاضر رو مقایسه کردن

این کتاب رو صدها بار هم بخونی بازم چیزی جدید ازش میفهمی و هر بار با حکومتی خاص مقایسه کنی تشابهات عینی تری درش میبینی

جالبی داستان انعطاف در ذهن مردم رو بررسی میکنه اینکه کسانی که حتی در انقلاب حصور داشتن وقتی براشون داستان سرایی میشه چنان بهشون القا میشه که خودشون هم باورشون میشه که آره راس میگن ما اون موقع نفهمیدیم و یا شاید ما درک نکردیم حتی پیشینه ذهنی افراد رو با داستان هایی که از گذشته میگنتغییر میدن.

کسانی که زمانی در کنار هم و باهم انقلاب کردن به دلایل موهوم خائن شناخته میشن و همین باعث میشه از حکومت رانده بشن.

مقدس سازی هم مورد دیگه ای بود که در داستان بچشم میخورد.

زمانی بزرگترین دشمن حیوانات انسان بود(در دنیای واقعی میشه به شیطان بزرگ تعبیر کرد) که بعد از مدتی و با دیدن منافعشون در ارتباط روی دیدگاه یی که سالها خودشون القا کرده بودن که بزرگترین دشمنه ما انسانه پرده گذاشتن و به روشهای دیگری تعبیر کردن.

 

یکی از پربارترین کتابهاییه که میشه خوند:a030:

لینک به دیدگاه

کتاب خوبی بود....

آقاناصر و جفت مهدی انجمن کامل کتاب به زبون خودمون توضیح دادن...

به قول آقا ناصر هر دفعه بخونی چیز جدیدی ازش کشف میکنی....

عین شازده کوچولو که هردفعه میخونم یه چیز جدید برام جالب میشه و مدتها بهش فکر میکنم....

به کتاب فروشی سفارش دادم برام کتابش بیاره....کتاب باارزش تراز یه فایل تو گوشیه....

 

مچکرم علی آقا....قاصدک:icon_gol:

لینک به دیدگاه

ایلیا جان...بزرگوار...:icon_redface:

 

دو تای اولی رو داستان کوتاه با پیام های گل دُرشت شروع کردی..این یکی هم که سخن در قالب لفافه شبیه سازی دنیای انسانی با دنیای حیوانات...البته نویسنده لاجرم بود از این کار برای دوری از زاویه ی نگاه مرکزی و بسته ی اون دوران...

 

کاریکاتورش میشه کاریکاتورهای بزرگمهر از تمثیل جامعه با گاو و دراز گوش! و گوسپند!...که ما می خندیم در این مورد و تلخ می خندیم...و در این میون توهین هم بهمون می شه و باز می خندیم...و از این تمثیل ناراحتم نمی شیم و اون رو زیرکی هنرمند می دونیم که "هست"...ولی یک جاهایی "نیست"...:icon_redface:

 

یادی کنم از نوترون عزیز که این کاریکاتورها رو برامون به اشتراک می زاشت یک زمانی...:icon_redface:

 

 

سلیقه ی شخصی بنده...که اصلا و ابدا تعمیم نمی دم به دیگران....اینه که با این موضوع ارتباط برقرار نمی کنم.

 

وقتی بستر داستان بر دنیای فانتزی گذاشته می شه و با گذاشتن نشانه هایی به دنیای واقعی بسط پیدا می کنه...حرکت پسندیده ای هست...ولی!

 

ولی از اونجا من باهاش موضع پیدا می کنم که انسان...و رفتار انسانی...قالب انسانی می طلبه...

 

اینکه ما شکل رو تغییر بدیم(در این منظورتغییر قهرمانان از انسان به حیوانات) و بعد محتوای رفتاری و حتی تعاملات اجتماعی کاملا دست نخورده درون اون قرار بدیم....برای من داستان رو تبدیل می کنه به یک شوخی...

 

تاکید می کنم..برای من اینجوری هست.:icon_redface:

 

مشکل نه از داستان هست...و نه از من...

 

این نحوه ی برخورد من هست...که می شه یکجاهایی اسمش رو سلیقه گذاشت...و یک جاهایی تعریف هایی که وَجه کتاب خوان من رو تعریف می کنه...

 

یعنی یکسری خصوصیات که من با اون کتاب می خونم...آدم های شبیه من می تونن باشن...می تونن هم نباشن...قرار نیست درست و غلط رو مشخص کنیم...

 

 

این ظرف حیوانات...برای محتواهای انسانی...برای من ظرف درست و قابل باوری نیست...این که گروه خوک ها رهبر بشن...

