رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

تادائو آندو :

از میان فضاهای پیرامون , خانه بلافصل ترین فضای مرتبط با آدمی است . به طور روزمره از او تاثیر می گیرد و بر او تاثیر می گذارد . اولین فضایی است که آدمی احساس تعلق فضایی را در آن تجربه می کند . مجموعه حواس پنجگانه به طور دائم سرتاسر آنرا طی می کند و در مدت کوتاهی بدان خو می گیرد . خانه تنها مکانی است که اولین تجربه های بی واسطه با فضا در انزوا و جمع در آن صورت می گیرد . خلوت با خود , همسر و فرزندان و دیگران , همه و همه بی تعرض غیر در آن ممکن می گردد .

خانه را می توان به عنوان فضایی سه بعدی که خانواده ای متشکل از تعداد معینی از افراد را در برگرفته است دانست. از آنجا که مقیاس خانه محدود به آن اندازه­ای است که دست انسان بتواند به همه چیز برسد، معماری فضای سکونتی و هر آنچه که با آن در می­آمیزد، با پوست انسان تماس می­یابد. اما خانه نمی­تواند مکان تجمع خصوصی نابی باشد چراکه در گستره­ای وسیع تحت نفوذ آن دسته از شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است که پیش زمینه­ای را شکل می­دهند که چشم پوشیدن از آنها ممکن نیست. از آنجا که خانه عینیت بخش انبوهه کنش­های انسانی است، مسائلی را هم در تمامی جنبه­های معماری در بر می­گیرد.

در محیط شهری فرو مرتبه ای که دستاورد جامعه ای است که تکنولوژی را بر همه چیز حاکم می­کند، خانه شخصی، آخرین پناهگاه بشر شده است. در نتیجه خانه شخصی عالم صغیر مفهومی اجتماعی، در برابر پیشینه فلسفه فردی است. این خود موقعیتی است برای دریافتن اینکه چگونه معماری باید با محیط طبیعی و شهری مرتبط باشد و مصالح را از طریق تماس مستقیم انسان، ملموس سازد. فضاهای انبوه عرضه شده در طراحی مسکونی می­تواند نقطه آغازی باشد برای طراحی تمام انواع دیگر فضاهای شهری معمارانه .

لینک به دیدگاه

مونتا موزونا :

به قول بیرس (طنز نویس آمریکایی)، هرچقدر هم که معماران وراجی کنند، در روی زمین خانه انسان زیان آورتر از ویروس است. اما رفتار من با دو دلی آمیخته است، چراکه می­توانم به سیاق دن کیشوت بگویم که خانه مرکز جهان و کل عالم است. با اختیار کردن ترکیبی از اولی که دیدگاهی انسانی دارد، دوست دارم که شهر متداول را ویران کنم و جهانی بیافرینم که چیزی شبیه به آنچه در اسطوره­ها یافت می­شود باشد. انگاره­هایی وجود دارد از قبیل اینکه "شهر، نوعی درخت است" و "شهر نوعی نیم شبکه است"، اما من ترجیح می­دهم که این نوع رابطه بین شهر و معماری را کنار بگذارم و بگویم که خانه در کیهان حضور دارد و کیهان هم در خانه حضور دارد. تصویری که من در نظر دارم شبیه به لانه­ای از جعبه­هاست.

لینک به دیدگاه

مایومی میاواکی :

خانه، خودم هستم. البته، درباره انواع دیگر معماری نیز همین طور فکر می­کنم، ولی حس ارتباط با خودم قوی تر است از با خانه. من فضاهای پنهان شده را دوست دارم. دوست دارم قادر باشم آزادانه زندگی کنم. هروقت بخواهم دراز بکشم، هر وقت بخواهم در فضاهایی که در بیرون به طور درخشانی رنگ شده­اند گردش کنم. دوست دارم گاهی اوقات صداهایی از جهان دور دست را بشنوم و همچنین قادر باشم آسمان دوردست را در حالی که دائما آگاه از فعالیت­های روزانه خانواده­ام باشم ببینم. من کاملا به شیوه زندگی عادی و آرام، عشق می ورزم.

خالقان فلسفه معماری معاصر به وجود انسان عملا به مثابه واحدهایی از جامعه توجه کردند و با این گرایش فکری، خانه صرفا محل سکونت شد. تاکید در طراحی به تعیین جا و کمال واحدهای مسکونی قرار داده شده بود. متاسفانه توجه بسیار زیادی صرف تکنولوژی کردند و نتیجه آن کم توجهی به شیوه­هایی بود که در آن مردم می­بایست در میان این فضاها زندگی کنند اما اکنون معماران در پی شیوه­هایی برای تدارک محیطی هستند که افراد بتوانند به نحوی شایسته با بهترین شخصیت انسانی در آن زندگی کنند.

لینک به دیدگاه

فرانسیس بیکن :

خانه ها برای زیستن است نه برای نگریستن . بنابراین کاربردشان مهمتر از شکل ظاهریشان می باشد, مگر آنکه هر دو نکته در یک خانه جمع شده باشد.

خانه، ماشین زندگی من نیست.

زمانی که اولین خط تولید صنعتی در اوایل قرن بیستم، توسط "هانری فورد" بنیان­گذاری شد، چنان انقلابی در صنعت تولید اتومبیل ایجاد کرد که رویای تصاحب اتومبیل شخصی برای هر آمریکایی را به واقعیت مبدل نمود. محصول این خط تولید یعنی اتومبیل فورد مدل T به سرعت محبوبیتی جهانی یافت. به زودی سایر کارخانجات و صنایع که به تولید سنتی می­پرداختند به تبعیت از ایده فورد، خط تولید به راه انداختند تا صنایع خود را رونق دهند. اما کار به اینجا ختم نشد؛ عده ای از صنعتگران و مهندسان ساختمان هم به طرفداران سیستم خط تولید پیوستند و اولین کارخانه­های تولید انبوه مسکن را ایجاد کردند. نتیجه کار، تولید هزاران خانه هم­شکل به شیوه تولید اتومبیل بود تا جوابگوی نیازهای رو به رشد جمعیت باشد.

دو دهه بعد یعنی در سال 1923 کتابی با عنوان "به سوی یک معماری" توسط "لوکوربوزیه" منتشر شد. وی در این کتاب با شور فراوان از شگفتی­های صنعت صحبت می­کند، از استاندارد شدن می­گوید و از اینکه بناها هم مانند سایر تولیدات صنعتی از جمله اتومبیل، باید با استفاده از عناصر پیش ساخته تولید شوند. لوکوربوزیه با این ایده و با تدوین اصول پنج­گانه معماری مدرن، جمله معروفی را بیان کرد: "خانه ماشینی است برای زندگی a house is a machine for living ".

لینک به دیدگاه
Doctor_Shovan مهمان

خانه ها برای زیستن است نه برای نگریستن . بنابراین کاربردشان مهمتر از شکل ظاهریشان می باشد, مگر آنکه هر دو نکته در یک خانه جمع شده باشد.

 

 

این نظر خوبیه

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...