 

در حالی که یکی از تاثیر گذارترین قالب ها هم، همین قالب هست...و امتحانش رو در جهان پس داده....در رده سنی مختلف..از کودکان تا بزرگسالان...

 

شاید بگین قدرت خیال پردازی نداری...

 

نه...من می تونم رمان "1984" این نویسنده رو بفهمم...اونجا هم همین مفاهیم...و آینده نگری و ضد یک ایدئولئژی بودن هست...ولی قهرمانان همه انسان هستند...البته این کتاب با ترجمه ی کامل دیگه تو بساط کتاب فروشی های دستفروشان تو میدون صادقیه پیدا می شه....البته کتاب مورد عاقه ی بنده هم نیست(به دلایل صحنه پردازی های خاص اخلاقی!)..

 

ولی در یک محفل کتاب خوانی باید همه می خوندن و نقد می نوشتن...من هم یکی از اون ها...اصلا استاد دنبال این بود که ما نقد اخلاقی بنویسیم به اون داستان که البته خارج اون بخش هاش قدرت خوبی داره... خواستم مثالی بیارم از همون نویسنده و تا حدودی با همون مفاهیم عمیق تر از سطح ....

 

یا مثال آشنا تر می تونم فیلم اینسپشن کریستوفر نولان رو نام ببرم...از نظر ارتباط با تخیل...درهم آمیختگی خیال و واقعیت البته با محتوای متفاوت...

 

 

به واسطه ی پیشینه ی تحصیلی من که معماری هست..من کتاب ها رو مصور می خونم...یعنی کاملا تصویر سازی می کنم تو ذهنم و با کتاب درگیر می شم...شاید برای همین تصویر سازی هست که نمی تونم ظرف حیوانات رو با محتوای انسانی با هم تطبیق بدم و اون رو جدی بگیرم و شوخی نپندارم...

 

البته خوی حیوانی هم داریم...و من می تونم تصور کنم که می شه این حیوانات رو نویی خوی حیوانی انسان ها تجسم کرد...ولی می دونین که این نیست...چون در این اتفاق فقط یک بعد از شخصیت تمثیل می شه به خوی یک حیوان...درحالی که انسان می تونه خوی های متفاوت داشته باشه و شکل یک حیوان نمی تونه نماینده ی تمام خوی های باشه....

 

روده درازی کردم...

 

خوندم ایلیا جان...یادمم نمی اد چند سال پیش...فقط یادمه "یک بار" خوندم...یک بار...

 

آخرین پست این صفحه رو انتخاب کردم که زیاد این هذیان های من خونده نشه و سردرد آور نشه...و البته جلوی چشم هم نباشه...

.

.

.

 

برسد به دست قاصدک (شکلک مو افشان با نیش باز)

 

مخاطب خاص نداره..به شوخی ایلیاجان رو مخاطب قرار دادم...اونم برای اینکه این کَک رو ایشون به جونمون انداخت که هذیان گویی کنم...خدا خیرش بده...:icon_redface:

 

ایلیا جان نقل قول نگیر بزرگوار...به خدای آسمان ها این متن اگه بره صفحه ی بعد من جوابگوی سردرد دوستانم نیستم...شما مسئولشی(شکلک مو افشان با نیش باز)

لینک به دیدگاه

کتاب خوبی هسته....فقط به نظرم حتما باید چند بار خونده بشه....

الان بیشتر درگیر اینم که شخصیتارو به ادما نسبت بدم...که این این منظورو میرسونه و ...یا اینکه حیوونا با چه شخصیتایی چه عکس العملایی از خودشون نشون میدن و مقایسش با ادما...ذهنه درگیری داره الان:ws3:

در کل دوسش دارم تا حالا:icon_gol:

ادامه دارد...:whistle:

لینک به دیدگاه
ایلیا جان...بزرگوار...:icon_redface:

 

دو تای اولی رو داستان کوتاه با پیام های گل دُرشت شروع کردی..این یکی هم که سخن در قالب لفافه شبیه سازی دنیای انسانی با دنیای حیوانات...البته نویسنده لاجرم بود از این کار برای دوری از زاویه ی نگاه مرکزی و بسته ی اون دوران...

 

کاریکاتورش میشه کاریکاتورهای بزرگمهر از تمثیل جامعه با گاو و دراز گوش! و گوسپند!...که ما می خندیم در این مورد و تلخ می خندیم...و در این میون توهین هم بهمون می شه و باز می خندیم...و از این تمثیل ناراحتم نمی شیم و اون رو زیرکی هنرمند می دونیم که "هست"...ولی یک جاهایی "نیست"...:icon_redface:

 

یادی کنم از نوترون عزیز که این کاریکاتورها رو برامون به اشتراک می زاشت یک زمانی...:icon_redface:

 

 

سلیقه ی شخصی بنده...که اصلا و ابدا تعمیم نمی دم به دیگران....اینه که با این موضوع ارتباط برقرار نمی کنم.

 

وقتی بستر داستان بر دنیای فانتزی گذاشته می شه و با گذاشتن نشانه هایی به دنیای واقعی بسط پیدا می کنه...حرکت پسندیده ای هست...ولی!

 

ولی از اونجا من باهاش موضع پیدا می کنم که انسان...و رفتار انسانی...قالب انسانی می طلبه...

 

اینکه ما شکل رو تغییر بدیم(در این منظورتغییر قهرمانان از انسان به حیوانات) و بعد محتوای رفتاری و حتی تعاملات اجتماعی کاملا دست نخورده درون اون قرار بدیم....برای من داستان رو تبدیل می کنه به یک شوخی...

 

تاکید می کنم..برای من اینجوری هست.:icon_redface:

 

مشکل نه از داستان هست...و نه از من...

 

این نحوه ی برخورد من هست...که می شه یکجاهایی اسمش رو سلیقه گذاشت...و یک جاهایی تعریف هایی که وَجه کتاب خوان من رو تعریف می کنه...

 

یعنی یکسری خصوصیات که من با اون کتاب می خونم...آدم های شبیه من می تونن باشن...می تونن هم نباشن...قرار نیست درست و غلط رو مشخص کنیم...

 

 

این ظرف حیوانات...برای محتواهای انسانی...برای من ظرف درست و قابل باوری نیست...این که گروه خوک ها رهبر بشن...

 

در حالی که یکی از تاثیر گذارترین قالب ها هم، همین قالب هست...و امتحانش رو در جهان پس داده....در رده سنی مختلف..از کودکان تا بزرگسالان...

 

شاید بگین قدرت خیال پردازی نداری...

 

نه...من می تونم رمان "1984" این نویسنده رو بفهمم...اونجا هم همین مفاهیم...و آینده نگری و ضد یک ایدئولئژی بودن هست...ولی قهرمانان همه انسان هستند...البته این کتاب با ترجمه ی کامل دیگه تو بساط کتاب فروشی های دستفروشان تو میدون صادقیه پیدا می شه....البته کتاب مورد عاقه ی بنده هم نیست(به دلایل صحنه پردازی های خاص اخلاقی!)..

 

ولی در یک محفل کتاب خوانی باید همه می خوندن و نقد می نوشتن...من هم یکی از اون ها...اصلا استاد دنبال این بود که ما نقد اخلاقی بنویسیم به اون داستان که البته خارج اون بخش هاش قدرت خوبی داره... خواستم مثالی بیارم از همون نویسنده و تا حدودی با همون مفاهیم عمیق تر از سطح ....

 

یا مثال آشنا تر می تونم فیلم اینسپشن کریستوفر نولان رو نام ببرم...از نظر ارتباط با تخیل...درهم آمیختگی خیال و واقعیت البته با محتوای متفاوت...

 

 

به واسطه ی پیشینه ی تحصیلی من که معماری هست..من کتاب ها رو مصور می خونم...یعنی کاملا تصویر سازی می کنم تو ذهنم و با کتاب درگیر می شم...شاید برای همین تصویر سازی هست که نمی تونم ظرف حیوانات رو با محتوای انسانی با هم تطبیق بدم و اون رو جدی بگیرم و شوخی نپندارم...

 

البته خوی حیوانی هم داریم...و من می تونم تصور کنم که می شه این حیوانات رو نویی خوی حیوانی انسان ها تجسم کرد...ولی می دونین که این نیست...چون در این اتفاق فقط یک بعد از شخصیت تمثیل می شه به خوی یک حیوان...درحالی که انسان می تونه خوی های متفاوت داشته باشه و شکل یک حیوان نمی تونه نماینده ی تمام خوی های باشه....

 

روده درازی کردم...

 

خوندم ایلیا جان...یادمم نمی اد چند سال پیش...فقط یادمه "یک بار" خوندم...یک بار...

 

آخرین پست این صفحه رو انتخاب کردم که زیاد این هذیان های من خونده نشه و سردرد آور نشه...و البته جلوی چشم هم نباشه...

.

.

.

 

برسد به دست قاصدک (شکلک مو افشان با نیش باز)

 

مخاطب خاص نداره..به شوخی ایلیاجان رو مخاطب قرار دادم...اونم برای اینکه این کَک رو ایشون به جونمون انداخت که هذیان گویی کنم...خدا خیرش بده...:icon_redface:

 

ایلیا جان نقل قول نگیر بزرگوار...به خدای آسمان ها این متن اگه بره صفحه ی بعد من جوابگوی سردرد دوستانم نیستم...شما مسئولشی(شکلک مو افشان با نیش باز)

 

درود فراوان:icon_gol:

نظر شما رو خوندم. برام جالب بود. متفاوت بود. از نگاه خودتون صادقانه گفته بودید. :w16:

 

پس از خوندن نقدتون اولین چیزهایی که به ذهنم رسید این بود :

 

از نظر شخصی من نویسنده با روایت داستان در دنیای حیوانات خواسته تلنگری بزنه به جوامعی که این روال درشون هست.

به مردم تلنگر بزنه که نذارید مثل حیوون - بلانسبت هممون البته، توهین نشه - سرتون شیره مالیده شه و خلاف واقعیت رو بهمون القا کنن.

فرق انسان و حیوان در قدرت تمییز ( شناخت خوبی و بدی، تمییز واقعیت و دروغ و ... ) هست.

ضمنا با انتخاب حیوانات به عنوان شخصیت ها خواسته شدت بدی این روند رو نشون بده.

 

در حال حاضر 78 صفحه خوندم بدلیل شغل جدید وقتم پر شده به زور وقت خالی پیدا می کنم :hanghead:

 

یه نکته جالب !!!!!

صحنه ای که میگه یک سری مرغ ها اعتراف کردند که حس کردن سنوبال ازشون خواسته مثلا خیانت کنن!!! و بعد اعدام شدن منصفانه !!!! :icon_pf (34):

 

ینی شستشوی مغزی در حد جام جهانی!!!

فرد به کاری که نکرده رفته اعتراف کرده :ws28::4564: ( هم خنده داره هم درد داره هم گریه :sigh: )

لینک به دیدگاه

ایلیا جان آثار

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
هم عالیه.

 

کتاب " بیگانه ای در دهکده " کتاب خاصیه.

پیشنهاد می کنم :a030:

لینک به دیدگاه

زبان تمثیل زبان پرکاربردی هست شبیه این کتاب رو در کلیله و دمنه خودمون میشه دید که رفتار ها همه انسانی اما در قالب حیوان شکل میگیره خب قاعدتا نه نویسنده و نه خواننده باور به این موضوع نداره که حیوانات به این شیوه رفتار و عکس العمل داشته باشند در این کتاب هم زبان زبان تمثیل هست خواننده اگاه حین خوندن کتاب اصلا در ذهنش تصور نمیکنه که ناپلئون خوک هست که رهبری میکنه بلکه دقیقا در ذهنش شخصیت مطابق با ناپلئون رو میبینه که چنین رفتارهایی بروز میده کسی که به این کتاب به عنوان یک کتاب داستان و سرگرمی نگاه میکنه مسلما براش باور پذیر نیست و گاهی هم ممکنه از خودش بپرسه خب خوک با اون قالب 4پاییش چطوری اسلحه به دست میگیره یا اصلا مگه خوک میتونه بنویسه!!! بنابراین این کتاب به هیچ وجه برای کسی که قبلا مطالعه تاریخی نداشته یا قادر به برقراری این کتاب با دنیای سیاست نیست باورپذیر نیست

لینک به دیدگاه
درود فراوان:icon_gol:

نظر شما رو خوندم. برام جالب بود. متفاوت بود. از نگاه خودتون صادقانه گفته بودید. :w16:

 

پس از خوندن نقدتون اولین چیزهایی که به ذهنم رسید این بود :

 

از نظر شخصی من نویسنده با روایت داستان در دنیای حیوانات خواسته تلنگری بزنه به جوامعی که این روال درشون هست.

به مردم تلنگر بزنه که نذارید مثل حیوون - بلانسبت هممون البته، توهین نشه - سرتون شیره مالیده شه و خلاف واقعیت رو بهمون القا کنن.

فرق انسان و حیوان در قدرت تمییز ( شناخت خوبی و بدی، تمییز واقعیت و دروغ و ... ) هست.

ضمنا با انتخاب حیوانات به عنوان شخصیت ها خواسته شدت بدی این روند رو نشون بده.

 

در حال حاضر 78 صفحه خوندم بدلیل شغل جدید وقتم پر شده به زور وقت خالی پیدا می کنم :hanghead:

 

یه نکته جالب !!!!!

صحنه ای که میگه یک سری مرغ ها اعتراف کردند که حس کردن سنوبال ازشون خواسته مثلا خیانت کنن!!! و بعد اعدام شدن منصفانه !!!! :icon_pf (34):

ینی شستشوی مغزی در حد جام جهانی!!!

فرد به کاری که نکرده رفته اعتراف کرده :ws28::4564: ( هم خنده داره هم درد داره هم گریه :sigh: )

 

اخیرا مستندی از شوروی استالینی دیدم این صحنه کاملا در دادگاه های شوروی اتفاق میفتاد در اون نه دادستان بلکه خود متهم خودش رو محکوم میکرد و مستحق مجازات میدونست کما اینکه اینطور صحنه هارو به وفور در صدا و سیمای میلی خودمون هم شاهد هستیم ، گاهی فشارهای جسمی و گاهی حس گناه کاری ناشی از رسوخ ایدئولوژی در روح و روان یک فرد باعث میشه با اندک انحراف از مسیر ایدئولوژی خودش رو مستحق مجازات تلقی کنه

لینک به دیدگاه

به نظرم محتوای کتاب به نحوی هست که میشه برداشت های مختلفی واسه شرایط مختلف ازش داشت.

 

از اونجایی که از تمثیل حیوانات استفاده کرده، وقتی کسی مشابه شرایط رو به عینه تو دنیای واقعی دیده باشه، بهتر میتونه درکش کنه. چندتا نکته که واسم جالب تر بود رو میگم:

 

شاید هرکدوم از شخصیت ها رو بشه به گروهی از افراد با ویژگی های رفتاری خاص نسبت داد، ولی سکوئیلر رو به یه رسانه تشبیه کردم. یعنی نقشی که رسانه ها یعنی تلویزیون و ... تو جامعه داره.

 

یکیش شستشوی مغز و جا انداختن یه مسئله دروغ و خارج از واقعیت تو مغز بود که با تمثیل های جالبی بهش اشاره شده بود.

 

یکی دیگه توجهی که ناپلئون به توله های حیوانات بود تا بتونه ذهن اون توله ها رو که طوری با عقاید خودش بار بیاره که همیشه دنباله روش باشن و با همون روشم سنوبال رو بیرون انداخت.

 

اما به نظرم بیشتر از سگها، گوسفندها تو موفقیت ناپلئون (از دید خودش) نقش داشتن!

 

و در نهایت جمله معروف و خیلی جالب همه حیوانات برابرند، بعضی برابرتر !

لینک به دیدگاه
به نظرم محتوای کتاب به نحوی هست که میشه برداشت های مختلفی واسه شرایط مختلف ازش داشت.

 

از اونجایی که از تمثیل حیوانات استفاده کرده، وقتی کسی مشابه شرایط رو به عینه تو دنیای واقعی دیده باشه، بهتر میتونه درکش کنه. چندتا نکته که واسم جالب تر بود رو میگم:

 

شاید هرکدوم از شخصیت ها رو بشه به گروهی از افراد با ویژگی های رفتاری خاص نسبت داد، ولی سکوئیلر رو به یه رسانه تشبیه کردم. یعنی نقشی که رسانه ها یعنی تلویزیون و ... تو جامعه داره.

 

یکیش شستشوی مغز و جا انداختن یه مسئله دروغ و خارج از واقعیت تو مغز بود که با تمثیل های جالبی بهش اشاره شده بود.

 

یکی دیگه توجهی که ناپلئون به توله های حیوانات بود تا بتونه ذهن اون توله ها رو که طوری با عقاید خودش بار بیاره که همیشه دنباله روش باشن و با همون روشم سنوبال رو بیرون انداخت.

 

اما به نظرم بیشتر از سگها، گوسفندها تو موفقیت ناپلئون (از دید خودش) نقش داشتن!

 

و در نهایت جمله معروف و خیلی جالب همه حیوانات برابرند، بعضی برابرتر !

 

درود

به نکات ریزی اشاره کردی :a030:

نقش گوسفندها!!!!

کاملا حس کردم.

به دلایل ... نمی تونم مثال بزنم :whistle:

لینک به دیدگاه

درود

ممنون بابت کتاب بسیار خوبتون

منم کتاب رو تهیه کردم و خوندم و قیمت خوبی هم داشت و امیدوارم قیمت کتاب ها هم در حد و حدود درامد اکثریت باشه بعدشم دادم به دوستان تا بخونن

خلاصه بگم که این کتاب کاملا وضع کشور ما رو به تصویر کشیده اونم بدون کم و کاست

اونجا که اسیاب بادی رو میگه یاد 12 سال فشار روی مردم خودمون افتادم که اخرشم با خفت و خاری و تخته کردنش با سیمان و بتن همراه شد و فقط عمر رفته و برنگشته جوونای این سرزمین

لینک به دیدگاه
  • 3 هفته بعد...

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...